بازدید 13847

رضايي: منصب نخست‌وزيري بايد احيا شود

کد خبر: ۳۶۱۴۲
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۹:۲۷ 09 February 2009
جام جم آنلاين: آينده‌پژوهي درصدد تحليل واقعيت فردا براساس تغييرات امروز است. موضوع انقلاب نيز از جمله مباحثي است كه در اين خصوص رايزني‌ فراواني در مورد‌ آن صورت مي‌گيرد. به منظور ارايه تحليلي در مورد آينده انقلاب اسلامي ايران در دهه چهارم، باب گفت‌وگويي را با دكتر محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام باز كرديم.

وي در اين گفت‌وگو كه در ويژه‌نامه سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي با عنوان «انقلاب ماندگار» از سوي روزنامه «جام‌جم» به چاپ رسيده است، با بيان برخي از ويژگي‌هاي نظام جمهوري اسلامي ايران و تاثيرات اين رويداد در عرصه‌هاي داخلي، منطقه‌اي و بين‌الملل به تشريح وضعيت موجود پرداخت و ضمن ابزار نگراني از روند كند تحولات توسعه در ايران، راهكارهايي را براي برون‌رفت از اين وضعيت ارايه كرد. آنچه در زير مي‌آيد، مشروح اين گفت‌وگو است.

در سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب هستيم و تحليل‌هاي مختلفي در مورد دستاوردهاي انقلاب ارايه شده است. براي اينكه نگاهي به آينده داشته باشيم و اين بدون بررسي حوادث گذشته اين سه دهه امكان‌پذير نيست، به عنوان آغاز گفت‌وگو، لطفا مهمترين دستاوردهاي انقلاب را از نظر خودتان تبيين بفرماييد.

رضايي: بسم‌الله‌ الرحمن‌الرحيم. به نظر من انقلاب در بـسـيـاري از عـرصـه‌هـاي جـامـعـه و حـيـات اجـتـمـاعي ما دستاوردهاي فوق‌العاده برجسته‌اي دارد كه برخي از آنها مثل‌ آزادي، استقلال، دمكراسي و نظام جمهوري اسلامي، قبل از پيروزي نهضت، به عنوان رويا تلقي مي‌شد. البته چنين ذهنيتي دليل هم داشت، چون مردم ايران بارها انقلاب كردند اما شكست خوردند و حتي در اين مبارزات، برخي نهادهاي سياسي را به دست مي‌آوردند اما بعد از چندي آن را از دست مي‌دادند.

علاوه بر اهدافي كه بعد از پيروزي انقلاب به آن نائل آمديم، در برخي ديگر از ابعاد سياسي مثل اقتدار، امنيت ملي، سياست خارجي و... نيز موفقيت‌هايي را كسب كرديم. ما براي اولين بار طي سيصد سال گذشته، سياست خارجي پيدا كرديم. نبود دولت ملي تا قبل از اين تاريخ باعث شد كه چيزي به نام سياست خارجي نداشته باشيم. وقتي دولت ملي و ملت شكل مي‌گيرد، آن وقت است كه مي‌توانيم سياست داخلي و خارجي داشته باشيم. دستاورد ديگري كه باز در دهه اخير به دست آورديم، نفوذ بي‌سابقه ايران در بيرون از مرزها و در منطقه‌ است. اين حضور مستقل از دوره صفويه تاكنون بي‌نظير است. امروز برخي از كشورها نظير عراق، سوريه، لبنان و حتي مقاومت فلسطين متكي به حمايت‌هاي ايران هستند. پيروزي انقلاب اسلامي و حوادث بعدي آن باعث شد كه ما در عرصه سياسي، دفاعي و امنيتي گام‌هاي بسيار بلندي برداريم بطوري كه ما امروز تبديل به قدرت اول منطقه شديم و همچنين جزو ده كشور اول دنيا در حوزه سياسي، دفاعي و امنيتي هستيم.

در راستاي توانمندي‌هايي كه به آن اشاره كرديد، شايد بشود نكته‌ ديگري را نيز اضافه كرد مبني بر اين‌كه ايران در عرصه ايدئولوژيك به عنوان يك طرف منازعات ايدئولوژيك دنيا مطرح شده است. واقعيت اين است كه در گذشته صف‌بندي‌هاي ماركسيسم و ليبرالسم يا كمونيسم و سرمايه‌داري يك فضاي دوقطبي را در عرصه بين‌المللي بوجود آورده بود اما انقلاب اسلامي نشان داد كه با رفتن ماركسيسم و كمونيسم به موزه سياسي دنيا، اينك يك طرف منازعه ايدئولوژيك دنيا را اسلام انقلابي تشكيل مي‌دهد و ما وارد چنين فضاي دوقطبي و تنازعات ايدئولوژيك جهاني شديم.

رضايي: اين هم در بعد سياسي تعريف مي‌شود. متاسفانه ما هنوز از نظر فلسفي و عيني نتوانستيم اين صف‌بندي ايدئولوژيكي را انجام بدهيم. يعني ما از بعد فلسفي هنوز حرف جديدي به دنيا ارايه نكرديم. در بعد مسائل اجتماعي يا مباني معرفت‌شناسانه، نظم جديدي را عرضه نكرديم اما در بـعـد سياسي اين اتفاق افتاد و وارد اين منازعه سياسي ايدئولوژيكي شديم. ما البته با ساير مكاتب چالش داريم اما اين چالش عميق نيست و هنوز ابعاد خودش را پيدا نكرده است و بيشتر جنبه سياسي دارد. مثلا ما با افكار تبعيض‌آميز يا ظلم و سـتـم آمـريـكـا مـخـالـف هستيم اما در مورد ليبراليسم يا سـوسياليسم از مـنظر معرفت‌شناسانه نتوانستيم به يك صف‌بندي‌ برسيم. زماني مي‌توانيم به چنين مرحله‌اي برسيم كه توانسته‌ باشيم آثارش را اول در كشور خودمان ببينيم. مثلاً اقتصادي را ارايه كنيم كه نه سوسياليستي باشد و نه سرمايه‌داري. ما هنوز آن نظام اقتصادي را نتوانستيم در ايران بنا كنيم. يا در بعد جامعه‌شناسي و ساخت جامعه ما هنوز نتوانستيم جامعه‌اي را تاسيس كنيم كه نه جامعه مدني باشد و نه جامعه سوسياليستي و تنها يك جامعه اسلامي باشد. ولي در بعد ساخت دولت، ملت، اقتدار، دفاع، امنيت و نفوذ در منطقه، ما الان جزو يك از طرف‌هاي منازعات جدي بين‌المللي هستيم.

آيا معتقد نيستيد كه از منظر به صحنه آوردن دين و پيامي كه اين مدل مي‌تواند داشته باشد يا از منظر مـردمـسـالاري ديـنـي بـه عـنـوان يـك مـدل متفاوتي از مردمسالاري در سطح دنيا، ما حرف تازه‌اي را ارايه كرديم؟

رضايي: در اين بخش هم ما الگوپردازي نكرديم. ما نهايت در خصوص جوامعي كه حائز اكثريت شيعه باشند مي‌توانيم اين الگو را صادر كنيم. در حالي كه اگر مردمسالاري ديني الگوپردازي شود مي‌تواند در جوامعي هم كه تركيبي از شيعه و سني را داشته باشند، اجرايي شود. حتي اين الگو مي‌تواند در جوامع ديني غيرمسلمان هم تاثير بگذارد. قدرت صدور مدلي كه نتواند الگوها متعددي داشته باشد، قاعدتاً كار ساده‌اي نيست.

اگر موارد فوق را كنار هم بگذاريم پس پيام اختصاصي انقلاب اسلامي ايران در عرصه بين‌المللي از نظر شما چيست؟

رضايي: عمدتاً ايران توانسته در حوزه جهان اسلام، بيداري و خيزش‌هايي را عليه صهيونيسم و سلطه آمريكا بوجود بياورد و اگر در جاهايي مثل عراق، سوريه، لبنان و مقاومت فلسطين بيشترين تاثير را گذاشته، به اين دليل بوده كه ايران از طريق جهاد توانسته آرمان‌هاي خود را صادر كند نه از طريق ديپلماسي. متاسفانه بايد بگويم كه ما نتوانستيم از طريق ديپلماسي نفوذ خود را گسترش بدهيم. در حوزه‌هاي ديگر ما مدت زيادي را با شرقي‌ها مثل روسيه، چين و كره شمالي كار كرديم اما پيشرفت قابل‌توجهي را به دست نياورديم و نتوانستيم بر سر نظامات مشتركي به توافق برسيم. با غربي‌ها فراز و نشيب‌هاي زيادي داشتيم. با آمريكا كه بنا نداشتيم ارتباطي را برقرار كنيم و اما بناي دولت‌هاي آقايان هاشمي و خاتمي اين بود كه با اروپا ارتباط داشته باشيم و تلاش‌هاي زيادي در اين زمينه صورت گرفت ولي به هيچ وجه به يك روابط جدي ديپلماتيك نرسيد. ولي از نظر تاثيرات مردمي مي‌توانيم بگوييم كه بطور غيرمستقيم توانستيم افكار عمومي جهان را عليه اختناق دوقطبي و تك‌قطبي وادار به تحرك و پويايي كنيم و در حقيقت انقلاب اسلامي از خاموش شدن اعتراضات جلوگيري كرد. در حقيقت مي‌شود گفت كه اين تاثيرات بر روي جنبش هاي اجتماعي آن هم از بعد مقاومت و اعتراض بود اما در حوزه اثباتي، ما در ميان كشورهاي منطقه نتوانستيم كار ويژه‌اي را انجام دهيم.

پس چرا انقلاب اسلامي ايران و گسترش آن در حوزه بين‌المللي از سوي برخي از غربي‌ها به عنوان يك نگراني جدي تلقي مي‌شود؟ آيا بدين دليل است كه ايران، فضاي منازعات ديني در سطح دنيا را تشديد كرده است؟ يا بالقوه اين استعداد را دارد كه در سال‌هاي آتي بسياري از تحركات اجتماعي را به ثمر برساند تا واقعاً تغيير جدي را در عرصه جغرافياي سياسي منطقه و جهان شاهد باشيم؟

رضايي: آمريكايي‌ها به دو دليل نگران ما هستند. دليل اول اينكه نفوذ ايران در منطقه بيشتر شود يعني كشورهاي اسلامي تحت نفوذ ايران قرار بگيرند. تحقق اين مسأله به معناي قطع محصولات و فرآورده‌هاي نفتي و انرژي منطقه و تسلط ايران بر اين منابع تعبير مي‌شود. دوم اينكه منطقه‌اي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم، يك منطقه ژئوپوليتيك فوق‌العاده ارزشمندي است و مي‌تواند روابط شرق و غرب را تحت تاثير قرار بدهد. لذا نفوذ ايران در اين منطقه مي‌تواند بر روابط كليه كشورها در عرصه بين‌المللي اثر بگذارد. براي فهم بيشتر موضوع، لفظ اهرم را براي بيان چنين ويژگي‌ در مورد ايران بكار مي‌برم. ما در منطقه مي‌توانيم با كمك يك اهرم ، كل دنيا را تكان بدهيم. اين مسأله، همان نظريه <ايران منطقه‌اي> است كه من چند سال پيش در كتابي به اين موضوع پرداختم و توضيح دادم كه چـگـونـه كـشوري مثل ايران مي‌تواند اثرات بزرگي مثل قدرت‌هاي بين‌المللي در منطقه داشته باشد. اين همان خاصيت اهرم است كه ما در فيزيك مي‌خوانيم. اهرم در اينجا به معناي منطقه است.

نگراني ديگر آمريكا و ساير كشورهاي غربي اين است كه ايران وارد مرحله بعدي انقلاب شود و تمدن‌سازي را شروع كند. ورود ايران به اين مرحله، باعث نگراني شديد كشورهاي غربي است. تبديل ايران به يك تمدن سبب خواهد شد كه ساير كشورها يقين بدانند كه حداقل 200 سال ديگر با چنين ايراني بايد بسازند. پذيرش يك ايران متمدن با ايدئولوژي خاصي كه دارد بطور جدي منافع قدرت‌هاي بزرگ را تهديد مي‌كند و باعث محدود شدن قدرت مانور و عرصه انتخابشان خواهد شد. اين البته به آينده‌نگري اين دسته از كشورها بازمي‌گردد.

به نظر شما ايران در آستانه ورود به مرحله تمدني از چه نقاط قوتي برخوردار است و چه آسيب‌هايي در مقابلش قرار دارد؟

رضايي: اصولاً فرايند تحولات در جامعه ما كند است. مثلاً‌ 70 سال طول كشيد كه انقلاب پيروز شد. اگر 20 سال زودتر انقلاب به پيروزي مي‌رسيد، ما نسبت به برنامه‌هاي خود 20 سال جلوتر بوديم. در مورد تمدن‌سازي نيز چنين مي‌بينيم كه فرايند تحولات طولاني است. اگر توسعه را يكي از شاخصه‌هاي تمدن بدانيم و مقاطعي چون مشروطه، پيروزي انقلاب اسلامي و پايان دفاع مقدس را مبنا قرار دهيم، در يك محاسبه ساده مي‌بينيم كه فرايند توسعه به ترتيب 100 سال، 30 سال يا 10 سال طول كشيده است. مباحثي چون سازندگي، جامعه مدني و عدالت اجتماعي مقولاتي براي توسعه است. حالا بايد پرسيد كه چند سال ديگر ما به توسعه دست پيدا مي‌كنيم؟ خوشبينانه‌ترين افق‌ها، سند چشم‌انداز است كه مي‌گويد ما 20 سال را براي رسيدن به رشد در نظر گرفته‌ايم ولي با روندي كه ما اكنون مي‌بينيم، بعيد مي‌دانم كه تا 50 سال ديگر هم به توسعه برسيم. مگر اينكه ما با يك مدل‌هاي مديريتي كه در برخي از كشورها تجربه شده، زمان را به جلو بكشانيم و اين مهمترين چالش ما است كه چه بايد بكنيم تا به فرايند تحولات در جامعه ايران سرعت ببخشيم و از اين حالت سعي و خطا و تدريجي بيرون بياييم.

در عرصه سياسي تاكنون سه دولت سازندگي،‌ اصلاحات و عدالت اجتماعي بر سر كار آمدند و هيچ بعيد نيست كه دوباره اين سه دولت با همين مفاهيم و البته با اصلاحاتي جزيي، دوباره به قدرت بازنگردند و اين روند تكرار نشود. اگر بنا باشد كه ما همواره با اصلاحات جزيي به سمت هدف حركت كنيم، با احتساب زمان مشروطه تاكنون، شايد رسيدن به توسعه 200 سال به طول انجامد. براي اين موضوع بايد چاره‌انديشي شود چون به نظر من، اين مهمترين آسيب ما است. به عبارت ديگر بايد بگويم كه اصلاحات در ايران اگر بخواهد مسير معمولي خود را طي كند، حركت مورچه‌واري خـواهـد داشـت. مـدل‌هـاي رضاخاني هم نه تنها جواب نمي‌دهد بلكه ممكن است فرايند تحولات را طولاني‌تر كند. ما بايد به مدلي دسترسي پيدا كنيم كه در عين حالي كه بر مبناي دمكراسي و آزادي است، به روند توسعه شتاب دهد. اينكه چرا چنين دشواري‌هايي را داريم موضوع قابل تحليلي است. برخي از افراد، بعضي از تضادها مثل اختلافات ايدئولوژيكي، سنت و مدرنيته و ... را دليل اين آسيب دانستند كه من وارد ماهيت اين مباحث نمي‌شوم اما معتقدم اگر چاره‌اي براي اين موضوع صورت نگيرد در آينده براي رسيدن به توسعه، دشواري هاي فراواني خواهيم داشت.

با چه مدلي مي‌شود اين شتاب را ايجاد كرد كه در عين رسيدن به توسعه، دچار آسيب‌هايي از جمله محدودكردن آزادي،‌ حاكميت مردم و ... نشويم؟

رضايي: پاسخ به اين سئوال، ساده نيست. حدود ده سال است كه در حال پيگيري آينده شناسي ايران هستيم و اين مسأله باعث تدوين سند چشم‌انداز ايران 1404، سياست‌هاي اصل 44 و سياست‌هاي برنامه پنجم شد. بنابراين اقدامات زيادي براي راه‌شناسي صورت گرفته است. البته بايد اذعان كرد كه تاثيرات مثبت چنين برنامه‌هايي با متناسب‌شدن دولت و ملت با اين مسير تحقق مي‌پذيرد.

دمكراسي، ابزار كارآمدي غير از احزاب و رسانه قوي ندارد و بنابراين بايد گفت كه اگر چه دمكراسي در ايران جدي است و از دستاوردهاي انقلاب به شمار مي‌رود اما به خاطر نبود احزاب و رسانه‌هاي قوي،‌ كارآمد نيست. دمكراسي در ايران در حالت نوزايي به سر مي‌برد و مثل درختي است كه تازه جوانه زده است و هنوز ستبر و قوي نشده كه در مقابل بادهاي سنگين مقاومت كند. بنابراين از اين دمكراسي ما نـمـي‌تـوانـيـم انتظار داشته باشيم كه يك شايسته‌سالاري برجسته‌اي را به ما عرضه كند به عبارت ديگر از اين امام‌زاده نبايد انتظار معجزه‌اي را داشته‌ باشيم.

در برخي از جوامع، مدل‌هايي از <دمكراسي هدايت‌شده> را تجربه كردند تا بتوانند در عين حضور مردم، رنگ نخبگي را افزايش بدهند. آيا چنين مدلي از دمكراسي مد نظر شما است كه هم مردم باشند و هم نقش نخبگان برجسته‌تر شود؟

رضايي: اين مسأله شامل يكي از جنبه‌هايي از دمكراسي است كه من در ذهن دارم. منتها ما بايد جامعه را توانمند كنيم كه بتواند اين رفتار را از خود بروز دهد. بنابراين دمكراسي با مدل گذشته به دليل اينكه داراي ابزارهاي ناكارآمد است، مفيد نخواهد بود. شما الان شاهد هستيد كه در عرصه انتخابات به جاي اينكه دو يا سه جريان به رقابت بپردازند، از هر جناح، چند نفر وارد ميدان انتخابات مي‌شوند. برخي اين اتفاق را پديده خوبي مي‌دانند و آن را تكثر مي‌نامند ولي اين بيانگر بحران احزاب و رسانه است. اين چيز خوبي نيست چرا كه از شكل‌گيري رقابت در انتخابات جلوگيري مي‌كند. اگر چنين اتفاقي بيفتد، شفافيت از بين مي‌رود و مردم نمي‌توانند تمايزي را تشخيص بدهند.

نكته ديگر اين كه توسعه در هر جامعه‌اي، از يك نقطه‌اي آغاز شده و شتاب گرفته است. من به آن <نقطه عزيمت> مي‌گويم. مثلاً در چين، نقطه عزيمت،‌ مالكيت است. از چند نفر از محققين چيني كه به ايران آمده بودند سئوال كرديم كه نقطه عزيمت شما كجا بود، گفتند كه ما از مالكيت شروع كرديم.

يعني ايجاد نوعي مالكيت خصوصي؟

رضايي: بله! چون مالكيت در نظام كمونيستي به عنوان يك نهاد از بين رفته بود. آنها آمدند و نهاد مالكيت را به عنوان سرآغاز توسعه انتخاب كردند و به صورت شتاب‌آلودي اقتصادشان شكوفا شد. هر كشوري ممكن است يك نقطه عزيمت داشته باشد. از نظر من نقطه عزيمت در ايران، نخبگان هستند. منتها نخبگان ايراني، براي حركت نياز به موتوري از جنس خودشان دارند تا بدين واسطه به تحرك وادار شوند و بدنبال آن،‌ كل جامعه هم به حركت درآيد. سئوال اينجاست كه اين گروه پيشرو چگونه بايد نقشش را ايفاء كند؟ در اين مرحله يا بايد اين حركت از كانال رهبري به عنوان متولي مديريت دراز‌مدت جامعه طراحي شود يا از طريق دمكراسي، اين گروه به قدرت برسد.

با توجه به اينكه شما مدل دمكراسي را خيلي كارآمد نمي‌دانيد، بنابراين عملاً بهترين مسير تحقق اين ايده، طراحي از كانال رهبري خواهد بود؟

رضايي: من به يك مدل تلفيقي معتقد هستم. اينجا بايد يك تعاملي بين دستگاه رهبري و دمكراسي صورت بگيرد. اولاً روش دمكراسي بايد بازسازي شود يعني تا زماني كه ما به احزاب قوي نرسيديم بايد روش‌هايي را ابداع كنيم كه به عنوان قواعد رفتاري مد نظر قرار گيرد و اين قواعد رفتاري منجر به كاركردي شود كه گويي احزاب توسعه يافته در ايران حضور دارند. در اين مرحله است كه رهبري و نخبگان مي‌توانند در قاعده‌مندي اين روش كمك كنند. اين قواعد منجر به تقويت احزاب و رسانه‌ها مي‌شود. به عنوان نمونه عرض مي‌كنم كه ما در درون جناح‌هاي سياسي به قاعده اتئلاف،‌ بين جناح‌هاي سياسي به قاعده رقابت و فراتر از جناح‌ها به قاعده وحدت تن بدهيم. منتها، سقف وحدت، منافع ملي است. چيزي را به نام عرصه ملي تعبيه كنيم كه محل تجمع تمامي جناح‌هاي رسمي كشور باشد. اين عده بر اساس منافع ملي از جمله قانون اساسي، ولايت فقيه، تماميت ارضي و ... دور هم جمع مي‌شوند. در حوزه منافع ملي، چپ و راست، مستقل و غير مستقل و ... معني ندارد. بنابراين ساخت عرصه ملي اولين گام است.

دومين مسأله، جناح‌هاي سياسي ايران هستند كه انسجام ندارند، چون حزب نيستند بلكه طيفي از افكار و سليقه‌ها هستند. بنابراين بين آنها بايد يك انسجام دروني ايجاد كرد تا رقابت بيروني بين جناح‌ها شكل‌ بگيرد. با قاعده ائتلاف مي‌توان در داخل‌ جناح‌هاي سياسي ائتلاف برقرار كرد. ائتلاف داخلي، زمينه را فراهم مي‌كند كه نمايندگان اين دو يا سه جناح موجود كشور به رقابت جدي با يكديگر بپردازند. رقابت در اين مرحله البته كار سختي نيست چون جامعه ما به اندازه كافي تمرين رقابت دارد اما ائتلاف را تمرين و عرصه ملي را تعريف نكرده است. با عمل به اين قاعده‌مندي ما مي‌توانيم از جامعه سياسي ايران انتظار كاركردي مشابه جوامع توسعه يافته داشته باشيم. در چنين شرايطي هر كسي كه وارد رقابت مي‌شود نماينده يك تيم، برنامه و تفكر است و اين باعث مي‌شود كه در صورت پيروزي، از حداقل توانايي يك جناح استفاده مي‌شود نه اينكه كسي بيايد و نه تنها از جـنـاح‌هـاي ديـگـر اسـتـفاده نمي‌كند بلكه حتي به خاطر اختلافات موجود، از افراد و اعضاي جناح خود هم بهره‌ نمي‌گيرد. آيا با چنين وضعيتي مي‌توان لباس دمكراسي به تن كرد و از زيبايي‌هاي آن سخن گفت. خير! چون در اين صورت از 70 درصد دمكراسي استفاده نكرديد و اين مسأله، فرقي با فرصت‌كشي ندارد.

رقابت مقدمه و موخره‌اي دارد. به همين خاطر است كه من مي‌گويم ائتلاف بايد براي رقابت و رقابت براي وحدت ملي باشد. رهبري مي‌تواند براي شكل‌گيري چنين موقعيتي كمك كند و شكل‌گيري چنين قاعده‌مندي در عرصه سياسي را مورد حمايت قرار دهد تا در سايه اين حمايت‌ها، جامعه ما سراغ كاركردهاي مشابه جوامع توسعه يافته برود. با چنين شيوه‌اي به مرور احزاب و نهادها قوي مي‌شوند و بعد از اين مرحله است كه احزاب و رسانه‌هاي كارآمد ظهور پيدا مي‌كنند و اين وظايف را انجام مي‌دهند و ديگر نيازي به گروه‌هاي واسط نيست.

اگر مدلي را كه شما ارايه مي‌كنيد عملي شود، چه انتظاراتي را برآورده مي‌كند و چه پيش‌نيازهايي دارد؟ البته به يكي دو نكته اشاره كرديد مبني بر اينكه رهبري نقش ويژه خود را در اين مدل ايفاء كند. غير از اين، چه مواردي به عنوان پيش نياز مطرح مي‌شود؟

رضايي: در حقيقت بايد يك خودآگاهي هم در نخبگان سياسي بوجود بيايد. متاسفانه نخبگان ما از اين خودآگاهي سياسي محرومند. ما خيلي از طرفداران آزادي يا توسعه را ديديم كه مستبد بودند. نمي‌شود كسي صحبت از آزادي بكند اما رفتاري مستبدانه داشته باشد يا اينكه كسي از توسعه‌يافتگي حرف برند اما منشي جاهلانه داشته باشد. نخبگان نياز به يك خودآگاهي دارند تا آسيب‌هاي خودشان را در اين كاركردها ببينند. در ميان نامزدهاي رياست جمهوري، كم نيستند افرادي كه اداره كشور را خيلي سهل مي‌گيرند. اين مسأله دو علت دارد. يا اينكه درك درستي از اداره كشور ندارند يا افكار ديگري در سر مي‌پرورانند. به نظر من اين خودآگاهي خيلي تكان‌دهنده است.

شما برخلاف برخي از كساني كه به تغيير سـاخـتـار جـمـهـوري اسـلامـي مـعـتـقـدند و اصلاحات ساختارشكنانه را مد نظر دارند ظاهراً به چنين تغييراتي اعتقاد نداريد. از سخنان شما چنين برمي‌آيد كه ما مباحث مـربوط به مشروعيت‌‌ سياسي نظام را حل كرده‌ايم و اصلاحاتي كه از آن سخن مي‌گوييم براي كارآمدتركردن نظام است.

رضايي: بله! برداشتتان درست است. البته ممكن است كه بـه تـغـيـيـراتي جزيي قائل باشم. مثلاً معتقدم كه منصب نخست‌وزيري بايد احياء شود و رئيس قوه مجريه بايد زير نظر مجلس باشد اما اين مسأله، تغيير اساسي در ساختار نيست و من كليت ساختار را قبول دارم.

در تغييراتي كه بواسطه عمل كردن به اين قـاعده‌مندي صورت مي‌گيرد چه پيامدهايي را انتظار داريد؟ مثلاً در حوزه توسعه‌يافتگي اين روش چه نتايجي را به بار مي‌آورد كه ما را زودتر به مقصد مي‌رساند؟

رضايي: اولين دستاورد اين مدل، مقدم شدن دولت بر رئيس جمهور است.

من به صراحت مي‌خواهم بپرسم كه آيا در نتيجه عملكرد دولت آقاي احمدي‌نژاد است كه به چنين جمع‌بندي رسيديد؟

رضايي: نه! مربوط به همه دولت‌ها است. اگر دولت مقدم بر رئيس جمهور نشود ما شاهد دولت‌هاي فردي خواهيم بود. منتها چون دولتمردان اوائل انقلاب افرادي قوي بودند، آن ضعف‌ها كمتر خود را نشان داده است ولي هر چقدر كه به سمت نسل‌هاي سوم و چهارم مي‌رويم اين موضوع بيشتر نمود پيدا مي‌كند. ما هر چه زودتر جلوي ضرر را بگيريم، سود كرديم در غير اين صورت مشكلات جدي در اين عرصه خواهيم داشت. حسن اتكا به چنين مدلي، دوري از فردگرايي و حاكم‌شدن جمع‌گرايي است. از طرفي ديگر، سليقه‌ها و نظرهاي شخصي كنار مي‌‌رود و برنامه‌ها ارايه مي‌شود و علاوه بر اين، مشورت‌ با نخبگان مورد توجه قرار مي‌گيرد و منازعات هدايت مي‌شود. يعني منازعات سقفي دارد كه محدود به عرصه ملي است و از اين حد عبور نمي‌كند. در يك كلام منفعت چنين روشي، كارآمدي و شتاب‌دادن به توسعه است.

من معتقدم كه ما نهادهاي سياسي را كاشتيم اما چون ضعيف هستند ثمره نهايي‌شان را به ما نمي‌دهند و ميوه‌‌هاي كال و نارسي دارند. حال چه بكنيم كه ميزان بهره‌برداري ما از ثمرات نهادهاي سياسي بيش از گذشته باشد؟ نكته بعدي اينكه راه‌هاي ستبرشدن نهادهاي سياسي را بدانيم. اين مسائل جزو دغدغه‌هاي من است. مدلي كه ارايه مي‌كنم هم نهادهاي سياسي را ستبر مي‌كند و هم ميزان بهره‌برداري از اين نهادها را افزايش مي‌دهد. اين مسأله باعث افزايش كارآمدي نهادهاي سياسي و پختگي جامعه ما خواهد شد. قواعد و مدل‌هاي قاعده‌مند مثل يك چارچوب‌هاي تعميراتي است كه مانع از آسيب‌رساني بادها و طوفان‌ها به نهادهاي سياسي مي‌شود. البته بعد از مدتي اين چارچوب‌ها بايد برداشته شود تا اين نهادها خود به ثمردهي برسند.

با تشكر از فرصتي كه در اختيارمان قرار داديد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی