1- وزارت ورزش اعلام كرده كه در سال 1392 رقمي نزديك به 16ميليارد و 900ميليون تومان به فدراسيون فوتبال كمك كرده است. اين رقم را كنار 5/17ميليارد توماني تبليغات دور زمين و 16 ميليارد تومان حق پخش تلويزيوني بگذاريد تا بدون درنظر گرفتن كمكهاي AFC، كمكهاي FIFA، تبليغات بازيهاي تيمملي، حق عضويت هزاران باشگاه سراسر كشور، اسپانسر تبليغات دور زمين ليگ دسته اول، كمكهاي كميته ملي المپيك، كمكهاي دولتي، اسپانسرهاي اختصاصي و ديگر كمكهاي غيردولتي، بدانيد فدراسيون فوتبال چندان هم نميتواند مشكل مالي داشته باشد؛ هرچقدر هم كه اين پول به باشگاهها برگردانده شود –كه با احكام كميته انضباطي بخش بزرگي باز هم در حساب فدراسيون ميماند- اما فدراسيون نبايد مشكل مالي داشته باشد. پس اين پولها چگونه هزينه شده است؟ در سالي كه تيمملي بازي تداركاتي نداشته، اردوها لغو شده، تيمملي بانوان خيلي وقت است دور هم جمع نشده و تيمهاي ملي ديگر هم بسياري از اردوهايشان را لغو كردهاند؟ پاسخ ساده است.
فدراسيون فوتبالي كه هنوز هزينههاي سال 1391 را نتوانسته مصوب مجمع كند و با «عددسازي» برنامه و بودجهاش، اعتراضات فراواني را به جان خريده، مطمئنا برنامهريزي و استراتژي مناسبي هم ندارد. نكته جالبتر اينجاست كه فدراسيون فوتبال عجلهيي براي تصويب هزينههاي سال 92 و 93 هم ندارد و در سال جامجهاني كه پول فراواني به فدراسيون تزريق ميشود، بدون برگزاري و تصويب مجمع قرار است باز هم اين هزينهها بدون هيچ نظارتي ادامه پيدا كند. بايد به اعضاي مجمع دست مريزاد گفت!
2- كشور در دهه چهارم انقلاب در كنار مديران باسابقه، نيازمند پوستاندازي در نظام مديريتي است. گفتمان توسعهيي در هيچ يك از اجزاي فدراسيون ديده نميشود و زنگ خطري بزرگ براي «آينده» فوتبال ايران به صدا درآمده است. لازمه هر توسعهيي، نظم و انضباط است تا مدير بتواند زيرساختهاي لازم را براي توسعه فراهم آورد اما تنها چيزي كه فدراسيون فوتبال ندارد، نظم است. يقينا اين مديريت ميراث دولت گذشته است و چنين روندي در دوره صفاييفراهاني و دادكان وجود نداشت (حداقل به اين شكل ديده نشد) . حال كه علي كفاشيان به خود نميآيد، چه بايد كرد؟
3- از نگاه مديران فدراسيون فوتبال، احتمالا تيمملي براي «تفريح» به برزيل خواهد رفت. شكل برگزاري اردوها و نحوه برخورد مديران فوتبال نشان ميدهد كه آنها همهچيز را به قضا و قدر سپردهاند. حق هم دارند. تاريخ از آنها به نيكي ياد خواهد كرد چراكه تيمملي را به جامجهاني رساندهاند و چه موفقيتي بالاتر از اين در ايران؟ در كشوري كه همهچيز تابع نمودار سينوسي است و كمتر شاهد موفقيت «پايدار» بوديم؛ ميخواهد سياست باشد يا اقتصاد، فرهنگ باشد يا ورزش. نكته مهم اينجاست كه «فوتبال ايران» به «بنبست» رسيده است. «توسعه فوتبال» راهي روشن دارد. احتياج به «خصوصي شدن» همه كشور دارد تا دولت تنها ناظر قدرتمند باشد. از تلويزيون گرفته تا باشگاه. از اقتصاد گرفته تا حوزههاي اجتماعي. هيچ «مدل بومي» هم وجود ندارد. مگر، همين گونه «دولتي» ماندن و درجا زدن. فوتبال راهي براي درآمدزايي ندارد چون فعلا «همه» حق دارند. از رييس فدراسيون تا مدير باشگاه، از رييس صداوسيما تا وزير ورزش، از مربي و بازيكن تا هوادار و دلال! تا چنين روندي وجود دارد، هرچقدر هم پول به فوتبال بيايد كم است و هرچقدر هم كه بد نتيجه بگيرند، از سر فوتبال زياد است!