بازدید 3531
۳

مادر و نوزاد از یک‌قدمی مرگ بازگشتند

لیلا حسین‌زاده
کد خبر: ۳۰۴۱۴۷
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۹:۵۲ 20 February 2013
ثانیه‌ها بسرعت می‌گذشتند و تیم امداد و نجات هلال‌احمر تبریز مستقر در بالگرد، با نگرانی چشم به مادر بارداری دوخته بودند كه چیزی به زایمانش نمانده بود و تعلل در رساندن او به بیمارستان مرگ او و نوزادش را رقم می‌زد. مامای ورزقانی علائم حیاتی مادر و نوزاد را مدام زیر نظر داشت.

انگار زمین و زمان دست به دست هم داده بودند تا حادثه دردناكی را كه چند سال پیش برای زن باردار دیگری اتفاق افتاده بود، دوباره تكرار شود؛ اما ناگهان ورق برگشت و مادر و نوزاد از مرگ حتمی نجات یافتند.

هنوز دو ماه به فارغ شدن اكرم مانده بود و تمام دلخوشی فرامرز، همسر زن زائو همین بود كه به قدر كافی فرصت دارد در زمان مناسب او را برای وضع حمل به بیمارستان برساند. اصلا دلش نمی‌خواست حادثه‌ای را كه چند سال پیش برایش اتفاق افتاده بود دوباره تكرار شود.



روستای صعب‌العبور

«از فرمانداری ورزقان با جمعیت هلال‌احمر همین شهر تماس گرفتند و گفتند خانمی دچار زایمان زودرس شده و چیزی به وضع حمل او نمانده است و باید بسرعت به بیمارستان رسانده شود.

قبل از تماس با ما، اعضای خانواده زن زائو می‌خواستند از راه زمینی او را به بیمارستان برسانند، اما در جاده منتهی به این روستا به قدری برف باریده بود كه راه عبور بسته شده بود و راهداری هم با وجود تلاش 12 ساعته نتوانسته بود راه را باز كند.»

اینها را سیدعلی سیدی، فرمانده عملیات نجات جمعیت هلال‌احمر استان آذربایجان شرقی می‌گوید. بعد از انجام هماهنگی‌های لازم، بالگرد امداد و نجات هلال‌احمر ورزقان همراه یك امدادگر زن، عازم روستایی شد كه به محاصره برف درآمده بود. از آن طرف زن باردار بشدت درد می‌كشید و اعضای خانواده‌اش دست به دعا برداشته بودند تا نیروهای امدادی زودتر از راه برسند.

فرامرز بیش از همه ‌نگران بود. خیلی طول نكشید كه صدای بالگرد در فضای روستا طنین‌انداز شد. خلبان هنگام ورود به منطقه با روستایی مواجه شد كه ته یك دره عمیق بود و امكان این‌كه روی زمینی مسطح فرود بیاید، وجود نداشت. ثانیه‌ها مثل برق و باد می‌گذشتند و در چنین شرایطی باید تصمیم آخر را می‌گرفتند.

فرمانده عملیات می‌گوید: «روستا در دره‌ای با شیب بسیار تند قرار داشت و نمی‌توانستیم فرود بیاییم. علاوه بر آن سرعت باد بیش از 40 نات بود و در چنین مواقعی اصلا اجازه پرواز به خلبان داده نمی‌شود؛ چراكه به خاطر سرعت بیش از حد باد ممكن است بالگرد بشدت به زمین كوبیده شود، اما چاره‌ای نداشتیم و مجبور بودیم خطر كنیم. برای همین تصمیم گرفتیم بالگرد را روی بلندترین نقطه كوه فرود بیاوریم. خوشبختانه فرودمان با مشكلی مواجه نشد. همانجا بچه‌های امداد را پیاده كردیم. یك قسمت كوه چون برفگیر بود و پرتگاه داشت، بچه‌ها بناچار با استفاده از طناب به سمت پایین و روستا رفتند.»

امدادگران بعد از عبور از منطقه برفگیر، بقیه راه را بدون وجود مشكل خاصی طی كردند، اما پیمودن همین مسیر یك ساعت و نیم زمان برد و باعث شد حال زن زائو بدتر شود. سیدی می‌گوید: «بعد از رسیدن به خانه زائو، مامایی كه از شبكه بهداشت ورزقان همراه خود آورده بودیم، او را معاینه كرد و گفت نبض بچه نوسان دارد و اصلا طبیعی نیست.» این جمله اصلا معنی خوبی نداشت و اگر دیر می‌جنبیدند، بچه از دست می‌رفت. مادر هم حال و روز خوبی نداشت. آمبولی ریه كرده بود و مدام استفراغ می‌كرد. رحمش هم بشدت آسیب‌دیده بود و خونریزی داشت.

سرعت در تصمیم‌گیری

هر دقیقه‌ای كه می‌گذشت، اكرم و نوزاد به دنیا نیامده‌اش یك قدم به مرگ نزدیك‌تر می‌شدند. امدادگران زائو را داخل بسكت (سبد فلزی) گذاشتند و با پای پیاده و در آن شرایط جوی به سمت بالگرد حركت كردند. برف به حدی باریده بود كه اعضای تیم امداد هنگام قدم برداشتن تا كمر درون برف فرو می‌رفتند و همین موضوع سرعت حركتشان را كاهش می‌داد. از طرف دیگر بیم پرت شدن زائو، امدادگران را با ترس و هراس مضاعفی روبه‌رو كرده بود.

دو ساعت و نیم طول كشید تا تیم امداد همراه اكرم به بالگرد رسیدند. زائو از شدت خونریزی هوش و حواسش را از دست داده و كاملا بی‌رمق شده بود. به بالگرد كه رسیدند، كاملا از هوش رفت و مدتی بعد پرنده آهنی به پرواز آمد. فرامرز همسر اكرم می‌گوید: «از بلایی كه می‌ترسیدم به سرم آمد. چند سال پیش هم اولین زنم زمانی درد زایمان گرفت كه برف می‌بارید و نتوانستیم او را بموقع به بیمارستان برسانیم و فوت كرد، اما خدا را شكر بچه‌ام زنده ماند. از اتفاقی كه برای زن اولم افتاده بود، چشمم ترسیده بود و می‌ترسیدم این بار هم زنم را از دست بدهم. »

اوضاع بحرانی، فكر همه را فلج كرده بود. فرمانده عملیات به این نتیجه رسید كه انتقال زائو به ورزقان كه فقط یك درمانگاه اورژانسی دارد، زندگی او و نوزادش را به خطر می‌اندازد.

او می‌گوید: «تبریز هم می‌بردیم، فایده‌ای نداشت، چون فاصله زیاد بود و از طرف دیگر پد تخصصی فرود بالگرد هم نداشت و امكان این‌كه زائو تمام كند، وجود داشت. در آن شرایط تنها فكری كه به ذهنم رسید، این بود كه به خلبان بگویم به سمت اهر پرواز كند. خلبان مسیر اهر را در پیش گرفت و بعد از طی مسافتی او را به اهر رساندیم.»

جراحی‌های اورژانسی

خونریزی، تاب و توان زائو را گرفته بود و رنگ به صورت نداشت. نگاه بی‌روحش ملتمسانه از تیم امداد كمك می‌خواست.

اورژانس اهر كه از قبل از شرایط زن جوان باخبر شده بود، نیروهایش را آماده نگه داشته بود تا به محض ورود آنها، او را به اتاق عمل منتقل كنند. با فرود بالگرد، كادر اورژانس بسرعت به سمت امدادگران رفتند تا زائو را تحویل بگیرد. یكی از پزشكان اورژانس اهر با معاینه وضع ظاهری زن باردار به تیم امداد ورزقان اعتراض كرد و گفت: «حالا كه مرده او را آورده‌اید؟ حتی از وقت طلایی نجات او هم گذشته است.»

خیلی طول نكشید كه اكرم را به اتاق عمل منتقل كردند و چند عمل اورژانسی روی او انجام شد. بچه و مادر هر دو غرق در خون بودند. به محض خروج نوزاد از شكم مادر، عملیات احیای او آغاز شد.

سیدی می‌گوید: «نبض بچه كاملا رفته بود و بعد از احیاء و ماندن زیر دستگاه، نفس كشیدن را دوباره شروع كرد. وضع‌شان كه تثبیت شد برای مراقبت‌های بعدی، ابتدا مادر و سپس نوزادش را به بیمارستان الزهرای تبریز فرستادند.»

زندگی دومم را مدیون شما هستم

اكرم و نوزادش خیلی خوش‌شانس بودند كه از این مهلكه جان سالم به در بردند. دو روز بعد از نجات مادر و فرزند ورزقانی، فرامرز پدر نوزاد به دیدن سیدی، فرمانده عملیات رفت.

او می‌گوید: «رفته بودم به كشیك‌هایمان سركشی كنم كه شوهر آن خانم به دیدنم آمد و گفت از این‌كه جان زن و بچه‌ام را نجات دادید، تشكر می‌كنم. زندگی قبلی من به خاطر همین مساله از بین رفت، اما زندگی دومم را مدیون شما هستم.»

به این ترتیب اتفاقی كه می‌توانست فرجامی تلخ داشته باشد، به خوبی و خوشی پایان یافت.

منبع: جام جم
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۳
خدا قوت. آفرین بر امدادگران هلال احمر و اورژانس. شکر خدا که جان دو انسان نجات داده شد.
خدا به همه کسانی که برای خدمت به مردم کمر همت بسته اند عزت وسربلندی دهد.
مسولین خود و خانواده هایشان را اگر لحظه ای جای ساکنین روستا های صعب العبور بگذارند حتما لطفشان شامل این روستاها میشود.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی