چهارشنبه هفدهم دی ماه، ناگهان خبری تکان دهنده در سراسر جهان منتشر شد که از یک عملیات تروریستی در قلب اروپا حکایت داشت. در این حادثه، دو برادر فرانسوی الجزایری الاصل به نامهای «سعید و شریف کواشی» با حمله به دفتر مجله طنز «شارلی ابدو» ۱۲ نفر را به قتل رسانده و دست کم ۱۰ نفر را زخمی کردند. از همان ابتدای درز این خبر، تحلیلهای متفاوتی درباره این اتفاق، عوامل آن، هدف این عملیات تروریستی و... بر خروجی خبرگزاریها و رسانههای دیداری و شنیداری قرار گرفت و چنان که پیش بینی میشد، عموم رسانههای غربی با خط تحلیل اسلام هراسی به این موضوع پرداختند.
این اتفاق تروریستی از نقطه نظر چیستی، چرایی و چگونگی جدا نیازمند بررسی است؛ اما در این نوشتار، فارغ از اینکه اصل ماجرا چه بوده و بازوهای رسانهای غرب چه خطی را در تحلیل این حادثه تروریستی دنبال کردند، به بررسی تبعات آن در عرصه سیاست بین الملل و چرخشی که در مناسبات بین المللی به ویژه در بلوک غرب ایجاد خواهد کرد، می پردازیم.
در واقع از دریچه تحلیلهای متفاوت، چه عاملان این اقدام را وابسته به القاعده و هدف از آن را اثبات برتری این تشکل تروریستی نسبت به داعش دانسته و چه آنها را از عناصر گروهک تکفیری ـ تروریستی داعش و هدفش را ترور کاریکاتوریستی ـ که البغدادی را سوژه خود قرار داده بود ـ بدانیم، در اصل بروز تبعات احتمالی که در ادامه بدان خواهیم پرداخت، تفاوتی حاصل نخواهد شد، زیرا اتاق فکر رسانهای غرب به محض بروز این حادثه، همچون حوادث تروریستی دیگر، از همان ابتدا نوک پیکان خود را به سمت «اسلام» نشانه گرفت تا با شبیه سازی آن با حادثهای چون ۱۱ سپتامبر تا مدتها ماهی خود را از این آب گل آلود بگیرد.
در این بررسی، توجه به این نکته لازم است که در عقبه لجستیکی غربی ـ عبری ـ عربی تروریستهای تکفیری ـ که در کوران بیداری اسلامی ملتهای منطقه و جهان اسلام متولد شدند ـ دولت چپگرای فرانسه، آخرین دولتی بود که به عمق خطای محاسباتی خود پی برد و تازه همین هفته پیش بود که تلویحی برای اولین بار علیه این جریانات موضع گرفت و تا پیش از آن حتی از حضور در ائتلاف صوری ضد داعش نیز امتناع کرده بود. این در حالی است که بسیاری از عقلا، اندیشمندان و صاحب نظران حوزه سیاسی و بین المللی غرب، پیش از این با توجه به یارگیری گسترده این گروهکها از اتباع اروپایی و غربی درباره تبعات سوء امنیتی حمایتهای گسترده نظام سلطه از تروریستهای تکفیری هشدار داده بودند.
بر این اساس، حادثه تروریستی حمله به دفتر مجله طنز و البته هتاک «شارلی ابدو» در فرانسه ـ که با تمسک به شعار آزادی بیان به مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان توهین کرده و آن را ادامه داد ـ دست کم از دو زاویه تبعاتی را بر نظام بین الملل و مناسبات قدرت در این عرصه به دنبال خواهد داشت؛
الف) تبعات تهدیدزا: این حادثه مهم از زاویه نگاه تهدیدزایی برای جبهه مقاومت و محور آن یعنی جمهوری اسلامی ایران موارد زیر را در بر دارد؛
۱) یکپارچه شدن غرب: با توجه به بروز برخی اختلاف نظرها میان سه ضلع قدرتهای اروپایی، آمریکا و رژیم صهیونیستی به ویژه طی ماههای اخیر پیرامون مسائل اقتصادی، سیاسی و امنیتی، این حادثه به دلیل آنکه عملا ناکارآمدی دستگاههای انتظامی و امنیتی، یکی از مدعیان اروپایی را به رخ کشید، علی القاعده محمل مناسبی برای نزدیکتر شدن این سه ضلع به همدیگر علیه دشمن مشترکی به نام اسلام خواهد بود، چنانکه تاریخ روابط بین الملل، مشابه همین اتفاق را در دوران یکه تازی کمونیسم و پس از آن در سالهای پس از حادثه ۱۱ سپتامبر نیز شاهد بوده است. لذا بیراه نیست اگر این نزدیکی راهبردی غرب را مهمترین دستاورد نظام سلطه از این اتفاق بدانیم.
۲) تأثیر مستقیم بر انتخاباتهای آتی: بی گمان در ماهها و سالهای آینده همچون بازه زمانی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ شاهد بازگشت تندروها به عرصههای سیاسی و اجرایی کشورهای اروپایی و آمریکا خواهیم بود و به احتمال زیاد، این بار به جای یک «بوش» و یک «بلر» چندین بوش و بلر بر سر کار خواهند آمد. این اتفاق با توجه به مدیریت کانالیزه افکار عمومی دنیای غرب توسط امپراتوری رسانهای موجود که کارویژه خود را ایجاد اجماع جهانی علیه مکتب اسلام تعریف کرده، البته بسیار قرین به وقوع خواهد بود.
۳) تنگ شدن عرصه بر جمهوری اسلامی ایران: از آنجا که ماهیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و مهمترین نظام سیاسی ـ فکری که دستگاه لیبرال دموکراسی غرب را به چالش کشیده و محوریت جبهه مقاومت را بر عهده دارد، به دروغ به عنوان دشمن اصلی صلح و امنیت بشریت معرفی شده، لذا پس از بروز چنین حوادثی، باید منتظر تنگتر شدن عرصه بر ایران اسلامی در حوزههای مختلف بود، زیرا اساسا طراحی، برنامه ریزی، تأسیس و پشتیبانی همه جانبه از تروریستهای نیابتی با پرچم اسلام (بخوانید اسلام انحرافی انگلیسی و آمریکایی) از سوی اتاق فکر نظام سلطه هدفی جز این را دنبال نمیکند.
۴) خوشحالی رژیم غاصب صهیونیستی و انحراف افکار از مسأله فلسطین: از جمله مسائلی که پدرخواندههای رژیم جعلی اسراییل در تمام سالهای پس از اشغال سرزمین مقدس فلسطین همواره به دنبال آن بودهاند، حفظ تمامیت ارضی این رژیم به کمک انحراف افکار عمومی دنیا از جنایات سبعانه آنان علیه این ملت مظلوم و به طور کلی جهان اسلام است. این مسأله از اساس جزء اهداف کلیدی پروژه اسلام هراسی و به تبع آن شیعه هراسی طی ۱۵ سال گذشته بوده است، از این روی، بروز حادثه تروریستی فرانسه توسط دست پروردگان سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی غرب هم به پای مکتب و پیروان آیین رهایی بخش اسلام نوشته شده و هم به بهترین شکل ممکن، حواس همگان را از اتفاقات سرزمینهای اشغالی منحرف میکند و این همان چیزی است که صهیونیستها را بیش از هر چیز خوشحال میسازد.
ب) تبعات فرصت آفرین: در کنار تبعات تهدیدزایی که در بالا ذکر آن رفت، این حادثه تروریستی جنبههای فرصت آفرینی نیز برای جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القرای اسلام ناب در بر دارد؛
۱) تلنگری به عقلا و اندیشمندان منصف غربی: چنانچه در همین نوشتار بدان اشاره شد، بسیاری از صاحبنظران غربی از همان آغاز کار همواره به حکام خود این نکته مهم را یادآور شده و هشدار داده بودند که تأسیس و تأمین گروههای تروریستی، یکی از بدترین راهبردهای ممکن برای رسیدن به اهداف بین المللی آنهاست. از پس این حادثه نیز چنانکه مشاهده شد، این هشدارها جان دوبارهای گرفت و از لابلای هیاهوی رسانههای غربی، این نکته به گوش رسید که مقصر اصلی این اتفاقات، همان اتاق فکری است که با اشتباهات پی در پی محاسباتی، زمینه را برای عرض اندام این تروریستها در مرزهای سرزمینی خودشان فراهم آورد. این مسأله البته میتواند فرصتی باشد برای دیپلماسی رسمی، عمومی و رسانهای ایران و دیگر اعضای جبهه مقاومت که ضمن محکومیت حوادث اینچنینی، اولا چهره اسلام حقیقی را به کمک همین اظهارنظرها بیش از پیش به افکار عمومی تشنه حقیقت در اقصا نقاط دنیا معرفی کرده و ثانیا نقشههای شوم نظام فریبکار لیبرال دموکراسی حاکم در غرب را برملا سازند و البته از این رهگذر در مسیر اتحاد مسلمانان و دوری از تفرقه گام بردارند.
۲) ناراحتی شدید و زندگی سخت مسلمانان اروپا: چنین حادثهای با توجه به بازخوردهای منفی بسیاری که به دنبال دارد و بدبینی مفرطی را نسبت به مسلمانان ایجاد میکند، علی القاعده زندگی روزمره مسلمانان اروپا را بیش از پیش با مشکل مواجه خواهد ساخت. از سویی با توجه به گسترش و فراگیری روزافزون اسلام در اروپا و البته اختصاص سهم عمده این فراگیری به اسلام غیر شیعه، جمهوری اسلامی ایران میتواند با به کارگیری حداکثری پتانسیل رسمی و غیر رسمی خود به جذب تازه مسلمانان اروپا و دیگر مناطق جهان اهتمام کرده و جلوههای نورانی اسلام اصیل را که مشحون از برادری، برابری، صلح طلبی و... است، منتشر سازد.
و سرانجام اینکه دو لبه قیچی ـ اسلام انحرافی و تفکر تمامیت خواه لیبرال دموکراسی غرب ـ که این روزها در روزگار افول خود با تمام توان میخواهد از گسترش روزافزون اسلام ناب در سراسر جهان جلوگیری کند، تنها خاک بر چهره عالم تاب خورشید میپاشد و بر اساس وعده الهی حتما محکوم به شکست است، چه، افکار عمومی دنیا روز به روز بیشتر نسبت به یکی بودن آبشخور و خبث طینت آنان پی میبرند.