بازدید 10948
بازخوانی یک واقعه تاریخی در روز شهادت حضرت فاطمه (س)؛

شدیداللحن‌ترین سخنرانی سیاسی مادر شیعه

امروز در رسای بانوی دوعالم، جهان را غمی عجیب فراگرفته است؛ بانویی که حیاتش مملو از درس‌های بزرگ تاریخی بود و ام ابیها تنها یکی از صفات بارز ایشان بود. حضرت زهرا علیهاالسلام در خطبه فدک که شدید اللحن‌ترین سخنرانی سیاسی می‌باشد مباحث مستدل و پر مغزی ایراد فرمودند که در فرازی از این خطبه متوجه تحریف دین می‌شوند.
کد خبر: ۴۸۵۶۰۷
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۴ 24 March 2015
امروز در رسای بانوی دوعالم، جهان را غمی عجیب فراگرفته است؛ بانویی که حیاتش مملو از درس‌های بزرگ تاریخی بود و ام ابیها تنها یکی از صفات بارز ایشان بود. حضرت زهرا علیهاالسلام در خطبه فدک که شدید اللحن‌ترین سخنرانی سیاسی می‌باشد مباحث مستدل و پر مغزی ایراد فرمودند که در فرازی از این خطبه متوجه تحریف دین می‌شوند.

هنوز چند صباحی از رحلت پیامبر گرامی اسلام نمی‌گذرد که حضرت نظاره‌گر تحریف در آیات الهی می‌شوند و همان بحث ارث نبردن حضرت از پدر یعنی پیامبر اکرم می‌باشد. لذا حضرت بسیار زیبا مخاطبین را محکوم کرده و در آخر ایشان را به خداوند واگذار می‌نمایند.

فاطمه زهرا علیهاالسلام زمامدار را به محاکمه می‌کشد: حضرت زهرا علیهاالسلام در فرازی از خطبه فدک، خطاب خود را متوجه رئیس دولت و حکومت نمود منتها با خطاب فرزند ابی قحافه! و چرا نفرمود: یا خلیفه رسول الله؟ زیرا که رسول اکرم صلی الله علیه و آله او را خلیفه نگردانیده بود و نیز چرا نفرمود یا ابابکر که در واقع وی را با کنیه‌اش صدا زده باشد زیرا که اگر وی را با کنیه‌اش صدا می‌زد وی را تعظیم و تجلیل کرده بود بلکه به او فرمود یابن ابی قحافه.

اَفی کِتابِ اللهِ اَن تَرثَ اَباکَ ولا اَرثُ اَبی؟ تو به کدام قانون از پدرت وقتی که از دنیا می‌رود ارث می‌بری ولی من از پدرم هنگامی که از دنیا می‌رود نباید ارث ببرم؟ آیا بر منع کردن من از ارثم به کتاب خدا تمسک می‌جوئی؟

لَقد جِئتَ شَیئاً فَریّا؛ عجب افتراء عظیم و دروغ بزرگی گفته‌ای و چه مطلب ساختگی کذبی را به قرآن نسبت داده‌ای.

حضرت فاطمه علیهاالسلام فدک را چه از طریق بخشش و چه از طریق ارث صاحب بود و استحقاق این معنی را داشت ولی وقتی که فدک را به عنوان ملکی که رسول خدا به ایشان بخشیده بودند مطالبه فرموده و شهودی اقامه کردند در تاریخ آمده که بر سر ایشان و شهودشان چه آمد و غاصبان خلافت چه کردند و اکنون این بزرگوار آمده‌اند و فدک را از طریق ارث مطالبه می‌فرمایند.

اَ فَعلی عَمدٍ تَرَکتم کِتابَ اللهِ وَ نَبذتموهُ وَراءَ ظُهورکُم ؛ آیا این قرآن اکنون نزد شما موجود نیست؟ پس برای چه عمل به آن را ترک کرده و آن را پشت سر انداخته‌اید.

اِذ یَقولُ: وَ وَرثَ سُلیمانُ داوُدَ ؛ آیا این آیه صراحت به قانون وراثت و توارث بین انبیاء ندارد آیا سلیمان و پدر وی داود در زمره و از جمله انبیاء نبودند؟ حضرت صدیقه طاهره دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله از این آیه خوب فهمیده بودند که مراد از این ارث، ارث در مال است و این معنی را ابوبکر و تمام مسلمانان حاضر در آن روز دانستند. آنان که به سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام گوش می‌دادند همگی فهمیدند که مقصود از ارث در این آیه ارث مال است و غیر از معنی آیه که «سلیمان اموال پدر خویش داود را به ارث برد» چیزی نفهمیدند و همین طور متوجه سخن خدای تعالی که - آن هنگام که خبر زکریا را قصه می‌کند - چنین است.

فَهَب لی مِن لَدنکَ وَلیّاً یَرثُنی وَ یَرثُ مِن آلِ یَعقوب ؛

زکریا علیه السلام از خدای تعالی درخواست می‌نماید که به وی فرزندی روزی فرماید تا از او مال به ارث ببرد. ولی بعد از گذشت قرن‌های عدیده، مدافعانی که از زور و حکومت وقت دفاع می‌کردند آمدند و در تفسیر این دو آیه گفتند که داود از سلیمان علم را به ارث برد نه مال را و در مورد آیه دوم هم از خود، معنی تراشیدند که زکریا از خداوند فرزندی می‌خواهد که از او علم را به ارث برد نه مال را و این مفسران در نظر دارند که با اینگونه تفسیر عمل کسانی را که حضرت فاطمه سلام الله علیها را از ارث پدر محروم نمودند توجیه و تایید نمایند.

و البته به مقتضای کلام مانعی نیست که ما نیز در حد توان خود پیرامون آیه به بحث پردازیم شاید که بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم.

لفظ ارث شرعاً و عرفاً و لغتاً در مال استعمال می‌شود مثلاً اگر ما گفتیم فلان کس وارث فلانی است ظاهر عبارت یعنی این که وارث مال اوست نه وارث علم و یا معرفت او، مگر آن که در اینگونه موارد قرینه‌ای و یا قرائنی در کار باشد که دال بر ارث بردن از نظر علم و یا معرفت باشد مانند این فرموده خدای تعالی: و اَورثنا بَنی اِسرائیلَ الکِتاب و یا فرموده دیگر خدای تعالی: ثُمَّ اَورَثنا الکِتابَ الَّذین اصطَفینا مِن عِبادنا.

و اما این قول خدای تعالی: و ورث سلیمان داود مقصود ارث در مال است نه ارث در علم و سلطنت و نظایر آن، زیرا که حضرت سلیمان در زمان حیات داود پیامبر بود همانگونه که خدای تعالی- در قضیه آن زراعتی که در آن گوسفندان قومی چریدند - می‌فرماید:

فَفهمنا سُلیمانَ، و کُلا آتینا حکماً و عِلماَ؛ ما آن مطلب را به سلیمان فهماندیم و به همگان قضاوت و علم را عنایت فرمودیم.

زمخشری در تفسیر خود کشّاف در ذیل این آیه گوید: روایت شده که سلیمان با اهل دمشق و نصیبین جنگید و به او هزار اسب رسید و گفته شده که از پدر خود به ارث برده و پدر وی آن اسب‌ها را از عمالقه به دست آورده بود و بیضاوی گوید" پدر وی اسب‌ها را از عمالقه به دست آورد و سلیمان آنها را از پدر به ارث برد و به نمایش گذارد.

شدیداللحن‌ترین سخنرانی سیاسی مادر شیعه

اما آنچه که باید در زمینه دعای زکریا علیه السلام در برابر پروردگارش نقل شود که: فَهب لی مِن لَدنک ولیّا یَرثُنی؛ گو آن که برخی از افراد گفته‌اند که مراد اینست که نبوت مرا به ارث برد و به این ترتیب قصدشان چنین است که از انبیاء نفی وراثت نمایند ولی آیه کریمه خود روشن و گویا است که مراد زکریا چه بوده زیرا که وی گوید: وَاجعلهُ رَبِّ رَضیّاً؛ و خدایا وی را مورد رضایت قرار ده، به سادگی روشن می‌شود که مقصود از درخواست زکریا این نبود که خدایا به من فرزندی عنایت فرما تا وارث نبوتم گردد زیرا در این صورت معنای درخواست حضرت زکریا چنین می‌شود که وی از پروردگارش می‌خواهد به وی فرزندی دهد که وارث نبوت وی گردد و این فرزند نزد خدای متعال مورد رضایت و مرضیّ پروردگار بوده باشد!!

و این درخواست مانند آن می‌ماند که کسی بگوید: پروردگارا برای ما پیامبری مبعوث فرما و وی را عاقل و مورد رضایت خود در اخلاقش قرار ده و مسلماً این درخواست لغو و عبث و بیهوده است و چنین درخواستی از حضرت زکریا مسلماً مستحسن نیست که از خدای خویش بخواهد که فرزندی را که به من عنایت می‌فرمائی و وارت نبوتم می‌نمایی اخلاقش را نیز مورد رضایت قرار ده!!! زیرا که نبوت به مراتب از این صفات برتر است و کل صفات پسندیده و مطلوب در ذیل کلمه نبوت مندرج و موجود است.

و فخر رازی نیز گفته که مراد از ارث در این دو آیه، ارث در مال است.

و خلاصه آنچه گذشت آن شد که مقصود از وراثت در آیه حضرت سلیمان و حضرت زکریا وراثت در مال است و نتیجه آن که وراثت در بین انبیاء نیز جاری است.

و قال: و اُولوالاَرحامِ بَعضهم اَولی بِبعضٍ فی کِتاب الله ؛

یعنی نزدیکان و خویشاوندان رحمی برخی از آنان نسبت به میراث برخی دیگر، از دیگران سزاوارترند و این آیه عمومیت توارث را بین خویشاوندان و نزدیکان رحمی می‌رساند.

وَ قال: یُوصیکُمُ اللهُ فی اَولادِکُم لِلذَّکَر مِثلُ حَظَّ الاُنثیینِ ؛ خدای تعالی به شما امر می‌فرماید و واجب فرموده که اموال خویش را به اولاد خود به ارث برسانید به هنگامی که مردید برای هر پسر دو برابر هر دختر میراث معین نمائید و این آیه همچنین در مورد همه مسلمانان صادق است بدون آن که هیچ استثنایی در مورد انبیاء داشته و متذکر شود که آنان به اولاد خود چیزی به ارث نمی‌رسانند.

و قال: اِن تَرکَ خَیراً الوَصیَّة لِلوالدینِ و اَلاقربینَ بِالمعروفِ حقّاً عَلی المُتقّینَ.

این آیه نیز مقرر می‌دارد که هرگاه یکی از شما را مرگ فرا رسید خیر را باقی بگذارید یعنی مال خود را و این آیه سومین آیه عمومی در وراثت است که هیچگونه تخصیصی در مورد انبیاء قائل نشده و مساله به ارث گذاردن را از سوی انبیاء نفی نفرموده است.

وَ زَعمتُم اَن لاحَظوةَ لی؛ یا ادعا می‌کنید - در حالی که در همان وقت که ادعا می‌کنید می‌دانید که دروغ می‌گوئید - که نصیب و بهره و منزلتی برای من نیست.

وَلا اِرثَ مِن ابی ؛ از رسول خدا ارثی نمی برم.

ولا رحم بیننا ؛ و هیچ قرابت و خویشاوندی بین من و رسول خدا نیست زیرا وقتی که شما وراثت ثابت بین من و پدرم را انکار نمودید هر نوع قرابت و پیوستگی را بین من و او انکار نمودید.

اَفَخصّکم الله بِایهٍ اَخرجَ مِنها ابی؟ آیات ارث عام و شمول برای همه مسلمانان دارند پس آیا خدای تعالی پدر مرا از آیات ارث استثنا کرده یعنی بین پیامبر و خانواده او قانون وراثت موجود نیست؟

اَم تَقولونَ: انَّ اَهلَ مِلّتینِ لا یَتوارثانِ؟

یعنی کافر از مسلمان ارث نمی‌برد.

اَو لَستُ اَنَا وَ اَبی مِن اَهلِ مِلة واحدة؟ آیا در اسلام من تردید دارید و در این که مسلمانم شک می‌کنید؟ آیا در این که بر رویه اسلامم شبهه می‌نمائید؟ به راستی که مصیبت، فوق العاده بزرگ و توانفرساست. کار حبیبه رسول خدا و دخت گرامی او به اینجا برسد که اینگونه سخن بگوید و به این منطق احتجاج نماید واقعاً که انا لله و انا الیه راجعون!!

اَم اَنتم اَعلمُ بخصوص القرآن و عمومه من ابی وَابنَ عمّی؟

آیات ارث عمومیت دارند و اگر برای رسول خدا تخصیص خورده بودند مسلماً پیامبر بر آنها آگاهی داشتند و یقیناً به دختر خویش نیز امور تخصیص یافته را یاد داده بودند در حالی که می‌دانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دختر خویش و نه به هیچ کس دیگر از مردم این احکام خاص ارث را خبر نداده بودند و آیا این مطلب معقول است که بگوئیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با وجود کثرت علاقه و اتصالش به دختر عزیز و مورد علاقه‌اش این امور را نیاموخته و تخصیص یافتن آیات عام ارث را به وی خبر نداده باشند؟ آیا پیامبر نمی‌دانستند که پس از ایشان دختر محبوبش طلب ارث خواهد کرد و یقیناً نیازمند آن خواهد بود که بداند آیات عام ارث در مورد پیامبر و بازماندگانش تخصیص خورده است.

حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید: آیا چنین می‌گوئید: که شما به قرآن و آیات خاص و عامش از پدر من رسول خدا صلی الله علیه و آله که قرآن بر قلبش نازل گردیده داناترید؟ و یا این که شما از پسرعموی من علی بن ابیطالب که باب مدینه علم رسول خدا است داناتر و آگاه‌ترید؟ یعنی اگر چنین می‌بود که شما گمان می‌برید همسر من خبر داشت و می‌دانست و در این صورت به من اجازه نمی‌داد که در مسجد حاضر شده و مطالبه حق خود را نمایم.

این کلیه صور و وجوهی بود که ممکن است انسان در مورد این مساله تصور نماید و تمام این وجوه مسلماً منتفی است پس بنابراین، این معامله‌ای که شما با دختر رسول خدا انجام می‌دهید معامله ایست سیاسی، و دینی نیست، بلکه توطئه‌ای است بر علیه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و این جنگ، جنگی است اقتصادی برای آن که آنان را از نظر اقتصادی تضعیف نمائید.

فَدونکها مَخطومةً مَرحولةً .

تا اینجا خطاب متوجه همه مسلمانان حاضر در مسجد بود و در اینجا خطاب را متوجه شخص رئیس دولت به تنهایی می‌فرمایند با این تعبیر فدونکها یعنی بگیر آن را، یعنی فدک را برای خود بردار و فدک را تشبیه به شتر ماده‌ای می‌فرمایند که رحل و خطامش بر آن افکنده شده و رحل برای شتر مانند زین برای اسب می‌ماند و منظور از خطام یعنی مهار و زمام، و مقصود از این جمله یعنی این که فدک را با تمام عوائد آماده شده بگیر و این کلام، کلامی است تهدیدآمیز و این مانند آنست که به فردی تجاوزگر بگویند آنچه می‌خواهی بکن و هر چه می‌خواهی غارت کن، گوارایت باد و به همین علت به دنبال این سخن فرمودند:

تَلفاکَ یَوم حَشرکَ ؛ اشاره به این مطلب که انسان اعمال خویش را در قیامت می‌بیند همانگونه که خدای تعالی می‌فرماید: وَ وَجدوا ما عَملوا حاضراً ؛ آنچه را که انجام داده‌اند حاضر می‌یابند.

فَنعمَ الحَکمُ اللهُ ؛ در آن روز حکم و قاضی خدای واحد قهار خواهد بود و نه تو، خدایی که جور و ستم نمی‌نماید، آن خدائی که هیچ ظلمی از ظلم‌های بندگان بر او پوشیده و مخفی نیست.

والزَّعیمُ محمّد صلی الله علیه و آله ؛ و آن کس که حامی حقوق مردم است و به تو مخاصمه خواهد نمود شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله خواهد بود همانگونه پدر من است و حق دختر خویش فاطمه را از تو طلب خواهد نمود.

و المَوعدُ القِیامةِ ؛ قیامت همان روزی که قرآن می‌فرماید: ان یوم الفصل کان میقاناً ؛ روزی که نیک و بد از یکدیگر جدا خواهند شد آن روز قرارگاه و وقت ملاقات است و در آن روز کسانی که با یکدیگر در این دنیا به مخاصمه برخاسته بودند جمع خواهند شد.

و عند الساعة یَخسر المُبطلون ؛ آنان که در این دنیا ادعاهای باطل می‌نمودند، و آنچه را که از آن آنان نبود مطالبه می‌نمودند ادعا می‌کردند، یقیناً زیان خواهند برد.

ولا یَنفعکم اِذ تَندمونَ ؛ در آن روز پشیمانی سودی نبخشد زیرا اگر انسان در دنیا از عمل خویش نادم شد این ندامت وی را فایده می‌بخشد که دیگر آن عمل را تکرار نکند ولی در قیامت ندامت سودی ندارد زیرا در آنجا دیگر عملی نخواهد بود که آنجا روز حساب است.

و لِکلّ نَبأ مُستقرٌ، فَسوفَ تَعلمونَ مَن یَاتیهِ عَذابٌ یُخزیهِ وَ یَحلُّ عَلیهِ عَذابٌ مُقیمٌ؛ و این تهدیدی به عذاب آخرت است عذابی دائم و همیشگی.

فقالت: یا معشرَ النَّقیبة! ای طائفه نجیب. به این ترتیب فاطمه زهرا سلام الله علیها به آنان نسبت فتوت و جوانمردی می‌دهد تا اراده‌ها و عواطف آنان را به حرکت درآورد.

و اَعضادَ المِلة! ؛ ای یاران دین.

و حَصنةُ الاسلام! ای محافظان دین اسلام شما از اسلام نگهداری کردید همانگونه که زن، فرزند خویش را نگهداری می‌کند و یا آنگونه که پرنده از تخم خویش نگهبانی می‌نماید.

ما هذه الغَمیرةُ فی حقّی؟ این سستی و سکوت در مورد حق من چیست؟

و السِّنةُ عن ظُلامتی؟ سنه به کسر سین، سستی اول خواب را گویند و ظلامه: آن چیزی است که ظالمی از تو بگیرد و تو در نزد همان ظالم حق مغصوب خود را طلب کنی و در اینجا حضرت صدیقه علیهاالسلام سکوت انصار را از یاری و کمک و مساعدتشان در دفاع از مظلوم به سنت تعبیر می‌فرمایند که مقدمه‌ای است برای خواب که در آن شخص به کلی شعور خود را از دست می‌دهد. چه که خواب یعنی مردن باطن و ضمیر انسان و تعطیل کارهای حواس، و رکود عاطفه و فقدان انسانیت.

اَما کانَ رَسول الله صلی الله علیه و آله ابی یقولُ: اَلمَرء یُحفظُ فی وُلدهِ؟

آری کرامت انسان به وسیله حفظ کرامت و احترام اولاد وی و رعایت حقوق آنان حفظ می‌شود آنگونه که گفته‌اند: به خاطر چشمی، هزار چشم اکرام می‌شود. آیا رسول خدا پدر من نبود؟ آیا من دختر او نیستم؟ آیا شایسته نیست که شما مقام و موقعیت مرا به خاطر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامی بدارید. در نسخه دیگری آمده: اما کان لرسول الله صلی الله علیه و آله اَن یُحفظ فی ولده؟ آیا پیامبر خدا استحقاق ندارد که احترام وی با احترام نهادن به اولاد و ذریه او حفظ گردد؟

این فرازی از سخنرانی شدید اللحن حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق خود و مبارزه با تحریف دین بود که در تاریخ آمده است پس از این سخنرانی مردم منقلب شده و گریستند و در میان مردم ولوله ای برپا شد.

و در آخر، ویدیوی روز شهادت حضرت فاطمه مشاهده کنید

تعداد بازدید : 27
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار