پرونده محکومیت دو عکاس قزوینی در حالی همچنان باز است و این دو، دیر یا زود باید مجازات شلاق را پذیرا شوند که اصرار شاکی به عنوان یکی از مدیران میراث فرهنگی در اعمال مجازات و بخشش تنها در صورت عذرخواهی این دو تن، منجر به ایجاد موج بلندی شده و گروهی وسیع از عکاسان کشور نیز با این دو عکاس همصدا شدهاند؛ اما در این میان آنچه محل تأمل است، سکوت مسئولان میراث فرهنگی است!
به گزارش «تابناک»، نوزدهم آبانماه سال گذشته، خلیل امامی در مطلبی، کتابی را نقد کرد که عنوان نموده با سرمایه شهرداری قزوین چاپ شده است؛ کتابی مصور و تمامرنگی که درباره جاذبههای بصری قزوین بوده و آن گونه که خلیل امامی گفته بود، کیفیت ندارد. پس از این نقد، شخصی به این نقدها پاسخ داد و در ادامه نیز شاهد پاسخ عباس علیپور به پاسخ وارده در نقد خلیل امامی در وبلاگش هستیم.
وی در وبلاگ «قزوین هنر» خطاب به محمدعلی حضرتیها نوشته بود: «آیا شما که داعیهدار تبلیغات جاذبههای گردشگری استان هستید، در سالیان گذشته نیز محصولات تبلیغاتی بیکیفیت (مانند کتاب «قزوین سرزمین روزگاران») تهیه کردهاید؟ و آیا پیش از داشتن موهبت مسئولیت در سازمان ایرانگردی و اداره کل میراث فرهنگی هم دست به تولید چنین آثار درخشانی (!) زدهاید؟ چرا شرایط یکسانی برای دیگر عکاسان استان فراهم نیست تا در این امور وارد شوند؟ آیا استفاده از روابط و امتیازهای خاص، موجب یکهتازی حضرتعالی در این عرصه شده است؟».
و همین جملات باعث شد، محمدعلی حضرتیها دیماه ۱۳۹۲ (حدود دو ماه پس از انتشار نقد عکاسها) به دادگاه شکایت کرده و حکم اولیه این پرونده در شعبه ۱۰۲ دادگاه عمومی قزوین صادر شود که بنا بر این حکم، خلیل امامی به ۵۰ ضربه شلاق و علیپور به ۲۵ ضربه شلاق محکوم شدند. حضرتیها که پیش از این «مشاور فرهنگی استاندار قزوین» بود، در یک سالگی دولت یازدهم به مدیرکلی میراث فرهنگی استان قزوین منصوب شد و مشخصاً همچنان پیگیر اجرای این حکم بود و تنها اجرا نشدنش را مشروط به یک اتفاق نمود.
در این میان، پس از رسانهای شدن ماجرا، روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در توضیحی عنوان کرد با اعلام رضایت مدیرکل میراث فرهنگی قزوین، پرونده مختومه شده؛ اما در ادامه حضرتیها، گفتههای روابط عمومی را عملاً رد و تأکید کرد، همچنان بر موضع پیشینش استوار بوده و شرط رضایتش را عذرخواهی این دو عکاس دانسته بود.
وی در این باره گفته بود: «من در دادگاه هم اعلام کردم، کسی را که محکوم به اعدام است میبخشند. آن فرد مجرم در دادگاه میگوید، اشتباه کردم، در شرایط اضطراری بودم، این کار را کردم، قصدم آدمکشی نبود. اگر اصرار به ادامهٔ روشهای تخریبی باشد، به خاطر دفاع از حقوق دیگران، با این موضوع موافق نیستم و طبیعتا نیز پس نمیگیرم شکایتم را، اما اگر همینقدر باشد، بگویند ما اشتباه کردیم، متنبه شدیم و این روش، روشی اخلاقی نبوده... قطعا من میبخشم».
حضرتیها تأکید میکند، به او صفتهای بدی نظیر رانتخوار نسبت داده شده و آب پاکی را روی دست مدیران ارشدش در سازمان میراث فرهنگی نیز ریخته است: «من زمانی که اقدام به شکایت کردم، هیچ مسئولیت دولتی نداشتم. عبارات ناشایستی که این عکاسان عنوان کردند، زیبنده یک انسان نبود و من را تهدید به این جمله کردند که هر غلطی میخواهی بکن... من از حرمت انسانیام دفاع میکنم. مسئولیت برای من مهم نیست. به عنوان یک شهروند همواره از میراث فرهنگی و کرامت انسانی دفاع میکنم و اگر مدیران من تصور میکنند که این حاشیه برای سازمان ضرر دارد، بلافاصله استعفا میدهم و هیچ اصراری بر ادامه این مسئولیت ندارم».
پس از این بود که ۲۴۰ عکاس نیز در نامهای به محمدعلی حضرتیها که رونوشت آن برای حسن روحانی، علی جنتی و مسعود سلطانیفر فرستاده شده بر موضع این دو عکاس تأکید کردند.
در متن این نامه آمده بود: «با عنایت به اینکه ابراز برخی انتقادات از سوی آقایان خلیل امامی و عباس علیپور نسبت به کتاب جنابعالی با عنوان «قزوین، سرزمین روزگاران» سبب محکومیت این دو عکاس به تحمل ۷۵ ضربه شلاق در مجموع شده است، بدینوسیله اعلام میشود ما امضا کنندگان این نامه ضمن حمایت از ایجاد فضای نقد حرفهای در حوزه تخصصی عکاسی، این یادداشت را حاوی مجموعهای از انتقادات حرفهای و کارشناسانه نسبت به کتاب یاد شده میدانیم.
لذا از آنجا که حضرتعالی در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ (کد خبر: ۹۳۰۵۲۹۱۵۶۴۶) نسبت به تداوم شکایتتان تأکید داشتهاید، امضاکنندگان این نامه نیز به عنوان منتقدان کتاب شما، آمادگی خود را جهت دریافت شکایت از سوی آن مدیر فرهنگی اعلام میدارند.
کوهها با هماند و تنهایند
همچو ما، باهمانِ تنهایان»
در این میان سوای اینکه آیا این حکم مشمول قاعده تناسب جرم و مجازات است، مسأله قابل تأمل سکوت مسئولان ارشد سازمان میراث فرهنگی در قبال این وقایع است و ظاهراً آنها نیز با شخصی تلقی کردن این شکایت و حکم صادره، قصد ورود به این ماجرا را ندارند. آیا مسئولان میراث فرهنگی و مشخصاً مسعود سلطانیفر میخواهند همچنان به این رویه ادامه دهند و این دو عکاس ضربات شلاق را بر تنشان حس کنند یا اتفاق تازهای رخ خواهد داد و این ماجرا ختم به خیر خواهد شد؟!
حقیقتاً چنین برخوردی با دو عکاس شهرستانی، چه حاصل و دستاوردی جز تبلیغ سوء برای کشور در پی خواهد داشت؟ آیا ساحت نقد بدین روش پاک خواهد شد و دیگر نقدی که شاید تا حدودی غیرمنصفانه باشد، انتشار نخواهد یافت و این دو عکاسِ منتقد درس عبرتی برای دیگر همکارانشان خواهند شد؟