بازدید 3294

پدران و پسران اصولگرايي بر سر دو راهي

اين دو جريان هر دو اعتقاد دارند، تفکرشان، تفکر غالب و برتر در جمهوري اسلامي است. اين نحله اصول گرايي، مرام خود را مرام نزديک به انقلاب و امام مي‌دانند و معتقد هستند تفکر آنها هيچگاه از ريل انقلاب خارج نشده است.
کد خبر: ۴۳۰۹۴۱
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰ 01 September 2014
اصولگرايان معتدل تا حدي دولت روحاني را از خود مي‌دانند و رويکرد اعتدالي دولت را بر منافع جناحي و گروهي خود ارجح مي‌دانند و چنانکه برخي از از اين اصولگرايان از جمله رييس مجلس شوراي اسلامي، حجت الاسلام غلامرضا مصباحي مقدم، علي اکبر ولايتي، محمدرضا باهنر و... در اظهار نظرهاي مستقيم و غيرمستقيم خود بيان کرده‌اند، دولت روحاني مي‌تواند موجد فضايي باشد که شرايط سياسي امروز کشور به آن نياز دارد و از اين نظر در اهداف سياسي تا حدود زيادي دولت يازدهم با اين گروه اشتراک نظر دارد.

به گزارش نامه، اگر در ميان اصولگرايان دو گروه تندروها و معتدل‌ها را از هم سوا کنيم به نظر مي‌رسد عمده بدنه اجتماعي اصولگرايي در گروه دو يعني اصولگرايان اعتدالي قرار داشته باشد.در اين ميان نقش تندروها و اصولگرايان سنتي تفاوت‌هاي بنياديني با هم دارد که براي بررسي جايگاه و روند پويايي اين دو گروه بايد نگاهي به معادلات سياسي چند سال گذشته داشته باشيم.دولت‌هاي نهم و دهم براي اصولگرايان – به طور کلي- محمل ايجاد يک مرکز و يا يک پاتوق تصور مي‌شد.

در سال‌هاي نخستين روي کار آمدن دولت نهم، بسياري از اصولگرايان با مقايسه محمود احمدي‌نژاد و شهيد محمدعلي رجايي، چنان تصور مي‌کردند که توانسته‌اند با پرده‌برداري از يک جوان اصولگراي مترقي، در مقابل دولت اصلاح‌طلبان، يک برگ برنده رو کنند، برگ برنده‌اي با محوريت يک رييس جمهور ساده زيست و مردمي که تصور مي‌شد پاتک جانانه‌اي به ادعاي مردمي بودن دولت اصلاحات است. حمايت قريب به اتفاق اصولگرايان از احمدي نژاد در دوره نخست انتخابات رياست جمهوري سال 1384 و حمايت قاطع آنان از وي در دور دوم اين انتخابات، نشان دهنده اميد و آرزوي بسياري بود که اين طيف سياسي نسبت به محمود احمدي نژاد داشت.دولت نهم و دهم احمدي نژاد اما در مسير فعاليت، چندان خود را پابند تعلقات اصولگرايي ندانست و در ميانه راه، سعي کرد از خود نام و نشاني تازه در عرصه سياسي ايران برجاي بگذارد.

اظهار نظرهاي صريح علي اکبر جوانفکر در دوران مسئوليتش به عنوان مدير موسسه مطبوعاتي ايران و مشاور رسانه‌اي نزديک رييس جمهور وقت، درباره جدايي طيف اصولگرايي و طيف احمدي نژادي، مصداق بارز اين امر بود.

همچنين تنش‌هاي فراوان ميان شخصيت‌هاي متنفذ اصولگرا و شخصيت‌هاي عالي مقام دولت دهم نشان دهنده عمق تنش‌هاي موجود در اين دوره بود.موضع اخير حجت الاسلام غلامرضا مصباحي مقدم، درباره اين که گزينه ليدري جريان اصولگرايي براي فعاليت در انتخابات بعدي، يک فرد خوشنام خواهد بود نه احمدي‌نژاد، جدايي محتوم اين دور گروه از يکديگر را تاييد کرد.اين در حالي است که پيش از اين در ميان اصولگرايان متحد سال 1384، دوطيف؛ يکي مستقل و ديگري حامي سياست‌هاي احمدي نژاد ايجاد شده بود.حاميان احمدي‌نژاد عمدتا گروه سياسي جبهه پايداري را به عنوان محمل سياسي خود برگزيد و گروه ديگر همچون گذشته سعي کرد استقلال خود را از محوريت مسئولان سياسي حفظ کند و ايده‌آل‌هاي سياسي و اخلاقي را دنبال کند.به بيان ديگر مي‌توان گفت اصولگرايان سنتي، طيف سياسي پدران اصولگرا و محمل تندرو اصولگرايي، طيف پسران اصولگرايي است که اولي منافع ملي و اصول اخلاقي در عالم سياست را برا منافع گروهي ارجح مي‌داند و ديگري چندان پايبند اين ارزش نيست.

تنازع براي بقا ميان پدران و پسران


بر اين اساس اصولگرايان همچون ديگر ايرانيان با بحران هويت مواجه هستند و پسران نوظهور اين گروه سعي مي‌کنند تا پدران کهنه کار خود را از عرصه فعاليت‌هاي سياسي خارج کنندپدران و پسران اصول گرا در راه و روش سياسي خود تفاوت‌ها و شباهت‌هاي بسياري دارند، شايد بررسي برخي از آنها خالي از لطف نباشد.

شباهت‌ها

اين دو جريان هر دو اعتقاد دارند، تفکرشان، تفکر غالب و برتر در جمهوري اسلامي است. اين نحله اصول گرايي، مرام خود را مرام نزديک به انقلاب و امام مي‌دانند و معتقد هستند تفکر آنها هيچگاه از ريل انقلاب خارج نشده است. پدران و پسران، هر دو يک دشمن مشترک دارند و آنهم اصلاح طلبان است. اصلاح طلباني که روزي در قالب مجمع روحانيون مبارز فعاليت مي‌کردند و دگر روز در قالب حزب‌هاي مشارکت و مجاهدين و اعتماد ملي. همين دشمن مشترک در بعضي مواقع، زمينه ساز وحدت کلمه ميان پدران و پسران شده است.اين دو گروه به خوبي توانستند به ارکان قدرت به ويژه مجلس راه پيدا کنند. با نگاهي به تمام مجلس‌ها مي‌توان رگه‌هايي از اصول گرايي را پيدا کرد. گاهي اين حضور در قامت اکثريت مجلس بود و گاهي در اقليتي قدرتمند متبلور مي‌شد.

تفاوت‌ها


پدران در رفتار سياسي خود هميشه معتقد به شيخوخيت و رعايت ريش سفيدي بودند. بررسي رفتار آنها در انتخابات‌هاي مختلف برگزار شده در جمهوري اسلامي به خوبي بيانگر اين معناست. راست‌گرايان ديروز، تمام تصميمات خود را در حول محور جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مي‌گرفتند. اما پسران، اعتقادي به ريش سفيدي ندارند وهر تصميمي که خود مي‌گيرند، برايشان حجت کامل است. حتي اين گروه، برخي تصميمات ريش سفيدان را مورد تمسخر قرار مي‌دادند و آن را متعلق به روزهاي دور مي‌دانستند.

اخلاق سياسي و منافع گروهي


راست‌هاي سنتي، معتقد به رعايت اخلاق سياسي بودند و سعي مي‌کردند در رفتار خود اخلاق اسلامي را رعايت کنند. نمونه بارز آن رفتار مجلس پنجم با دولت اصلاحات بود. راي دادن به کل کابينه سيد محمد خاتمي با وجود اختلاف‌هاي گسترده بيانگر همين معناست. رفتاري که رئيس دولت اصلاحات به نيکي از آن ياد مي‌کند. راست‌هاي سنتي در انديشه خود، منافع ملي را به منافع جناحي خود ترجيح مي‌دادند. حفظ وحدت و آرامش کشور براي آنها در اولويت بود.اصول‌گرايان تازه از راه رسيد اما منافع حزبي‌شان بر هر چيز ديگري اولويت دارد. آنها براي رسيدن به مقاصد سياسي خود حتي حاضر هستند، منافع ملي را نيز قرباني کنند. براي درک بيشتر اين ويژگي‌ اخلاقي و سياسي، تنها کافي است مناظره معروف محمود احمدي نژاد و ميرحسين موسوي، روز استيضاح شيخ الاسلام در مجلس نهم( يک شنبه سياه)، روز راي اعتماد به کابينه روحاني و مذاکرات مجلس‌هاي هشتم و نهم را مرور کنيد. اين جريان با بدترين ادبيات ممکن از منافع سياسي خود دفاع کند حتي اگر اين منافع زمينه لبخند دشمنان انقلاب شود.

واقعگرايي و فعاليت سياسي


راست‌گرايان سنتي، از منظر سياسي، واقع‌گرا بودند. آنها که سال‌ها در قدرت حضور داشتند سعي مي‌کردند در سپهر سياست ايران رفتار عقلاني و بدور از احساس داشته باشند. حمله آمريکا به عراق در سال 90 ميلادي و واکنش اين جريان به آن نمونه بارز اين رفتار است. چپ‌هاي آن زمان ايران خواستار همراهي با عراق در مقابل آمريکا بودند اما راست‌ها مي‌گفتند اين جنگ حق در برابر باطل نيست و هردو طرف دعوا، باطل هستند و احتياجي به دخالت ايران نيست. آنها بعد از پايان جنگ نيز معتقد بودند بايد با رفتار مسالمت آميز وارد عرصه جهاني و روابط بين‌الملل شد.فرزندان راست سنتي اما نگاه آرماني دارند و از مديريت جهاني سخن مي‌گويند. آنها با بستن چشم خود به تمام واقعيت‌هاي صحنه بين‌المللي، از نابودي قدرت‌هاي جهاني و برتري ايران سخن به ميان مي‌آورند. تنها براي رسيدن به اين حرف کافي است سخنان رئيس جمهور سابق ايران در مورد مديريت جهان را يک بار ديگر با خود مرور کنيد.همانطور که مشاهده مي‌شود، راست‌هاي سنتي تفاوت‌هاي اساسي با اصول گرايان امروز دارند. تفاوت‌هاي که بيشتر زمينه اخلاقي دارد.

با نگاهي به اسامي اين دو نحله سياسي، نيز اين ويژگي به خوبي نماينگر است. راست سنتي ايران از افرادي مانند، آيت‌الله مهدوي کني، آيت الله يزدي، ناطق نوري، مرحوم عسگراولادي، علي لاريجاني، ولايتي، مصطفي پورمحمدي، باهنر و حتي حسن روحاني تشکيل مي‌شود و جبهه پايداري از افرادي مانند، آيت‌الله مصباح يزدي، علي رضا زاکاني، الياس نادران، روح الله حسينيان، حسين فدايي، حميد رسايي، کوچک زاده و... تشکيل مي‌شود.به نظر مي‌رسد براي رسيدن به يک وحدت کلمه در جريان اصول گرايي که منجر به ايجاد وحدت در کشور شود، بازگشت به ادبيات راست سنتي بيش از هر زمان ديگري ضروري به نظر مي‌رسد. اگر مردم بتوانند ميان اصول گرايي حقيقي و غير واقعي، تمييز قائل شوند، مي‌توان به راحتي دست جريان‌هاي تندرو را از صحنه سياسي کشور حذف کرد. حذف اين گروه‌هاي افراطي تنها از طريق خود جريان اصول گرايي امکان پذير است. حذفي که مي‌تواند زمينه ساز احياي راست سنتي در کشور شود.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست