بازدید 10758
از تفاوت «بولت» و قهرمانان ملی ما تا انبوه نهادهای بیکار؛

چرا هیچ قلبی در کشورمان برای کودکان کار نمی‌تپد؟!

قهرمان دو دوره المپیک، در یکی از مسابقاتی که میزبانان برایش تدارک دیده بودند، با کودکان بی‌سرپرست رقابت کرد و باخت تا نشان دهد که تومنی سنار با بسیاری از دیگر قهرمانان فرق دارد؛ به ویژه با برخی قهرمانان ایرانی که بابت هزار و یک چیز قهر می‌کنند، ولی یک‌ بار نشده با دیدن کودکانی که کودکی‌شان با کار پر شده، قهرشان بگیرد.
کد خبر: ۳۶۵۸۶۵
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۵ 20 December 2013
در شرایطی که با نزدیک شدن به پایان چله بزرگ زمستانی، سرمای هوا روز به روز فزونی یافته و تا اعماق جان می‌رسد، دیدن کودکان کار در گوشه‌گوشه شهر، هر دلیلی که داشته باشد، بزرگترین دلیل برای اثبات یک حقیقت تلخ است؛ قلب همگی‌مان یخ زده و کمتر نشانی از گرمای انسان‌دوستی در آن یافت می‌شود.

نخست: قابل تقدیرترین باخت یک قهرمان!

به گزارش «تابناک»، چند روز پیش «یوسین بولت»، سریع‌ترین مرد جهان که در پی دعوت یک نهاد خیریه راهی بوئنوس آیرس (همزاد آمریکای جنوبی تهران) شده بود، در برخی از محلات معمولی پایتخت آرژانتین حاضر شد و در شرایط طبیعی (بخوانید:‌ در مکان‌های رتوش نشده!) چند مسابقه نمادین برگزار کرد که در این میان، جا داشت یکی از مسابقاتش به طور ویژه در کشورمان بازتاب پیدا کند که این گونه نشد.


قهرمان جهان که چندین مدال طلای المپیک را هم در کارنامه خود دارد، در یکی از مسابقاتی که میزبانان برایش تدارک دیده بودند، با کودکان بی‌سرپرست رقابت کرد و به آن‌ها باخت تا نشان دهد که تومنی سنار با خیلی از دیگر قهرمانان فرق دارد؛ به ویژه با برخی قهرمانان ایرانی که بابت هزار و یک چیز قهر کرده و تمرینات را‌‌ رها می‌کنند، ولی یک ‌بار نشده وقتی از خیابان‌های شهر می‌گذرند و با کودکی که کودکی‌اش با کار پر شده روبه‌رو شدند، قهرشان بگیرد.

البته محدود کردن این سخن به ورزشکاران، ظلم است در حق هنرمندان، اساتید، اعضای تشکل‌ها، مسئولان حال، سابق و سال‌های دور.‌ همه کسانی که وقتی می‌خواهند از افتخار سخن بگویند، آن را تقدیم ملت کرده و کلیشه را به عرش پیوند می‌زنند و خلاصه همه ماهایی که گویا لباس تنمان ضخیم است که اگر نبود، سرما زیر آن می‌خزید و یاد سرمازدگان را زنده نگه می‌داشتیم!

بعد: انکار می‌شدند، بهتر نبود؟


با عقب‌گرد به یکی دو دهه‌ پیش، به یاد خواهیم آورد که کودکان کار، کودکان و زنان خیابانی و بسیار پدیده‌های نامطلوب دیگر اجتماعی انکار می‌شدند؛ انگار یا نبودند یا چشمی برای دیدنشان نبود و یا شاید درصدشان اینقدر ناچیز بود که به صفر میل می‌کرد و می‌توانست به پیروی از ریاضیات، نادیده انگاشتشان.

اگر آن فضا را به یاد بیاوریم، قطعا حق خواهیم داد که امروز آمار همه این پدیده‌های همراه با شهر‌نشینی مدرن به شدت افزایش یافته و البته دوره انکارشان نیز پایان یافته است. از حق که نگذریم، رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی و عوامل متعدد دیگر هم باید لحاظ شوند، ولی آنچه در اثر رسمیت یافتن این پدیده‌های زشت اجتماعی عایدمان شده، تنها قلب‌هایی سرد است و بس.

از روزی که پذیرفتیم کودکان کار بخشی از دردهای جامعه‌مان است، تلاشی برای رفع این رنج نکردیم و یا اگر کردیم، نتیجه آن چیزی نبود که اثرگذار توصیف شود؛ اما به ازای آن، حالا چندین و چند نهاد تشکیل شده برای رفع و رجوع این مشکلات روی دستمان مانده که نه تنها هیچ خاصیتی ندارند، بلکه هزینه‌زا بوده و به لاغر شدن بودجه عمومی کمک شایانی می‌کنند و عجیب اینکه همه زورشان برای کمک به کودکان کار، وعده رسمی کردنشان با صدور شناسنامه است!

اینجاست که می‌توانیم بپرسیم: آیا بهتر نبود‌‌ همان سیاست انکار را ادامه می‌دادیم؟

ادامه: ذره ذره آب می‌شویم و ذره ذره بخار می‌شوند...


پیشتر هم گفته و نوشته شده!
مگر می‌شود کودکی به التماس از ما و شما بخواهد که در سرمای این روز‌ها و شب‌ها، از او یه بسته دستمال کاغذی بخریم و ما به هزار و یک دلیل خودداری کنیم و بعد بگوییم اتفاقی نیفتاده است؟ حتما کودک کار یک قدم رنجیده‌تر شده و ما یک قدم سنگ‌دل‌تر.

هر بار که این فرایند تکرار می‌شود، امید آن کودک برای رسیدن به جزیره آرامشِ کودکی کمی کمرنگ‌تر شده و ما هم ذره‌ای از انسانیتمان را جا می‌گذاریم؛ اما هیچ کس‌ خریدار این ذره‌ها نبوده و حتی تلخ‌تر، انگار انسانیت هیچ خریداری ندارد!

بدین ترتیب نه سازمان و نهادهایی که برای این منظور تشکیل شده‌اند، ککشان می‌گزد که پشت بیشتر چراغ قرمزهای شهر پر شده از دختران و پسرانی که هر روزه، حتی بدون استراحت جمعه‌ها، به کسب و کار مشغولند، نه ضابط قضایی، مدعی‌العموم و دستگاه حقوقی مملکت تلاش می‌کند مانع این کار غیرانسانی که موکدا غیرقانونی هم شناخته شده، شود، نه دیگر مسئولان ریز و درشت، استانی یا کشوری، مقامات محلی یا کلان و... هیچ کاری می‌کنند.

عجیب‌تر اینکه این ماجرای غیر عادی و ظلم آشکار به اندازه‌ای برای همه‌مان عادی شده ‌‌که اگر بگوییم چرا ورزشکاران و مشاهیر کاری نمی‌کنند، باید بگوییم چرا هیچ نهاد خصوصی در این عرصه فعال نیست؟ چرا هیچ گروهی در این باره واکنش نشان نداده و تجمع خیابانی نمی‌کند تا سوژه بخش‌های خبری صدا و سیما شود؟ چرا ما و شما فراخوان نمی‌دهیم که‌ ایها الناس(!) برای خرید فردای این کودکان امروز کمک کنید؟

سرانجام: از یال و کوپال تا... پر شده با پوشال!

درست است که تأکید کردیم همه می‌توانیم و باید سهمی در حل مشکلات داشته باشیم و کار نکرده سازمان‌های تخصصی را به قدر سهممان انجام دهیم، ولی اگر بدانیم هیچ قهرمانی، هیچ هنرمندی، هیچ سیاستمداری، هیچ ثروتمندی و... تا کنون در کشورمان بنیاد خیریه برای حمایت از کودکان کار به راه نیانداخته، جای گله ندارد که بگوییم قهرمان ما در زمینه انسان دوستی، یوسین بولت‌، لیونل مسی‌، بیل گیتس و همسرش هستند؛ اصلا آن میلانی‌های بازنشسته هستند که با دریافت پول به تهران می‌آیند، نه... و... که جای خالی‌شان را خیلی‌ها می‌توانند پرکنند و نمی‌کنند!

برای دریافت و دیدن آخرین اخبار تابناک، از هر نقطه ای در اینترنت Toolbar اختصاصی تابناک را از لینک زیر دریافت و بر روی مرورگر خود نصب کنید:

لینک دریافت Toolbar تابناک
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۳۱
انتشار یافته: ۳۹
کلاً قلبها نمی تپد ، برای هیچکس.
چون در کشور ما کار های انسان دوستانه آبرو و هویت نمی آورد خلاصه اینکه مردم هزینه برای کار خیر نمی دهند . قانونگذاران ما هم بفکر هدیه گرفتنن نه هدیه دادن و قانونی برای کمک به این کودکان تصویب نمی کنند .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
ببخشید اشتباه دستم رفت رو منفی. میخواستم مثبت بزنم :(
مشکلات کشور به حدی زیاد و پیچیدند ( 80 درصد خودمون مقصرییم ) که برای رهایی از مشکلات این چنینی باید اول خودمون را اصلاح کنیم. نه دروغ نه ریاکاری نه به ظلم. ولی خیلی سخته برای مردمی که به این کارها عادت کردند. این بچه ها آینده کشورند. ولی چه آینده ای؟ مسوئلین می دونند خجالت یعنی چی؟ نه ........
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
می گویی باهوش ترین انسانهای روی زمین هستیم؟ چی شد؟
اول باید مال مسئولان اگر دارند بتپد! ..................
پاسخ ها
احسان
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۸
کاش برای شب یلدای کارمندان هم قلب دولت می تپید....
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
مسوول!!!! اصلا مسوول دایم توی این وضع اسفناک اجتماعی!
من واقعا متاسم برای این وضعیت!
به فکرنوزادان کارباشید
این بچه ها همیشه بچه نخواهند ماند و روزی که بزرگ شوند از کوچه های شهرمان تنفر و دل سنگی و از کسانی که آنها را به استثمار گرفته اند بدجنسی و رندی یاد گرفته اند آنوقت بیشتر آنها معضل جامعه اند و من هیچ گاه فکر نخواهم کرد که این دزد یا قاچاقچی فعلی طفلی است که دیروز برای نجات و تربیت اش هیچ کاری نکردم و دولت هم شاید با زندان و اعدام مسئله را پاک می کند
پاسخ ها
مهدی رحیمی
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۸
اشتباهی مثبت دادم بهت ...
اصولا بفرمائید که اصلا قلبی وجود دارد که برای مستضعفان بتپد؟ وضعیت کارگران را و حداقل دستمزد ایشان را توجه بفرمائید و همینطور بیکاری جوانان را و همینطور وضعیت خراب معیشت مردم را در نقاط مختلف کشور... و از مردم خود قافلید
من و همسرم با یه دختر 8 ساله توی ضلع شمالی میدان تجریش دوست شدیم .. اسمش صدفه .. توی سزما نشسته رو زمین دستمال کاغذی میفروشه .. اما به جای اینکه التماس کنه که ازم دستمال بخرین .. میشینه مشقاشو با شور و شوق مینویسه .. دو رنگ .. مشکی و قرمز . . به خدا باور نمیکنین انقدر که خوشگله .. از خیلی از بچه های خوشگل توی تلویزیون که برای تبلیغ ازشون استفاده میشه خوشگل تره .. البته قیافه اصلآ مهم نیست .. اما در کل خواستم حقیقتی رو که دیده بودم رو تمام و کمال براتون نوشته باشم . توی پارک... کنار دستشویی داخل پارک یه کیوسکه متعلق به کارگر پارکه .. یه خانمه که شوهرش مریضه نمیتونه کار کنه .. دو سه تا بچه داره و همه آرزوش اینه که 250 هزار تومن جمع کنه .. برای بچه اش اون چیزی رو که ازش خواسته تهیه کنه .. قیمتش 300 تومنه .. خودش 50 هزارتومنش رو جمع کرده .. البته از این دست مسایل بسیاره .. این متن تابناک رو که خوندم داغ دلم تازه شد .. اینا رو نوشتم .
چون در کشور ده میلیون معتاد داریم. خب این کشور عملا بحران زده است.
اخرالزمان
چقدر جالبه، موضوعی که شما اشاره کردین دقیقا دیشب دغدغه من شده بود، دیشب توی سرما داشتم از محلی رد میشم یک پسر سه چهار ساله در بغل یک دختر هشت نه ساله خوابیده بود و باهم گذایی می کردند پسرک از سرما دور پتویی خودش رو پیچونده بود و صحنه ای شکل گرفته بود که کمتر عابری می توانست بی تفاوت از کنارشان عبور کند اما بنده را به این فکر فرو برد که ایا نباید متولی وجود داشته باشد که اجازه چنین رفتارهایی با کودکان را ندهد مطمئنا این بچه ها قربانی یک سری نقشه های والدین و یا اطرافیانشان هستند و اگر درآمدیهم از این مسیر داشته باشند چیزی به جیب خودشان نمی رود چقدر خوب است که اصلا دولت اجازه حضور این بچه ها را در خیابانها و معابر عمومی ندهد و به شدت با والدین آنها برخومرد کند البته به شرطی که حداقل مایحتاج آن خانواده را تامین کند چون واقعاً جای یک پسر دو سه ساله در سرمای سوزان خیابان نیست
پاسخ ها
دزفولیان
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
ما تو شهرستان از این موارد کمتر داریم
لکن آدم فقیر شرافتمند تا دلتون بخواد !!
باید همه سعی کنیم به هم نوعمون کمک کنیم
منتظر دولت بودن اشتباهه
ضمنا متاسفانه سازمان یافته بودن برخی از این کودکان کار افراد جامعه رو نسبت به همه اونها بی تفاوت کرده
آخه کسی که این سوال را پرسیده تو کدوم قرن زندگی می کنه ؟ کی کجا چه وقت دلش برای درماندگان و مستضعفان واقعی تپید که حالا بتپد ؟ از دنیای مجازی بیایید بیرون و واقعیات را تو عالم بیداری ببینید ازتوهم و تخیل و بازیهای کامپیوتری دست بکشید .
یکسری از تشکل های مردم نهاد (NGO) مرتبط با کودکان کار ظاهرا برنامه های جالبی دارن واسه شب یلدا. مثلا بعضی هاشون بسته های هدایایی شامل دستکش و شال گردن و آجیل و .. تهیه کردند.....
یعنی بچه های جمعیت دانشجویی امام علی قلب ندارن که صبح تا شب دارن برای بچه های کار زحمت می کشن؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
من به سهم خودم از جمعیت امام علی و همه دست اندرکاران آن تشکر میکنم ولی عزیزم کار های شما کافی نیست بایستی کار های اساسی تری برای این مشکل انجام پذیرد که بدون کمک دولت و مسئولان امکان پذیر نیست.
سلام
همه کسانی که از فلکه دوم صادقیه میگذرن، 3ساله که یه دختر بچه رو با یه نوزاد به بغل می بینن که زمستون و تابستون نشسته و مشغول...
نمیدونم.چندبار به 123 زنگ زدم، کسی جوابگو نیست. نمیدونم چیکار میشه کرد، ولی هروقت تصور میکنم روی این زمین یخ چه جوری نشستن، حتی گاهی کارتن هم زیرشون نیست، حیران میشم. آدم نمیدونه به دل خودش چه جوابی بده، من چیکار میتونم بکنم؟! ایکاش یه لیست از کارهایی رو که میشه کرد بهمون بدید. یه تعامل با کاربرها بذارید که همه ایده بدن چیکار کنیم؟ کجا بریم؟ چه جوری صدامون رو بلند کنیم که دلی بلرزه، دلی که کاری از دستش بر میاد!
اینقدر خودمون مشکل و درد سر داریم که نه وقتی برای کودکان کار می مونه نه هزینه ای برای آنها....
من هرجاكه ديدم درحدوسعم كمكشون كردم بخدا شايد باورتون نشه باديدن اين بچه ها اشكم سرازير ميشه، اي كاش دولت بفكر چاره اي باشه ،آنقدر مشكل زياد شده كه هيچ كس وقت فكركردن به اين مسائل رو نداره ،هركسي هم وضع ماليش خوبه به چندتاشون برسه ،بايد دولت در رآس امور باشه
من توی گلشهر کرج همچون صحنه ای دیدم پسرکی که بساط واکس پهن نموده و در حال نوشتن مشق و خواندن درسهایش بود. بهش گفتم مگر تو درس هم می خونی گفت.............
فرزند کمتر زندگی بهتر ! چون اگه یه روزی افتادی مردی معلوم نیست چه بلایی سر بچه ات میاد .
تابناك عزيز مطلب بسيار ارزنده اي بود ولي بايد انتقادي هم ازشما كنم يا بهتر گلايه كنم.شما كه مطلب به اين خوبي گذاشتيد كاش چند روز پيش لااقل از جمله آن شاعر معروف كه از روي ناراحتي خواسته بود توجهي به اين بيچارگان شود ايراد نمي گرفتيد.البته حرف شما هم اشتباه نبود ولي همين كه در اين وانفساي خودخواهي،كسي توجهي نشان داده بود ارزشمند بود.ماندگاريتان آرزوست...
چون مردم در ایران یاد گرفته اند دلشان فقط برای خودشان بتپد. این می تواند میراث اارگانهای مختلف باشد. ما که کارمند "دانشگاه شاهد" هستیم به وضوح این نکته را می بینیم.
وا
مگه داریم؟
اصلا همچین چیزی مگه میشه
مگه ما تو کشورمون کودک کار داریم
مگه ما در کشورمون کودک بی شناسنامه داریم؟!
مگه ما در کشورمون کودکی داریم که یارانه نگیره و از حق تحصیل محروم باشه ؟!!!
یه خورده از اینا یاد بگیریم.
سلام ممنون از مقالتون.....
هوا بس نا جوان مردانه سرد است
معتقدم هنوز هم آدم هايي فداكار در كشور ما هستند شايد خيلي خيلي بالاتر از امثال ... وبه دو دليل شناخته نمي شن 1- ميزان كمك هاشون اينقدر نيست كه بتونه خبر ساز بشه ( به دليل درآمد اندك خودشون ) 2 - واقعاً هيچ توقعي براي شناخته شدن ندارن.من و ه مسرم هر دو معلميم با توجه به اينكه خودمون هم خرج زندگي داريم با اين حال با ديدن دانش آموزان بي بضاعتمون نزديك به نصف در امدمون رو براي كمك به مايحتاجشون كمك مي كنيم.ديگر همكاراني هم داريم كه اينچنين هستند اما هيچ ادعايي نداريم از كسي.فقط برامون دردمنده كه...بگذريم.
من نفهمیدم بالاخره به این دسته آدما کمک کنیم یا نه؟!!!
»ن هر زمان که این کودکان رو میبینم دلم میخواد چیزی ازشون بخرم تا کمکشون کرده باشم، اما واقعاً نمیشه فهمید اونها از طرف یه گردن کلفت مجبور به انجام کارن تا جیب اونارو با استفاده از معصومیت کودکانشون پر کنن یا نیازمند واقعی ان ؟!
اگه حد اقل این ماجرا رو به نحوی بشه برای همشری ها روشن کرد، مطمئن باشید که هنوز بسیار آدم خیر وجود دارند که به کودکان نیازمند کمک کنن!
سالهاست زنانی اسپند بدست و کودک در پشت که با چادر بسته شده اند برای تکدی گری همه جای شهر را میگردند و جالب است که برای هرکدام قلمروی وجود دارد و این نشان از سازمان دهی شدنشان است!مطلب مهم اینجاست که همیشه کودکی به همراه دارند و هروقت کودک بزرگتر میشود بصورت کاملا مشهو فرزندی در راه،واین پروژه ادامه دارد و ادامه دارد.حال شما خود میتوانید پیش بینی کنید که نوزاد های بزرگ شده کودکان اینده اند
(بخوانید کودکان کار اینده)و این کودکان مجرمین در بزرگسالی.
حال منو شمایی که از سر دلسوزی به این مادران اسپند بدست
(که بهتر است ماشین جوجه کشی بنامیمشان) کمک میکنیم در اصل جنایت است در حق این کودکان و حتی خود زنانی است که به اجبار گروههای سازمان دهی شده و حرفه ای به بردگی گرفته شده اند.این که سازمان های مسئول موظف به برخورد با این گروهها هستند و سهل انگاری میکنند،شکی نیست اما اگر ما شهروندان کمکهای عاطفی و مالیمان را از طریق ngo های مورد اطمینان به دست محرومین برسانیم به مرور این چرخه خانمانسوز بیگاری از زنان و کودکان برچیده خواهد شد.
چون اوضاع خودمان خیلی بد
آقابان س م یک وجب کلاهشون را بزارن بالاتر . بخاطر پاداشهلیی که به مردم مستحق دادند
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست