بازدید 27174

دوئل مرگبار برای دوستی با دختر جوان

کد خبر: ۴۹۷۱۴۳
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۲ 04 May 2015
با زنجيرهاي سنگيني كه به پا داشت، به سختي فاصله دو متري تا پدر مقتول را طي كرد. صداي كشيده شدن آهن روي زمين با التماس‌هاي بخشش قاتل ٢٠ ساله عجين شده بود. به پاي پدر و مادر مقتول افتاد. كساني كه تقاضاي قصاص او را دارند.

به گزارش اعتماد، ساعت ١٠:٣٥ صبح روز گذشته، سربازي نحيف، جواني ٢٠ ساله را از زندان به شعبه ٧١ دادگاه كيفري استان تهران آورده بود كه لباس آبي با خطوط مشكي زندان به تن داشت و دست‌ها و پاهايش در دستبند و پابند اسير. چهره‌اش ضعف داشت، اطرافش را چند زن و مرد نگران دوره كرده بودند. آنها خانواده قاتل بودند. چند قدم آن طرف‌تر چند زن و مرد از دور به آنها خيره شده بودند. صداي‌شان مي‌آمد كه لعن و نفرين مي‌كردند. آنها خانواده مقتول بودند. آنها به دادگاه آمده بودند تا تكليف را مشخص كنند؛ دو سال از كشته شدن پسرشان در جريان نزاع دسته‌جمعي با قاتل مي‌گذرد.

جلسه دادگاه، راس ساعت ١٠:٤٠ صبح آغاز شد. دادگاه قصد داشت تا به اتهام محمدرضاي ٢٠ساله كه در تابستان ٩٢ در يك نزاع دسته جمعي يك نوجوان هم اسم خود را با ضربه چاقو به قتل رسانده، رسيدگي كند. 

پس از قرائت كيفرخواست، پدر و مادر مقتول كه ٢٠ سال پيش از هم جدا شده بودند، خواستار قصاص متهم شدند. با اين حال پدر مقتول كه از جاي خود بلند شده بود جز تقاضاي قصاص قاتل فرزندش، جمله ديگري هم به زبان آورد: «قاتل بايد اعدام شود. اما اصل كاري فرد ديگري است. احسان، متهم ديگر پرونده، اصل كاري است. تمام شر منطقه از او بلند شده.»

پس از آن قاضي دختري ١٧ ساله به نام سونيا را كه در زمان وقوع قتل ١٥ سال داشت به عنوان مطلع به جايگاه احضار كرد. سونيا كه با روپوش مدرسه به جلسه دادگاه آمده بود رو به قاضي گفت: «شب قبل از درگيري پسري به نام عليرضا به من زنگ زد. من گفتم كه ديگر با من تماس نگيرد چون خانواده‌ام راضي نيستند كه با او در ارتباط باشم. بعد از آن گوشي را قطع كردم. روز بعد به پارك لاله رفتم تا چندتا از وسايلم را از دوستم زهرا بگيرم. او با دوستش سينا و پسري به نام احسان آمده بود. وقتي داشتم با زهرا حرف مي‌زدم دوباره عليرضا زنگ زد. داشتم با او حرف مي‌زدم كه سينا گوشي را از من گرفت و شروع كرد به فحش كاري با عليرضا. بعد هم شماره او را از روي تلفن من گرفت و دوباره به او زنگ زد و در پارك لاله قرار گذاشتند.»

 پس از ثبت اظهارات سونيا، محمدرضا به عنوان متهم اصلي به جايگاه فراخوانده شد. او پاهايش را روي زمين مي‌كشيد. محمدرضا كه در زمان وقوع قتل ١٨ سال داشت با پذيرفتن اتهام قتل گفت: «صبح روز درگيري كارهاي ترخيص موتورم را انجام داده و خيلي خسته بودم. در خانه دراز كشيده بودم كه دوستم احسان به من زنگ زد و گفت كه با چند نفر درگير شده‌اند. من به او گفتم كه خسته‌ام اما او گفت كه دعوا سر خواهر سينا است. من وقتي اين حرف را شنيدم عصباني شدم و به سمت پارك لاله حركت كردم.»

احسان دروغ گفته بود چون سينا خواهري پنج، شش ساله داشت و دعوا سر «سونيا» آغاز شده بود كه محمدرضا اصلا  او را نمي‌شناخت.  قاتل ادامه داد: «وقتي مي‌خواستم به پارك لاله بروم يكي از دوستانم به نام نيما به من گفت كه يك چاقو هم با خودم ببرم. من هم همين كار را كردم. اما وقتي به پارك رسيدم دعوا شروع شده بود. در فاصله پنج متري من احسان و سينا و چند نفر ديگر داشتند همديگر را مي‌زدند. همه آنها از نظر هيكل خيلي قوي‌تر از من بودند. من هم نمي‌خواستم جلو بروم. چاقو را هم در پشتم پنهان كرده بودم. اما ناگهان يكي از طرف‌هاي درگيري به نام عليرضا پس‌گردني خورد و روي زمين افتاد. او فكر كرد من او را زده‌ام، براي همين به سمت من حمله‌ور شد. من هم چاقو را درآوردم و يك ضربه به كتفش زدم.»

محمدرضا لحظه‌اي سكوت كرد، انگار دراين دو سال، بارها اين صحنه را در زندان مرور كرده بود. او ادامه داد: «وقتي بلند شدم منگ بودم. نمي‌دانستم چه اتفاقي افتاده كه ناگهان يك نفر چند ضربه مشت از پشت به من زد. وقتي برگشتم ديدم محمدرضا –مقتول- است. او كه چاقو را در دست من ديده بود فرار كرد و من هم دنبال او دويدم. اصلا نمي‌خواستم او را با چاقو بزنم. چند قدم جلوتر يك رديف شمشاد بود كه من فكر كردم محمدرضا – مقتول- از روي آنها خواهد پريد اما او ناگهان از ترس زمين خوردن، ايستاد و من هم كه با سرعت به سمت او مي‌رفتم، نتوانستم بايستم و از پشت به او خوردم و چاقو در كتف او فرو رفت.» ضربه چاقويي كه باعث خونريزي شديد محمدرضا شد و قتل او را رقم زد. بار ديگر صداي كشيده شدن آهن پابند محمدرضا روي زمين پخش شد. متهم روي صندلي نشست. سونيا با ناخن‌هايش به حالت عصبي بازي مي‌كرد و پدر و مادر مقتول به ديوار روبه‌رو خيره شده بودند.

 پس از محمدرضا – قاتل- حالا نوبت احسان بود كه به اتهام شركت در نزاع منجر به قتل و ايجاد جرح به جايگاه احضار شود. او همان كسي بود كه با محمدرضا تماس گرفته و به او گفته بود كه به پارك لاله بيايد. او كه با لباس سربازي به جلسه آمده بود، زخمي تازه روي گردنش داشت.

 احسان ١٨ ساله درباره روز درگيري گفت: روز درگيري با سينا و سونيا در پارك بوديم. من ديدم كه سينا پشت تلفن با يك نفر دهن به دهن شده و فحش‌هاي ناموسي به هم مي‌دهند. آنها با هم قرار دعوا گذاشتند. بعد من به محمدرضا زنگ زدم و از او خواستم كه به پارك لاله بيايد.»

حرف‌هاي احسان تمام شده بود كه پدر مقتول از جايش بلند شد و به او اشاره كرد و گفت: «همه‌كاره اين است. او سابقه‌دار است. پدرش هم سابقه‌دار است. او شر منطقه است». قاضي به پدر مقتول تذكر داد كه در جاي خود بنشيند و نظم دادگاه را رعايت كند. فضا كه آرام شد، احسان روي صندلي خود نشست و نوبت به احضار سينا رسيد. او اكنون دانشجو است و اتهامش در حادثه دو سال پيش، شركت در نزاع منجر به قتل است. او درباره روز حادثه گفت: من با زهرا، دوست سونيا ارتباط داشتم. روز حادثه با هم در پارك بوديم كه ديدم سونيا پشت تلفن با يك نفر دعوا مي‌كند. گوشي را از او گرفتم و به طرف گفتم كه دست از سر اين بچه بردارد. همه‌چيز در همين حد بود.» محمدرضا به سينا نگاه نمي‌كرد. سرش پايين بود و به دستبند و پابندش نگاه مي‌كرد. 

پس از سينا، نوبت به سه جوان ١٩ ساله ديگر رسيد كه از همراهان مقتول بودند. آنها اتهام شركت در نزاع دسته‌جمعي خود را رد كردند و گفتند كه در درگيري كتك خورده‌اند. در اين هنگام احسان به جلو خم شده و سرش را گرفته بود. سينا تحركي نداشت و فقط روبه‌رو را مي‌پاييد.  يكي از اين سه نفر پيمان بود. صدايش مي‌لرزيد. او گفت: «من و دوستانم كل تابستان را براي كنكور درس خوانده بوديم. معمولا هم به پارك لاله مي‌رفتيم. آن روز هم نمي‌دانستيم كه عليرضا مي‌خواهد دعوا كند. فكر مي‌كرديم كه براي تفريح ما را به پارك دعوت كرده. محمدرضا هم آمده بود. وقتي به پارك رفتيم، چند نوجوان ديگر كه تعدادشان خيلي بيشتر از اين سه نفري كه الان در دادگاه هستند بود، ما را دوره كردند. آنها شيشه‌هاي نوشابه شكسته شده به دست داشتند. يكي از آنها به ما گفت كه پارك لاله متعلق به آنهاست و تا ١٠ مي‌شمارد و اگر ما هنوز در پارك باشيم به ما حمله مي‌كنند. ما هم مي‌خواستيم برويم اما آنها از پشت ما را محاصره كرده بودند. ناگهان آنها به ما حمله كردند و دعوا شروع شد. » دو متهم ديگر به نام‌هاي علي و محسن هم صحبت‌هاي مشابهي كردند و به اين ترتيب بار ديگر نوبت به قاتل رسيد. 

بار ديگر صداي كشيده شدن آهن روي زمين پخش شد تا محمدرضا چند گامي را تا جايگاه بردارد. لرزش صداي او بلند بود. او كه تقاضاي بخشش از خانواده مقتول داشت، صورتش را برگرداند و با دست به احسان و سينا اشاره كرد و گفت: «من الان دو سال است كه به خاطر دروغي كه اين دو نفر به من گفتند كه دعوا سر خواهرشان بوده، پشت ميله‌هاي زندان افتاده‌ام. به خاطر دروغي كه اينها گفتند، يك محمدرضا اسير خاك شده و يك محمدرضاي ديگر را مي‌خواهند اعدام كنند. چشم خانواده يك محمدرضا پر از اشك شده و خانواده يك محمدرضاي ديگر پر از خون.» او سپس به سختي به سمت پدر و مادر مقتول رفت. زانو زد و تقاضاي بخشش كرد اما آنها تصميم خود را گرفته بودند و احسان رو به سينا، لبخندي كوتاه زد. 

ساعت ١١:٤٠ ظهر، ختم جلسه اعلام شد. بيرون دادگاه، يكي از زن‌هاي شاكي با ديدن قاتل، فرياد زد و گفت: «ان‌شاءالله مادرت هميشه لباس سياه به تن داشته باشد.» مادر محمدرضا يك بطري آب معدني به پسرش داد؛ او از پله‌ها پايين رفت. صداي كشيده شدن آهن روي زمين مي‌آمد...

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۸۳
انتشار یافته: ۴۳
ای وای...
فقط اعدام.
چه پسرهای ...
دعوا کرده اشتباه کرده -چاق برده -اشتباه کرده دیگه احساسیش نکنید انشااله بخشیده بشه .....و اگر هم نشد سزای کارش رو خواهد دید...
"اوکی خدا به همه قدرت تفکر و فرو بردن خشم و بده"
افسوس و صد افسوس

جهل
نادانی
فقر فرهنگی
به خاطر هیچ .......................
سونیا سینا احسان که عامل اصلی درگیری بودند راست راست دارن راه میرن به ریش قاتل هم می خندند
جوانان محترم به کچا میروید دوستی خوبه ولی نه اینکه به خاطرش آدم بکشی
چاقو برا ی دعوا نیست برای اینکه هندونه با هاش بزنی به بدن
بخشش کار بزرگ وسختی است ولی اعدام محمدرضای دیگر دردی دوا نمی کند فقط خانواده ای را داغدار می کند
پاسخ ها
اشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
طبق نص قران در قصاص زندگی دوباره است
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
قصاص باعث میشه کسی نه چاغو با خود ببره ونه کسی رو به هر طریق بکشه
خسسه
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
هیچ کی دلش نمیاد این جوون جاهل اعدام بشه ... اما قانون میگه این افراد اگر مجازات نشن , بار دیگه دست به قتل های بیشتری میزنن .... شاید بعدیش خدای نکرده شما باشی !!!!
رضا
| United States |
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
بخشش !!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
در ازای گرفتن پول.......؟؟؟؟؟
عجب دوره زمونه ای شده .. دوره ی ما از این چیزها نبود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
دوره شما صلح بود؟ فيلم فارسي پر از چاقو كشييه
علي
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
دوره دايناسورها زندگي مي كردي؟
مرز خریت کجاست ؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
خریت مرز نداره بی انتهاست
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
خریت برای انسان مرزی ندارد
ایرانی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
چون عقل نباشد جان در عذاب است.به خرها توهین نکنین این حیوان سرش رو میندازه پایین زندگیش را میکنه خر که مثل این جوانهای بی عقل نیست
ابراهیم
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
لطفا به خر توهین نکنید
باعث و بانی این قتل ناخواسته سونیا بوده که جوانی را راهی گور و جوان دیگری را راهی سیاهچال و سپس در برابر سرب سوزان قرار خواهد داد کهترین مجازات برای این دختر 74 ضربه تازیانه و سپس سوزانده شدن در قفس آهنی است
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
تو ديگه كي هستي ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
داعش استخدام میکنه ها، روش فکر کن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
بيجا ميكنن سر دختر با هم دعوا ميكنن. دختر خودش ميتونه از خودش دفاع كنه نياز به چاقوكش نداشته!
باید به پدر و مادرهایی که اینجور بچه هایی رو تربیت میکنن تبریک گفت مخصوصا پدر و مادر زهرا و سونیا.
ماهواره از بیخ تمام ریشه ها رو داره میزنه اونم به شکل نامحسوس. تا چند سال دیگه کلمه غیرت از ادبیات سرزمینیمون پاک میشه
پاسخ ها
زینال بندری
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
درود بر آسیاب ساز نازنین از اینکه با نام زیبایت ما را به اعماق تاریخ و کار زیبایی که انجام دادی میبری سپاسگزاریم ولی آگاه باش که دیگه ماهواره قدیمی شده و الان نرم افزارهای مبتذل عامل این جنایات است (در ضمن کلمه نامحسوس را عالی اومدی) باز هم سپاس
لطفا" انشاء ننويسيد در دنياي كنوني آنقدر اتفاقات وجود دارد كه كسي فرصت خواندن آنها راندارد پس بهتر است مطالب خيلي خيلي خلاصه و مستقيما" وارد اصل موضوع شويد كه خواننده سريعا" مطلب را بخواند.پس لطفا" انشاءننويسيد
ای کاش سر دمداران ب جای افزودن ب ثروت های باد آورده اشان اندکی به فکر بزهکاری، فساد و مبارزه با مواد مخدر بودند ای کاش..!!! مه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
و بفكر ارتقا فرهنگ جامعه از همه مهمتره
هر چند از نظر قوانین کیفری، این پسر قاتل هست که می بایست مجازات بشود.

اما روانشناس ها و جامعه شناس ها، در طبقه بندی دختران جوان، قشری را معرفی کرده اند که از شخصیتشان، از راه انداختن دعوا بین عشاق خودشان لذت میبرند، پیشنهاد میشود بررسی کنند آیا این دختر از همان قشر است و اگر بله، می باید مجازاتی در حد محرک قتل برای این دختر قائل شوند.
جالبه تو این همه دعوا پلیس کجا بوده؟!
ميخواست آدم نكشه. ترحم بر پلنگ تيز دندان, ستم كاري بود بر گوسفندان
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
پس همین ضرب المثل سبب انقراض پلنگ ها میشه
در حق كسي نيكي كن كه سزاوار آن باشد و آن كار را براي خدا انجام بده (لقمان حكيم)
پدر و مادر مقتول بايد ببينم آيا اين فرد اصلاح شده يا نه تا درباره بخشش يا قصاص اون تصميم بگيرن
او به سختي به سمت پدر و مادر مقتول رفت. زانو زد و تقاضاي بخشش كرد اما آنها تصميم خود را گرفته بودند و احسان رو به سينا، لبخندي كوتاه زد.
این دوتا نامرد گناهشون بیشتر از قاتل نباشه کمتر نیست بد به همین راحتی با یه لبخند همه چیز فرموش شد جوانای عزیز ترخدا دست از این تعصب و جو گیر شدن و بردارید این کارا واسه فیلم فارسی ها ست
.هرچند پدر و مادر قاتل هم مقصرند که انقدر بچه جوان خودشون رو آزاد رها کردند.جوان 18 ساله چه نیازی به موتور داره که بخواد توو خیابان الکی دور بزنه.
فقط اعدام.
اعدام و اشد مجازات برای دو همدستش
مقتول فرار کرده اما قاتل جوگیر شده جلوی دوست دخترش مقتول را دنبال و او را با ضرب چاقو زده و بخشش در کار نخواهد بود تا همه بدانند یک من ماست چقدر کره داره سونیا باید به اتهام نحریک و معاونت در قتل 15 سال حبس شود
پسری که پیشنهاد چاقو داده حداقل 2 سال حبس شودو سایرین که حضور داشتند باید محکوم به حبس شوند
مقصر اصلی والدین هستند که نمیدونند بچه هاشون کجا وچه کار میکنند.
نمیدانم چرا اکثر این دهه هفتادی ها زندگی را بازی فرض می کنند. حتما باید کار به اینجا برسد؟ سقوط کردن بسیار بسیار ساده است، به سادگی پذیرفتن یک دعوت به نزاع به جای چرت بعد از ظهر.
دعوا به خاطر دختر؟هه واقعا متاسفم.
آدم کش باید کشته بشه ،وقتی مقتول فرار کرد واسه چی با چاقو دنبالش دویدی ؟...
همشون یک مشت لات بی سرو ÷ا هستن!!با خانواده های کثیف
پیامبر گرامی اسلام (ص)در دعاهای خود از حق‌تعالی درخواست می‌نمود: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ‏ أَبَد»،[2]؛ «خدایا، یک چشم بر هم زدن، مرا به خود وامگذار.»
برچسب منتخب
# غزه # ماه رمضان # عید نوروز # کاظم صدیقی # دعای روز هشتم رمضان # دعای سال تحویل
وب گردی