فیلم: سه روز حرکت کاروان حسین (ع) از شمال تا جنوب پایتخت
پایتخت کشور اسلامی ایران سیاهپوش شده و مردمان در عزای سید و سالار شهیدان، بر سر و سینه میزنند و ایثار حسین بن علی (ع) را پاس میدارند. در چنین روزهایی، اقدامی متفاوت در قلب پایتخت رقم خورده و کاروانهای حسینی از شمال تا جنوب تهران را راهپیمایی میکنند؛ اما خیابانهای تهران از روز جمعه میزبان کاروانی متفاوت است.
کد خبر: ۳۵۶۸۴۱
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۴ 09 November 2013
سال ۶۱ هجری؛ سمهای اسبان، آماده پسوپیش رفتن روی پیکر پاکترین مردان خدا میشود. چند صباح دیگر، غوغایی در دشت نینوا برقرار است و چنین است که عزای ایشان از هم اکنون به اوج رسیده و میتوان از هماکنون اندوه داغداران این مصیبت عظما وارد آمده به تشیع را حس کرد.
کاروان کوچک حسین به علی (ع) به کربلا رسیده و در چنین روزی، فرصت پیوستن به این کاروان برای یاران حسین (ع) بسیار محدود شد و بسیاری از آنهایی که قصد پیوستن به امامشان را داشتند، با تیغهایی روبهرو شدند که ۷۲ تن را در حصار خویش گرفت و در پی آن بودند تا به شهادت رساندن پاکترین مردان خدا، برای نامردمان دشوارتر از آنچه بود، نشود.
پایتخت کشور اسلامی ایران سیاهپوش شده و مردمان در عزای سید و سالار شهیدان، بر سر و سینه میزنند و ایثار حسین بن علی (ع) را پاس میدارند. در چنین روزهایی، اقدامی متفاوت در قلب پایتخت رقم خورده و کاروانهای حسینی از شمال تا جنوب تهران را راهپیمایی میکنند؛ اما خیابانهای تهران از روز جمعه میزبان کاروانی متفاوت است.
کاروان لالهها که مشابه کاروان امام حسین (ع) طراحی شده و متشکل از یک گروه سوارکار با لباسهای رزم، بیرقها، پرچمها، زره و سلاح، کلاهخود، پاپوش و چکمههای منسوب به دوره وقوع حماسه عاشوراست، سه روز از ساعت ۱۳ در مسیرهای اصلی شهر تهران حرکت خواهند کرد؛ حرکتی که از آدینه پیشین آغاز شد و مسیری از میدان ولیعصر (عج)، بلوار کشاورز، خیابان کارگر، میدان انقلاب، خیابان انقلاب، میدان امام حسین (ع) را پیموده است.
گروهی از نوازندگان سازهای بادی و کوبهای همراه با نوحه سرایان و مداحان اهل بیت (ع) و تعزیه خوانان نیز برای سومین سال پیاپی با کاروان لالهها همراه شده و در طول مسیر نواهای عاشورایی برای شهروندان اجرا میکنند تا روایت تاریخی عاشوراییان را برای نوجوانان و جوانان زنده نگه دارند؛ اتفاقی که امروز برای دومین بار در محرم ۱۴۳۵ تکرار شد و این کاروان مسیر مسجد بلال صدا و سیما، خیابان ولیعصر (عج)، خیابان کریمخان، خیابان حافظ، خیابان طالقانی، خیابان شریعتی، خیابان انقلاب، میدان امام حسین (ع) را پیمود.
کاروان «لاله» شبیه به کاروانهای تعزیه است؛ اما هم نوای کاروان آنچنان بلند و فراگیر بود و هم مسیر وسیعی از تهران را پیمود که بر خلاف تعزیهها، گروه اندکی مخاطبش نبوده باشد. مسیر این کاروان در روز سوم، پارک شهر، خیابان خیام، خیابان ناصر خسرو، خیابان پانزده خرداد، خیابان مصطفی خمینی، خیابان انقلاب، میدان امام حسین (ع) است. آیا چنین ابتکارهایی مورد توجه ویژه قرار خواهد گرفت؟
بنا بر سنتی دیرینه، روز ششم محرم عزاداران و مداحان از حضرت قاسم بنالحسن ـ علیهالسلام ـ یاد میکنند و برای آن شهید، نوحه میخوانند.
در این یادداشت، کیفیت شهادت قاسم بیان میشود؛ ابوحمزه ثمالى در روایتى از امام سجّاد ـ علیهالسلام ـ ماجراى وفادارى یاران و خاندان حضرت را در شب عاشورا بازگو مىکند، تا آنجا که امام ـ علیهالسلام ـ خبر شهادت همه یارانش را داد. در آن هنگام قاسم بن حسن به امام عرض کرد: «أَنَا فِی مَنْ یُقْتَلْ؟؛ آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟».
امام حسین ـ علیهالسلام ـ با مهربانى و عطوفت فرمود: «یا بُنَىَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؟؛ فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «یا عَمِّ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ؛ عموجان! از عسل شیرینتر!».
امام فرمود: «إی وَاللَّهِ فِداکَ عَمُّکَ إِنَّکَ لَأَحَدُ مَنْ یُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ مَعِی بَعْدَ أَنْ تَبْلُوا بِبَلاءٍ عَظیمٍ وَابْنی عَبْدُاللَّهِ؛ آرى به خدا! عمویت به فداى تو باد! تو نیز از شهیدان خواهى بود آن هم پس از گرفتارى سخت و پسرم عبداللَّه (شیرخوار) نیز شهید خواهد شد!».
قاسم گفت: «اى عمو! آیا آنان به زنان هم حمله مىکنند که عبداللَّه شیرخوار نیز شهید مىشود؟!».
«عمویت به فداى تو باد! عبداللَّه هنگامى کشته خواهد شد که من از تشنگى زیاد بىتابم و در خیمهها دنبال آب یا شیر مىگردم، ولى چیزى نمىیابم. پس فرزندم «عبداللَّه» را طلب کنم تا از لبانش سیراب شوم. چون او را به دستم دهند. پیش از آنکه لبهایم را بر دهان او بگذارم، ناگاه فاسقى گلوى او را با تیر بشکافد و او دست و پا مىزند و خون او در دستانم جارى گردد! در آن حال او را به آسمان بلند کنم و مىگویم: خدایا! از تو صبر مىطلبم و این را براى تو و به حساب تو مىگذارم.
آن گاه نیزههاى دشمن مرا به سوى خود بخواند و آتش از خندق پشت خیمهها زبانه کشد و من بر آنان در آن تلخترین لحظات زندگیم حمله خواهم کرد و آنچه خدا خواهد، رخ خواهد داد». امام سجّاد ـ علیهالسلام ـ فرمود: آنگاه او گریست و ما نیز گریستیم و صداى گریه فرزندان پیامبر در خیمهها پیچید.
زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر اشاره به من کردند و به امام عرضه داشتند: «سرنوشت سرور ما على (امام سجّاد علیهالسلام) چه خواهد شد؟». امام ـ علیهالسلام ـ در حالى که اشک میریخت، فرمود: «ما کانَ اللَّهُ لِیَقْطَعَ نَسْلی مِنَ الدُّنْیا فَکَیْفَ یَصِلُونَ إِلیهِ؟ وَ هُوَ ابُو ثَمانِیَةَ ائِمَّةٍ علیهم السلام؛ (نگران نباشید) خداوند نسل مرا در دنیا قطع نخواهد کرد. به او (امام سجّاد) چگونه دست مىیابند، در حالى که او پدر هشت امام است؟». (مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانی، ج ۴ ص ۲۱۴؛ نفس المهموم، ص ۱۱۶؛ عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها ص ۳۹۸).
پس از شهادت حضرت على اکبر ـ علیهالسلام ـ حضرت قاسم بن حسن آماده پیکار شد. او نوجوانى بود که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بود. هنگامى که نزد امام ـ علیهالسلام ـ آمد و نگاه آن حضرت به او افتاد، وى را در آغوش گرفت، با هم چنان گریستند که از حال رفتند.
قاسم اجازه میدان رفتن خواست، ولى امام حسین ـ علیهالسلام ـ نپذیرفت، آنقدر دست و پاى امام را بوسه زد تا رضایت امام را جلب کرد و در حالى که اشک مىریخت به میدان آمد و این رجز را مىخواند:
هذا حُسَیْنٌ کَالْأَسِیرِ الْمُرْتَهَنِ / بَیْنَ اناسٍ لَاسُقُوا صَوْبَ الْمُزَنِ
«اگر مرا نمىشناسید، بدانید من فرزند امام حسنم! که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خداست!
این حسین ـ علیهالسلام ـ است که همانند اسیرى است گروگان، میان گروهى که خداوند آنان را از باران رحمت خود سیراب نکند».
چهره مبارکش همانند پاره ماه مىدرخشید، پیکار سختى کرد تا آنجا که با سنّ کمش سى و پنج تن را بر زمین افکند.
حمید بن مسلم میگوید: من در لشکر ابن سعد بودم. به این نوجوان مینگریستم که پیراهن و لباسى بلند به تن و نعلینى به پا داشت که بند یکى پاره بود. فراموش نمىکنم که بند نعلین چپش بود.
عمرو بن سعد أزْدى گفت: به خدا سوگند! من به او حمله میکنم (تا وى را از پاى درآورم) گفتم: سبحان اللَّه، این چه تصمیمى است؟ به خدا سوگند! اگر این نوجوان بر من حمله کند، من به سوى وى دست تعدّى دراز نخواهم کرد. همان گروهى که وى را احاطه کردهاند، او را بس است.
گفت: نه، هرگز! به خدا سوگند! من بر او یورش خواهم برد، پس حمله کرد و برنگشت تا آن که با شمشیرش فرق او را شکافت. قاسم ـ علیهالسلام ـ با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عموجان! مرا دریاب.
امام ـ علیهالسلام ـ چون باز شکارى صفها را شکافت و مانند شیر ژیان حمله کرد و با شمشیر بر عمرو ـ قاتل قاسم ـ ضربتى زد که دستش را از بدن جدا کرد، عمرو در حالى که فریاد مىکشید گریخت، کوفیان خواستند وى را از دست امام ـ علیهالسلام ـ نجات دهند، ولى بدنش زیر سم اسبان قرار گرفت و کشته شد.
هنگامى که گرد و غبار فرو نشست، دیدند امام ـ علیهالسلام ـ بر بالین قاسم ـ علیهالسلام ـ نشسته است و قاسم پاهایش را بر زمین مىساید.
امام حسین ـ علیهالسلام ـ فرمود: «عَزَّ وَاللَّهِ عَلى عَمِّکَ أَنْ تَدْعوُهُ فَلا یُجیبُکَ، أَوْ یُجیبُکَ فَلا یُعینُکَ، أَوْ یُعینُکَ فَلا یُغْنی عَنْکَ، بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ»
«به خدا سوگند! بر عمویت ناگوار است که وى را بخوانى ولى نتواند به تو پاسخى دهد، یا پاسخى دهد ولى نتواند تو را یارى کند و یا به کمکت بشتابد ولى تو را بى نیاز نکند. دور باد (از رحمت خدا) گروهى که تو را کشتند».
در روایت دیگرى آمده است که امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ، وَ مَنْ خَصْمَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیکَ جَدُّکَ. عَزَّ وَ اللَّهِ عَلى عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوهُ فَلا یُجیبُکَ، أَوْ یُجیبُکَ ثُمَّ لا یَنْفَعُکَ، یَوْمٌ وَاللَّهِ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ»
«دور باد (از رحمت خدا) گروهى که تو را کشتند و خونخواه تو از اینان در قیامت جدّ تو خواهد بود. به خدا سوگند! بر عمویت دشوار است که وى را بخوانى ولى نتواند پاسخ دهد یا پاسخ دهد ولى به حال تو سودى نبخشد. به خدا سوگند! امروز روزى است که رنج و مظلومیّت عمویت فراوان و یاورش اندک است».
سپس امام ـ علیهالسلام ـ پیکر خونین قاسم ـ علیهالسلام ـ را برداشت و به سوى خیمهها روانه شد.
راوى مىگوید: گویا هم اکنون مىبینم سینهاش به سینه امام چسبیده بود و پاهایش به زمین کشیده مىشد، با خود گفتم: امام چه مىکند؟ دیدم او را آورده کنار شهداى اهل بیت ـ علیهالسلام ـ قرار داد و آنگاه به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً؛ صَبْراً یا بَنی عُمُومَتی، صَبْراً یا أَهْلَ بَیْتی، لا رَأَیْتُمْ هَواناً بَعْدَ هذَا الْیَوْمِ أَبَدا»
خدایا! از تعدادشان بکاه و آنان را پراکنده ساز و به قتل برسان و هیچ کس از آنان را باقى مگذار و هرگز آنان را نیامرز! اى عموزادگانم! صبر پیشه سازید! اى اهلبیتم! صبر کنید! بعد از این روز هرگز خوارى نبینید!». (مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲ ص ۲۷؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج ۴۵ ص ۳۴؛ عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص ۴۸۲)