بازدید 7898
۱

آسیاگرایی جدید آمریکا

سید محمدکاظم سجادپور
کد خبر: ۲۹۲۳۵۹
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۱ - ۲۰:۲۴ 18 December 2012
مدتی است در ایالات متحده سخن از تمرکز بر آسیا (Pivot to Asia) از اصلی‌ترین مباحث روز در امور جهانی است و طرح این مسأله که آمریکا توجه خود را در سال‌های آینده به سمت آسیا خواهد برد، معانی و مفاهیم گوناگونی برای بازیگران در داخل و خارج آمریکا به وجود آورده و بسیاری از ناظران را به پرسش از ماهیت این سیاست واداشته است. ثقل گرایی آسیایی با ثقل زدایی از خاورمیانه (Pivot from Middle East) همراه است که این مسأله یکی از پیامدهای طرح بحث تمرکز بر آسیاست.

اما موقعیت این سیاست جدید آمریکا چیست و چگونه می‌توان آن را تجزیه و تحلیل کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید ببینیم که:

۱. ادعا‌ها در این زمینه چیست و دولت اوباما چگونه در این زمینه بحث می‌کند؟
۲. واکنش‌ها نسبت به این سیاست چیست؟ برخی واکنش‌ها ماهیت این سیاست را تا اندازه‌ای روشن کرده و تحت تأثیر قرار می‌دهند.
۳. واقعیت‌ها درباره این ادعا‌ها و واکنش‌ها چیست؟

۱ ـ ادعا‌ها

از ژانویه سال گذشته با اسناد و مطالبی که وزارت دفاع آمریکا منتشر ساخت، گرایش آمریکا بر تمرکز بر امور استراتژیک آسیا و منطقه اقیانوس آرام را مطرح ساخت. به مرور در چند ماه گذشته این سیاست دست‌کم در بعد کلامی و سخن با نام سیاست ثقل گرایی آسیایی (Pivot to Asia) در کانون‌های فکری و سیاسی آمریکا مطرح شده و خلاصه تمام بحث‌ها آن است که نخست منطقه آسیا و آسیای از نظر استراتژیک، مهمترین نقطه و کانون شکل دهنده مناسبات آینده جهانی است. نکته دوم آن که ایالات متحده به اندازه کافی نسبت به مسائل استراتژیک این منطقه توجه نداشته و باید از توجه به سایر مناطق کم کند و بر این منطقه تمرکز کند. سوم آن که تمرکز بر آسیا به معنی کم شدن سطح درگیری ایالات متحده در منطقه خاورمیانه است.

 البته باید گفت به رغم طرح فراوان مفهوم ثقل گرایی آسیایی‌ چهارچوب‌های دقیق و فنی آن روشن نشده و می‌توان گفت انسجام مفهومی و عملیاتی آن در عرصه رسانه‌ای و عمومی به روشنی به تصویر کشیده نشده؛ اما روشن است که ایالات متحده قصد تمرکز بر منطقه آسیایی را دارد و از لحاظ نمادین، سفر اوباما به چند کشور کوچک آسیای شرقی و آغاز سفر با برمه پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و سپس شرکت در اجلاس سران آسیای شرقی، نشان دهنده این تمرکز ایالات متحده است؛ افزون بر این، مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا در ماه‌های اخیر، سفرهای متعددی به کشورهای کوچک این منطقه داشته‌اند. از آن جمله می‌توان به سفر پانه تا، وزیر دفاع و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه به سنگاپور اشاره کرد. این سفر‌ها با توجه به ظرفیت کوچک این کشور، این سفر‌ها معنای عمده و مهمی خواهد داشت. در این زمینه باید سفرهای متعدد مقامات آمریکایی به استرالیا را نیز در نظر گرفت؛ بنابراین گویا، ایالات متحده وارد مرحله‌ای از تمرکز و تشدید کنش و واکنش‌ها با این منطقه شده است.

 آقای کرت کامپل، معاون آسیای شرقی وزارت خارجه آمریکا در سخنانی که در مورد این سیاست داشته است، با تأکید بر اهمیت روابط دوجانبه این کشور‌ها، مناسبات آمریکا و چین را شکل دهنده اصلی این سیاست دانسته و ضمن دفاع از سیاست تمرکزگرایی بر آمریکا بر این باور است که روابط چین و آمریکا مانند روابط آمریکا و شوروی در جنگ سرد نیست و این تفاوت ماهیت روابط دوجانبه آمریکا و چین یکی از ستون‌های سیاست ثقل بر آسیاست. البته منطق فراگیر همه بحث‌های تمرکز بر آسیا، اهمیت یافتن بیشتر آسیای شرقی در معادلات قدرت و ثروت جهانی و لزوم درگیر شدن ایالات متحده در این منطقه است، ولی این چهارچوب‌های اجرایی با واکنش‌های گوناگونی رو‌به‌رو شده است.

۲. واکنش‌ها

در بین واکنش‌ها باید در نظر داشته باشیم که این سیاست در واقع دو لبه و دو زاویه دارد؛ از یک طرف تمرکز بر آسیا مطرح است و از سوی دیگر، تمرکز زدایی از سایر مناطق از جمله اروپا و به ویژه خاورمیانه را دنبال می‌کند؛ بنابراین، در اروپا در مورد این پرسش‌ها، ابهامات بسیاری هست و واکنش اروپایی‌ها چندان روشن و دقیق نیست. اما در خاورمیانه این سیاست با تردید‌های بسیاری رو به رو شده و باید تأکید کرد، نگرانی عمیقی برای دولت‌هایی که از نظر نظامی و امنیتی به ایالات متحده وابسته هستند، پدید آمده است.

مجموعه اظهارات پژوهشگران و دست‌اندرکاران امور سیاست خارجی کشورهای عربی در هشتمین اجلاس امنیتی منامه در بحرین در اوایل دسامبر ۲۰۱۲ برابر با هفدهم و هجدهم آذر ماه سال ۱۳۹۱، نشان می‌دهد که این کشور‌ها سخت نگران حتی طرح سخن در مورد خروج آمریکا از این منطقه هستند؛ به این معنا که سخن گفتن از خروج آمریکا را هم بر نمی‌تابند، چه رسد به خروج واقعی و کم شدن تعهدات و در این زمینه بسیار روشن خواستار باقی ماندن و افزایش تعهدات نظامی ایالات متحده نسبت به خاورمیانه هستند.

در عین حال، واکنش دیگری که بسیار بااهمیت است، واکنش پژوهشگران و استراتژیست‌های رژیم صهیونیستی است. گفته می‌شود آن‌ها هم به هیچ روی خواهان کم شدن تعهدات ایالات متحده در خاورمیانه نیستند و به هر راهی از این خروج جلوگیری خواهند کرد، چون بقای آن‌ها به نگه داشتن ارتباط استراتژیک خاورمیانه و اسرائیل و نه تضعیف آن بلکه تقویت و تشدید تعاملات نظامی و استراتژیک بین آمریکا و رژیم صهیونیستی است. از سوی دیگر تحولات منطقه نیز نشان داد که آمریکا شاید در کلام در پی تمرکز بر آسیا باشد، اما در عمل امکان جدا شدن از خاورمیانه را ندارد.

اما واکنش چین هم نسبت به این سیاست قابل ملاحظه است. چینی‌ها در این میان بر این باورند که این سیاست چیزی جز مهار چین و قدرت جهانی چین نیست و لذا ادعای دوگانه آمریکا در توسعه مناسبات دوستی از یک سو و تمرکز بر حضور استراتژیک بر منطقه آسیا و اقیانوس آرام را تناقض استراتژیکی می‌بینند که در متن و ماهیت خود چیزی جز محدود کردن قدرت منطقه و جهانی چین را در پی نخواهد داشت؛ اما در ورای این واکنش‌ها باید دید که واقعیت‌ها چگونه است؟

۳. واقعیت‌ها

در هنگام بررسی واقعیت‌ها در وهله نخست مشخص است که ایالات متحده برای حفظ رهبری و هژمونی جهانی خود، در دوره اوباما دست به تحولات و تغییرات و ترمیم‌هایی در زمینه امور بین‌المللی و مکانیسم‌های اعمال هژمونی خود زده و نمی‌توان این تحولات را نادیده گرفت. برجسته‌ترین آن‌ها در منطقه خاورمیانه پذیرش اسلام گرایانی مانند اخوان المسلمین مصر به عنوان دوستان جدید آمریکاست. این تمرکز بر کمربند اخوانی در سیاست ایالات متحده آمریکا در حمایت و همراهی همه جانبه با ائتلاف قطر ـ ترکیه ـ عربستان سعودی علیه سوریه کاملا مشخص و برجسته است، اما نسبت به گذشته تغییر و تحول است و این تحول را نمی‌توان نادیده گرفت که ایالات متحده بخشی از سیاست خاورمیانه‌ای خود را دستخوش تغییر کرده است. بر همین اساس، بخشی از سیاست‌ها، دست‌کم در سطح تاکتیک در حال بازبینی و بازنگری بوده و این یک واقعیت است که ایالات متحده الزاما شیوه‌ها و تاکتیک‌های گذشته را به کار نمی‌گیرد؛ هرچند در اصول و چهارچوب در پی رسیدن به‌‌ همان اهداف است.

اما نکته دوم این است که آیا آمریکا می‌تواند از خاورمیانه ثقل زدایی کرده و در سیاست‌های خود کمتر بر این منطقه تمرکز کند؟ این مسأله عمیقا مورد تردید و شک است. ایالات متحده حتی در مواردی تعهدات خود را نسبت به این منطقه بیشتر کرده است. از آنجا که به جنبه‌های نمادین سفر آسیایی اوباما بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات دور دوم اشاره شد، باید به ارسال هیلاری کلینتون، وزیر خارجه که از همراهان سفر اوباما در برمه بود به خاورمیانه در اوج بحران اخیر غزه اشاره کرد.

اگر سفر اوباما از نظر نمادین به معنی تمرکز بر آسیا قلمداد شود، لزوم و اضطرار ارسال وزیر خارجه آمریکا به تل آویو و قاهره برای ایجاد آتش بس و رسیدن به یک چهارچوب برای پایان دادن به بحران غزه نشان می‌دهد که آمریکا در اوج اقدامات آسیایی نمی‌تواند از خاورمیانه دور شود و واکنش‌هایی که به آن‌ها اشاره شد، بی‌گمان در باقی ماندن ایالات متحده در خاورمیانه تأثیر دارند.

نکته سوم این است که عملا در آسیا تمرکز جدید آمریکا به کجا خواهد انجامید؟ این مسأله بسیار پر چالش و پر ابهام است. هم‌اکنون چین با اعتماد به نفسی که از وضعیت اقتصادی خود پیدا کرده، در چند سال گذشته در مناطق پیرامونی عرض اندام بیشتری کرده و دوستان آمریکا در منطقه در عین لزوم حفظ رابطه خوب با چین در پی جبران کسری قدرت خود از طریق پیوند بیشتر با ایالات متحده هستند. اما آیا این پیوند، تنش در منطقه را که نقدا رو به افزایش است، تشدید می‌کند؟ از میان تنش‌های رو به افزایش می‌توان به تنش چین و ژاپن بر سر جزایر خاص و ویژه در دریای جنوبی چین، تنش فیلیپین و چین، تنش ویتنام و چین در زمینه‌های مرزی اشاره کرد. آیا تمرکز آسیایی آمریکا این تنش‌ها را افزایش خواهد داد؟ پاسخ به این پرسش با ابهامات خاصی روبه‌روست؛ هرچند می‌دانیم چینی‌ها در پی افزایش تنش نیستند.

 هر چه هست، تمرکز بر آسیا که همراه با ادعای ثقل زدایی از سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکاست، محلی برای فکر کردن و درک نیت‌ها و روش‌های سیاست خارجی آمریکا را به همراه دارد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲۰
انتشار یافته: ۱
با سپاس
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست