بازدید 24421

روایت پرویز پرستویی از روز رفتن خسرو شکیبایی

خسروشكيبايي يكي از بازيگران برجسته سينماي ايران بود كه مرگش سينماي ايران را در بهت وحيرت فرو برد. هنوز بسياري از علاقه‌مندان بي‌شمار اين بازيگر اندوه رفتنش را باور نكرده‌اند.
کد خبر: ۴۱۷۰۴۶
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۲ 17 July 2014
خسروشكيبايي يكي از بازيگران برجسته سينماي ايران بود كه مرگش سينماي ايران را در بهت وحيرت فرو برد. هنوز بسياري از علاقه‌مندان بي‌شمار اين بازيگر اندوه رفتنش را باور نكرده‌اند.

پرستویی در آستانه ششمین سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی در گفت‌وگو با «ایسنا» گفت: سال 66 برای فیلم «شکار» کار دلچسب مجید جوانمرد با خسرو آشنا شدم و رفاقتمان شکل گرفت. یکی از لذت بخش‌ترین کارها و یکی از اتفاقات خوب زندگی من این بود که در آن کار با او همبازی شدم. حضوری گرم و پرانرژی داشت و کنکاش‌ او برای نقش، آدم را برای کار کردن به وجد می‌آورد.

وی ادامه داد: رفاقت و مهربانی خسرو را هیچ وقت از یاد نمی‌برم. آنقدر این آدم را دوست داشتم که با همان یک تجربه حس کردم 50 سال است، همدیگر را می‌شناسیم. همکاری‌مان در «شکار» در رفاقتمان ریشه دواند.

پرستویی هم بازی بودن و دوستی با شکیبایی را جزو افتخاراتش دانست و با یادآوری خاطراتش در فیلم «شکار» گفت: در ایوانکی کار می‌کردیم و کمپ ما در مدرسه‌ای بود و هرکس در کلاسی اقامت داشت. اما من و خسرو در یک کلاس بودیم و حتی تخت‌هایمان را به هم چسبانده بودیم. مرتب با هم صحبت می‌کردیم و آینه همدیگر بودیم. مسیر زندگی‌مان یکی بود و از یک جاده عبور کرده بودیم.

این بازیگر با اشاره به 28 تیر 87 روز درگذشت خسرو شکیبایی اظهار کرد: صبح زود در شمال در حیاط نشسته بودم، تلفن زنگ زد و نام خسرو شکیبایی روی گوشی نقش بست. پویا پسر خسرو پشت خط بود. ابتدا به خاطر شباهت صدایش فکر کردم، خود خسرو است. گفت: «عمو پرویز بابا فوت شد.»

وی افزود: آنقدر برایم عزیز بود که احساس می‌کردم، پاره تنم را از دست داده‌ام. کمتر از یک ساعت به همه خبر دادم و به سرعت از شمال برگشتم. وقتی پرویز فنی زاده فوت کرد، آقای مشایخی پیگیر مراسمش بود و من در مراسم تدفینش شرکت کردم و این بار خودم پیگیر برنامه‌های خسرو شدم.

پرستویی با بیان اینکه خسرو خیلی زود از میان ما رفت، ادامه داد: خیلی جا داشت همچنان نفس گرمش در سینما جاری باشد. کسی نیست از شکیبایی خاطره بدی داشته باشد و کارهای خوبش به یاد مانده است. بعد از «هامون» در میانسالی مطرح شد و در تئاتر هم قَدر بود و می‌درخشید. 20 دقیقه‌ای را که در سریال «مدرس» روی منبر رفت و دیالوگ گفت نمی‌توان فراموش کرد، خسرو نمونه دوم ندارد و دیگر نخواهد داشت.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲۰
انتشار یافته: ۲۳
خدابیامرزتش خیلی نازنین بود.صدای گرمش در کاست نامه ها از شاعر معاصر صالحی بی نظیره.جایش خالیه...
یاد ونام این بزرگمرد اخلاق ومهربانی سینمای ایران گرامی باد.
روحش شاد و قرین رحمت الهی
روحش شاد و یادش گرامی
يادش بخير وروحش قرين رحمت باد
خدا بيامرزتش انسان با شخصيت و مردم داري بود
هر دو نمونه ودومی نخواهید داشت
خدا رحمتش کند
خدایش بیامرزد
يادش گرامى باد
روحش شاد .
اونقدر دوست داشتنی بود که هنوز هم با شنیدن صداش منقلب می شم و بغضم می گیره .
انقدر برزگ بود كه نميتوان وصفش كرد
هردوتاتون کاربیست بودید
من با ایشون بیشتر از سریال خانه سبز آشنا شدم. خدا رحمتش کنه
من عاشقتم مراد بیگ.
هنر مند بسيار مسلطي بود روحش شاد .
مرحوم شکیبایی خیلی حیف شد که رفت.
خدا رحمتش کنه.
اما چه سعادتی از این بالاتر که بعد از مرگ آدم همه ازش به خوبی یاد کنن.
حتما جاش تو بهشته.
خدا بیامرزش
خیلی دوسش داشتم
از اینکه هیچ یک از دوستان منفی نزدن رو کامنتها هم لذت بردم
خسرو شکیبایی خیلی جاش خالیه
دلم براش تنگ میشه
خیلی دوستش داشتم، بازیش تو سریال روزی روزگاری هیچوقت یادم نمیره
آدم های خوب زود ازبین دوستدارانشان میروند .یادش گرامی. خداوند عمر پرویز را زیاد کند و همیشه سلامت باشد
شاید بتوان گفت در سریال روزی روزگاری در نقش مراد بیگ هم یکی از زیباترین نقشهایش را ایفا کرد که هنوز بعد از گذشت چندین سال جذاب و دیدینی است..

روحش شاد خدا بیامرزدش
مرگ هیچ هنرمندی اینقدر متاثرم نکرده بود که مرگ خسرو شکیبایی . دیوانه وار بازی و صداش رو دوست دارم. هروقت فیلمهاش رو میبینم تمام وجودم پر حسرت میشه. باور نبودنش سخته و مرگش ضربه بزرگی بود به هنر ایران. روحش شاد و قرین رحمت الهی.
من تو ۷۵ درصد حجم مموری گوشیم به فایلهای صوتی و دکلمه های آقای شکیبایی اختصاص داره و واقعا دکلمه هاش لذت بخشه
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف
وب گردی