بازدید 16146
نفس های آخر یک جانباز شیمیایی

فیلم: به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم

گوشی می خواهم که تحمل شنیدن را داشته باشد و نگاهی که از سر ترحم نباشد. آخرین حرف هایم را می خواهم "در گوشی" با بلند پایه ترین مسئول انقلابی بگویم که هنوز پای آرمان هایش ایستاده ام، هر چند که نفس هایم به شماره افتاده است و در پیش رویم دوستان شهیدم را می بینم.
کد خبر: ۴۷۷۹۸۲
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۳ 24 February 2015

شنبه شب بود که با یکی از بچه های گروه دفاع مقدس تابناک وارد خانه ای ساده و بی تکلف که در شهرک اکباتان بود شدیم و هنگام باز کردن درب بود که صدای سرفه های مستاجر خانه توجهمان را جلب کرد. دو ساعتی مهمان جانباز افشاری بودیم اما انگار ساعت هاست که در کنارش مانده ایم. ناگفتنی های بسیاری را شنیده ایم. رازهایی که فقط و فقط می توان "درگوشی" آنها را بیان کرد. متحیرم که کدامشان را بازگویی کنم که هیچ یک از آنها بر زبان و قلم نمی آیند. دردهایی که اگر فقط ظاهرش را ببینی زنده بودنت تغییر خواهد کرد.

به گزارش «تابناک»؛ بارها از خودم پرسیده ام که بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟ اما دیشب جوابش را یافتم. وقتی حاج ناصر می گفت: « انتظار می رفت بچه های جنگ و حزب الهی ها بیشتر از ما جانبازان و خانواده شهدا حمایت می کردند و من خودم اگر سالم بودم اینگونه بود» دریافتم که ما بعد از شهدا حتی از بازماندگان آنها نتوانستم به خوبی حمایت کنیم چه رسد به آرمانهایشان!

نقل حرف ها و گله های همیشگی نیست. نقل انجام ندادن ها و نشدن ها و نداشتن ها نیست. نقل خاطراتی است که هر کدامشان تن آدمی را می لرزاند و آنگاه که این غصه ها را از زبان ایثارگر نمونه کشور می شنوی، آنجاست که دیگر حرفی برای گفتن نمی ماند. آری گفتم «ایثارگر نمونه» چرا که او تنها کسی است که ماسک خود را به بیسیم چی اش داد و او را از رنج و مرگ نجات داد و خودش 24 ساعت در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج با چفیه ای خیس شده باقی ماند و خط آتش را رها نکرد.

به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
6 هزار روز درد...

نمی‌دانم برایتان از کجا بگویم؟! از پرویز پرستویی که "حاج کاظم" ناصر شده بود، یا کاندیداهای انتخاباتی که می خواستند از او استفاده کنند، یا اتفاقات تلخی که در بیمارستان ساسان افتاده است، یا روزهایی که در آلمان می گذشته است و پروفسوری که بابت توهین به عشق حاج ناصر کتک خورد، یا از دردهایی که با روزانه 40 آمپول مرفین ساکت نمی شوند، یا از پارچه های خونی که بر دهان حاج ناصر نقش بسته است، یا از کپسول اکسیژنی که تنها مونس حاج ناصر و دوای نفس های به شمارش افتاده اش است، یا از فرزندانی که دیگر بزرگ شده اند و بدون سهمیه رتبه 8 کنکور را به دست آوردند و مردمانی که آنها را به واسطه چیز ها و حق هایی که نگرفته اند محکوم می کنند و یا هزاران ناگفته دیگر.

حاج ناصر دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و تنها داشته او نفس هایی است که امید دختران و همسر رنجورش می باشند. اینهایی که می شنیدم گلایه نبود که او با خدا معامله کرده است و سهمی نمی خواهد، که هنوز ترکش ها و تاول های چرکینی هستند که در روز جزا سهم او را مشخص نمایند.

عبارتی است که آزارم می دهد و آن این است که: « ایثارگر نمونه کشور خانه و کاشانه اش را فروخت تا کمی بیشتر نفس بکشد». قصه غصه هایش را بازگویی نمی کند مگر برای سینه هایی که صبر و استقامت دارند. رازهای سر به مهرش را برایم گشود اما قرار شد که در سینه ام بماند و سخت است که بماند. خدایا صبر می خواهم برای این شنیدن ها و صبر می خواهم برای نگفتن ها. می دانید چرا خواست که سر به مهر بماند؟ از آن روی که او هنوز عاشق انقلاب اسلامی است که امام خمینی(ره) بنا نهاد و تا جایی به آن عهد ازلی وفادار است که جان از بدن برآید.

به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
خون بالا می‌آورد...

او مَردی است که حتی برای کم کردن جریمه های ماشین سواری اش که حق قانونی او بوده است اقدامی نکرده است و هنگامی که یک همسر شهید را مستاصل در بنیاد می بیند برای رهایی او قسمتی از حقوق دریافتی اش را هدیه می کند و او را از سرشکستگی در برابر نامردان نجات می دهد.

می دانید فرق این آدمها با ما چیست؟! من فقط یک کلمه می دانم که او "مَرد" است و ما همه "نامردیم". او تنها مردی است که می شناسم. آنچه در ادامه می خوانید بخشی از گفتگوی ما با جانباز 70 در صدی است که دو سال قبل در هفته دفاع مقدس با همت اهالی رسانه و با پیگیری های پرویز پرستویی و با کمک دوستان و جیب شخصی اش مشکل اعزام او به آلمان برای درمان حل شد.

اما چند ماه پیش به واسطه درخواستش برای ملاقات با رئیس جمهور و انعکاس آن در رسانه ها، تنها اقدامی که از دفتر رئیس محترم جمهور صورت گرفت نامه ای بود که دو ماه تا رسیدنش به مقصد طول کشید و نهایتا مسئولین بنیاد مربوطه به او گفته اند که باید مجددا پرونده پزشکی تشکیل دهد و آزمایشهای بسیاری را که امکان آن نیست انجام دهد تا شاید در کمیسیون پزشکی که شکل می گیرد مجوز اعزام او فراهم شود.

به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
50 آمپول مرفین برای یک روز آرامش

و این پروسه ای است که ماه ها به طول می انجامد و کفشی آهنین و تنی سالم و قدرتمند را می خواهد که از تن رنجور ایشان بر نخواهد آمد و این در حالی است که ایشان 15 سال پیش این پرونده را تشکیل داده است و ماه هاست که دکتر مربوطه برای ادامه سیر درمان برای ایشان دعوت نامه فرستاده است و زمین و زمان حال او را هر روز وخیم تر می بیند.

افشار درباره خود و حضورش در جنگ می گفت: شوق به امام بود که در اولین روزهای شروع دفاع مقدس عزیزترین و دوست داشتنی ترین چیز زندگی ام یعنی موتور گازی ام را به یک سوم قیمت و در سن 15 سالگی به صورت مخفیانه فروختم و با پول آن لباس خاکی خریدم و باقیمانده آن را در راه رسیدن به جبهه خرج کردم.

اين جانباز با اشاره به مجروحيت‌هايش در جنگ گفت: در منطقه حاج عمران و غرب دچار موج گرفتگي شدم، در عملياتي دست چپم به طور كامل قطع شد كه پيوند زدند و در كربلاي 5 هم كه خط‌شكن بودم شيميايي شدم. يك بار هم ضربه‌ مغزي شدم و 29 روز در كما بودم و طي اين مدت 74 بار به اتاق عمل رفتم و بيش از 200 ماه در بيمارستان‌هاي مختلف بستري شده‌ام به طوري كه تا سال 84 دايم بستري بودم.

به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
گلوله قناسه از فاصله زیاد به اینجا خورد. یک دفعه رفیقم گفت: «ناصر لباست خونیه.»
داغ بودم و متوجه نشده بودم. کار خدا بود که نصف مرمی گلوله قناسه از گوشت رد نشده بود.
رفتم پزشک منطقه و گفت: «می‌خواهی بروی عقب؟» گفتم نه.
دستم را از پشت گرفتند و گلوله را درآورد و یک مایعی رویش مالید و دوباره رفتم جلو

افشار درباره علت شيميايي شدن‌اش در عمليات كربلاي 5 اظهار كرد: در آن عمليات صدام جهنمي به راه انداخت و دست به هر كاري زد و در بمب‌ها چنان تركيبي مي‌زد كه نتوانيم كاري كنيم. بيسيم‌چي گردان كه كم سن و سال بود، وقتي ماسكش پاره شد ديدم كه قطره اشك از كنار چشم‌اش سرازير شد و نگران كور شدن بود. آن زمان ياد حضور خودم در جنگ و سن و سال كمي كه داشتم افتادم و ماسكم را به او دادم..

پس از سالها آن بیسیم چی بود که این راز را بر ملا کرد و باعث شد بیایند در بیمارستان و در حالی که من در آی سی یو بیمارستان ساسان بستری بودم از من به عنوان ایثارگر نمونه کشور تقدیر کردند و یک مدال ایثار و تعدادی سکه دادند که من همان جا سکه ها را به سید حسن نصر الله و برای کمک به حزب الله هدیه دادم.

ایشان در پاسخ اینکه اگر این روزهای سخت تان می دیدید باز هم ماسک خود را به او میدادید می گفت: باور کنید اگر این روزها را می دیدم می رفتم روی یک خاکریزی و به هر صورتی که بود شهید می شدم. من برای آرمانهایم هزینه کرده ام ولی قرار نبود که من تنهایی این بار را به دوش بکشم. امروز آنهایی که مدام به من می گویند شما اجر و پاداش بزرگی داری در مسائل زندگی خودشان حتی از یک ده هزار تومانی نمی گذرند و از من می خواهند که سخن شان را بپذیرم. در حالی که من تا به حال چند ملک شخصی فقط برای درمانم فروخته ام.

به اندازه نوشیدن چای از رئیس جمهور وقت می خواهم
دستش از این ناحیه قطع شد بود و هنوز جای پیوندش کاملاً مشخص است

وي افزود: از خدا خواسته‌ام هميشه غيرتي كه در جنگ داشته‌ام همراهم باشد اما امروز همه نسبت به هم بي‌تفاوت شده‌اند. اگر آن موقع‌ هم چنين تفكري بود، كار به جايي نمي‌رسيد، آن هم در جنگي كه جنگ جهاني سوم بود و همه دنيا در كنار عراق بودند. اين بي‌تفاوتي بزرگ‌ترين معضل جامعه شده است.

وي تاكيد كرد: مگر چند نفر مانند من در ميان جانبازان هستند كه بايد هميشه درگير درمان باشند؟ حداقل بگذاريد در اين عمر باقي‌مانده درد كمتري بكشم. در حال حاضر هم تنها دلخوشي‌ام خداوند متعال است و شاهد بوده كه در هيچ چيزي كم نگذاشته‌ام. آن موقع مدام به فكر شهادت بودم و الان هم تنها به ياد دوستانم كه رفته‌اند زنده هستم.

این جانباز در نهایت گفت: به اندازه نوشیدن یک چای از رئیس محترم جهور وقت می خواهم تا حقایقی را بگویم که اثباتی است بر مظلومیت خانواده ایثارگران و اسنادی نیز در این زمینه دارم که تا به حال به هیچ کس نداده ام.


تعداد بازدید : 41
دانلود ویدئوی «تابناک» درباره قهرمان جنگ تحمیلی

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۸
در انتظار بررسی: ۴۶
انتشار یافته: ۷۶
درود برهمه کسانی که درراه آزادی وحق وحقیقت هستی خود رافداکردند
پاسخ ها
جواد
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
با رفتن شهدا و این عزیزان، مردی و مردانگی هم کم کم از میان ما رخت می بندد. درود بر غیرت و شرفتان. کاش مسئولان می دانستند که چه گوهرهای گرانبهایی را بفراموشی سپرده اند. کاش...
یوسف
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۳۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
آخه انسان! برای چی منفی میدی؟شما برای کسی که از مهمترین هستی زندگیش گذشت کرد تا ما راحت باشیم منفی میدی!مطمئنم اگه کسی تو خیابون از شما در مقابل یک سارق مسلح حمایت کنه و جونش و برای شما بده ، شما به اون به چشم یک آدم بی فکر نگاه میکنی، نه یک فداکار!! حیف واژه انسان برای شما!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
عوضش الان كساني كه جبهه نرفتند ماشينهاي ميلياردي سوار ميشن...اين هم عدالت...
و ما نامردیم...
مدیون عزیزان جانباز هستیم. ایکاش بتوانیم آنچنان که بایسته است قدر دان این بزرگواران باشیم.
پاسخ ها
امیر
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
شرمنده ایم
جلال
| United States |
۱۸:۰۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۵
شمارا به خدا شعار بس است . بياييد از خودمان شروع كنيم چقدر به جانبازان سر مي زنيم وجوياي احوالات آنها هستيم.
از خدا خواسته‌ام همیشه غیرتی که در جنگ داشته‌ام، همراهم باشد اما

امروز همه نسبت به هم بی‌تفاوت شده‌اند.

اگر آن موقع‌ هم چنین تفکری بود، کار به جایی نمی‌رسید؛ آن هم در جنگی که جنگ جهانی سوم بود و همه دنیا در کنار عراق بودند. این بی‌تفاوتی بزرگ‌ترین معضل جامعه شده است....
نميدونم بقيه چه حسي دارند ولي من كه از خودم خجالت ميكشم
مسئولين مسئول هستند درست
ولي آيا ما بي مسئوليت هستيم
حاج ناصر عزیزم, من و امثال من بسیار کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم در مقابل گفته های تو سخنی بگوییم. حرفهای تو از عرش ملائک و غرش تانکها در جبهه نشئت میگیرد و کلمات من از حلقوم جامعه ای که با ارزشهای معنوی وداع کرده است و تنها دغدغه اش قیمت دلار و مسکن است و دل مشغولیش هم نظاره کردن بر کشمکش های مسخره و کودکانه جناح های سیاسی. آری رفیق, چون این بنده حقیر هم زمان کوتاهی را در جبهه گذرانده ام, میتوانم تفاوت آن رفتگان زنده را با این مردگان متحرک درک کنم, اما شرمسارم از اینکه به تو بگویم که وجود و نظریات آن بسیجیان جان بر کف, اهمیتی برای مسئولین فعلی مملکت ندارد. حاج محسن رضائی را یادت می آید؟ حتماً او را میشناسی ! همان جوانی که فرماندهی سپاه پاسداران را بر عهده داشت و هست و نیست و جوانی خود را صرف مبارزه با صدامیانی کرد که آنروز توسط جهانخواران تا دندان مسلح شده بودند. او فرماندهی سپاهی را بعهده داشت که هر رزمنده اش شجاعت را از ابوالفضل و مقاومت را از علی اکبر به ارث برده بود و با عشق پیر جماران داوطلبانه از میادین مین میگذشتند. اما ناصر جان, امروز خیلی ها دیگر سراغی از آن فرمانده نمیگیرند, به حرفهایش هم چندان گوش نمیکنند و فقط در مصاحبه ها به علامت تایید صحبت هایش سر تکان میدهند, ولی از عمل خبری نیست .......
این مختصر را برایت گفتم اما سعی کن با مهره هایی ملاقات کنی که پنهانند اما نبض همه کارها با آنهاست. پیدا کردن آنها نباید برای تو مشکل باشد.... پیش آنها بنشین و از دردها و دغدغه هایت برایشان حرف بزن, شاید دلشان نرم شد و اندکی از شهدا خجالت کشیدند....
در ضمن هر وقت هوس نوشیدن قهوه کردی, تنها بنوش و در همان حال دعای کمیل بخوان.... ما را هم دعا کن رفیق
اجرت با سالار شهیدان
جون با خدا معامله تا آخر بمان و نگران نباش خدا بزرگ است
خوشا به حالش....در پرتگاه دنیا به بهشت ایستاده است....
برادرم ما را حلال کن...
آخ خدایا سوختم.شما را به همه ی مقدسات قسم میدهم که برای این عزیزان چیزی کم نزارید.با شما مسوولین هستم
جا دارد از شرمندگي بميريم
عزیز نگران نباش ما داریم تا دلت بخواد اختلاص و فساد میکنیم و تو ظاهر هم بهت میگیم مدیون شما هستیم!!!!!
اشک در چشمانم و بغض درگلویم و غم نامردی بر قلبم سنگینی میکند. آن موقع که تو مردانه جنگیدی من 7-6 ماهه بودم.. جنگیدی تا من و امثال من امروز سرفراز باشیم. کاش قدرتی داشتم و امکاناتی... ثروتی یا ... تا کمکت کنم.. نه از سر دلسوزی.. که از سر وظیفه.. کاش میتوانستم کاری که دیگران نکردند را در حقت انجام دهم.. اما دستمان کوتاه است و خرما بر نخیل... دعایت میکنم انشا الله خداوند اجرتان بدهد و بر صبر ایوبی تان بیفزاید.. فقط در آخر میگویم: شرمنده ایم... شرمنده ایم... شرمنده ایم
درود بر ایشان و همه دلاور مردان 8 سال دفاع مقدس
اما نامرد من و امثال من هستند که قهرمان جنگ مان را درک نکردیم.
برای فوتبال پول هست
برای مدیران بی لیاقت پاداش چند صد میلیونی هست
برای رانت خواران اختلاسگر هزار میلیاردی پول هست

برای دانشمندان برای ازدواج جوانان برای کارافرینان پول نیست

لااقل شرم از اینها کنید و حداقل پول درمانشان را بهشون بدهید
پاسخ ها
سپیده
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۶
کاش میشد میلیاردها مثبت به نظرت میدادم. حیف که فقط برای یک بار می شود رای داد.
همیشه گفتم و بارها هم میگم، این عزیزان با شعار "کربلا کربلا ما داریم می آییم " رفتن به جنگ به امید بازگشایی راه کربلا و حراست از ایران عزیز.
اما حتی دریغ از یک سفر رایگان برای این عزیزان به کربلا !
اینان شهدای زنده اند اما برخی منتظرند این عزیزان از دنیا بروند سپس یک کوچه به نامشان کنند.نمیدانند که یک ایران بنامشان است
ازهمه میگذرد آنچه کi مهم است راه شهیدان وایثارگران که راه اولیا خداوند است وادامه راi واقعی امام خمینی -و ادامه آن جز پیروی واقعی از رهبر معظم انقلاب میسر است.انشاالله
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید غم هجران تو یا نه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
آنها مرد بودند و هستند و ما نامردیم... نامرد... شهروند نامرد، مسئول نامرد، همه نامردیم
درود بر ایشان و هم رزمانشان انشالا هر چه سریعتر بهبود یافته
وقتی این مردا بدون ادعا رفتن به جنگ یسری از فرصت طلبا به اسم تحصیلات رفتن انگلیس و امریکا بعد که جنگ تموم شد با کلی ادعا شدن مسئول همه چیز.
به نظرم اقاي رئيس جمهور بايد به ايشان وقت بدهند
چند سالی هست که خبر هایی از ایشون میخونم چرا مشکله شون حل نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خداوند به شما اجر جمیل عنایت بفرمايد و توفیقی به ما عنایت کند که شرمنده شما و شهدا ( اون هایی که جانشان را در کف دست داشتند) نباشیم.
خدا به همه جانبازان عزيز سلامتي عنايت فرمايد. شرمنده آنها هستيم. آنها در واقع چندين جان را در راه خدا اهداء کردند.
بنام خدا من هم جانبازم مانند او ولی کسی مرا نمی شناسد حتی بنیاد دوستم عازم زندان بود ومن تمام زندگی ام یعنی پول خانه وزمینی در شمال را دادم تا ابرویش حفظ شود و او در مقابل قول جبران داد که نه بر عهد خود باقی ماند و نه تشکری . جانبازان با خدای خود عهد دارند ...ایا می دانید الان در جه وضعی هستم باشد به قیامت در انتها هل من ناصر ینصرنی
امروز همه نسبت به هم بي‌تفاوت شده‌اند.
واقعا دوست داشتنی هستی
شماره حسابی که واقعا مربوط به این عزیز باشد اعلام کنید دولتمردان که غیرت کمک ندارند باشد مردم کمک کنند
قهرمان ملی ایشون و امثال ایشونند،نه اون فوتبالیست سرباز فراری،جالبه که برا اون سرباز فراری همه مسوولین دلسوز بودند و پیگیر ولی برا این مرد(به معنای واقعی کلمه)همه نامردیم(به معنای واقعی کلمه)
حاج ناصر عزیز من یکی از آن نامرد همرزمانی هستم که در حق شما و امثال شما جانبازان و خانواده های محترمتان و خانوادههای معظم شهدا نمی گویم کاری نکردم ولی بیشتر باید تلاش می کردم . لذا عاجزانه التماس می کنم دعایمان کنی لیاقت ادای حقتان را پیدا کنیم . انشاالله خداوند لیاقت شهادت را به همه جاماندگان قافله شهدا عطا کند .
واقعا که
از رئیس جمهور محترم تقاضا میکنم به این درخواست این جانباز سرافراز میهن پاسخ مثبت داده وبه مردم گزارش دهند
درود ...
امروز آنهایی که مدام به من می گویند شما اجر و پاداش بزرگی داری در مسائل زندگی خودشان حتی از یک ده هزار تومانی نمی گذرند....
اگه همجين نامه از طرف يكي از بازيگرا ن سينماي به دفتر ريس ج ارسال مي شد اينگونه برخورد مي كردهاند واي بر حال كسا نيكه از خون اين شهدا وجا نبازان به جاي رسيده اند خداوند سخت انتقام مي گيرد مواظب خودتان باشيد به چند روز دنيا دل خوش نباشد كه براي هيچ كس نمو ند ه براي شما هم نخواهند موند حتي اگر احتمال بدهيم اين جانباز يك درصد هم توقع اضافي دارد كه حتما ندارد
واقعا مدیون این جانبازها و شهدا هستیم
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند - حافظ
سلام دوستان سال 66 در منطقه كردستان دشمن شيميايي زد و گردان ما در يك دره مستقر بود ما نه ماسك داشتيم و نه امكانات ضد حملات شيميايي اونجا خيلي زجر كشيديم ريه ها ،اعصاب ، و چشم بد جور شيميايي شدند ما از بنياد كه خيري نديديم هيچ وقت حتي ازانها توهين هم شنيديم چشمان من بعد از اينكه شيميايي شدم خيلي قرمز مي شود وزماني كه اعصابم بهم ميرزه چشمانم قرمز ودور چشمانم سياه بعضي وقتها مورد تمسخر قرار مي گيرم و ميگند معتادي يا چي مصرف كردي اين درحالي است كه من از بوي سيگار تنفر دارم و طوري شده كه اين قرمزي چشمانم شده خوره جانم و اعصابم بيشتر خراب ميشه به هر دكتري هم كه مراجعه كردم خوب نشد كه نشد من سال 66 فقط 13 سال داشتم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۶
درود بر شرفت. ما شرمنده ایم
آخه حرف زدن تا كي .....
سلام آقایان ترا بخدا برای این عزیزان کاری بکنید.البته ایشان وسایر جانبازان ارجمند برای خود حقی از انقلاب نمیخواهند.ولی ما مسئولیت مان چه میشود؟صرفا جملاتی مانند مدیون هستیم و.....مرهمی بر درد ایشان نیست.همتی باید....
من همیشه در مقابل این مردان بزرگ شرمنده ام و خودم را در برابر ایشان بسیار خوار و کوچک میشمارم حتی جرات روبرو شدن بااین عزیزان را ندارم .
شفا وسلامتی برایت ارزومندم واز مسئولین درخواست مکنم که اینقدر نیروی خود را برای تثبیت دسته بندیهای سیاسی خرج نکنید کمی هم بفکر این استوره های مقاومت باشید.
هر چه فکر میکنم که با 93 ماه حضور در جبهه در نزدیکترین خطوط با دشمن اکنون برای امرار معاش وهزینه دانشگاه فرزندان مانده ام ولی وقتی این عزیزان جانباز را میبینم درد خود را از یاد برده بغض گلویم را مفشارد ومیخواهم گریه کنم من که اهل گریه نبوده ام همرزمانم در هنگام مجروح شدن مرا صدا میزدند برای بستن زخمها اما حالا برایشان واقعا میگریم افشار عزیز این همدردی را از من بپذیر اگرکاری دیگر از دستم بر میامد دریغ نمیکردم
سلام
من دوست دارم از نزديك ايشون رو ببينم و بهشون در حد توانم كمك كنم اگه ايشون قبول ميكنند من برم ديدنشون و مدارك جانبازيشون رو هم از نزديك ببينم آماده ام براي كمك به ايشون
ما همه مدیون این عزیزان هستیم . والله اگر مجلس بودجه ویژ های برای این عزیزان تصویب کند فکر نمی کنم کسی مخالفتی بکند /
حاج ناصر عزیز ، دلم را کباب کردی برای اینکه من هم کربلای 5 را دیده ام و امروز را ناظر هستم آنموقع که شما شجاعانه از دین و وطن و شرفمان دفاع میکردید عده ایی در کمین بودند که چند روزی بر مسند قدرت چنگ زنند و امروز بدون توجه به ولی نعمتان خود...
بر صبر وبردباری و شجاعت شما سرور عزیز درود می فرستم و آن دستت میبوسم . شما روسفید این دنیا و آخرت هستید و روسیاه و رسوا کسانی که شما را به فراموشی سپرده اند. حسن هستم از تبریز
حاج ناصر عزیز,شما و امثال شما بهترین الگو برای من و جوانان همسن من هستید.برای شما سلامتی و طول عمر از خداوند خواستارم.خوشا به حال کسانیکه مثل شما با "خداوند" معامله کردند.
حاج ناصر عزیز ما راحلال کنید.
حاج ناصر سلام. شرمنده ام از اینکه همه می دانیم مدیون شما و امثال شما هستیم و در عمل هیچ کاری نمی کنیم.
اول از همه به خودم می گم.
حلال کن
چه کج رفتاری ای چرخ چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
و باز هم سلام و دورد خدا بر شهدا و تمامی ایثارگران دفاع مقدس
فقط باید دید و گریست و هیچ
شماها آبرو و شرف این ملتید درود بر شما
... کربلای5 ... سه راهی شهادت ... نبرد تن وتانک ... فاصله تا دشمن25متر...گذاشتن کلاه آهنی برسرمساوی با هدف قرارگرفتن توسط تک تیراندازدشمن چون فکر میکردن فرمانده ایی ... از چی برات بگم از 120 تیپ نیروی دشمن که در این عملیات توسط حاج ناصرها از بین رفت یا ازشهادت بیشترین فرماندهان وسرداران دراین عملیات ... افسوسی درکارنیست چراکه خداطرف معامله است .ازچی براتون بگم ! ازاینکه 50درصدم وبیکار!!! یا از برخورد بسیار مناسب بنیاد ! که اگه صداتو بالاببری سروکارت با 110میفته !!! از چی بگم از چی ......
درود به همت مردان جنگ
كساني كه منفي مي دهند ظاهرا بيشتر براي ابراز وجودهست و خودنمايي
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
كمك به هم نوع هم اين جاها هست كه قدر دارد چه برسد براي كساني از جان براي مام ميهن مايه گذاشتند
تابناك عزيز شما كه زحمت گزارش و اطلاع رساني را كشيدي زحمتي ديگر افزون كن در صورت موافقت ايشان شيوه اي كه هر عزيز بتواند هر چند اندك ياري برساند اعلام كنيد تا عزت اين عزيزان خدشه دار نشود
بنام خدای عدالت بنام خدای ضد ظلم
سلام گرم و درود خالصانه خدمت حاج ناصر و حاج ناصرها

گردو غبار غفلت و فراموشی جلوی چشمان بعضی از مردم و مسئولان را گرفت و آن همه ایثار و از خودگذشتگی دلاور مردان هشت سال دفاع مقدس را فراموش نموده اند غافل از اینکه قرار بود ما سرنوشت شوم و فلاکت بارتری نسبت به مردم عراق ،سوریه و افغانستان داشته باشیم، اما شهدای عزیز با نثار بالاترین ثروت و دارائی خود زهره چشمی به دشمن نشان دادند که براحتی نمی توانند فراموش کنند الان هم دشمنان خدا دشمنان دین عزیز اسلام و کشور عزیزمان ساکت ننشسته اند و تمام اهداف شوم و پلید شان روی شیعه خانه امام زمان است، آنچه این کشور را می تواند به ورطه سقوط و نابودی بکشاند عوامل درون کشوری است همین خودمانی ها((چرک درون مهلکت تر از چرک درون است)) تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات بر محمد(ص) و آل محمد
صمد مهدی پور فرزند شهید
حتمابایستی رئیس جمهور محترم به این جانباز سرافرازومحترم وقت بدهندولی درعجبم درهشت سال دوررئیس جمهور قبلی چرا به ایشان وقتی داده نشده است
حاج ناصر ما جوانها شرمنده ایم، کهنسالان را چه شده؟؟؟ مرگ نزدیک است برای همه.
با سلام. این همه جلسه همایش افتتاح که زیاد ثمره ای هم ندارند شک ندارم اگر کسی پیگیر باشد و رئیس جمهور هم دوست داشته باشد پای صحبتهای این عزیز بنشیند راه دوری نمی رود بلکه درد دل همه ما باشد .
سلام حاج ناصر عزیز چون خودم در عملیات کربلای پنج بودم ومجروح شدم درد شما برادر عزیز رو میدونم البته شرایط جسمی بنده مثل شما حاد نیست اما از درونم شمارادرک میکنم ولی افسوس به قول شاعر ------- گوش اگر گوش منو ناله اگر ناله توست انچه البته به جایی نرسد فریاد است ---- در این بین از اقا محسن رضایی که خود سالیان زیادی رو در جبهه کنار بسیجیها بوده واز نزدیک جان فشانیهای بچه هارو دیده میخواهیم که قدمی برای پشتیبانی از این عزیزان بر دارد که خدایی نکرده مدیون جانبازان وشهدا نباشد (جانباز)
اگر ممکن است تابناک یک شماره حساب بدهد تا کمک کنیم.
پاسخ ها
سید عباس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۷
صحبت کمک مالی نیست این جانباز عزیز میخواهد دردهای زیر پوست کشور را بازگو کند چون بین مردم عادی زندگی می کنه درد همه مردم را میداند که جوانان ما را چه می شود این بنده خدا شاید بخاطر وضعیتش بتواند با رئیس جمهور هم کلام شود و مستقیما درد همه مردم را باز گو کند دست من وشما که به رئیس جمهور نمی رسد .
گریه میکنم
ماجرای ایشون رو تو مستند حاج کاظم دیدم .بسیار تکان دهنده بود.
ما شرمنده شما بزرگواران هستیم
شهدا و جانبازان ما شرمنده ایم
من هم همسر یک جانبازم جانبازی که در پیچ و خم بیرحم روزگار گویی فراموش شده کسی او را نمی بیند برخی از او طلبکارند نمی دانم به چه جرمی؟ آخر او که هنوز حتی برای خودش یک خانه هم ندارد در این دوسالی که با همسرم ازدواج کردم بارها شاهد درد و رنجهایش بوده ام مشکلات جسمی از طرفی و مشکلات مالی از طرف دیگر اما ما همه این مشکلات را تحمل می کنیم و باز هم صبر می کنیم که جز صبر ما را چاره ای دیگر نیست من فاصله سنی زیادی با همسرم دارم و او خیلی از من بزرگتر است اما احساس می کنم من هم در این دوسال از نظر روحی 20 سال بزرگتر شدم و به پختگی زیادی رسیده ام می گویند مشکلات انسان را آبدیده می کند و روحش را جلا می دهد و من خود به چشم خویشتن این را دیده ام می دانم جناب آقای رضایی که خود ایثارگراست و دستی بر آتش جنگ دارد حرفهای مرا خوب می فهمد و درک می کند و همین مرا کافیست
الهی من بمیرم و فدای اون از خود گذشتگی شما بشم که شما اینهمه زجر میکشی و یک دقیقه آرامش نداری.دارم دق میکنم.
تابی جون لطفا جهت یاری رساندن به این عزیز یک شماره حساب بنام شخص ایشون اعلام بفرمائید.
وقتي سرباز استعمارگر در كشوري اشغال كرده كشته مي شود . در كشور خودش قهرمان نسبت داده ميشه و به خانواده اش تبريك ميگن و ميگوين فلاني قهرمانانه كشته شد. اما ما چي . شهيدان و جانبازان ما كه براي دفاع از ناموس ملت- دفاع از مملكت- دفاع از اسلام -دفاع از سرزمين -دفاع از من و تو ( حالا چه من عام و چه شماي خاص) قهرماني كرد نبايد به اندازه خوردن يك استكان چايي بهش وقت داد. ما را چه شده؟
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار