سال هاست که موضوع برنامه هستهای ایران و ادعاهای کشورهای غربی درباره این برنامه، به یکی از مهمترین موضوعات عرصه جهانی تبدیل شده و توجه ویژهای را به خود جلب کرده است؛ اما کتابی که به تازگی در آمریکا منتشر شده، از نقش وزیر دفاع پیشین این کشور در فضاسازی علیه برنامه هستهای ایران و زمینه سازی برای تشدید فشارها بر کشور حکایت دارد.
به گزارش «تابناک»، گرث پورتر، نویسنده آمریکایی که بر حوزه برنامه هستهای ایران تمرکز دارد، در کتاب جدید خود با نام« بحران جعلی» به افشای دروغها و داستان سراییهای متعددی میپردازد که در بیش از دو دهه، برای قانع کردن افکار عمومی آمریکا نسبت به خطرناک بودن برنامه هستهای ایران تدوین و بیان شده است.
اما به نوشته روزنامه «هافینگتون پست»، یکی از بخشهای جالب توجه در کتاب پورتر، به این موضوع اختصاص دارد که چگونه رابرت گیتس، وزیر دفاع اسبق آمریکا، نقش اصلی را در همه فضاسازیها علیه برنامه هستهای ایران در این سالها داشته است.
رابرت گیتس از وقتی که مشغول تحصیل در دانشگاه بود، به استخدام سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) درآمد. وی شاهد ماجرای «ایران کنترا» بود و گزارشی را نیز در این زمینه به سازمان متبوع خود داد. وی توانست در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خود را در سازمان سیا بالا کشیده و به سمت رأس حرکت کند، تا جایی که در سال ۱۹۹۱، به سمت «مدیر اطلاعات مرکزی» ارتقا یافت.
پورتر در کتاب خود مینویسد: در سال ۱۹۸۹، جورج بوش مایل به بهبود روابط با ایران و کنار زدن تحریمهایی بود که پس از انقلاب اسلامی بر این کشور وضع شده بود. در آن زمان، شماری از شهروندان آمریکایی در لبنان گروگان گرفته شده بودند. علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران در این ماجرا وارد شد و زمینه آزادی گروگانها را فراهم آورد. بوش از این کا خرسند بود و برنت اسنوکرافت، مشاور امنیت ملی وی نیز در این زمینه با وی هم عقیده بود؛ اما ناگهان مسیر اقدامات دولت بوش در قبال ایران تغییر کرد؛ این همان نقطهای بود که رابرت گیتس وارد عمل شده و به بازیگر اصلی در فضاسازی علیه ایران تبدیل شد.
آنگونه که پورتر میگوید، هرچند بوش و اسنوکرافت خواستار بهبود روابط با ایران بودند، همه دیگر اعضای تیم امنیت ملی، از جمله گیتس، مدعی بودند ایران در مجموعهای از اقدامات تروریستی دخالت دارد و همین امر، بهبود روابط را بسیار دشوار میکند. این در حالی بود که آنها هیچ مدرک مستدلی در این زمینه نداشتند.
پس از رسیدن گیتس به مقام مدیریت سیا، روند تجمیع اطلاعات نادرست رباره ایران ادامه پیدا کرد. پورتر اشاره میکند که در سال ۱۹۹۲، این گیتس بود که برای نخستین بار در گزارش خود برای کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا، بدون ارائه هیچ سند و مدرکی، مدعی شد که ایران در تلاش برای دستیابی به توانایی ساخت سلاحهای کشتار جمعی است و می خواهد به توانایی ساخت سلاح هستهای دست یابد؛ عبارت «توانایی ساخت سلاح هستهای» از همان زمان متداول شد.
به این ترتیب، فضاسازیها علیه ایران آغاز شد؛ هرچند دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در سال ۱۹۹۲ اعلام کرده بودند که ایران هیچ گونه تهدید جدی متوجه منافع آمریکا نمیکند، ادعاهای گیتس به انجیل دولت بوش تبدیل شد و سپس به دولتهای کلینتون، بوش پسر و اوباما نیز راه یافت.
پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش پسر آکنده از نومحافظه کارانی بود که از زمان دولت پدر وی در تلاش برای پیگیری سیاست «تغییر رژیم» در سرتاسر خاورمیانه بودند. آنها این حقیقت را که برنامه هستهای ایران از سالهای پیش از انقلاب اسلامی آغاز شده بود، نادیده گرفته و اعلام کردند ایران در حال انجام فعالیتهای پنهانی هستهای است. این در حالی بود که همه فعالیتهای هستهای ایران همراستا با قوانین آژانس بین المللی انرژی اتمی انجام میگرفت.
به هر حال، با وجود اینکه آژانس هیچ نشانهای از فعالیتهای مخفی هستهای در ایران نیافته بود، پافشاری ده ساله گیتس بر اینکه ایران در تلاش برای دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای است، مورد توجه نومحافظه کارانی قرار گرفت که میخواستند سیاست تغییر رژیم را در ایران نیز پیاده کنند.
آنگونه که پورتر اشاره میکند، پس از این جریان، آژانس به شدت درگیر بازیهای سیاسی شد. محمد البرادعی، مدیرکل آژانس به سبب خودداری از بیان اینکه ایران به دنبال سلاح هستهای است، مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفت و ایالات متحده تلاش کرد تا زمینه برکناری وی را فراهم کند. به هر حال، یوکیا آمانو، جانشین وی، بسیار بیش از برادعی با آمریکا همراه و همسوست.
اما نقش گیتس در این ماجرا همچنان ادامه داشت. در سال ۲۰۰۶، جورج بوش وی را وزیر دفاع خود معرفی کرد. پس از روی کار آمدن باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ نیز گیتس توانست جایگاه خود را همچنان نگه دارد. در این دوران، کاخ سفید و وزارت دفاع آمریکا، بیانیههای متعددی مشتمل بر ادعای تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای منتشر کرد.
تنها پس از کنار رفتن گیتس از وزارت دفاع بود که دولت اوباما نسبت به پیگیری روند دیپلماتیک در قبال ایران تمایل جدی از خود نشان داد. این روند پس از تغییر دولت در ایران و روی کار آمدن حسن روحانی، شکل جدی تری به خود گرفت؛ هرچند، تأثیرگذاری نومحافظه کاران بر سیاست خارجی آمریکا، همچنان از مجاری مهمی همچون کنگره صورت میپذیرد.