بازدید 4217

نگاه شما: هشتمین معصوم، ششمین امام

بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» می‌تواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۴۲۷۶۰۵
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۶ 20 August 2014
طالبان علم و درس وتدریس و مباحثه، هم‌چون پروانگانی بی‌شمار، از چهارسوی جهان به گرد شمع وجودت حلقه می‌زدند و تو پاسخ‌گوی انبوه پرسش‌های پی در‌پی‌شان بودی و رازهای شگفت هستی را برایشان رمزگشایی می‌نمودی. برخی از فقه می‌پرسیدند و از فلسفه و اصول و فروع و احكام و تاریخ ادیان و برخی دیگر از ریاضیات و شیمی و نجوم و طب و خلاصه سرآمدان تمام علوم و عالمان بزرگ دین، انبوه پرسش‌های گوناگون خود را به پیشگاه تو عرضه می‌کردند و تو با آرامشی كه در نگاهت خفته بود و صلابتی كه در اندیشه‌ات نشسته بود و فصاحت و بلاغتی كه در بیانت نهفته بود آرام و متین، گره از مشكلاتشان می‌گشودی و شادمان و راضی به سرزمین‌هایشان برمی‌گرداندی تا رسولی مطمئن، برای دین باشند و خود خیل عظیمی از پویندگان و جویندگان واقعی علم را در پرتو نوری که از درک وجودت اندوخته بودند پرورش دهند و قال الصادق(ع) و قال الباقر(ع)، فضای همه‌ی مجامع علمی را پر کند و رونق بخشد.

یا اباالكاظم(ع)، پرورش بیش از چهارهزار شاگرد متخصص، در رشته‌های گوناگون علمی، جهادی بی‌نظیر بود كه تنها از تو بر می‌آمد. تنها از تو كه از سلسله‌ی طلایی امامان معصوم بودی كه خزانه‌های علم لدنی را در اختیار داشته و دارند و مگر پیامبر نفرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها»؟ و امیرمؤمنان، علی(ع)، خود بارها نفرمود: «تادر میان شما هستم از من بپرسید كه علی(ع) به راه‌های آسمان بیش از زمین آشناست» و مگر وجود تو از وجود پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) نبود؟

عصر امامت و ولایت تو، در حقیقت، عصرطلایی ظهور و بروز علم و دانش بود و تو طلایه‌دار بی‌همتای این مبارزه‌ی علمی و جهاد فقهی بودی، تا آن‌جا كه همه، حتی آنان‌كه در مقابلت صف بسته بودند و جز کینه و بغض از تو و از خاندانت در دل نداشتند بارها لب به اعتراف گشودند و گفتند فقیه‌تر از تو كسی را ندیده و نمی‌شناسند.

ای صادق آل رسول، تو چقدر شبیه پیامبر(ص) بودی، در روزی زاده‌شدی كه پیامبر(ص) زاده شد. جدت رسول خدا(ص) پیام‌آور بزرگ اسلام وآخرین رسول الهی بود و تو پس از سال‌ها كه از بعثت پیامبر(ص) می‌گذشت، رئیس مذهب جعفری و پرچمدار تشیع علوی شدی. به راستی اگر مبارزه‌ها و مباحثه‌های علمی شما كه در اوج فشار و تهدید و ارعاب سردمداران ستمگر بنی‌امیه و بنی‌عباس انجام می‌شد، نبود از دین ناب و راستین، اكنون چه چیزی مانده بود كه رنگ و بوی نبوی داشته باشد؟ تو در اوج خفقان و استبداد، با صبوری و آرامش خدایی‌ات، دین را از نابودی نجات دادی و با مبارزه‌های علمی‌ات زنگار خرافات و موهومات را از آن زدودی تا اسلام آنگونه که می بایست جلوه کند و برای همیشه در تاریخ شیعه بدرخشد.

یا اباعبدالله، تو را نیز چون جد غریبت حسین‌(ع) اباعبدالله می‌نامند و این خود حكایت شگفتی است از پیوند تو باحسین(ع). تو داغدار همیشگی و سوگوار و مرثیه خوان دائمی حسین(ع) بودی؛ او با خون پاك خویش اسلام را زنده نگه داشت و از سراشیب خطر، با بذل خون جگر خویش، آن‌گونه كه خدا می‌خواست، ناجی دین شد و تو نیز آن‌گونه كه خدا فرمانت داده بود، همراه با پدر بزرگوارت، با مبارزه علمی، لایه‌های بطن در بطن دین را شكافتی و از میان آن‌همه خرافه و پیرایه و اضافاتی كه معاویه و شجره‌ی ملعونش بر آن افزوده بودند صاف و روشن وزلال، عرضه نمودی و فرصت تماشای اسلام ناب محمدی(ص) را به نگاه‌های مشتاق و سرگردان هدیه كردی.

یا ابا عبدالله، تو نیز چون جدت حسین(ع) غریب بودی تا آن‌جا كه در پاسخ یكی از یاران كه شما را به قیام فرا می‌خواند فرمودی: «اگر به تعداد انگشتان یك دست یاور داشتم  قیام می‌كردم».

روز شهادت تو عاشورایی دیگر است، نه، نه؛ بگذار این گونه نگویم آخر امام مجتبی(ع) فرمود: «لا یوم كیومك یا اباعبدالله» هیچ روزی مثل عاشورای تو نیست یا حسین.

و مگر نه این كه پدرت، امام صغیر كربلا، امام باقر(ع) و جدّت، سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) بارها و بارها داستان شگفت عاشورا را همراه با حزن و اشک و اندوه برایت روایت کرده بودند؟

و برایت گفته بودند كه بر جدت حسین(ع) چه گذشت. برایت گفته بودند كه شمر بر سینه‌اش چه كرد. اسب‌های نعل تازه كرده بر پیكرش چه نمودند و زنان و كودكان حرمش را چگونه به اسارت بردند. این بود كه همیشه سوگوار حسین(ع) بودی و قلبت زائر همیشگی‌اش و فرمودی: «من ارادالله به الخیر فقذف فی قلبه حب الحسین وحب زیارته». هركس كه خدا خیر خواهش باشد در دلش محبت حسین وعشق زیارتش را قرار می‌دهد.

ای شیخ الائمه، خدا خواست تا عمر تو بیش از دیگر امامان باشد و تو تمام لحظه‌های عمرت را برای رضای او گذراندی و فقط سنگ او را به سینه زدی و هیچ‌گاه از راه او فارغ و غافل نشدی و در این راه چقدر صبوری نمودی و چه طعنه‌ها شنیدی و رنج‌ها دیدی و غصه‌ها چشیدی تا آن‌جا كه یارانت را توصیه می‌كردی تا به كوه و صحرا بروند و چاهی حفركنند و چون جدت علی(ع) اسرار با چاه بگویند.

شگفتا! كه ظالمان بارها برای قتلت نقشه كشیدند و از این كه تو باشی، خواب به چشمانشان نمی‌آمد.

 در خانه‌ات را هم‌چون در خانه‌ی مادرتان فاطمه(س)، آتش زدند، با این تفاوت که تو چون ابراهیم(ع) بر روی آتش راه می‌رفتی بی آن‌كه به جسم مباركت آسیبی برسد. ولی آن روز در كوچه‌های مدینه در آتش گرفته همراه با میخ‌هایش به پهلوی جده‌ات زهرا نشست و محسنش را شهید كرد و در نهایت او را به پدرش، پیامبر(ص) ملحق نمود.

ای هشتمین معصوم، ششمین امام، چهارمین مسموم، تورا چون پدرت به زهر مسموم نمودند تا تو دیگر نباشی و صدای بلیغ و رسایت دیگر بلند نشود و دستان خدایی‌ات، راه نجات را به رهروان نشان ندهد، ولی تو همیشه هستی و احادیث فراوانی كه از زبان مباركت به ما رسیده است گواه شكست دشمنان توست. تو را پس از شهادت، فرزند بزرگوارت امام كاظم (ع) غسل داد و كفن نمود و بر سرت عمامه‌ی امام سجاد(ع) را گذارد و در بقیع هم‌جوار با پیامبر(ص) و فاطمه(س) و امام مجتبی(ع) و پدر بزرگوارت امام باقر(ع) به خاك سپرد و بسیار اندوهناك گشت و گریست و چه زیبا آن شاعر عاشق، در هنگام تشییع پیكر پاكت سرود: «آیا می‌دانید چه كسی را برای خاك می‌برید؟ قله‌ی بسیار بلندی است كه در درون گودالی كوچك آرمیده است».
صبحگاهان، خاك‌ریزان بر قبر، خاك ریزند و چه بهتر كه این خاك را بر سرهای خود می‌ریختند....

فرستنده: عبدالكریم خاضعی نیا

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار