بازدید 6952

آسیب‌شناسی تعاملات امنیتی ایران و روسیه

گفت‌وگو با دکتر جهانگیر کرمی
کد خبر: ۳۰۵۷۸۶
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۱ 28 February 2013
موضوع روابط ایران و روسیه و فراز و فرودهای آن، مسئله ای است که همواره چه در داخل ایران و چه خارج از کشور، مورد توجه ناظران و تحلیلگران بوده و وقایع گوناگون در مقاطع مختلف، میزان این توجه را با شدت و ضعف روبرو ساخته است. به هر حال، هرچند کلیت موضوع روابط دو کشور ایران و روسیه موضوع تازه ای نیست و قدمتی چندصد ساله دارد، توافقنامه ای امنیتی که ماه گذشته میان دو کشور به امضا رسید، بهانه ای شد تا بار دیگر این موضوع را زیر ذره بین بگذاریم.

در همین راستا، با دکتر جهانگیر کرمی، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و کارشناس مسائل روسیه و اوراسیا به گفت‌وگو نشستیم تا به بهانه این توافقنامه، دیگر جنبه های روابط دو کشور را نیز مورد واکاوی قرار دهیم. در ادامه، متن کامل گفت‌وگوی «تابناک» با دکتر کرمی را می‌خوانید:


* حدود یک ماه پیش، موافقتنامه ای امنیتی میان ایران و روسیه به امضا رسید که مهمترین بندهای آن مربوط به مواردی از جمله مبارزه با مواد مخدر و مبارزه با جرایم سایبری بود. لطفاً در ابتدا برآورد کلی خود از این موافقتنامه را بیان کنید تا سپس وارد بقیه مسائل شویم.

توافقنامه امنیتی ایران و روسیه، دارای بسترها و پیشینه ایست و مهمتر از همه اینکه جمهوری اسلامی ایران در یک فضا و محیط منطقه ای قرار گرفته که در این محیط، همسایگانی حضور دارند که کنترل دولتی موثری بر فضای جغرافیایی خود ندارند. در افغانستان در چهار دهه گذشته و نیز  بعد از 12 سال از اشغال امریکا یک دولت موثر و با اقتدار سراسری و فراگیر شکل نگرفته و هنوز بخش های مهمی از کشور در کنترل نیروهایی است که این نیروها منشأ یک سری مسائل و معضلات امنیتی هستند؛ مثل قاچاق مواد مخدر، شرارت، نقل و انتقال تسلیحات و کالاهای قاچاق و از همه مهمتر مسائل تروریستی.

در پاکستان نیز وضع به همین صورت است و دولت پاکستان هم از جمله دولت هایی است که اگرچه نمی توان آن را یک دولت ورشکسته نامید، اما دولتی است که کنترل موثر بر بخش هایی از کشور و حتی گاه تا 60 تا 70 درصد آن  ندارد و این را خودشان هم اذعان می کنند. در نتیجه، پتانسیل بالایی برای تولید انواع نیروها و روندهایی که از مرزها می گذرد و امنیت ملی کشورها را خدشه دار می کند، در این منطقه وجود دارد.

جمهوری اسلامی ایران سعی کرده با کشورهای اطراف خود توافقنامه های امنیتی داشته باشد تا بر اساس این توافقنامه ها بتواند بخشی از این روندها را کنترل کند. البته منابع ناامنی و مسائل امنیتی در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران، فقط مسئله افغانستان و پاکستان نیست. البته طبیعتاً در مرزهای همه کشورها این مسائل مطرح است؛ ولی شاید در محیط منطقه ای ما به شکل گسترده تر و بیشتری وجود دارد.

از طرفی، در سومين نشست سران کشورهاي ساحلي درياي خزر در سال 1389 در باکو، موافقتنامه همکاري‌هاي امنيتي در اين دريا به امضاي سران اين کشورها رسيد که در آن توافق شد تا در زمينه تامين امنيت دريانوردي در اين دريا، همکاري هاي خود را توسعه دهند.اين موافقتنامه که در 15 بند به امضاي روسای جمهوري پنج کشور رسيد، قرار است امنيت بيشتري را در اين دريا تامين کند و در  مهمترین ماده آن آشکارا تأکید شده است که تأمین امنیت در دریای خزر حق انحصاری دولت‌های دریای خزر است. طبق این سند طرف‌ها متعهد شده‌اند که در حوزه‌های مختلف امنیتی ازجمله مبارزه با تروریسم، مبارزه با جرائم سازمان‌یافته، مبارزه با نقل‌وانتقال غیرقانونی اسلحه، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تأمین امنیت کشتیرانی دریایی و مبارزه با دزدی دریایی، مبارزه با قاچاق انسان و مهاجرت غیرقانونی، مبارزه با صید غیرقانونی و تأمین امنیت دریانوردی با یکدیگر همکاری کنند. در عین حال، باید ملتفت بود که این توافق هنوز تا شکل گیری یک نهاد امنیتی و نظام امنیتی منطقه ای خیلی فاصله دارد. در واقع، سطح این توافق، امنیتی انتظامی است و نه امنیت منطقه ای.

با این پیش زمینه و نیز روندی که در سال های اخیر برای توافق امنیتی میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای پاکستان، افغانستان، آذربایجان و ارمنستان آغاز شده و بعضا هم به مراحل خوبی رسیده، موضوع امضای توافقنامه با روسیه هم اهمیت پیدا می کند. اهمیت توافق با روسیه آنست که در اینجا  جمهوری اسلامی ایران فراتر از مرزهای محیطی مرزی خود توافقنامه ای امنیتی را امضا می کند. البته می توان گفت روسیه هم به سبب وجود مرز مشترک دریایی می تواند جزو همسایگان ما تلقی شود. از آن طرف، برای روسیه هم اهمیتش در این است که روسیه یکی از کشورهایی است که در 20 سال گذشته آمار و ارقام مربوط به جرایم و مشکلات امنیتی و انتظامی در آن خیلی بالاست. اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، جرایم سازمان یافته، گروه های افراطی، تروریسم، نژادپرستی و مجموعه ای از مسائل که خیلی وقت ها آمارهایش جزو آمارهای بالای جهانی است و خیلی وقت ها قتل های  گسترده در حاشیه شهرهای بزرگ صورت می گیرد. در نتیجه برای آن ها مهم است که نقشی در مناطق ارتباطی پیرامونی داشته باشند و طبیعتاً از جمله مناطقی که این مسائل را برای روسیه ایجاد می کند، مرزهای جنوبی است؛ مرزی است که از مغولستان آغاز و تا کشورهای آسیای مرکزی، افغانستان و بعد دریای خزر و مرزهای آذربایجان و حوزه قفقاز جنوبی ادامه می یابد.

لذا دو طرف برای اینکه منابع ناامنی را کاهش دهند و جریان ها و روندهایی که در روابط دو کشور می تواند تخریب هایی ایجاد کند را کنترل کنند، نیاز داشتند که چنین توافقی داشته باشند. پس به نظر من، شأن این موضوع در آن است که نیاز هر دو کشور است و ما در منطقه ای قرار گرفته ایم که منابع این قبیل مشکلات امنیتی زیاد است و طبیعتاً این توافقنامه در این چارچوب قابل تفسیر است.

* بحثی که شما فرمودید در سطح روابط دو کشور و حوزه های مورد علاقه آن دو بود. پیش از آنکه وارد سطح بالاتر شویم، در همین سطح بحث را ادامه دهیم. یک سری تحلیلگران مثل خانم دونایوا و آقای صفراف که درباره این توافقنامه نظر داده بودند، روی بحث دریای خزر تأکید بیشتری داشتند و معتقد بودند این می تواند احتمالاً زمینه ای را برای همکاری های بعدی فراهم کند. موضوع دیگر مورد اشاره آنها نیز این بود که وزیر کشور روسیه برای اولین بار به ایران سفری داشته و این توافقنامه را از این جهت بااهمیت تلقی کرده بودند. یعنی در واقع پتانسیلی را برای گسترش این توافق به حوزه های دیگر در نظر گرفته بودند. تحلیل شما در این زمینه چیست؟


این درست است. این موافقتنامه می تواند مقدمه یک سری همکاری بیشتر بین دو کشور شود. در مورد خزر، روندی از سال 1993 شروع شد و در نشست سران کشورهای ساحلی دریای خزر که در تهران برگزار شد، جمهوری اسلامی ایران دو ایده را مطرح کرد؛ یکی ایده شکل گیری سازمان کشورهای ساحلی دریای خزر و دوم ایده غیرنظامی ماندن دریای خزر و دریای خزر به عنوان دریای صلح و دوستی. در مورد تشکیل سازمان، متأسفانه همکاری نشد. در عدم شکلگیری سازمان هم شاید بیش از همه خود روس ها مایل نبودند که چنین سازمانی شکل بگیرد. دلایل مختلفی برای این موضوع در طرف روسی وجود دارد؛ از جمله اینکه نمی خواهند در مسائل مناطق پیرامونی خود در حوزه کشورهای همسود در بحث خزر و قفقاز و آسیای مرکزی با دیگران شریک شوند و نقشی را به دیگران بدهند. معمولاً هم با اکراه این کار را کرده اند، مگر در مواردی که یا مجبور شده اند و یا ملاحظات خاصی در میان بوده است.

از طرفی هم موضوع به این مربوط است که روس ها اساساً حاضر نیستند ـ یا حداقل پیش از این حاضر نبودند ـ با جمهوری اسلامی ایران وارد ساختار و نهاد بشوند. آن ها بیشتر بحث ها را دوجانبه دنبال کرده اند تا اینکه بیایند وارد یک سازوکار و ترتیبات همکاری بشوند که احیاناً به یک سازمان منطقه ای منجر شود. این بیشتر تمایل جمهوری اسلامی ایران بوده، ولی در طرف روسی معمولاً به این تمایل و به این گرایش علاقه نشان داده نشده است.

اما مجموعه نشست های پیاپی که بین کارشناسان کشورهای ساحلی و بین وزرای خارجه و بین سران کشورهای ساحلی وجود داشته، چه در تهران، چه در عشق آباد و چه در باکو و نیز نشست آینده که احتمالاً در آستانه یا در مسکو خواهد بود یا ممکن است در یکی از بندرهای ساحلیشان مثل آکتاو یا آستراخان باشد، در مجموعه این نشست های کارشناسی و سیاسی، روندی شروع شده که مسائل کمتر حساس در حوزه خزر حل و فصل شده و حتی در بیانیه پایانی نشست تهران به این اشاره شده کشورهای ساحلی توافق دارند این نشست ها مقدمه ای برای شکل گیری ترتیبات مشترک همکاری باشد.

پس به نظر من شاید شرایط به آن حد لازم رسیده و اینها مقدماتی بوده تا احیاناً در نشست های آتی و حتی در نشستی که احتمالاً  در روسیه برگزار شود، روس ها با شکل گیری سازمانی که به شکل مشترکی بتواند مسائل را حل و فصل کند، توافق کنند. یعنی از نشست های دوره ای بیایند و وارد سازوکار و ترتیباتی شوند.

نکته بعدی، بحث غیرنظامی ماندن دریای خزر است. متأسفانه مجموعه اقداماتی که کشورهای ساحلی انجام دادند، اگرچه باعث نشده وضع امنیتی منطقه تشدید شود و به بحران و معضل امنیتی برسد و به کشمکش امنیتی برسد، اما از آن حالت دریای صلح و دوستی و غیرنظامی ماندن هم دور شده است. الان بحث نظامی شدن دریای خزر متأسفانه به یک واقعیت تبدیل شده و کشورهای ساحلی هر یک به نحوی به این وضعیت دامن زده اند و در خود روسیه هم تجهیزاتی که به سواحل دریای خزر منتقل شده و یا به آب های دریای خزر منتقل شده، وضعیت را مقداری تغییر داده است. به این ترتیب، اینکه توافق امنیتی دوجانبه ایران و روسیه مقدمه ای باشد برای شکل گیری آن وضعیت در دریای خزر، یک مقدار شاید فقط به صورت غیرمستقیم بتواند اثرگذار باشد؛ زیرا آن ساز و کار و ترتیبات امنیتی در دریای خزر مستلزم توافق هر پنج کشور ساحلی است. طبیعتاً از آنجا که نقش روسیه در این میان خیلی پررنگ خواهد شد، توافق امنیتی دوجانبه ایران و روسیه می تواند روی آن پدیده تأثیر داشته باشد. وگرنه خود این توافق به تنهایی نمی تواند چنین نتایجی را به دنبال داشته باشد، چون منوط به توافق همه کشورها است.

* شما نکته ای را اشاره کردید در مورد اینکه روسیه، دستکم در زمانی که آن توافقات مقدماتی در مورد خزر حاصل شد، حاضر نبود که ایران را وارد ترتیبات چندجانبه منطقه ای کند و اینکه نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه شاید این روند تغییر پیدا کرده باشد. آن عواملی که باعث می شد روسیه تمایل به حضور ایران نداشته باشد و احیاناً اگر شرایطی به وجود آمده که آن عوامل تغییر پیدا کرده، چه مواردی هستند؟

یک بخش از این موضوع مربوط می شود به داخل روسیه که در داخل روسیه در آن دوران اندیشه غرب گراها و سیاست خارجی یلتسین خیلی تمایلی به همکاری جدی با ایران نداشت. اما از سال 2000 به بعد این وضع تغییر کرد و فضای جدیدی ایجاد شد. ولی بحث فقط مسائل داخلی نبود. جایگاه بین المللی روسیه و ماهیت تعاملاتش درون نظام بین الملل و در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد و همچنین روابط با آمریکا و اتحادیه اروپا و ناتو، خود همیشه مانعی بوده برای اینکه روسیه وارد همکاری های نهادی با جمهوری اسلامی ایران شود.

در دوره پوتین آن فضای داخلی تعدیل شده، ولی نمی توان گفت کاملاً به نفع روابط با ایران تغییر کرده؛ زیرا هنوز هم در روسیه جریان غرب گرا و یا جریان عملگرایی وجود دارد که به غرب نه به عنوان یک متحد و فضایی برای همکاری و همراهی گسترده، بلکه به عنوان یک بازیگر موثر نگاه می کند که روسیه نمی تواند منافعش را بدون در نظر گرفتن آن پیش ببرد. پوتین با وجود همه سرسختی ها و مقاومت ها و سیاست خارجی هجومی که نسبت به غرب دارد، به شدت عملگرا است. پوتین در داخل روسیه از سوی محافل چپگرا و کمونیست، محافل ملی گرا، محافل افراطی مثل حزب لیبرال دموکرات و محافل اوراسیاگرا از جمله جنبش اوراسیای جدید متهم به این شده که بیش از اندازه عملگرا است. اساساً ویژگی پوتین در داخل روسیه هم این است که توانسته به شکلی عملگرایانه نقطه مشترک همه جریان های داخلی روسیه شود. این سیاستش هم از قضا جواب داده و امکان شکل گیری یک جبهه بندی موثر را در مسائل داخلی و حتی در مسائل خارجی علیه خود از بین برده است.

ولی بحث من این است که پوتین هم با اینکه سیاست دوره یلتسین را دنبال نمی کند، ولی به هیچ وجه قائل به برخورد با غرب و به نادیده گرفتن غرب نیست و به شدت عملگرایانه نگاه می کند و واقعیت های روسیه را چه به لحاظ اقتصادی و فنی، چه به لحاظ منابع مالی و ارزی، چه به لحاظ تک محصولی بودن اقتصاد کشور و چه به لحاظ هزینه های داخلی و خارجی ورود به یک رقابت بین المللی، کاملاً درک می کند. لذا همیشه اگر هم در مقابل غرب شدت عمل نشان می دهد، این شدت عمل نه برای ورود به یک جبهه‌گیری جهانی و یک درگیری بین‌المللی و اصطلاحاً آنچه که ما در ایران آن را بازگشت به دوره جنگ سرد می گوییم، بلکه برای گرفتن امتیاز است و به غرب می گوید نباید روسیه را تحقیر کنید و باید منافع روسیه را هم در نظر بگیرید. پوتین می داند که امکان بازگشت به جنگ سرد مطلقاً وجود ندارد. نه منابع اقتصادی آن وجود دارد، نه شرایط ملی آن وجود دارد، نه ایدئولوژی و نرم افزار فکری اش وجود دارد و نه اساساً بستر بین المللی آن بستری است که در 1945 تا 1985 وجود داشت. لذا با در نظر گرفتن این ملاحظات است که پوتین به دنبال همکاری با غرب است؛ ضمن اینکه به هر حال طبیعتاً در مقابل اقدامات غرب هم مقاومت و رقابت می کند.

این ملاحظات باعث می شود دولت پوتین نخواهد با کشوری که کاملاً در مقابل غرب است و خود را در مقابل غرب تعریف می کند، دارای ایدئولوژی است، دارای انگیزه های هویتی است و تجربه عملکرد سی و چهار ساله اش هم آن را تشویق کرده تا بر این سیاست خود پافشاری کند، وارد فضای جدی تری شود و وارد یک اتحاد استراتژیک شود. لذا مجموعه این عوامل باعث می شود ضمن اینکه روسیه استقلال عمل جمهوری اسلامی ایران را می پسندد و نگران اقدامات آمریکا در مورد ایران است، اما همیشه این ملاحظه را داشته باشد که وارد وضعیتی نشود که این روابط تأثیر مهمی بر روابطش با غرب داشته و احیاناً قدرت مانورش در روابط خارجی را محدود کند.

* بحث تحولات منطقه ای تا چه حد توانسته در این ماجرا تأثیرگذار باشد و آیا اصلاً توانسته تأثیری داشته باشد؟ در این میان به ویژه ویژه بحث سوریه قابل توجه است. چه در بحث پیمان امنیتی که امضا شد و چه در بحث چشم انداز روابط ایران و روسیه این موضوع می تواند مطرح باشد. یعنی اگر مثلاً تحول عمده ای در سوریه به ضرر ایران و روسیه و به نفع غرب اتفاق بیفتد، آیا این باعث نزدیک تر شدن روسیه به ایران خواهد شد یا نه و اصولاً چه تأثیری می تواند در روابط دو کشور داشته باشد؟

توافقنامه امنیتی شاید چندان ارتباط جدی با سوریه پیدا نکند؛ هرچند که به شکل غیرمستقیم می توان این ارتباط را برایش در نظر گرفت که شرایط ایجاد شده بر اثر موج بهار عربی یا بیداری اسلامی و از جمله طبیعتاً در مورد سوریه، فضای خاورمیانه را به لحاظ تولید منابع ناامنی برای ایران و روسیه تشدید کرده و طبیعتاً این توافقنامه امنیتی می تواند نگاهی به آنجا هم داشته باشد؛ یعنی در ضرورت و فوریت رسیدن به این توافق، این ملاحظه هم باشد که فضا دیگر فقط منطقه جنوب آسیا نیست که تولیدکننده منابع ناامنی است؛ بلکه خاورمیانه هم به شکلی به این موضوع پیوسته و آن دولت های قدرتمند گذشته جای خود را به دولت هایی داده اند که ضعیف هستند. شما می بینید که در لیبی به راحتی ترور صورت می گیرد؛ در تونس یک ترور می تواند خیلی از معادلات را به هم بریزد؛ در مصر یک اختلاف بر سر قانون اساسی توانسته به مدت دو سه ماه دولت را به شدت متزلزل کند. لذا در یک چنین فضایی خاورمیانه هم در آینده بیشتر در معرض نیروهای ناامن کننده قرار خواهد گرفت.

اما به طور کلی بحران سوریه، دو کشور ایران و روسیه را  با یک موضوع جدید مواجه کرده و این روی روابط دو کشور تأثیر داشته است. ما سابقه همکاری های امنیتی مان با روسیه، کم نیست. ما در مسائل مربوط به قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و به ویژه بحث تاجیکستان، با روسیه همکاری هایی داشته ایم؛ ولی سطح این همکاری ها متفاوت بوده است. طبیعتاً در قفقاز جنوبی خیلی محدودتر بوده و در تاجیکستان بیشتر بوده، ولی در قضیه طالبان در سال 1996 تا سال 2001، این موضوع ایران و روسیه را به شدت نگران ساخت و این نگرانی مشترک دو کشور موجب شد آن ها وارد همکاری های امنیتی جدی بشوند. این همکاری های نظامی جدی حتی به عملیات نظامی مشترک در مقابل طالبان و در حمایت از ائتلاف شمال در منطقه مزار شریف و مناطق شمالی افغانستان منجر شد.

اما امروز بعد از دو دهه، دوباره  موضوع جدیدی پیدا شده که دو کشور به شدت احساس ناامنی کرده و به همکاری با هم رو آورده اند. ولی من باز هم تأکید کنم که نه در قفقاز جنوبی و نه حوزه خزر و نه مسئله تاجیکستان و افغانستان که دو کشور همکاری کرده اند، در هیچ کدام از آن ها هیچ نهاد و ساختار و هنجار مشترکی برای تداوم همکاری امنیتی بین دو کشور شکل نگرفت. یعنی اینها موضوعاتی بودند که وقتی موضوع تمام شد، همکاری ها هم خاتمه پیدا کرد.
نگرانی من همیشه از همکاری امنیتی ایران و روسیه این است که ما و روسیه همیشه در همکاری های موقت با هم کار کرده ایم و به هیچ وجه این همکاری ها به یک همکاری پایدار و یک توافق و ساختار منجر نشده است. همکاری ها اگر بخواهد ادامه داشته و نتایج بلندمدت داشته باشد، باید به ساختار و سازو کار بینجامد. ایران و روسیه در منطقه ای از افغانستان تا آسیای مرکزی و دریای خزر و قفقاز و الان در خاورمیانه و حوزه مدیترانه و دریای سیاه منافع مشترک جدی داشته و دارند. یک افغانستان امن، یک آسیای مرکزی باثبات، یک خزر با وضعیت مشخص و با همکاری های مشترک و غیرنظامی و دولت هایی که مسائل خود را با همکاری با هم و  نه در لوای طرف های خارج منطقه حل می کنند و یک قفقاز جنوبی که امنیت داشته باشد و مسائلش از طریق مسالمت آمیز حل و فصل شود و خاورمیانه ای که در آن معادلات علیه منافع ژئوپلیتیک ایران و روسیه شکل نگیرد، این ها همه حوزه های منافع مشترک ما و روسیه است. ولی دستکم تجربه تا امروز نشان داده که این ها موجب نشده ایران و روسیه به همکاری پایدار و نهادمند روی بیاورند و دلیلش را هم عرض کردم که بخشی در داخل روسیه است و بخشی در فضای بین المللی حاکم بر سیاست خارجی روسیه و نگاه این کشور به فضای بین المللی و متقابلاً نگاه و نوع بازی ایران در ساختار نظام بین الملل و نهادهای این  نظام است.

* در این فضا، وضعیت سوریه و رسیدن آن به یک وضع باثبات، حال تثبیت اسد در قدرت باشد و یا سقوط وی، تا چه حد می تواند تأثیرگذار باشد؟ شاید ماندن اسد نیازمند همراهی بیشتر متحدان دولت سوریه باشد و ممکن است سقوطش هم تشدیدکننده تهدیدات برای ایران و روسیه باشد که باز همکاری آن ها را تشدید کند. آیا این موضوع می تواند در همکاری دو کشور تأثیرگذار باشد؟


در مورد سوریه، منفعت مشترک دو کشور در حفظ حکومت بشار اسد است و اینکه در درجه اول، این حکومت تثبیت شود. در قدم بعدی، اگر هم قرار است تغییری صورت بگیرد، این تغییر مسالمت آمیز و در درون سوریه و از طریق گفت وگوهای سوری- سوری انجام شود. بدترین گزینه، گزینه سقوط است که در صورت سقوط، هم ایران و هم روسیه به لحاظ ژئوپلیتیک در منطقه آسیب خواهند دید و این آسیب برای هر دو کشور جدی است. برای ایران از این جهت که محوری که جمهوری اسلامی ایران از طریق عراق و سوریه و لبنان و گروه های مقاومت فلسطینی در منطقه شکل داده بود، آسیب جدی خواهد دید؛ هرچند یکباره فرو نخواهد ریخت و چه بسا در معادلات جدید، ایران بتواند آن را بازساری کند. ولی این خیلی مشکل خواهد بود و شرایط ممکن است دومینو وار به زیان ایران شکل بگیرد.

اما در مورد روسیه، این وضع از این جهت خطرناک است که نه فقط پایگاه طرطوس در لاذقیه به عنوان تنها پایگاه نظامی روسیه در جهان خارج تعطیل خواهد شد، و نه تنها روسیه یک متحد و همکار راهبردی را در مسائل منطقه ای از دست می دهد، بلکه ترکیه قدرتند در خاورمیانه هم می تواند برای روسیه در قفقاز جنوبی و دریای سیاه خطر ایجاد کند و تهدیداتی برای امنیت منطقه ای روسیه و حتی امنیت ملی آن در داخل روسیه شکل بگیرد. علاوه بر این، دولت روسیه در نقش جهانی که برای خود تعریف کرده و در این نقش جهانی، خاورمیانه هم در اولویت های پنج گانه روسیه تعریف شده، در این منطقه روسیه نقش سابق را از دست خواهد داد.

در گام بعدی، خاورمیانه ای که روسیه توانسته بود در آن از طریق روابط رسمی دولت با دولت به تعادلی در ده دوازده سال اخیر دست یابد، الان دوباره این وضعیت به هم ریخته است. یعنی دولت هایی در منطقه شکل گرفته اند که اسلام گرا هستند و این اسلام گراها احتمالا باز هم از جریان های اسلامی داخل روسیه حمایت خواهند کرد و این جریان حمایت شاید نه به آن شدت و حدت دوران دهه 1990، اما به شکل های دیگر می تواند ادامه پیدا کند و رسیدن به یک توافق و تعادل جدید با دولت های جدید منطقه کم و بیش کار سختی است. از طرف دیگر، اصولاً معلوم نیست آینده این دولت ها چه خواهد بود؛ زیرا خود آن ها در معرض تهدید گروه های افراطی هستند که ممکن است در برخی از این کشورها به قدرت هم برسند که وضعیت را برای روسیه تشدید خواهد کرد.

* در سطح کلان بین المللی و یا به عبارتی حضور و رقابت قدرت های بزرگ در منطقه، موضوعی که الان به طور جدی مطرح می شود، تغییر تمرکز آمریکا از خاورمیانه به خاوردور است که بازه های زمانی مختلفی هم برای آن مطرح می شود .بر مبنای  این بحث، به علاوه تغییر آرایش سیاسی در منطقه خاورمیانه که شما هم به آن اشاره کردید، اگر یک خاورمیانه تغییرشکل یافته بدون آمریکا را تصور کنیم، اولاً تا چه حد چنین چیزی می تواند تحقق پیدا کند و ثانیاً در صورت تحقق، آیا زمینه را برای همکاری ایران و روسیه فراهم می کند یا رقابت آنها؟


اینکه آمریکایی ها گفته اند جهت گیریشان از 2016 به بعد باید به سمت شرق آسیا و پیرامون چین برود، لزوماً به معنای فراموش شدن خاورمیانه نیست. در گذشته، جهت گیری های آمریکا پیرامون شوروی بود و مناطق در راهبرد جهانی آمریکا در ارتباط با محاصره شوروی معنا پیدا می کردند. یعنی خاورمیانه جایگاهش علاوه بر داشته های خود این منطقه، تا حد زیادی در نسبت با اتحاد شوروی معنا پیدا می کرد و اینکه «ناتو» از طریق «سنتو» به «سیتو» وصل شود؛ یعنی سه جبهه بزرگ منطقه ای در اروپا، خاورمیانه (که کانون آن ایران بود) و شرق آسیا. بعد از جنگ سرد این وضعیت تغییر نکرد؛ یعنی همچنان بحث گسترش ناتو به سمت شرق مطرح بود. در خاورمیانه، تمرکز آمریکا تا حد زیادی به خود مسائل خاورمیانه بود؛ مثل بحث مهار ایران و عراق. در شرق اسیا هم در حقیقت فضای دوره جنگ سرد به فضای همکاری اقتصادی تبدیل شده بود و چین هم در این همکاری های اقتصادی وارد شده بود و لذا آمریکا آن تأکید قبلی را حس نمی کرد.

اما در سال های اخیر، یعنی از 2001 به بعد، به تدریج نقش چین افزایش یافته و آمریکا احساس می کند روسیه در فشار ناتو و محیط اطراف خود، دیگر آن وزنی را ندارد که آمریکا بخواهد دوباره با همان شدت برای مهار آن هزینه کند. ساختارها و ترتیبات موجود و مجموعه ارتباطات نهادی و دوجانبه آمریکا و غرب با پیرامون روسیه، خود به خود به گونه ای است که خیلی نیازی نیست برای مهار روسیه ظرفیت بیشتری هزینه شود و غرب احساس می کند روسیه سیاستی هجومی نسبت به محیط اطرافش ندارد و بیشتر دفاعی برخورد می کند. هرچند، همین برخورد دفاعی ممکن است منفعلانه و یا احیاناً با ابتکار عمل باشد.

ولی چین با توجه به قدرت روزافزونش در حوزه اقتصادی و سرریز این قدرت به تدریج در حوزه نظامی، می تواند برای دهه های آینده یک رقیب بزرگ باشد. در آمریکا دیدگاه های مختلفی نسبت به ظهور چین وجود دارد و برخی دیدگاه خوشبینانه و برخی دیدگاه بدبینانه نسبت به آن دارند. بر اساس نگرش بدبینانه، آمریکایی ها معتقدند باید محیط پیرامونی چین آماج و نقطه تمرکز ساختارها، هزینه و توجهات نظامی آمریکا شود و برای این کار هم معتقدند باید به آن سمت رفت و حلقه پیرامون چین در شرق و نیز جنوب این کشور تا استرالیا و هند، می تواند چین را به گونه ای مهار کند که امکان ظهور چین بدون هزینه و آسان ممکن نباشد.

این فضا برای روسیه می تواند خوشایند باشد؛ زیرا اولاً تمرکز را از روسیه دور می کند و دوم اینکه چین مسئله روسیه هم خواهد بود. درست است فعلاً تهدید ناتو برای روسیه مهمتر است، ولی هم روندهای جمعیتی در چین که به سمت داخل روسیه درخاوردور جریان دارد برای روسیه تهدید است و هم اینکه یک چین قدرتمند، به طور طبیعی در آینده به دنبال فضای حیاتی خواهد بود و فضای نفوذ می خواهد و از همین الان این کار را  در آفریقا، آسیای مرکزی و دیگر مناطق شروع کرده است. مجموعه این ها چیزی نیست که روسیه را نگران نکند. لذا اگر آن روند جدی شود، باعث خرسندی روسیه خواهد بود.

اما در مورد خاورمیانه، هرچند در این منطقه شاهد یک تغییر آرایش هستیم، ولی این تغییر آرایش فعلاً به صورت بنیادین منافع غرب و معادلات غرب را به هم نریحته است. ما در مقایسه مصر مبارک با مصر مرسی، فعلاً شاهد این نیستیم که مثلاً توافقات یا معادلات و تعهدات مرزی دولت مصر به رژیم صهیونیستی به هم بخورد. از قضا در همین دوره وقتی یک گروه اسلام گرا در این منطقه تحرکاتی انجام می دهد، دولت مصر شدیداً با آن برخورد می کند. پس معادلات به صورت ماهوی تغییر نکرده است. تغییرات خاورمیانه فعلاً در درون کشورهاست و به سطح منطقه ای و فراتر از داخل کشورها نرسیده است. هیچ تغییری در مرزها، همسایگان و نگرش به معادلات موجود ایجاد نشده است. از قضا، اتحادیه عرب شاید در دو سال اخیر نزدیکترین مواضع را به آمریکا داشته است؛ مانند همکاری با غرب در سوریه.

پس ما فعلاً شاهد تغییر آرایش منطقه ای در سطح خاورمیانه نیستیم و این تغییر در درون کشورهاست. آرایشی هم که شکل گرفته، حالت عجیبی دارد. یک جبهه عربی- غربی و ترکیه شکل گرفته که یکی از ویژگی های مهم این جبهه این است که اولین تمرکز و میدان عملش علیه مقاومت است؛ یعنی علیه سوریه، ایران و جریان های مقاومت در منطقه. این جبهه بندی، به نظر من متأسفانه فعلاً آرایش را به نفع غرب و به نفع جریان های سازش در منطقه پیش می برد. تأثیری هم که این تغییر آرایش برای روسیه دارد این است که هم روسیه را نگران کرده و هم ایران. جالب است که تحولات منطقه باید آمریکا را نگران و روسیه را خوشحال می کرد؛ ولی از آنجا که روسیه ظرفیت و امکان استفاده از تحولات منطقه را ندارد، با جریان هایی که دارند به قدرت می رسند روابطی ندارد و فقط دولت با دولت کار کرده، از این تحولات نفعی نمی برد.

* به عنوان آخرین سوال، هر وقت بحث از روابط ایران و روسیه پیش می آید، بحث برنامه هسته ای ایران و موضع روسیه نسبت به برنامه هسته ای هم یک پایه بحث است. الان هم با توجه به اینکه مذاکرات جدید ایران و 1+5 هم در آستانه برگزاری است، به طور کلی نظر شما نسبت به موضع روسیه در قبال برنامه هسته ای ایران و تحولات آن چیست؟

بحث سیاست روسیه در قبال موضوع هسته ای ایران، لازمه اش این است که اول دو موضوع را از هم جدا کنیم؛ یعنی بحث نیروگاه بوشهر را از بحث پرونده هسته ای جدا کنیم. روسیه به نیروگاه بوشهر به عنوان یک قرارداد تجاری و صنعتی نگاه می کند و توانسته در توافقات با کشورهای غربی هم این موضوع را جا بیندازد.

ولی در مورد پرونده هسته ای، روسیه یک سیاست و دکترین هسته ای دارد. از نگاه روسیه، اولین اصل حاکم بر سیاست هسته ایش، حفظ «ان پی تی» است. روسیه ان پی تی را با همکاری آمریکا و کشورهای عضو دائم شورای امنیت به وجود آورده و به آن پایبند است و آن را در جهت منافع ملی خود می داند. حال اگر احساس کند ان پی تی از طرف هر کشوری به خطر می افتد، چه کره شمالی باشد، چه ایران و هر کشور دیگر، این را یک تهدید می داند.

اصل دوم اینکه روسیه آژانس را محلی برای حل و فصل مباحث هسته ای می داند و این را در چارچوب آژانس در نظر می گیرد. سوم اینکه اگر آژانس نتواند موضوع را حل کند، روسیه معتقد است موضوع باید در چارچوب شورای امنیت حل و فصل شود.

در مورد موضوع هسته ای ایران هم همینطور است. روس ها بر ان پی تی و تعهدات دولت جمهوری اسلامی در این چارچوب و حل و فصل مسئله ایران در چارچوب آژانس تأکید دارند و بعد، از زمانی که پرونده با توافق روسیه به شورای امنیت رفته، به برخورد با موضوع هسته ای در چارچوب شورای امنیت به عنوان اصل سوم معتقدند. در همین چارچوب، روس ها تاکنون به پنچ قطعنامه نیز رأی مثبت داده اند و این نشان می دهد در مورد همکاری با غرب در ساختار شورای امنیت، روس ها مشکلی ندارند. اما در عین حال، سیاست روسیه نسبت به بحث هسته ای دو رکن دیگر هم دارد. اصل چهارم این است که روس ها حق برخورداری از فناوری مسالمت آمیز هسته ای را برای جمهوری اسلامی ایران به رسمیت می شناسند. البته تفسیر روس ها از استفاده مسالمت آمیز از فناوری هسته ای، که لزوماً  به معنای قبول غنی سازی بومی به شکل گسترده نیست. 

اما اصل پنجم این است که روس ها معتقدند حفظ ان پی تی، کنترل هسته ای و منع تکثیر هسته ای نباید بهانه ای برای بسط نفوذ غرب و ضربه زدن به دولت های مستقل باشد. این فاکتور باعث شده روس ها موافق نباشند قطعنامه های شورای امنیت پا را از حد تحریم ها فراتر بگذارد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی