بازدید 35628
۹
متن و حواشی روز پنجم جشنواره فیلم فجر

سیمرغ ها به فاخرها و سوگلی ها رسید، یک کودک ستاره روز شد

زمانی که کودک نقش اول این فیلم برای گرفتن نقشش، پانزده کیلوگرم وزنش را در ۷۵ روز می‌کاهد و در ‌‌نهایت چنین بازی گیرا و طبیعی انجام می‌دهد، جز عشق به سینما چه می‌تواند پرچمدار باشد؟... نقش مهناز افشار را هر بازیگر دیگری می‌توانست بازی کند و انتخاب وی صرفاً برای فروش بوده است. شبنم فرشادجو نیز بازی‌ ضعیف‌تر از بازی‌های تئاتری‌اش ارائه می‌دهد.
کد خبر: ۳۰۰۷۲۷
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۰:۴۲ 05 February 2013
روز پنجم جشنواره فیلم فجر با نمایش دو فیلم مهم پیگیری شد. هرچند «حوض نقاشی» صبح اکران شد، به واسطه آنک ه چهره‌های شاخصی در صحنه و پشت دوربین فیلم بودند، کاخ جشنواره از آغاز صبح، میزبان حجم انبوهی از بینندگان بود و توقع ناظران را نیز برآورده کرد؛ اما این تنها فیلم مهم سالن اصلی نبود و فیلم بدون ادعای «تنهای تنهای تنها» در سطح خود یک اثر چشمگیر و ستودنی بود.

در کنار این اکران‌ها، امشب با برگزاری اختتامیه در تالار وحدت، برندگان سیمرغ بلورین بخش بین‌الملل مشخص شدند که در اقدامی عجیب، برخی فیلم‌های سوگلی و همچنین برخی آثار فاخر که سطح به شدت پایینی داشتند، میان منتخبین قرار گرفتند تا این شائبه پیش آید که آیا در این دوره نیز سیاست توزیع سیمرغ‌ها تجدید حیات خواهد کرد؟!

به گزارش «تابناک»، جشنواره سی و یکم فیلم فجر در پنجمین روز، با نمایش «حوض نقاشی» ششمین ساخته مازیار میری آغاز به کار کرد تا سرانجام یک فیلم خوب دیده شود و این رویداد، میزبان رویارویی کاملاً مثبت مخاطبان با یک اثر حرفه‌ای باشد.

میری که با «سعادت آباد» مخاطب متفکر سینما را به سالن‌ها آورده بودند، این بار با سرمایه گذاری حوزه هنری و تهیه کنندگی منوچهر محمدی، سراغ سوژه‌ای انسانی رفت و در فضای اجتماعی کشورمان، درصدد ارائه تصویر تازه‌ای از عشق برآمد. رضا و مریم دو عقب مانده ذهنی هستند که با هم ازدواج کرده‌اند و فرزندی نرمال را ناخواسته به دنیا آورده‌اند که همین مسأله در سال‌های بعد گره بزرگی به زندگی این زن و شوهر می‌اندازد.

نقش آفرینی تحسین برانگیز شهاب حسینی و نگار جواهریان در نقش این مرد و زن معلول در برخی سکانس‌ها تا اندازه‌ای غیرطبیعی به نظر می‌رسید و هر دو این بازیگران به خصوص در نوع حرکت دست‌هایشان به عنوان یکی از نشانه‌های معلولیت، تا حدودی دستخوش کلیشه شده بودند، با این حال انعطاف این دو بازیگر و بازی تأثیرگذارشان انکارنکردنی است. به واقع بازی پرکشش این دو چهره در کنار نقش آفرینی دیگر بازیگران، از دشواری کارگردانی میری کاسته بود. فیلم‌نامه که توسط حامد محمدی فرزند منوچهر محمدی نوشته شده بود، از انسجام کافی برخوردار بود و یک ملودرام تأثیرگذار که نقدهای آشکاری به شرایط اقتصادی کنونی کشور و آنهایی که بیشترین آسیب را می‌بینند، درآمده بود.

محمد آلادپوش به خوبی تصویر را در خدمت داستان به کار گرفته بود و نمای پایانی ارزش نابودی یک دوربین را نیز داشت؛ نمایی منحصر به فرد که یادآور می‌شد، این تنها داستان یک خانواده است و در این شهر چنین سختی‌های بسیار است و از کنار مردمی که در کوچه و خیابان می‌گذریم، می‌توان بیشتر درباره‌شان اندیشید.

«حوض نقاشی» در ادامه تولیدات موفقی است که حوزه هنری در چند سال اخیر ساخته و بیشتر این فیلم‌ها به دلایل متعدد فروش میلیاردی نداشته که همین مسأله بهانه‌ای برای حمله به حوزه هنری به ویژه پس از ماجرای لیست سیاه بود، با این حال بعید نیست این اثر طلسم عدم فروش بالای فیلم‌های حوزه هنری را نیز بشکند.



اما شگفتی‌ساز جشنواره در سانس سوم به نمایش درآمد. «تنهای تنهای تنها» به کارگردانی احسان عبدی‌پور، کارگردان بوشهری با کمترین امکانات قابل تصور؛ فیلمی بود که گمان می‌رفت، همچون دیگر آثار ضعیف بومی به خطا به جشنواره فیلم فجر راه داده شده و حق آثار قوی را تضییع کرده‌اند. به همین دلیل فیلم در فضایی نسبتاً سرد اکران شد اما هرچه از نمایش این فیلم می‌گذشت، جمعیت بیشتری به بینندگان افزوده می‌شد. کودکِ بازیگر نقش اول این فیلم یک بازی روان و طبیعی انجام می‌دهد و به نوعی خود را بازی می‌کرد که موقعیت‌های کمیک منحصر به فردی را در بطن داستان اثر آفریده بود.

«تنهای تنهای تنها» یک الگو برای ساخت آثار جدی با کمترین امکانات و حتی نابازیگر است؛ فیلمی که مجموعاً با بودجه دویست میلیون تومانی ساخته شده و هیچ ارتباطی با فاخر‌ها و سوگلی‌هایی که هر یک با اعتبارات میلیاردی به جشنواه رسیده‌اید، ندارد.

عوامل بوشهری این فیلم انصافاً بالا‌تر از توقعات ظاهر شدند. هرچند فیلم دارای اشکالاتی نیز بود، ساخت چنین اثری با امکاناتی نزدیک به صفر، یک هنر بزرگ و از عشق عوامل چنین اثری حکایت کرد. زمانی که کودک نقش اول این فیلم برای گرفتن نقشش، پانزده کیلوگرم وزنش را در ۷۵ روز می‌کاهد و در ‌‌نهایت چنین بازی گیرا و طبیعی انجام می‌دهد، جز عشق به سینما چه می‌تواند پرچمدار آن باشد؟



در کنار این دو فیلم، «خاکستر و برف» ساخته روح الله سهرابی با مضمون نسبتاً تکراریِ دادن خبر بازگشت استخوان‌های شهید به مادرِ شهید، این تلنگر را ضروری می‌ساخت که یادآور شد چنین آثار ضعیفی در شأن شهدا نیستند و با دستمالی بیش از یکی از هزاران سوژه‌ای که درباره شهدا و مادران شهید می‌توان نوشت، تنها حرمت این انتظار مقدس شکسته می‌شود. سوای سوژه تکراری که برخی مخاطبان را به یاد «بوسیدن روی ماه» همایون اسعدیان می‌اندازد، فیلم در یک ریتم مشخص پیش نمی‌رود و از سیر داستانی نسبتاً کند به سیر داستانی تند به یک باره تغییر جهت می‌دهد و کارگردان اثر فیلم قابل دفاعی نساخته است.

در این فیلم که در بخش نگاه نو (فیلم اولی‌ها) به نمایش درآمد، کامبیز دیرباز نتوانسته بود حق مطلب را درباره کاراکتر یک دیپلمات ایران که ۲۵ سال در روسیه ساکن بوده، ادا کند و یک بازی تصنعی و در حد انتظار از این بازیگر را می‌بینیم که از این حیث به واسطه سطح توانایی دیرباز، نباید به او خرده گرفت. میترا حجار بازی نسبتاً بهتری دارد اما این بازی در تدوین و سیر زجرآور داستان گم شده است و بعید به نظر می‌رسد، این فیلم به رغم برخورداری از این دو بازیگر شناخته شده، توفیقی برای فروش داشته باشد!

«خاک و مرجان» ساخته مسعود اطیابی نیز سومین فیلم به نمایش درآمده درباره افغانستان در جشنواره سی و یکم است. همان گونه که نام اطیابی در کنار این اثر قرار گرفت، منطقی به نظر می‌رسید که چشم انتظار یک اثر عمیق در این حوزه نبود و اصولاً در سطحی قرار داشت که حتی ارزش نقد نیز ندارد.

«از تهران تا بهشت» آخرین اکران شب پنجم جشنواره بود که در بخش خارج از مسابقه صورت گرفت؛ اما به واسطه حضور ستاره‌های سینما و به تصور اینکه احتمالاً فیلم به واسطه سانسور محتوا از بخش اصلی حذف شده، سالن مسابقه پر بود.



کارگردان در نیمه نخست فیلم توانسته بود یک اثر متوسط ارائه دهد اما در نیمه دوم این رئال را به فضای سورئال می‌برد و فیلم را نابود می‌کند و در ‌‌نهایت نیز فیلمی آکنده از شعار‌ها و نقدهای اجتماعی که در پی ارائه تصاویری اگزجره است، چنان مخاطب خاصِ ساکن سالن منتقدان و خبرنگاران را از اثر ناراضی ساخت که ایشان در پایان به اعتراض نسبت به آنچه به نمایش درآمد پرداختند. با این حساب نباید انکار کرد که داستان در یک بستر منطقی پیش نمی‌رود و روایت مبهم و بدون ساختارمندی لازم برای برقراری ارتباط با مخاطب عام خواهد بود و نمادسازی بیش از حد در فیلم ـ که از این ملودرام یک کاریکاتور ساخته ـ به شدت در چشم می‌زند.

نقش مهناز افشار را هر بازیگر دیگری می‌توانست بازی کند و کاراکتر زنی که همکاران سابق شوهرش، به او تعرض کرده‌اند (موضوعی که در فیلم به صراحت گفته نمی‌شود اما شواهدش قرار داده شده) را بسیاری از بازیگران دیگر می‌توانستند بهتر از افشار بازی کنند و انتخاب وی صرفاً برای فروش بوده است.

شبنم فرشادجو نیز بازی ضعیف‌تر از بازی‌های تئاتری‌اش ارائه می‌دهد و دست مهناز افشار را در ارائه بازی ضعیف از پشت می‌بندد که مخاطب دچار تعجب می‌شود و تنها مهران احمدی تا حدودی در نقش یک انسانِ فاقد انسانیت، حضور کارآمدی دارد که این بازی نیز فدای سناریوی ناقص این فیلم پرخرج می‌شود.

اما در کنار اکران فیلم‌ها، مراسم اختتامیه بخش بین‌الملل (سینما سعادت) سی‌ و یکم جشنواره بین‌المللی فیلم فجر امشب در تالار وحدت و در غیاب نمایندگان بسیاری از رسانه‌های گروهی برگزار شد. در این مراسم سیمرغ‌های بلورین در عوض توزیع میان فیلم‌های خارجی و غیرفارسی زبان عمدتاً به فیلم‌های فاخر که نه فروشی خواهند داشت و نه شانس بالایی برای بردن سیمرغ در بخش اصلی جشنواره دارند، اهدا شد و برخی فیلم‌های سوگلی نیز از این خان نعمت بی‌بهره نماندند تا از دوستان، کسی دست خالی جشنواره را ترک نکند.

این اتفاق در حالی رخ داد که هنوز مشخص نیست مبنای قرار دادن یک فیلم در بخش بین‌الملل چیست و چگونه یک فیلم هم در بخش بین‌الملل و هم در بخش اصلی می‌تواند باشد؟ اگر یک فیلم همچون «برلین منفی هفت» که تنها کارگردان و یک بازیگرش ایرانی است و کل دیالوگ‌های فارسی فیلم شاید به صد کلمه نرسد، جزو فیلم‌های ایرانی است، پس مبنای فیلم خارجی چیست؟

«آفتاب، مهتاب، زمین» چه ویژگی داشته که در بخش بین‌الملل جشنواره قرار گرفته و به رغم ضعف شدید فیلم، سیمرغ نیز گرفته است؟ آیا توزیع سیمرغ‌های این بخش به ناحق بین دوستان هم وطن، همین انگیزه محدود فیلم‌سازان بین‌المللی برای مشارکت در جشنواره فیلم فجر را بیش از این تضعیف نخواهد کرد؟

جوایز اهدا شده در بخش بین‌الملل از این قرار است:

 ** سیمرغ بلورین بهترین دستاورد فنی هنری، اهدا شد به «آکان ساکایوف» از قزاقستان برای فیلم وین بایا و «محمد احمدی» برای فیلم «گهواره‌ای برای مادر».

 ** سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه، اهدا شد به «علی قوی‌تن» برای فیلم «آفتاب، مهتاب، زمین».

 ** سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن، اهدا شد به «الهام حمیدی» برای فیلم «گهواره‌ای برای مادر».

 ** سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد، اهدا شد به «زاماند تا‌ها و سرور فضیل» برای فیلم «بی‌کاس» تولید مشترک سوئد، فنلاند و عراق.

 ** سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، اهدا شد به «پناه‌برخدا رضایی» برای فیلم «گهواره‌ای برای مادر».

 ** سیمرغ بلورین بهترین فیلم، اهدا شد به «ساندرا هارد» برای فیلم «بی‌کاس» محصول مشترک سوئد، فنلاند و عراق.

 ** سیمرغ ویژه هیأت داوران، اهدا شد به «آکان ساتایوف» از کشور قزاقستان برای فیلم «وین بایا».

 ** سیمرغ ویژه حقوق بشر اسلامی نیز به «رامتین لوافی» برای فیلم «برلین منفی ۷» اهدا شد.
 ** همچنین در این مراسم «بیرق طلایی» (جایزه ویژه مصطفی عقاد) به «مهرداد خوشبخت» برای عقاب صحرا اهدا شد.

در ششمین روز جشنواره فیلم فجر، به ترتیب «رسوایی» ساخته مسعود ده نمکی، «من عاشق سپیده صبحم» به کارگردانی علی کریم، «خسته نباشید» محسن قرایی، «گام‌های شیدایی» حمید بهمنی و «عملیات مهدکودک» فرزاد اژدری اکران خواهد شد که سانس اول جشنواره را شلوغ‌تر خواهد کرد؛ اتفاقی که از امروز با فیلم میری آغاز شد و در روزهای هفتم، هشتم، نهم و دهم نیز تکرار می‌شود.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۳
انتشار یافته: ۹
یه دوستی یه شرحی میذاشت تا ما بیسواد ها هم بدونن سینمای فاخر چیه سوگلی چیه؟!
من نه فيلمها رو ديدم نه به جشنواره رفتم ولي همه فيلمها عالي بود
کودک نقش اول این فیلم برای گرفتن نقشش، 15 کیلوگرم وزنش را طی 75 روز می کاهد ......
من پزشک هستم . 15 کیلو کاهش وزن در این مدت یعنی داغون کردن یک انسان . جزو افتخارات نیست.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۷
سختی هنر در همین است جناب دکتر
پناه بر خدا، اسم ايشان بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اکبرعلی جان من بهت میگم سنمای فاخر و سوگولی چیه، سینما فاخر که هیچ ربطی به سینمای امروز کشور ما نداره برای خالی نبودن فریضه هستش و اما سوگولی ها همون خانم خوشگلایی که میلیاردی پول میگیرن و بازی می کنند... دیدی چقد راحت بود
فيلم فاخر و سوگلي در حال حاضر يک معني را دارند...
آقای دکتر در پاسخ باید عرض کنم که عشق داغون و غیر داغون کردن حالیش نیست. حالا عشق به سینما باشد یا هر چیز دیگری.
تنهای تنهای تنها بی نظیر بود، موضوع جالب، فیلمنامه جالب، تصویربرداری جالب، کارگردانی جالب، بازیگری جالب و ...
برچسب منتخب
# توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف # صادق زیباکلام # سیل
وب گردی