بازدید 2280
بیانات مقام معظم رهبری در هشتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در سال ۱۳۶۵

سیاست‌های اقتصادی غارتگرانه غرب عامل بحران اقتصادی موجود

ما آماده‌ایم در هر راهى که به برقرارى یک صلح همیشگی و نابودى ریشه‌هاى جنگ و اختلاف و ایجاد روابط مسالمت‌آمیز با همه کشورهاى منطقه انجامد، پیشقدم شویم. صلح به طور کلّى و به ویژه براى منطقه‌ حساس ما یک انتخاب نیست، یک ضرورت حیاتى است.
کد خبر: ۲۶۷۹۷۶
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۲ 27 August 2012
شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران آغاز شد.

به گزارش «تابناک» به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن کامل و فیلم سخنرانی رییس جمهور وقت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در هشتمین اجلاس سران این جنبش که در حراره‌ زیمباوه و در سال 1365 برگزار شد، منتشر کرد.

بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم

یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عند الله اتقاکم(1)


ریاست محترم، حضّار گرامى، آقایان و خانم‌ها؛ سخن را با یاد نیک پیامبران آغاز می‌کنم که معلّم و مربى و راهگشاى ارزشهاى الهى براى بشریت بوده‌اند. درود بر آنان و بر همه کسانى که زندگى و تلاش خود را نثار آرمانهاى انسانى کردند و در کشاکش طوفان‌ها، پرچم آزادگى را برافراشته نگاه داشتند. به سلطه‌هاى ناشى از زر و زور و تزویر «نه» گفتند تا به خواست عادلانه انسانهاى مظلوم «آرى» بگویند... و على‌رغم فشار و قساوت گردنکشان و قلدران تاریخ، آرمانهاى والا را زنده نگه ‌داشتند و به ما سپردند. لازم است ریاست جنبش غیرمتعهّد‌ها را به زیمبابوه و به ویژه به جناب آقاى موگابه تبریک گویم و براى ایشان در ایفاى وظیفه حساس و مهم هدایت جنبش در جهت تأمین اهداف عالیه آن، موفّقیّت کامل آرزو کنم.

درایت و لیاقت رهبرى زیمبابوه در اداره این کشور تازه مستقل و در مواجهه با مشکلات ناشى از میراث شوم استعمار و همچنین استقامت و شجاعت این کشور در مقابله با تهدیدات و فشارهاى سبعانه رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى و استکبار جهانى، همه مؤیّد شایستگى انتخابى است که جنبش، در یکى از مهّم‌ترین مقاطع تاریخ خود به عمل آورده است. امیدوارم رنج‌ها و فداکاری‌هایى که این ملّت بزرگ در راه استقلال متحمل شده، ضامن حرکت جنبش در مسیرى باشد که به نابودى کامل استعمار، نژادپرستى و سلطه‌جویى بینجامد.

ما باید راه مستقل خود را طی کنیم و در مقابل فشارهای اقتصادی مقطعی منعطف نشویم. جمهوری اسلامی ایران به سهم خود در این جهت گامهایی برداشته است. ما افتخار داریم که علیرغم همهٔ فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ، از هیچ کشور خارجی وام نگرفته‌ایم.

صمیمیّت، دوستى و همبستگى‌ که ـ ان‌شاءالله ـ ذهن و دل میزبانان عزیزمان از آن آکنده است و نیز محیط شاد و امیدبخش و پذیرایى‌هاى گرم و محبّت‌آمیزى که شامل همه شرکت‌کنندگان است، بى‌شک ناشى از صفاى انقلابى و محصول حرکت و تحول عظیمى است که این کشور زیبا و پربرکت را از مستعمره‌اى مظلوم، با ملّتى تحقیرشده، به ریاست بزرگ‌ترین مجموعه کشورهاى جهان ارتقاء داده و آن را شایسته امانتى چنین گران، ساخته است.

من به نام جمهورى اسلامى ایران از همه آنان که در طول چند ماه گذشته با روحیه‌اى خستگى‌ناپذیر، مقدمات این اجلاس را فراهم کرده‌اند، صمیمانه تشکر می‌کنم. برگزارى هشتمین اجلاس سران در زیمبابوه که با گذشت ربع قرن از حیات جنبش همزمان است، تصادف خوش‌یمنى است که براى غیرمتعهّد‌ها از چند جهت مفهوم رمزى دارد:

اول اینکه زیمبابوهٔ تازه مستقل از مهم‌ترین محلّهاى قطع آخرین رگهاى حیات استعمار کهنه است؛ یعنى جنبش غیرمتعهّد‌ها وارد مرحله نوینى از تاریخ خود شده و از این پس باید اهداف و وظایف جدیدى را متناسب با نیازهاى فعلى جهان سوم تعریف و دنبال کند.

دوم اینکه حضور ما در یکى از کشورهاى خط مقدم، توجه بیشتر و جدیترى را نسبت به مسائل رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى، تجاوزات آن علیه کشورهاى این منطقه و مسأله استقلال نامیبیا ایجاب می‌کند.

سوم اینکه این حضور در قاره آفریقا ـ که بزرگ‌ترین صدمات را از قِبَل استعمار و سیاستهاى تاراجگرى استکبار تحمل کرده ـ ملاک تشخیص اولویتهاى کار این اجلاس را بویژه در زمینه پى‌ریزى سیاستهاى اقتصادى غیرمتعهّد‌ها براى دوره آتى معیّن مى‌سازد: خواست و انتظار طبیعى همه ما این است که جنبش در این دوره، هم خود را مصروف حلّ مشکلات آفریقا گرداند.

منافع ما به هم پیوسته‌است. جهان سوم اندامى است که حیات مستقل اعضاى آن قابل تصور نیست. حفظ حیات اعضاى مؤثرى همچون آفریقا، البتّه، براى ما اولویت دارد. این تجمع براى آفریقا به عنوان بزرگ‌ترین قربانى سیاستهاى استکبارى و براى جنوب آفریقا به عنوان بزرگ‌ترین قربانى نژادپرستى و براى مردم زیمبابوه که على‌رغم شرایط نامطلوب اقتصادى حاکم بر قاره، با تأمین نیازهاى مادى و معنوى این اجلاس، سخاوت بزرگى از خود نشان داده‌اند، حائز اهمیّت است. از خداوند قادر و حکیم مسألت می‌کنم که این فرصت گرانقدر را منشأ خیر و صلاح گرداند.

بحران‌های اخلاقی عامل تهدید انسانیت

آقاى رئیس؛ هشتمین دوره جنبش در شرایط بحرانى ویژه‌اى آغاز می‌گردد. در حالیکه قسمت بزرگى از منابع اقتصادى و ثروتهاى جهان در نتیجه مسابقات تسلیحاتى غرب و شرق و تنش بین دو قطب به هرز می‌رود، تضاد فزاینده بین شمال و جنوب هنوز همچون مهم‌ترین مشکل جهان مطرح است. شرایط مبادله مواد خام با کالاهاى صنعتى بیش از گذشته به ضرر جهان سوم تغییر یافته، صدور بحران و تشنج، با افزایش تصاعدى صدور تسلیحات به جهان سوم همراه بوده است و در نتیجه این ستم مضاعف، مفاهیم رشد و توسعه در بسیارى از مناطق به صورت شعارهایى دست‌نیافتنى و غیرعملى در آمده است. تاراج ثروت‌هاى جهان سوم از طریق بحران وام‌ها به منافع نسل‌هاى آینده نیز تسرى یافته است.

استفاده از اهرم‌های فشار مالی در قبال کاهش آرای موافق با امریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی در مجامع بین المللی، به بهترین شکل نشان داد که از نظر این کشور‌ها حق، متناسب با زور و پول است و سازمان‌های بین‌المللی همچون مؤسسات تجاری باید به ازای سرمایه‌گذاری، برای این کشور‌ها جلب رأی کنند. به رغم انتظار این کشور‌ها، غیرمتعهد‌ها باید از این وقایع استقبال کنند.

روش‌هاى آشکار استعمار کهن جاى خود را به شیوه‌هاى پنهان‌تر، پیچیده‌تر و مؤثرترى بخشیده است. نظامى‌گیرى، استفاده از زور در مناقشات بین‌المللى، نقض حقوق واقعى بشر، نقض مقررات انسان‌دوستانه و حقوق بین‌المللى، تضعیف نظام چندجانبه، عدم تحمل نظامهاى مستقل از جانب دو قطب موجود، تهدید هسته‌اى جهان، تولید و کاربرد سلاح‌هاى امحاى دسته‌جمعى و متعارف و تخریب محیط زیست انسانى و منافع طبیعى، اوج تازه و مخاطره‌انگیزى یافته است.

بحران‌هاى اخلاقى که در واقع زیربناى سایر بحران‌هاى جهانى است، بیش از هر زمان انسانیّت را تهدید می‌کند. جدایى از ارزش‌هاى ادیان الهى که مطمئن‌ترین معیار‌ها براى تنظیم رفتار بشر هستند، منجر به هرج و مرج اخلاقى گردیده و بنیادهاى فرهنگى جوامع را به شدت لرزان ساخته است. اشاعه فساد و فحشاء، روند فزاینده یافته و اساس و بنیان خانواده یعنى سنگ بناى جامعه و مایه دوام و بقاى نسل در معرض تزلزل و بى‌بند و بارى فاجعه‌آمیزى قرار گرفته است. توفیق در مقابله و مبارزه با وضع انفجارآمیز موجود در گرو تلاش فورى، مستمر، همه‌جانبه و جهانى است. ناچار این فرصت باید به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد، والّا قسمت عمده‌اى از مسؤولیت ادامه بحران‌ها به عهده ما خواهد بود.

قرارگرفتن دنیا زیر نظام سلطه

آقاى رئیس، رؤساى محترم جمهور و دولت‌ها، هیأت‌هاى محترم نمایندگى، حضّار ارجمند؛ بیایید لحظاتى جهان بزرگ و پر مسأله خود را از جایگاهى فرا‌تر از مشکلات مقطعى، موضعى و محلّى بنگریم. این به معناى کوچک و کم اهمیّت انگاشتن مسائلى نیست که هر یک از آن‌ها ملّتى را در زیر فشارهاى طاقت‌فرسا له کرده و میلیون‌ها آدمى را در دوزخى از بی‌عدالتى و فقر و گرسنگى و جنگ و بیمارى و جهل زندانى ساخته است، بلکه براى راه یافتن به قلّه‌اى است که در آن فرصتى براى مشاهده منشأ و چهارچوب همه آن پدیده‌هاى غم‌انگیز، دست دهد و هندسه معیوب و ناهنجارى را که بر روابط سیاسى و اقتصادى کنونى جهان و نیز بطور برابر، بر ذهنیّت جلاّدان و قربانیان حاکم است، دیده و شناخته شود. این تکلیفى بزرگ، همتى بلند و امیدى زوال‌ناپذیر را از آنان که به چنان واقعیّتى دست یابند، طلب مى‌کند. اما بیشک کلید حقیقى و قطعى حلّ همه آن مشکل‌ها را نیز به ما نشان مى‌دهد و ما را از کجروى و گم کردن جبهه حقیقى و اشتباه دوست و دشمن بر کنار می‌دارد.

مشکل اصلى در یک جمله آن است که دنیا، نظام سلطه را پذیرفته است. بگذارید از سخن‌ها و قالب‌ها فرا‌تر برویم، داعیه‌ها و شعار‌ها را با عمل‌ها و سیاست‌ها تطبیق کنیم، و نیز استثناهاى معدود و انگشت‌شمار را هم ملاک قرار ندهیم... خواهیم دید که نه فقط قدرتهاى بزرگ، ابرقدرت‌ها، تقسیم‌کنندگان جهان و آنان که منافع خود را ولو در آن سوى عالم، بر منافع کشور‌ها و ملّت‌ها ترجیح می‌دهند و طلبکارانه آن را می‌جویند، بلکه حتّى خود آن کشور‌ها و ملّت‌ها و رهبران نیز سلطه‌گرى یعنى اولویّت منافع سلطه‌گران را چون جبر تخلّف‌ناپذیرى، گردن نهاده‌اند.

اگر نظام سلطه در زمان‌هاى گذشته به صورت لشکرکشى و برده‌کُشى امپراتور‌ها تجلّى می‌کرد، امروز به شکل شبکه بسیار پیچیده جهانى در مظاهر و حوزه‌هاى بسیار متعدد حیات ملّت‌ها ظاهر شده است. نظام سلطه توانسته است براى خود اقتصادى خاصّ، روابط سیاسى‌ ویژه و از همه بالا‌تر فرهنگ سلطه را ایجاد کند. لذا اگر دیروز براى مقابله با سلطه امپراتور‌ها آمادگى و دفاع نظامى ملّت‌ها کفایت می‌کرد، امروز حتّى براى احساس سلطه از سوى ملّت‌ها، نیاز به فعّالیّت و تلاش جدى وجود دارد و مقابله با آن حقیقتاً ابعاد وسیعى یافته است.

زورمندان جهان، امروز فقط به دلیل برخوردارى از ابزارهاى قدرت، تحکم می‌کنند، مداخله می‌کنند، قضاوت می‌کنند، نظام اقتصادى و روابط داد و ستد با ضعفا را یک جانبه تعیین می‌کنند و حتّى مفاهیم عالى انسانى همچون آزادى، حقوق بشر، تروریسم و امثال آن را به میل خود تفسیر می‌کنند و خلاصه همه جا بر اساس منافع و تشخیص خود عمل می‌کنند... و ملّت‌ها و دولت‌ها و رهبران در دنیاى ضعفا هم این همه را چون قضایى آسمانى و عارضه‌اى بى‌علاج تلقّى کرده، حداکثر پس از چند و چونى و با اندک حک و اصلاحى آن را می‌پذیرند.

زشت‌ترین پدیده دوران کنونى تاریخ آن است که کشورهاى فرودست، هیچ میدان مانورى مگر به آن اندازه که از طیف منافع یکى از قدرتهاى بزرگ به طیف منافع قدرت دیگر بگریزند، ندارند. آزاد، مستقل و براى خود اندیشیدن و تصمیم‌ گرفتن و خواست و منافع و نظر قلدران عالم را ندیده گرفتن،‌‌ همان کمبود بزرگى است که جهان امروز با آن روبه‌روست.

استکبار در شرق و غرب با ستمگری‌هاى خود، هر روز ستبر‌تر و حجیم‌تر می‌شود و معادله قدرت میان اقویا و ضعفا، روزبه‌روز بیشتر، به نفع اقویا بر هم می‌خورد. هیچکس از آسیب نظام سلطه که به‌تدریج همه‌گیر‌تر می‌شود، مصون نخواهد ماند و متأسفانه زمینه این روند هولناک در خود جهان سوم است: ضعف اراده ‌در رهبران، ترس از رویارویى صریح با استکبار، تکیه بر کمک همین قدرت‌ها، باور نداشتن قدرت مردم و تکیه نکردن به آنان... اینهایند مایه‌هاى اصلى انفعال و ضعف کشورهای جهان سوم و کمک اصلى به توسعه قدرت استکبار. باید چاره‌اى اندیشید.

امروز اغلب کانونهاى تشنّج در جهان، در خاک کشورهاى غیرمتعهّد است. اجازه بدهید که این واقعیّت را اضافه کنم که عامل اصلى در همه این تشنّجات، تجاوز و روحیه تجاوزگرى است؛ بنابراین به گمانم همه ما در این عقیده شریک هستیم که مقابله با تجاوز، جلوگیرى از اقدام به جنگ و سرکوبى سیاستهاى تجاوزگرانه مى‌باید به عنوان محور اصلى سیاستهاى جنبش عدم تعهّد قرار گیرد. این‌‌ همان اصلى است که در اولین بند منشور ملل متّحد و دومین اصل از پنج اصل مهم عدم تعهّد ملحوظ گردیده است.

روزگارى ملّت‌گرایى و مارکسیسم، امیدهایى آفریدند. اما اولى به «بهانه‌اى براى آتش‌افروزى میان ملّتهاى همدرد»، تبدیل شد و دومى به «وسیله‌اى براى تشکیل یک امپراتورى جدید» و تشدید تضاد و بلوک‌بندى و در ‌‌نهایت به پایمال شدن یا اسارت ملّت‌ها. و همواره هر مکتبى که بر پایه‌هاى لرزان تفکرات مادى بنا شده باشد، چنین خواهد بود. فرهنگ سلطه، ملّتهاى ضعیف را ذلّت‌پذیر و معتاد به ستم ساخته است. باید از درون ذاتشان آنان را درمان کرد. باید باورى عمیق به کرامت و قدرت انسان به خدا، به ارزشهاى انسانى راستین، به پوچى قدرتهاى طاغوتى، در انسان‌ها دمید و آنان را با این سلاح کندى‌ناپذیر، مسلّح کرد.

اسلام و همه ادیان آسمانى، انسان را به چنین ایمانى و کاملاً در جهت عکس فرهنگ سلطه سوق می‌دهند. متون خدشه‌ناپذیر اسلامى صریحاً دستور می‌دهد «لاتَظلمون و لاتُظلمون» نه ظلم کنید و نه مظلوم شوید. و مى‌آموزند که ستمگرى و ستمپذیرى در یک ردیفند و ستمگر و ستمپذیر، شرکای جرم یکدیگرند. تماشاچى ظلم بودن و بى‌تفاوت ماندن نیز همانند ظلم و خود، مرحله‌اى از آن است. تکیه به قدرت لایزال الهى و ایمان راسخ به مردم، درس دیگر اسلام به ملّت‌ها و رهبران است، که آنان را به ایستادگى در برابر سلطه‌هاى جهانى تشجیع مى‌کند و امید موفّقیّت را در آنان پرفروغ می‌سازد.

این درس بزرگ اسلام، در گذشته و حال جهان، بار‌ها عینیّت یافته و به تجربه‌اى مسلّم مبدل شده است: هر جا ملتّ‌ها یا رهبرانى از‌‌ رها کردن میدان براى پیشرویهاى متجاوزانه خوددارى کرده و خطرات و زحمات آن را پذیرفته‌اند، همه ابزارهاى قدرت زورمندان بى‌اثر گشته و راه بر متجاوز بسته شده است. نهضت‌هاى آزادى‌بخش پیروز در دهه‌هاى اخیر، و لبنان و افغانستان امروز، نمونه‌هاى مجسم و فراموش‌نشدنى این مدعایند.

انقلاب اسلامى ایران و تشکیل نظام جمهورى اسلامى، شاهد زنده و فوق‌العاده‌اى است بر بطلان این پندار که سلطه‌هاى جهانى شکست‌ناپذیر و خواست و اراده آن تخلّف‌ناپذیر است. پیام بزرگ انقلاب ما به ملّتهای مقتدر، آن است که گردن نهادن به نظام سلطه اراده قدرتمندان را فقط به دلیل قدرتشان، مشروعیت بخشیدن، گناه و غلط و خود بزرگ‌ترین وسیله سلطه نامشروع است. انقلاب بزرگ اسلامى ما، راز توفیق در آزمایش عظیم خود را این می‌داند که جداً و حقیقتاً به قدرت لایزال الهى و به مردم تکیه کرده و قدرتهاى معارض و مهاجم را شکست‌پذیر دانسته است.

با این روحیّه است که ما امروز نظام جهانى ظلم و انظلام را صریح و بى‌مهابا نفى می‌کنیم، این را وظیفه خود دانسته و به پیشرفت آن عمیقاً امیدواریم. کاربرد این دستور آسمانى و نیز دستورات صریح پیامبر اسلام ـ صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم‌ ـ در مفاهیم و روابط بین‌المللى آن است که ما نمی‌توانیم در قبال تجاوز در هر گوشه دنیا که به وقوع پیوندد، بیطرف بمانیم ولو اینکه مستقیماً به منافع ملّى ما مربوط نگردد. اگر جهان سوم به این اصل توجّه کند، عدم انسجام کنونى در برابر تهاجمات امپریالیسم، از میان ما رخت برخواهد بست. چرا جنبش غیرمتعهّد‌ها رسماً اعلام نکند که بیطرفى اعضاء در قبال هر نوع تجاوز، غیر موجه و تخلّف از اصول جنبش است؟ در اینجا مایلم نظرات خود را در ارزیابى و تقویم وضع کنونى جنبش با استفاده از همین اصل ـ اصل محکومیت نظام سلطه و سیستم ستمگرى و ستم‌پذیرى ـ باز گویم.

لزوم توجه به ناتوانی‌های جنبش غیر تعهد‌ها در مقابل توانمندی‌های آن

آقاى رئیس؛ نفس به وجود آمدن این جنبش، عصیان و طغیانى از طرف کشورهاى مستقل جهان سوم، علیه نظام سلطه بوده است. امروز نیز جهان سوم براى تحرک و سازماندهى تلاشهاى خود، چهارچوبى بهتر از غیرمتعهّد‌ها نمی‌شناسد. ما براى ارزیابى دستاورد‌ها یا ضعف‌ها باید ببینیم جنبش در این مسیر، یعنى رفض نظام سلطه و جایگزین کردن روابط عادلانه چه کرده است؟ از گذشته درس بگیریم و آینده را با پشتوانه آن بسازیم.

جنبش در ربع قرنى که از حیات آن می‌گذرد دستاوردهاى قابل توجّهى داشته است: تأثیر اجلاس باندونگ در شدت و سرعت بخشیدن به مبارزات ضداستعمارى سبب شد تعداد قابل توجّهى از کشورهاى جهان سوم امنیّت و استقلال خود را در پیوستن به جنبش بدانند. مواضع جنبش در مورد حمایت از نهضتهاى آزادى‌بخش و مبارزات ضد استعمارى، قدمى قابل تقدیر و شاید منحصر به فرد در صحنه بین‌المللى براى شکستن نظام سلطه حاکم بر جهان (آن هم در بد‌ترین نوع آن یعنى سلطه نظامى) به شمار مى‌آید. جنبش در حفظ دستاوردهاى این‌گونه نهضت‌ها، که همانا حکومت‌هاى نوپاى انقلابى و مردمى است، اگر چه تحرک کمترى از خود نشان داده، لیکن به‌ هر حال سهمى را ایفا کرده است.

جنبش غیر متعهّد‌ها نباید در قبال تهدید اعضای خود از جانب قدرت‌ها منفعل بماند. جنبش می‌تواند و باید در قبال این تهدیدات، یک سیاست حفاظتی منسجم و دارای ضمانت اجرایی برای حمایت از کشورهای جهان سوم تدوین و اعمال کند

در مقابله با سلطه اقتصادى بر کشورهاى جهان سوم، جنبش از سال‌هاى هفتاد به بعد، طرح نظام نوین اقتصاد بین‌المللى را با تلاش فراوان مطرح کرده است که خود باعث یک آگاهى وسیع بین‌المللى شده است، و اگر قدم‌هاى بعدى با جدیت طرح‌ریزى شود، امید آن می‌رود که شکستن شبکه مخوف مسلّط اقتصادى بر جهان سوم تأثیر بسزایى داشته باشد.

در دهه هفتاد و هشتاد که تشنّج بین دو قطب در اوج خود بود و کابوس انهدام بشریّت با جنگ اتمى، جامعه بشرى را به شدت می‌ترساند، جنبش توانست با افکار صلح‌جویانه و موضع ترغیب به مذاکرات خلع سلاح، تا حدى در کاهش تشنّج حاکم، مؤثّر گردد و هم به روشنگرى در سطح جهان کمکى کرده باشد.

بر این دستاورد‌ها باید این را بیفزاییم که تأثیر جنبش در سازمان ملل، بتدریج تا آنجا افزایش یافته که رأى غیرمتعهّد‌ها به عنوان یک مجموعه مطرح شده است. این از یک جهت سلطه وسیع ابرقدرت‌ها را بر سازمان ملل به خطر انداخته و از سوى دیگر قدرت ملّت‌ها را ـ ولو بسیار محدود ـ نمایانگر ساخته است. احساس خطر ابرقدرت‌ها در برخوردهاى اخیر امریکا با سازمان ملل کاملاً محسوس است. این نقاط مثبت... اما واقع بینانه، باید ناتوانی‌هاى جنبش را نیز مطرح کرده، بی‌پرده و‌‌ رها از قالبهاى تعارف‌آمیز، آن را بررسى کنیم، این به ما در جستجو از راهى نو براى آینده، کمک خواهد کرد.

انتظار دفاع ازحق و سلطه طلبی از جنبش عدم تعهد‌ها

آقاى رئیس؛ آیا هیچ جنایتى زشت‌تر از اشغال نظامى یک کشور یا اقدام به تجاوز براى دستیابى به سلطه سیاسى و اقتصادى بر یک ملّت وجود دارد؟ در ربع قرن اخیر، تعدادى از ملّتهاى محروم جهان سوم و دولتهاى نوپاى مردمىِ آنان قربانى چنین اقداماتى شده‌اند، آیا جنبش توانسته است علیه متجاوز در آنگونه موارد یک فشار قوى بین‌المللى ایجاد کند؟ جنبش غالباً حتّى از موضع‌گیرى صریح، یعنى کمترین کارى که از آن انتظار می‌رود سر باز زده و در آن موارد محافظه‌کارانه عمل کرده است.

از جنبش البتّه توقّع نیست که مانند یک پیمان نظامى وارد معرکه شود، لیکن این انتظار هست که شجاعانه و صادقانه از حقّ و از مظلوم و قربانى تجاوز و سلطه‌طلبى دفاع کند. ملّت‌ها انتظار دارند که زد و بند قدرت‌ها به جنبش سرایت نکند و ترفندهاى دیپلماتیک و ریاکارانه متداول در آنجاى نداشته باشد.

در زمینه سلطه اقتصادى، امروز شاهد آنیم که کشورهاى توسعه یافته صنعتى، مواد اولیّه و منابع طبیعى جهان سوم را به هر بهایى که خود می‌خواهند می‌برند و از نیروى کار ارزانِ آنان به هر گونه که مایلند استفاده می‌کنند و محصولات صنعتى خود را به هر بهایى که منافع اقتصادی‌شان ایجاب کند، به این کشور‌ها می‌فروشند. شبکه مخوف اقتصادى وابسته به قدرتهاى بزرگ، چنان امور کشور‌ها را به دست گرفته که رفته رفته و منفعلانه، این فکر در ذهن‌ها رشد می‌کند که در دیگر امیدى به نجات نباید داشت.

فرهنگ سلطه از هر سو منافع اقتصادى را براى سلطه‌گران تضمین می‌کند و اگر حرکتى رهایى‌بخش در جایى آغاز گردد و ملّتى بیدار شود، ابتدا با به کارگیرى همه‌گونه حیّل، به خاموش کردن آن می‌پردازند و اگر على‌رغم آنان آن ملّت پیروز شد، آنگاه هجوم نظامى، اقتصادى، سیاسى و تبلیغاتى... شروع می‌شود. ببینید شیطان بزرگ در نیکاراگوا چه می‌کند! و در مورد انقلاب اسلامى ایران چه کرده و می‌کنند! متأسفانه در قبال این همه جنایت و فضاحت آن تحرکى که باید و انتظار می‌رود، در جنبش مشاهده نمی‌شود.

کنار گذاشتن اصول پایهٔ نخستین وعدم احساس مسئولیت اعضا در قبال مسائل جهانى ریشه ضعف جنبش غیر متعهد‌ها

آقاى رئیس؛ بگذارید با صراحت اعلام کنم که ریشه این ضعف خطرناک جنبش ما در دو چیز است: اول کنار گذاشتن اصول پایه نخستین و دوم عدم احساس مسئولیّت اعضاء در قبال مسائل جهانى. امروز در بین اعضاى جنبش، کشورهایى هستند که در میان ملّت خود حتّى نمی‌توانند نامى از اصول عدم تعهّد ببرند؛ زیرا کشورشان مرکز تاخت و تاز اجانب است و ثروتشان هر روز به وسیله قدرتهاى مسلّط به تاراج می‌رود و دولتشان عروسک قدرتهاست. از چنین حکومتهایى آیا می‌توان انتظار قیام بر ضد سلطه را داشت؟ کشورهاى دیگرى هم هستند که هر چند از استقلال نسبى برخوردارند لیکن عافیّت را بر مسئولیّت جهانى خود ترجیح داده و سلامت امروز را به بهاى تسلیم فردا خریده‌اند.

لزوم نظارت دایمى بر نقض مقررات بین‌المللى در روابط بین اعضای جنبش

آقاى رئیس؛ من به عنوان رئیس جمهور کشورى که نظامش ثمره قیام وسیع و خونین مردمى علیه بزرگ‌ترین طاغوتهاى زمان یعنى امپریالیسم امریکاست، و حکومتش پرچمدار شجاع ارزشهاى الهى است و از نخستین روز کشورش آماج همه‌گونه تهاجمات قدرت‌ها و نوکران آنان بوده و هست، با همه احترام و اعتقادى که به این جنبش دارم، اعلام خطر می‌کنم که اگر جنبش به یک اقدام اساسى و زیربنایى در رفع مشکلات ریشه‌اى خود دست نزند، آینده آن در خطر جدى خواهد بود و امید ملّت‌ها از آن سلب خواهد شد. این اقدام و اصلاح می‌تواند حول محورهایى باشد که من اکنون آن‌ها را ارائه می‌کنم. این پیشنهاد‌ها محصول تجربه‌اى است که پشتوانه آن سال‌هاى متمادى مبارزه‌اى بى‌امان با استکبار است و از دستاوردهاى آن همین بس که قدرت‌هاى بزرگ را از نیروى مقاومت و نیز قدرت نفوذ در دل ملّت‌ها، دچار حیرت ساخته است.

نخستین اقدام ضرورى، احیاى اصل عدم تعهّد است

این یک مطلب جامع و کامل است. یعنى اولاً: دولتهایى که عضو جنبشند، باید اصول آن را در روابط خود با دولت‌هاى دیگر کاملاً مراعات کنند. روح اصلى آن مقاومت و رفض هر نوع سلطه است. کاملاً بیمعنى است که دولتهایى عضو جنبش باشند، درعین‌حال پایگاه نظامى یا امکانات لازم براى تسلّط اقتصادى، سیاسى و فرهنگى را در اختیار ابرقدرت‌ها بگذارند. و از آن زشت‌تر اینکه به تجاوز نظامى یا تهاجم اقتصادى اقدام کنند. ثانیاً: فکر عدم تعهّد و اراده مقاومت در مقابل هجوم سلطه باید به نحو وسیع در میان ملّت‌ها تبلیغ شود. که هیچ پشتوانه‌اى براى مقابله جدى با قدرت‌هاى سلطه‌گر، بهتر از آمادگى مردم نیست.

دومین اقدام لازم، زنده کردن روحیّه احساس مسئولیّت در قبال مسائل جهانى، در همه اعضاست

جنبش باید پرچمدار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد. اگر قدرت جلوگیرى مستقیم از هجوم و تجاوز علیه ملّت‌ها وجود ندارد، باید فریاد علیه متجاوز و ظالم و دفاع از حقّ قربانیان ظلم و سلطه باشد. این مایه حقارت است که در این ربعِ قرن به کشورهاى مختلف، به خصوص دولتهایى که محصول انقلاب و حرکت‌هاى وسیع مردمى بوده‌اند و آزادى و عدم تعهد را با جانفشانى به دست آورده‌اند، این همه تجاوز و خیانت بشود و جنبش از خود حرکتى شایسته نداشته باشد. وجود چنان روحیه و احساسى می‌تواند براى اعضاى جنبش، به عنوان یک ارزش و ملاک تقدم محسوب شود.

عقب‌ماندگى علمى و فرهنگى و صنعتى، ظاهر قضیه است و روح آن متأثّر از نظام اختاپوسى سلطه است. غیرمتعهّد‌ها می‌تواند و باید با تصویب و اجراى دسته‌جمعى برنامه‌هاى ویژه، به مقابله جدى با خطر تسلیم جهان سوم در قبال قدرتهاى اقتصادى برخیزد. براى استقرار روابط منطقى و عادلانه بین کشورهاى توسعه‌یافته و جهان سوم، جنبش باید وظیفه اصولى خود را، با تسهیل همیارى بین اعضا ایفا کند.

به راستى چرا بین کشورهایى که با انقلابى مردمى و خونین طى سالهاى متمادى موفّق شده‌اند طاغوت را براندازند و سلطه ابرقدرت‌ها را در هم بشکنند و به صف غیرمتعهّد‌ها بپیوندند و کشورهایى که اگر نگوییم حافظ منابع قدرت‌ها در جنبشند، حتماً وجودشان تشریفاتى است، نباید تفاوتى قائل شد؟ جنبش باید در دفاع از حقوق ملّت‌هاى جهان سوم و در شکستن شبکه سلطه، الگوى شجاعت و قاطعیت باشد و این با مصلحت‌اندیشى‌هاى متداول امکان‌پذیر نیست.

سومین موضوع اساسى، گسترش حوزه فعّالیّت غیرمتعهّد‌هاست:

از آن‌جا که فعّالیّت نظام سلطه تنها در بعد سیاسى نیست، بلکه توانسته است منطق فرهنگى خاصّ خود و شبکه اقتصادى و تبلیغاتى وابسته به خود را نیز به وجود آورد، دفاع در مقابل آن نیز باید همه‌جانبه باشد. به نظر ما گوهر انسانى بشر است که محور اصلى است و لذا کارهایى که بعد فرهنگى دارد باید زمینه وسیعى را به خود اختصاص دهد. از سوى دیگر، افزایش بصیرت و آگاهى سیاسى ملّت‌ها سد محکمى در مقابل سیل بنیان‌کن فرهنگ سلطه که هموارکننده راه نفوذ نظامى، سیاسى و اقتصادى و برقرار نگهدارنده شبکه سلطه است، خواهد بود.

اقتصاد جهان سوم، زیر نظام سلطه به وضع طفیلى کنونى افتاده و از این طریق دولتهاى جهان سوم یکى پس از دیگرى مجبور شده‌اند به سلطه سیاسى در قبال تسهیلات موقّت اقتصادى تن بدهند. این در حالى است که جهان سوم از ثروت‌هاى خدادادى فراوانى برخوردار است. مواد اولیّه، منابع انرژى و ذخائر طبیعى به رایگان در اختیار قدرت‌هاى اقتصادى جهان گذاشته می‌شود، چرا؟

عقب‌ماندگى علمى و فرهنگى و صنعتى، ظاهر قضیه است و روح آن متأثّر از نظام اختاپوسى سلطه است. غیرمتعهّد‌ها می‌تواند و باید با تصویب و اجراى دسته‌جمعى برنامه‌هاى ویژه، به مقابله جدى با خطر تسلیم جهان سوم در قبال قدرتهاى اقتصادى برخیزد. براى استقرار روابط منطقى و عادلانه بین کشورهاى توسعه‌یافته و جهان سوم، جنبش باید وظیفه اصولى خود را، با تسهیل همیارى بین اعضا ایفا کند.

مطلب چهارم تدوین معیار‌ها و ضوابط عملى برمبناى اصول جنبش براى برخورد اصولى با حوادث و مسائل بین‌المللى است.

این مسائل بسیار متعدد و متنوع است و جنبش نمی‌تواند در هر موضوع به نحو منفرد، اقدام به بررسى کند. گذشته از عدم امکان عملى، خطر دوگانگى قضاوت در مورد مسائل مشابه به وجود مى‌آید که متأسفانه مثالهاى متعددى از آن در دست است. مسأله تجاوز، مسأله روابط اقتصادى حاکم و مجموعه حقوق بین‌المللى از زمینه‌هاى بسیار حساس و ضرورى فعلى هستند.

همچنین همکاریهاى منطقه‌اى در چهارچوب غیرمتعهّد‌ها و ایجاد هسته‌هاى منطقه‌اى براى مقابله با تهاجمات دو بلوک و کمک به پیشرفت و توسعه کشور‌ها و دفع نقیصه نیروى اجرایى جنبش، از اولویّت برخوردار است. اجازه بدهید در اینجا به یکى از مهم‌ترین نکات اشاره کنم. روند پیوستن کشور‌ها به جنبش در ربع قرنى که از حیات آن می‌گذرد داراى شتاب چشمگیرى بوده و امروز اکثریّت ملّت‌ها را در بر گرفته است. پس مسلّماً جنبش در این مرحله از حیات خود موظّف است:

اولاً یک خط مشى سیاسى، فرهنگى و اقتصادى براى اداره جهان تدوین کند و به جاى صرفاً مقابله با مشکلات، به طور فعّال در تعیین مسیر حرکت جامعه جهانى مداخله مؤثّر داشته باشد.

ثانیاً: به هدف جدیدى در مبارزه تاریخى خود یعنى گشودن یک جبهه فرهنگى و ارزشى بپردازد. دُوَل فاتح در جنگ دوم جهانى و به‌ویژه سردمداران دو قطب سیاسى، مبانى ارزشى، اخلاقى و فرهنگى خود را از طریق روابط و حقوق بین‌المللى موجود که اکثراً زاییده دوران بعد از جنگ است، به سایر ملل تحمیل کرده‌اند و جهان سوم در تعیین آن مبانى ارزشى حداکثر نقش دست دومى را ایفا کرده است. اعلامیّه جهانى حقوق بشر و مبانى قضاوت سازمانهاى بین‌المللى در خصوص مسأله حقوق بشر به هیچ وجه از ارزشهاى الهى و جهان سومى متأثّر نیست.

ثالثاً: روابط بین کشورهاى غیرمتعهّد را مستقل از ارزش‌هاى مادیگرانه غیر جهان سومى تنظیم سازد. اکثریّت آراء در اکثر مجامع بین‌المللى متعلّق به ما است. این قدرت را باید در تدوین حقوق بین‌المللى اعمال کنیم.

متأسفانه نه تنها غیرمتعهّد‌ها بلکه همه نهادهاى بین‌المللى مقررات و ضوابط مصوب خود را بدون ضمانت اجرایى‌‌ رها کرده‌اند. به همین دلیل نقض مقررات و قوانین بین‌المللى به نسبت افزایش مطامع و منافع، سیر صعودى داشته است. کشورهاى جهان سوم بیش از سایر کشور‌ها از قِبل نقض مقررات بین‌المللى صدمه دیده‌اند. عدم انسجام این کشور‌ها موجب گردیده که به تنهایى در برابر مجموع فشار‌ها و تهاجمات قرار گیرند. راه حلّ این مشکل، ایجاد یک نظام نوین حقوق بین‌المللی است. این نظام مبتنى بر سه پایه است؛

اول اینکه فصل مشترک ارزشهاى ملل بالسویه و بدون تبعیض، زیر بناى توسعه حقوق بین‌المللى قرار گیرد. اگر چه کشورهاى غیرمتعهّد توانسته‌اند در بیست و پنج سال اخیر تا حد زیادى مقررات بین‌المللى موجود را در جهت حفظ منافع کشورهاى جهان سوم تعدیل کنند ولى تحمیل مبانى ارزشى قدرتهاى بزرگ در ساختار اولیّه نظام موجود نتیجه نهایى را به سود آن قدرتهاى تثبیت کرده است.

دوم اینکه مقررات و حقوق بین‌المللى باید تأمین عدالت را به جاى حفظ وضع موجود به عنوان هدف قرار دهد.

سوم اینکه تبعیض ناپذیرى این حقوق و مقررات قاطعاً تضمین گردد و روند کنونى که هر تصمیمگیرى خلاف مصالح یکى از قدرتهاى صاحب حقّ «وتو» را ناممکن می‌سازد متوقّف شود. برقرارى حقّ «وتو» به عنوان بزرگ‌ترین ضعف، همه فایده سازمان ملل را زیر سؤال برده است. بجاست، شعار همیشه زنده حذف حقّ «وتو» را بار دیگر تکرار و بر این نکته تأکید کنیم که کوچک‌ترین توجیهى براى ادامه آن وجود ندارد.

هرگاه جنگ‌افروزى و تجاوزات بین‌المللى مورد مجازات قرار نگرفته و عدالت تأمین نشده باشد، ریشه‌هاى جنگ، به انتظار لحظه مساعد براى بروز مجدد، زنده می‌ماند. بدون تأمین عدالت، بدون رفع ظلم و بدون نابود کردن ذهنیّتهاى تجاوزگر، دعوت از ظالم و مظلوم براى همزیستى مسالمت‌آمیز، معنایى جز به رسمیّت شناختن ظلم و کمک به استمرار آن ندارد.

به نظر ما ضرورى است که بر نقض مقررات بین‌المللى در روابط بین اعضای جنبش یک نظارت دائمى اعمال شود و شیوه‌اى براى اتّخاذ سیاستهاى تنبیهى علیه هر نوع تجاوز پیش‌بینى گردد. دیگر اینکه خلأهاى حقوقى موجود بخصوص در زمینه‌هاى منع استفاده از زور، منع تجاوز و رعایت مقررات انسان‌دوستانه زمان جنگ یا صلح، رعایت حقوق بشر و منع کاربرد سلاحهاى ضد بشرىِ دسته‌جمعى از قبیل سلاحهاى شیمیایى، به ابتکار غیرمتعهّد‌ها پر شود. اجلاس‌ها فرصت مغتنمى براى این کار است.

لزوم تلقی کردن جنایات رژیم نژادپرستانه پرتوریا ازسوی غیرمتعهد‌ها به حقوق همه کشورهاى عضو

آقاى رئیس؛ بهترین محک براى سنجش کارایى نظام بین‌المللى حاکم، ملاحظه تاریخ آفریقاى جنوبى و عملکرد سازمانهاى بین‌المللى در قبال تجاوزات رژیم نژادپرست است. کمتر حکومتى در تاریخ معاصر به اندازه رژیم نژادپرست، جامعِ جمیع صفات رذیله بوده و دولتى به خاطر جنایات خود به این اندازه مورد محکومیّت و ابراز تنفّر قرار گرفته؛ بنابراین دیگر بهانه‌اى براى انفعال مجامع بین‌المللى باقى نیست.

با این وصف، در حالى که قرن بیستم به پایان خود نزدیک می‌شود، هنوز فضاى تنفّس براى ادامه حیات رژیم پرتوریا بازمانده است. مشکل آفریقاى جنوبى تنها یک مشکل آفریقایى نیست. هتک ارزشهاى والاى انسانى در هر گوشه زمین، تجاوز به حقوق همه بشریّت محسوب می‌گردد؛ بنابراین ادامه کمکهاى امریکا و برخى از کشورهاى اروپایى به رژیم پرتوریا و بى‌اعتنایى به تحریم‌هاى همه‌جانبه‌اى که با ده‌ها قطعنامه و بیانیّه توصیّه و تصویب شده، باید از سوى غیرمتعهّد‌ها، تجاوز به حقوق همه کشورهاى عضو تلقى و محکوم گردد و مورد تنبیه قرار گیرد.

جمهورى اسلامى ایران، به عنوان یک وظیفه اسلامى و ملّى و نیز یک وظیفه بین‌المللى، نه تنها قطع صدور نفت، بلکه تحریمى کامل و همه‌جانبه را علیه رژیم پرتوریا اعمال داشته و تلاش نموده که حداکثر توان و امکانات خود را در راه نابودى نژادپرستى، استقلال نامیبیا و کمک به سرکوبى تجاوز به کشورهاى خط مقدم به کار گیرد. این سیاست بدون هیچ تعلل باید از جانب کلیّه اعضا اعمال گردد و به صورت خط مشى درآید.

پیشنهاد می‌کنم اجلاس، کمیته ویژه‌اى را مرکب از نمایندگان مناطق مختلف جغرافیایى در سطح سران مأمور کند که به طور مستمر و بر حسب اقتضاى شرایط، خط مشی‌ها و شیوه‌هاى اقدام نظامى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى را براى امحای کامل نظام نژادپرست، تدوین و ابلاغ کند. آفریقاى جنوبى دیر یا زود، با کمک ما یا بدون آن به اکثریّت سیاه تعلّق خواهد گرفت. ما نه به خاطر نیاز آن‌ها، بلکه به منظور حفظ انسانیّتمان به اداى سهم خود در این راه موظّفیم.

لزوم حمایت ازمردم نامیبیاو مورد هدف قرار دادن جنبش عدم تعهددر ریشه‌کن کردن رژیم پرتوریا

آقاى رئیس؛ ما نسبت به مبارزات مردم نامیبیا تحت رهبرى سواپو اداى احترام می‌کنیم. برقرارى روابط دیپلماتیک با سواپو از جانب همه کشورهاى غیرمتعهّد کمترین اداى وظیفه ماست که امیدوارم در همین اجلاس تحقّق یابد. وجدان بشریّت از آنچه در آفریقاى جنوبى می‌گذرد سخت آزرده است. وجود نظام آپارتاید در دنیایى که ما زندگى می‌کنیم، تحقیرى براى همه ما به حساب مى‌آید که باید بدان بسرعت پایان بخشیم.

کشورهاى خط مقدم با ایستادگى و مقاومت خود، به سخاوتمندانه‌ترین شکل، سهم خود را در راه آزادى اکثریّت آفریقاى جنوبى و استقلال نامیبیا پرداخته و صفحات زرینى را در تاریخ جهان سوم نگاشته‌اند. حمایت از کشورهاى خط مقدم در قبال تجاوزات آفریقاى جنوبى، اگر در شرایط فعلى صرفاً به شعار محدود شود تحسین و توجّه هیچکس را بر نمی‌انگیزد. جنوب آفریقا از صد‌ها قطعنامه و بیانیّه که در طول چهار دهه گذشته علیه رژیم پرتوریا به تصویب رسیده و به بایگانى مجامع بین‌المللى منتهى شده است، خسته است. آفریقا امروز عمل می‌خواهد.

جمهورى اسلامى ایران قاطعانه خواستار آن است که جنبش غیرمتعهّد‌ها در این دوره جدید هدف خود را ریشه‌کن کردن رژیم پرتوریا قرار دهد. زیمبابوه به عنوان ریاست فعلى باید حداکثر امکانات جنبش را بدین منظور به خدمت گیرد. جمهورى اسلامى ایران بنا به وظیفه بین‌المللى و مهم‌تر از آن، دستورات اکید اسلامى، که دفاع از مظلوم و دفع ظالم را واجب شمرده، حداکثر توان و امکانات خود را در این راه تقدیم می‌دارد.

لزوم تصویب برنامه مشترک و واحدجنبش غیر متعهدهادرمورد رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى و رژیم صهیونیستى

آقاى رئیس؛ شاید کمتر رژیمى را بتوان یافت که به اندازه رژیم نژادپرست آفریقاى جنوبى و رژیم صهیونیستى در نظر و عمل شبیه یکدیگر باشند. هر دو داراى سیاستهاى تبعیض‌آمیز نسبت به ساکنین اصلى هستند. هر دو دائماً کشورهاى مجاور را مورد تجاوز سیستماتیک قرار می‌دهند. هر دو رکورددار نقض قوانین و مقررات بین‌المللى هستند، علیه هر دو بیش از هر کشورى قطعنامه و بیانّیه صادر شده است.

هر دو از مصادیق بارز تروریسم دولتى هستند و هر دو عمدتاً به وسیله شیطان بزرگ و برخى از کشورهاى دیگر غربى تغذیه می‌شوند. همین مشابهت کامل، امروز این دو را به نحو بیسابقه‌اى به هم نزدیک و هماهنگ کرده و سیاست دو رژیم را مکمل یکدیگر قرار داده. نتیجه اینکه اتّخاذ شیوه‌هاى سازشکارانه در قبال صهیونیسم نیز منشأ کمترین تغییر مثبتى نخواهد شد.

ما معتقدیم جز از طریق مبارزه مسلّحانه تمام عیار، آزادى کامل سرزمین قدس امکان‌پذیر نخواهد بود. تجاوزگرى جزو صفات این رژیم‌ها نیست که بشود با مذاکره آن را زائل کرد، بلکه ماهیّت این دو رژیم چنین اقتضایى دارد. تصویر همزیستى مسالمت‌آمیز مردم منطقه با چنین رژیمهایى جز اذهان ساده را مشغول نمی‌دارد.

با توجّه به سفر اخیر نخست وزیر رژیم صهیونیستى به مراکش مایلم در اینجا بویژه به برادران آفریقایى هشدار دهم که سیاست بسط نفوذ صهیونیسم در آفریقا دنباله طبیعى سیاست‌هاى رژیم نژادپرست است و مآلاً جز به ضرر عظیم کشورهایى که با صهیونیسم رابطه برقرار کرده‌اند، نخواهند انجامید. همکاری‌هاى این دو رژیم در زمینه‌هاى هسته‌اى بزرگ‌ترین هشدار نسبت به خطرى است که آفریقا و خاورمیانه را بالسویه تهدید مى‌کند. همانند مسأله رژیم نژادپرست، مشکل صهیونیسم، جهانى است و ناچار مبارزه با هر دو باید از ابعاد بین‌المللى برخوردار باشد. سیاست غیرمتعهّد‌ها در مورد هر دو رژیم باید از یک برنامه واحد و مشترک تبعیّت کند و به صورت لازم الاجراء مورد تصویب اجلاس قرار گیرد.

اتخاذ سیاست جنبش غیر متعهد‌ها مبنی بر لزوم خروج فورى نیروهاى رژیم صهیونیستى از لبنان

آقاى رئیس؛ غیرمتعهّد‌ها در قبال مسأله لبنان نیز باید سیاست روشنى بر مبناى لزوم خروج فورى و بى‌قید و شرط نیروهاى رژیم صهیونیستى و نیروهاى چند ملّیتى اتّخاذ کند. خوشبختانه مبارزه بى‌امان و بسیار موفّق مسلمانان لبنان علیه نیروهاى غاصب و اشغالگر براى ما الهام‌بخش و سرمشق است. لبنان قبل از اینکه براى جهان سوم یک مشکل باشد، یک درس است.

بحران‌هاى اخلاقى که در واقع زیربناى سایر بحران‌هاى جهانى است، بیش از هر زمان انسانیّت را تهدید می‌کند. جدایى از ارزش‌هاى ادیان الهى که مطمئن‌ترین معیار‌ها براى تنظیم رفتار بشر هستند، منجر به هرج و مرج اخلاقى گردیده و بنیادهاى فرهنگى جوامع را به شدت لرزان ساخته است. اشاعه فساد و فحشاء، روند فزاینده یافته و اساس و بنیان خانواده یعنى سنگ بناى جامعه و مایه دوام و بقاى نسل در معرض تزلزل و بى‌بند و بارى فاجعه‌آمیزى قرار گرفته است.

مقاومت موفّق مسلمانان لبنان علیه حضور نیروهاى بیگانه و متجاوز به بهترین وجه ثابت نموده که گناه تحکیم سلطه و تجاوز امپریالیسم را در هیچ نقطه‌اى از جهان سوم نمی‌توان به گردن فقدان شرایط مادى انداخت. روحیّه ستم‌ناپذیرى تنها عاملى است که می‌تواند توفیق مبارزه مسلمانان لبنان را توضیح دهد. حمایت از این مبارزه باشکوه و حماسى تا قطع کامل نفوذ قدرت‌ها و رژیم صهیونیستى از لبنان باید عنصر اساسى سیاست واحد جنبش در قبال مسأله لبنان باشد.

شعار جمهوری اسلامی ایران با عنوان لزوم نابودى رژیم صهیونیستى و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورمیانه تهدید جدى علیه منافع قدرت‌ها

آقاى رئیس؛ خاورمیانه با اهمیّت استراتژیکى و منابع عظیم انرژى همواره مورد نظر قدرتهاى بزرگ بوده و نتیجتاً به طور مستمر در معرض توطئه و تجاوز آنان قرار داشته است. و تحمیل رژیم صهیونیستى در این منطقه به منظور دائمى کردن تشنّج و زمینه‌سازى براى مداخله مستمر قدرت‌ها بوده و لذا بروز انقلاب اسلامى و ظهور جمهورى اسلامى ایران که لزوم نابودى رژیم صهیونیستى و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورمیانه را در صدر شعارهاى خود قرار داده، از آغاز تهدید جدى علیه منافع قدرت‌ها تلقّى گردید.

جنگ تحمیلى بر جمهورى اسلامى ایران، پاسخ عملى قدرتهاى سلطه‌جو علیه این تهدید بوده است. روند جنگ در طول شش سال گذشته، جریان کمک‌هاى تسلیحاتى به عراق از سوى هر دو قطب، سیل کمکهاى مالى مستقیم به عراق از سوى کارگزاران امپریالیسم در منطقه، سکوت مجامع بین‌المللى در قبال تجاوزات آشکار عراق به مقررات حقوق بین‌الملل، عدم تمایل شوراى امنیّت به رسیدگى به مسأله شروع تجاوز از سوى عراق و صد‌ها دلیل و قرینه دیگر، همه بیانگر این واقعیّت مسلّم است: ظهور یک کشور واقعاً غیرمتعهّد در منطقه‌اى که بشدت مورد طمع و علاقه اقطاب موجود است قابل تحمل نبوده و مى‌بایست بطور همه‌جانبه مورد تهاجم قرار گیرد. عراق به عنوان اهرم اجراى سیاست امپریالیسم در منطقه انتخاب و مأمور می‌گردد.

نقض وزیرپاگذاشتن قرارداد الجزایر توسط رژیم عراق و به تبع آن تجاوز و جنایات ضد بشری

آقاى رئیس؛ اسناد جنگ چنین حکایت می‌کند: عراق با سوء استفاده از شرایط ایرانِ بعد از انقلاب و به تصور اینکه ارتش از هم پاشیده است حمله وسیعى را به منظور اشغال سرزمین و سقوط نظام انقلابی، آغاز می‌کند. قسمت بزرگى از خاک ایران اشغال می‌شود. شهر‌ها و دهات و مناطق اشغالى با خاک یکسان می‌شود، مردم غیرنظامى به اسارت گرفته می‌شوند یا دسته جمعى اعدام می‌گردند.

مقررات بین‌المللى یکى پس از دیگرى نقض می‌شود و قرارداد الجزایر که میان رژیم کنونى عراق با رژیم شاه براى حلّ و فصل مسائل مرزى بسته شده بود، از سوى رئیس حکومت عراق پاره می‌گردد. کاربرد مکرر و وسیع سلاحهاى ضد انسانى شیمیایى بدون اعتنا به افکار عمومى جهانى در دو سه سال اخیر ادامه مى‌یابد. شهر‌ها و اماکن مسکونى مورد حملات مکرر هوایى و موشکى قرار می‌گیرند. حتّى نسل هاى گذشته از این جنایات ضد بشرى مصون نمانده، یادگارهاى آنان و بناهاى تاریخى و میراث‌هاى فرهنگىِ بشرى نیز مورد تهاجم قرار می‌گیرند. و بدین ترتیب در طول شش سال جنگ تحمیلى، رکورد بسیارى از جنایات تاریخى شکسته می‌شود.

روسفیدی و آبروداری هیتلر و چنگیز در برابر جنایات و تجاوزات رژیم عراق

آقاى رئیس؛ نه داستان اسف‌انگیز جنگ در این چند جمله قابل خلاصه شدن است و نه عمق جنایات و تجاوزات رژیم عراق قابل اندازه‌گیرى. تجاوز و جنایت، کمیّت نیستند، هیچ اصل و معیار بین‌المللى یا بررسى کارشناسى و هیچ زبان و قلم آشنا به احساسات بشرى قادر نیست حتّى در یک مورد، میزان اندوه مادرانى را که در آخرین لحظه‌هاى حیات، در حالى که دختر بچه‌هاى مورد تجاوز قرار گرفته‌شان را براى آخرین وداع قبل از زنده به گور شدن دسته‌جمعى در آغوش می‌کشیدند بیان کند.

انبوه استخوانهاى کشف شده از گورهاى دسته‌جمعى در هویزه و بستان و ناله هزاران کودکى که بعد از حملات هوایى و موشکى در بالین اجساد پدران و مادران خود در ویرانه‌هاى دزفول و بهبهان و مریوان و ده‌ها شهر دیگر خون گریسته‌اند... همه از عمق فاجعه حکایت می‌کند. با اینکه به محض آزادى خرمشهر و شکست مفتضحانه نیروهاى اشغالگر، رژیم عراق ناگهان تغییر ماهیّت داد و یک شبه صلح دوست شد. ملاحظه اسناد جنگ نشان می‌دهد که جنایات ضد بشرى و نقض ابتدایى‌ترین اصول انسانى، پس از آن نیز همچنان ادامه یافته بلکه تشدید شده است. برخى از اسناد آن جنایات در بیمارستانهاى اروپا موجود است و به عقیده بسیارى از مراجع بین‌المللى، براى هیتلر و چنگیز آبرو خریده است.

درامان نبودن کشورهای منطقه از تجاوز، از لحظه به وجود آمدن رژیم عراق تا به حال

آقاى رئیس؛ اگر صد‌ها میلیارد خسارات مادى دو کشور را بر این فجایع اضافه کنیم، اگر ضرر ناشى از فوت فرصتهاى سازندگى براى هر دو ملّت را بر این مجموعه بیفزاییم، به نتیجه تکان‌دهنده‌اى می‌رسیم که هیچ انسان آزاده‌اى نمى‌تواند در مواجهه با آن بیطرف بماند. ظلمى عظیم در معیار تاریخى، واقع شده است. تاریخ می‌گوید هرگاه جنگ‌افروزى و تجاوزات بین‌المللى مورد مجازات قرار نگرفته و عدالت تأمین نشده باشد، ریشه‌هاى جنگ، به انتظار لحظه مساعد براى بروز مجدد، زنده می‌ماند.

بدون تأمین عدالت، بدون رفع ظلم و بدون نابود کردن ذهنیّت‌هاى تجاوزگر، دعوت از ظالم و مظلوم براى همزیستى مسالمت‌آمیز، معنایى جز به رسمیّت شناختن ظلم و کمک به استمرار آن ندارد. اگر جمهورى اسلامى ایران راهى براى جبران میلیارد‌ها خسارت جنگ بیابد، جانِ از دست رفته بهترین فرزندان کشور ما و فرصت‌هاى از دست رفته سازندگى در بهترین سالهاى انقلاب چگونه قابل جبران خواهد بود؟

برخى می‌گویند: تنها یک اشتباه محاسبه درباره نیروهاى دفاعى جمهورى اسلامى ایران بود که عراق را به شروع جنگ تشویق کرد، و اکنون که جمهورى اسلامى ایران قدرت خود را نشان داده، این اشتباه محاسبه دیگر صورت نخواهد گرفت. این تحلیل به یک شوخى بیشتر شبیه است؛ زیرا آنچه براى امنیّت ملّى هر کشور اهمیّت دارد، وجود استعداد تجاوزگرى و سلطه‌جویى در آن سوى مرزهاست، و گرنه اشتباه محاسبه در هر مکان و هر لحظه امکان وقوع دارد. از زمانى که رژیم عراق با یک کودتا روى کارآمده تاکنون نه تنها جمهورى اسلامى ایران بلکه اکثر کشورهاى منطقه، لحظه‌اى از تجاوزات آن در امان نبوده‌اند.

کشتار دهها هزار نفر به آتش کشیدن صدمیلیارد دلار توسط رژیم متجاوز عراق و ادعای صلح

آقاى رئیس؛ جنگ متجاوزانه، ناشى از هر کس و یا هر انگیزه، همه جا بطور یکسان در خور سرزنش است؛ پس جنگ‌افروزى مستقیم امپریالیسم‌‌ همان قدر منفور است که تجاوزگرى عوامل دست‌نشانده آن. آیا در حالى که هر جرم کوچک شخصى همواره مستوجب مجازات است، می‌توان پذیرفت که یک جنایات عظیم بین‌المللى بى‌مجازات بماند؟ آیا وجدان جامعه جهانى می‌پذیرد که رژیم متجاوز، صد‌ها میلیارد دلار ثروت دو کشورِ در حال توسعه را به آتش بکشد و ده‌ها هزار نفر مرد و زن و کودک را به قتل برساند، بزرگ‌ترین تشنّج‌ها را در مهم‌ترین مناطق استراتژیک دنیا ایجاد کند.

اکثر مقررات مهم بین‌المللى را نقض کند و سپس هنگامى که به کفّاره این همه جنایت، در آستانه سقوط قرار گرفت، ادعاى صلح‌خواهى کند و در مجامع جهانى، شعور و آگاهى نمایندگان کشور‌ها را به مسخره گیرد؟ آیا می‌توان باور کرد که تاریخ، قراردادى است و بر حسب اقتضاى روز و علایق قدرت‌ها می‌توان آن را از سر نوشت؟ جنگ چگونه آغاز شد؟ به نظر می‌رسد بعضی‌ها پیشنهادهاى سازنده‌اى براى تغییر تاریخ و سرگذشت جنگ دارند.

این پیشنهاد‌ها هر قدر سازنده باشد، نمی‌تواند ما را در متقاعد ساختن پدران و مادران داغدار و فرزندان یتیم ایرانى کمک کند که از دست دادن عزیزانشان وهم و خیال بوده است. از زمان شروع جنگ به وسیله عراق تاکنون یک نسل نگذشته است. ما تاریخ و فجایع جنگ را به چشم دیده و با پوست و رگ خود لمس کرده‌ایم و مشکل است که بتوانیم خود را فریب دهیم. کسانى که معتقد به قراردادى بودن واقعیّات هستند، بهتر است تحریف تاریخ را از جاى دیگر آغاز کنند. از حوادث متعلّق به نسل‌هاى گذشته آن‌ها می‌توانند درباره صلح‌دوستى، نوع پرورى و سازندگیهاى هیتلر و چنگیز قلم‌فرسایى و سخنرانى کنند.

تصمیم صریح و عادلانه جنبش در مورد جنایت‌های رژیم عراق به دلایل متعدد از جمله نقض کلیّه مقررات بین‌المللى

آقاى رئیس؛ بنا به تکلیف اسلامى و ملّى خود، و نیز بنا به اصول اولیّه جنبش، جمهورى اسلامى ایران موظّف است، رژیم جنگ‌افروز عراق را به مجازات رساند. البتّه خسارات معنوى وارد به هر دو ملّت ایران و عراق به حدى است که جبران آن یقیناً غیرممکن است. همچنین با توجّه به نقض مستمر کلیّه مقررات بین‌المللى از سوى رژیم عراق، و ثبوت این واقعیّت تلخ که این رژیم کمترین اهمیّتى براى مهمترین تعهّدات خود قائل نیست، هیچ تضمین بین‌المللى براى جلوگیرى از تجاوز مجدد عراق به خاک جمهورى اسلامى ایران نمی‌تواند نافذ باشد. در نتیجه عراق یعنى شروع‌کننده جنگ، مسئولیّت ادامه آن را نیز به عهده دارد.

ناتوانى مجامع و مراجع بین‌المللى در برخورد قاطع با مسأله جنگ، خود جزء علل مهم ادامه جنگ به حساب مى‌آید: در حالى که دو دوره از ریاست جنبش سپرى شده، جنگ تحمیلى هنوز به پایان عادلانه نرسیده است؛ یعنى نظام موجود بین‌المللى نتوانسته با جنگ برخوردى اصولى، عملى و واقعبینانه داشته باشد. مشکل اساسى از آن نشأت می‌گیرد که راه‌حلّهاى پیشنهادى مجامع بین‌المللى و کشورهاى علاقه‌مند به برقرارى صلح فاقد توجّه و عنایت لازم به عنصر عدالت بوده است.

زشت‌ترین پدیده دوران کنونى تاریخ آن است که کشورهاى فرودست، هیچ میدان مانورى مگر به آن اندازه که از طیف منافع یکى از قدرتهاى بزرگ به طیف منافع قدرت دیگر بگریزند، ندارند. آزاد، مستقل و براى خود اندیشیدن و تصمیم‌ گرفتن و خواست و منافع و نظر قلدران عالم را ندیده گرفتن،‌‌ همان کمبود بزرگى است که جهان امروز با آن روبه‌روست.

در آن هنگام که عراق در موضع قدرت قرار داشت، مجامع بین‌المللى و کشورهاى جهان، اقدامى براى جلوگیرى از تجاوز و استقرار صلح نکردند ولى اکنون که در اثر مقابله شجاعانه رزمندگان ما سرنوشت جنگ تغییر یافته و رژیم عراق به شکست قطعى تهدید می‌شود، از هر سو نداى صلح سر می‌دهند. امروز براى ما ثابت شده که هدف بسیاری از واسطگان فقط نجات متجاوز است، نه نیل به صلح و عدالت. لاجرم بار تأمین عدالت، که یک مسئولیّت بین‌المللى در قبال هر نوع تجاوز است، در تمام دوره جنگ بر عهده جمهورى اسلامى ایران قرار داشته است.

یکى از مشکلات ما متأسفانه ناشى از دوگانگى معیار قضاوت در برخورد با اصل مسأله جنگ بوده است؛ مثلاً در حالى که طبق اطلاعیه ۱۹۴۲ متّفقین در لندن، تعقیب هیتلر به عنوان جنایتکار جنگى از مهم‌ترین هدفهاى ادامه جنگ شمرده شده که خود یک سابقه حقوقى در این خصوص است، نسبت به اعمال مشابه عراق در طول جنگ، قضاوت و تصمیم مشابه معمول نگردیده است.

همان کشورهایى که کاربرد سلاح هسته‌اى از سوى آمریکا در هیروشیما را یک عکس‌العمل عادلانه در قبال شروع جنگ تلقّى کرده‌اند، پنج سال و نیم بعد از آغاز جنگ از سوى عراق، در نتیجه فشار افکار عمومى، تنها به اشاره‌اى بسیار ضعیف در مورد جنایت آغاز جنگ رضایت داده و حتّى به جاى یک تعبیر صریح، عبارت اعمال اولیّه را در آخرین قطعنامه غیرعادلانه شوراى امنیّت، گنجانیدند. متأسفانه همین دوگانگى معیار قضاوت، در مواضع برخى از کشورهاى غیرمتعهّد هم مشاهده شده است.

رژیم عراق در تمام طول جنگ اهم مقررات بین‌المللى، مانند منع کاربرد سلاح‌هاى شیمیایى، منع حمله به مناطق مسکونى و غیرنظامى، منع حمله به مؤسسات فرهنگى، منع حمله به وسایل حمل و نقل غیرنظامى هوایى و دریایی و منع سوء رفتار با اسراى جنگى را بنا به اسناد سازمان ملل، بکرات نقض کرده و على‌رغم ارتکاب این همه جنایت، مورد کمترین شماتت بین‌المللى قرار نگرفته است. با کمال تأسف برخى از کشورهاى غیرمتعهّد در برخورد با این جنایات حتّى از شوراى امنیّت، با همه قضاوت‌هاى غیر عادلانه‌اش عقب افتاده‌اند.

مایلم صریحاً اعلام کنم که اگر جنبش نتواند جنایات رژیم عراق را که تا این حد روشن و مستند است، مجازات کند در برابر آن موضعى صریح و عادلانه بگیرد، نباید امیدوار بود که در مقابل تجاوزات و سلطه‌جویى قدرتهاى بزرگ و در مقابل تشنّجات و بحران‌هاى عظیم جهانى منشأ کمترین اثرى باشد. رژیم عراق به چند اعتبار از جانب جنبش غیرمتعهّد‌ها قابل تعقیب است: تجاوز به یک کشور انقلابى و غیرمتعهّد، نقض کلیّه مقررات بین‌المللى، تشنّج‌آفرینى و دعوت صریح از ابرقدرت‌ها براى مداخله در امور منطقه، و به هرز بردن امکانات مادى منطقه در جهت منافع هر دو قطب و به ضرر جهان سوم.

اخراج عراق ازجنبش به دلیل استفاده از سلاح‌های شیمیایی با وجود منع آن در اعلامیّه‌هاى باندوگ و بلگراد

آقاى رئیس؛ تنها ارتکاب یکى از این جرم‌ها براى اخراج یک رژیم از جنبش کفایت می‌کند. اعلامیّه‌هاى باندوگ و بلگراد صریحاً شروع جنگ را، جنایتى علیه بشریّت اعلام می‌دارند. در این صورت چگونه می‌توان ادامهٔ عضویّت عراق در جنبش را توجیه کرد؟ آیا ما از مواضع باندوگ و بلگراد عقب‌نشینى کرده‌ایم؟ در حالیکه اعلامیّه بلگراد صریحاً تولید و کاربرد سلاحهاى شیمیایى را بى‌قید و شرط منع کرده، عراق حتّى پس از محکومیّتش از جانب شوراى امنیّت در ۲۱ مارس ۱۹۸۶، بیش از سه بار در سطح وسیع دست به استفاده از این سلاح زده است.

نقض اصول غیرمتعهّد‌ها، تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد؟ لذا کمترین وظیفه جنبش اقتضا دارد که اولاً رژیم عراق از جنبش اخراج گردد. ثانیاً از تجربه این جنگ ویرانگر به منظور جلوگیرى از بروز جنگهاى تجاوزکارانه مشابه استفاده شود. ثالثاً برنامه‌اى براى مجازات متخلّفین از اصول غیرمتعهّد‌ها در کلیّه زمینه‌ها تنظیم، تصویب و اعمال گردد.

ما حقّ نداریم به خاطر ملاحظات و منافع آنى دو جانبه، در مجازات چنین جنایتى کمترین تخفیفى قائل شویم. کوچک‌ترین سهل‌انگارى در این خصوص معنایى جز تشویق تجاوز و در مخاطره افکندن امنیّت و صلح نسلهاى معاصر و آینده ندارد. ملّت ما مصمم است یک بار و براى همیشه ثابت کند که ستم را به هیچ قیمتى نخواهد پذیرفت و در این راه حدى براى فداکارى و ایثار نمی‌شناسد.

در عین ‌حال ما آماده‌ایم در هر راهى که به برقرارى یک صلح دائمى و نابودى ریشه‌هاى جنگ و اختلاف و ایجاد روابط مسالمت‌آمیز با کلیّه کشورهاى منطقه انجامد، پیشقدم شویم. صلح به طور کلّى و بویژه براى منطقه حساس ما یک انتخاب نیست، یک ضرورت حیاتى است. ما چاره‌اى جز این نداریم که با مجازات قطعى رژیم متجاوز، جنگ‌افروز و باجگیر عراق، برقرارى و استحکام چنین صلحى را در منطقه تضمین کنیم، به نحوى که ترس از تجاوز در کلیّه کشور‌ها جاى خود را به اطمینان و آرامش دهد و منافع عظیم اقتصادى منطقه مصروف توسعه و ترقّى و خودکفایى گردد.

عدم تحمل جنبش از اشغال افغانستان توسط نیروهای شرق وغرب

آقاى رئیس؛ اغراق نیست اگر بگوییم کفّاره ستم‌پذیرى در قبال استقرار و تجاوزات رژیم صهیونیستى، در افغانستان پرداخت شده است. تحمل رژیم صهیونیستى در منطقه، یک ابرقدرت را به فکر واداشته که در جهت اشغال قسمت دیگرى از سرزمین‌هاى اسلامى و نیز تحمیل یک رژیم ضد اسلامى بر آن تلاش کند. مشکل بزرگ افغانستان همچنان فراروى جنبش قرار دارد. متأسفانه خروج بى‌قید و شرط و فورى نیروهاى اشغالگر هنوز از عمل بسیار دور است.

جنبش نمی‌تواند همچنان وقت را به توصیّه در لزوم خروج نیروهاى اشغالگر بگذراند. کار جنبش نصیحت مکرر و بى‌نتیجه به ابرقدرت‌ها نیست. بصراحت تأکید می‌کنم که جنبش نمی‌تواند بین مبارزه مردم مسلمان لبنان، فلسطین و افغانستان یا نامیبیا براى خروج نیروهاى اشغالگر و بیگانه هیچ فرقى قائل شود. جنبش على‌الاصول نمی‌تواند از رژیم‌هاى دست‌نشانده ابرقدرت‌ها حمایت کند. نهضت آزادیبخش و استقلال‌طلبانه افغانستان باید همچون سایر نهضت‌هاى آزادیبخش در غیرمتعهّد‌ها داراى نمایندگى شود.

متأسفانه عملکرد جنبش در قبال مسأله افغانستان متوازن با سایر موارد مشابه نبوده است. اگر جنبش بتواند اشغال نظامى یکى از کشورهاى عضو را تحت هر بهانه تحمل کند، به واضح‌ترین شکل از اصول خود منحرف شده است. حضور ۵ میلیون آواره و پناهنده افغانى در ایران و پاکستان، گویاى وضع داخلى افغانستان است. جنبش نباید اجازه دهد که سرنوشت افغانستان مورد معامله شرق و غرب قرار گیرد. فعّالیّت امریکا براى جایگزینى نیروهاى اشغالگر فعلى نیز به هیچ وجه مورد قبول نخواهد بود. افغانستان باید مستقل و به معناى واقعى غیرمتعهّد باشد.

وظیفه جنبش غیر متعهد‌ها درحمایت از انقلابیون نیکاراگوئه

آقاى رئیس؛ وضع آمریکاى لاتین لااقلّ از یک نظر توجّه‌ فورى غیرمتعهّد‌ها را ایجاب می‌کند: رأى اخیر دادگاه لاهه علیه اقدامات غیرقانونى آمریکا در حمایت از ضدانقلابیون نیکاراگوئه و عکس‌العمل امریکا در قبال این رأى، بیش از گذشته، نشان می‌دهد که موازین و مقررات بین‌المللى به نحو بی‌سابقه‌اى در معرض هجوم قدرت‌ها قرار گرفته، و نیز بیانگر این است که نهاد‌ها و مؤسسات بین‌المللى تا جایى مورد احترامند که کاملاً در خدمت بى‌قید و شرط منافع قدرت‌ها باشند. و بالأخره گواه آن است که حرکت کشور‌ها به سمت عدم تعهّد، ناچار با مقابله قدرت‌ها مواجه می‌گردد. اتّخاذ تدابیری عملی برای حمایت از کشورهای غیر متعهّد نوپا یک ضرورت انکارناپذیر است: جنبش وظیفه دارد که عملاً به دفاع از نیکاراگوئه انقلابی برخیزد.

طرح مبارزه باتروریسم غرب یعنی سرکوبی نهضت‌های آزادیبخش و کشورهای غیرمتعهّد

آقای رئیس؛ رأی دادگاه لاهه از سوی آمریکا از یک سو و داعیّهٔ این کشور در مبارزه با تروریسم از سوی دیگر تصویر بغایت مضحکی را به دست می‌دهد. البتّه در عمل هیچ تضادی در این سیاست‌ها به چشم نمی‌خورد. طرح مبارزه با تروریسم از سوی ریگان، یعنی برنامهٔ امریکا برای سرکوبی نهضت‌های آزادیبخش و کشورهای غیرمتعهّد، تجاوز امریکا به لیبی و نیکاراگوئه بهترین دلیل این مدعاست.

جنبش غیر متعهّد‌ها نباید در قبال تهدید اعضای خود از جانب قدرت‌ها منفعل بماند. جنبش می‌تواند و باید در قبال این تهدیدات، یک سیاست حفاظتی منسجم و دارای ضمانت اجرایی برای حمایت از کشورهای جهان سوم تدوین و اعمال کند. از این اجلاس می‌خواهیم که به طور خاصّ اولاً حملهٔ ناجوانمردانهٔ امریکا در لیبی را که از مصادیق بارز تروریسم دولتی است بشدت محکوم کند و ثانیاً روشهای دفاع عملی را در قبال هماهنگی‌های برخی از کشورهای اروپا با امریکا مورد مطالعه قرار دهد.

جاسوسی ماهواره‌ای بعد جدید تجاوز امپریالیسم علیه جهان سوم

آقای رئیس؛ جاسوسی ماهواره‌ای، بُعد جدید و خطرناکی از تجاوز امپریالیسم علیه جهان سوم به حساب می‌آید. ما معتقدیم نه تنها فضای کیهانی نباید به سلاحهای اتمی و غیر اتمی آلوده گردد بلکه اصولاً به استفاده از فضا به منظور اهداف جاسوسی باید پایان داده شود. در حالیکه استراق سمع و جاسوسی در همهٔ کشور‌ها جرم و قابل تعقیب شمرده می‌شود. قابل قبول نیست که چشم و گوش‌های نامحرم و بد نیّت با استفاده از امکانات ماهواره‌ای دائماً کوچک‌ترین حرکات کشور‌ها و ملّت‌ها را زیرنظر گیرند و از آن علیه آنان استفاده کنند.

با توجّه به توصیّهٔ آقای موگابه رئیس اجلاس برای محدود کردن سخنرانی‌ها قسمتهایی از نطقم را از رو نمی‌خوانم و آن‌ها را به اجلاس تقدیم می‌کنم تا به عنوان اسناد جنبش منظور گردد. حالا با توجّه به فرصتی که به من داده شده است، در پایان مایلم کوتاه پاسخی به صحبتی که دیروز دربارهٔ جنگ از طرف یکی از حضّار ایراد شد، اشاره کنم.

تجاوز و روحیهٔ تجاوزگری عامل اصلی کانون‌های تشنج درکشورهای غیر متعهد

آقاى موگابه در صحبت شیواى امروز خود بدرستى گفتند که بسیار تأسف‌آور است که امروز اغلب کانون‌هاى تشنّج در جهان، در خاک کشورهاى غیرمتعهّد است. اجازه بدهید که این واقعیّت را اضافه کنم که عامل اصلى در همه این تشنّجات، تجاوز و روحیه تجاوزگرى است؛ بنابراین به گمانم همه ما در این عقیده شریک هستیم که مقابله با تجاوز، جلوگیرى از اقدام به جنگ و سرکوبى سیاستهاى تجاوزگرانه مى‌باید به عنوان محور اصلى سیاستهاى جنبش عدم تعهّد قرار گیرد. این‌‌ همان اصلى است که در اولین بند منشور ملل متّحد و دومین اصل از پنج اصل مهم عدم تعهّد ملحوظ گردیده است.

وی با اشاره به جنگ تحمیلى درخواست پذیرش میانجیگرى از جمهورى اسلامى ایران نمود. لازم است چند نکته را به ایشان یادآور نمایم:

۱ـ به عنوان اصل مسلّم و غیر قابل انکار مسئولیّت ادامه هر جنگى تماماً و به طور مستقیم متوجّه شروع‌کننده آن است.

۲ـ هر موضعى که با اصل اول منشور ملل متعهّد و اصول عدم تعهّد مبنى بر ریشه‌کن کردن عامل تجاوز نباشد، منجر به استقرار و استمرار تجاوز خواهد بود و از اینرو چنان موضعى کمکى به متجاوز است.

۳ ـ رفع تجاوز بنا به اصول بین‌المللى یک مسئولیّت مشترک بین‌المللى است و بر هر اقدام دیگرى اولویّت دارد.

۴ ـ بدون مجازات متجاوز و احقاق حقوق قربانى تجاوز، تأمین عدالت متصور نیست.

۵ ـ حمله به کشور ما حمله به یک انقلاب بود و دفاع ما دفاع از یک انقلاب بود.

۶ ـ حمایت اعضاى غیرمتعهّد از قربانى تجاوز بر اساس اصول عدم تعهّد، یک مسئولیّت و وظیفه است و تخطى از آن تخطى از اصول مهم جنبش است.

۷ ـ اگر امروز جنبش عدم تعهّد به کسانى، از سوى ملّت مورد تجاوز فلسطین، فرصت و اجازه شرکت در جمع سران غیرمتعهّد می‌دهد، دقیقاً و صرفاً مبتنى بر همین اصل است و تردید در اجراى این اصل، حضور خود آنان را نیز زیر سؤال خواهد برد.

۸ ـ انتظار می‌رفت که ایشان در سخنرانى دیروز صبح، از توفیقاتى که ملّت فلسطین در مبارزه با تجاوزگریهاى رژیم صهیونیستى بدست آورده صحبت می‌کردند تا اینکه دیگران را به حمایت از تجاوز ترغیب کنند.

۹ ـ متأسفانه همین بینش باعث شده است که فلسطین پس از چهار دهه طولانى هنوز قربانى تجاوز است.

۱۰ ـ اگر ایشان این روش شکست خورده و سیاست تسلیم و سازش با متجاوز را براى فلسطین تجویز می‌کند، بهتر است از توصیّه آن به دیگران به طور جدى احتراز کند.

11 ـ از نظر جمهورى اسلامى ایران هر موضعى از جانب هر کس که اصول فوق‌الذّکر را تأمین نکند مردود، بى‌اثر و غیر بیطرفانه است.

اجازه بدهید در پایان به ذکر یک نقل قول در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ یعنى زمانیکه بخش وسیعى از میهن اسلامى ما در اشغال متجاوز بود، بسنده کنم. شخصى که ایشان او را خوب می‌شناسند، در مصاحبه‌اى گفته بود:

«مایلم در برابر شما و در برابر ملّت عرب اعلام کنم که تلاش برخى مقامات عرب را براى می‌انجیگرى رد کرده‌ایم. هیچیک از اعراب نباید یک موضع می‌انجیگرى داشته باشند. اگر آماده حمایت از برادر عرب خود در جنگ نیستند، حداقل مى‌باید سکوت کنند. این حداقل انتظار ماست».

سیاست‌های اقتصادی غارتگرانه غرب عامل بحران اقتصادی موجود

آقای رئیس، علی‌رغم گذشت یک دهه از طرح نظام نوین اقتصاد بین‌المللی و برخی خوش بینیهایی که در زمینهٔ مذاکرات شمال – جنوب وجود داشته، در عمل ثابت شده که توفیق این مذاکرات در گرو اعطای امتیازات متعدد بویژه سیاسی به شمال است. همان طور که در اجلاس ویژهٔ مجمع عمومی اخیر سازمان ملل روشن گردید، غرب صریحاً در قبال کمک‌های اقتصادی به افریقا، اجازهٔ مداخله در نظام سیاسی و اقتصادی کشور‌ها را طلب کرده است.

با کاهش قیمت نفت، دروغ بزرگ غرب رسوا گردید و معلوم شد که بحران اقتصادی موجود که مستمراً ازجهان صنعتی به جهان سوم صادر می‌گردیده، به هیچ وجه ناشی از افزایش بهای نفت در سالهای هفتاد نبوده بلکه مستقیماً معلول سیاست‌های اقتصادی غارتگرانه بوده است. جنوب در شرایط فعلی، در مقابل سیاستهای بحرانزای جهانی مسلّح نیست. ما باید راه مستقل خود را طی کنیم و در مقابل فشارهای اقتصادی مقطعی منعطف نشویم. جمهوری اسلامی ایران به سهم خود در این جهت گام‌هایی برداشته است. ما افتخار داریم که علیرغم همهٔ فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ، از هیچ کشور خارجی وام نگرفته‌ایم.

جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده است که در راه توسعهٔ اقتصادی از هیچ الگوی وارداتی تبعیّت نکند. مجموعهٔ بانکی غیر ربوی ما که تبعیّت از واضح‌ترین احکام قرآن کریم است، نتایج مثبتی به بار آورده و می‌تواند مورد استفادهٔ سایر کشور‌ها قرار گیرد. امیدواریم این اجلاس بطور جدی به کشف راه‌های مؤثّر توسعهٔ همکاری جنوب ـ جنوب همت گمارد.

ضعف اخلاقی و فرهنگی عامل ضعف جهان سوم

آقای رئیس؛ حرکت مستقل جنوب نه تنها در زمینهٔ اقتصادی بلکه در هر زمینه‌ای، مستلزم یک حرکت فرهنگی و اخلاقی است. آنچه که انسان‌ها را به مبارزه علیه ظلم، استثمار و نظام سلطه و کلّاً بی‌عدالتی واداشته، منجر به پیدایش نظام نوین روابط اجتماعی بر پایه‌هایی عادلانه می‌گردد، عناصر اخلاقی است. واقعیّت دیگر اینکه جهان سوم هرگز از لحاظ استعدادهای طبیعی انسانی و منابع طبیعی فقیر نبوده است. نتیجهٔ این دو واقعیّت یک حرف بیش نیست:

ضعف جهان سوم، مستقیم و بی‌واسطه ناشی از یک ضعف اخلاقی و فرهنگی است. در واقع نه تنها جهان سوم بلکه مجموعهٔ جهان از یک بحران اخلاقی رنج می‌برد. بازکنندهٔ راه صدور بحران اقتصادی از شمال به جنوب،‌‌ همان صادرات ضد اخلاقی و فرهنگی منحط به جنوب بوده است. نتایج ملموسی که از انقلاب عظیم اسلامی ایران ـ که قبل از هر چیز یک انقلاب فرهنگی و اخلاقی است ـ به دست آمده، این را تأیید می‌کند.

ورود فرهنگ مصرف، ابتذال و فحشاء به جهان سوم نه تنها همواره با واردات کالاهای صنعتی همراه بوده، بلکه تحت نام انتقال علوم و تکنولوژی نیز صورت گرفته است. خوشبختانه جنبش موفّق گردیده که در طول دودههٔ گذشته، آگاهی‌های اجتماعی جهان سوم را نسبت به ضعف‌های سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور‌ها و روابط بین‌المللی ارتقا دهد. لیکن رشد این آگاهی‌ها، متناسب با آگاهی‌های اخلاقی و حرکت‌های فرهنگی نبوده است.

رفع این نقیصه از مبرم‌ترین وظایف جنبش در دورهٔ آینده است. ما نه تنها ناچار از گشودن یک جبههٔ نبرد اخلاقی و فرهنگی در قبال هجوم اخلاقی منحط وارداتی هستیم بلکه همچنین بشدت نیازمندیم که از طریق همکاری‌های فرهنگی و اشاعه‌ روش‌های مشترک مبارزه با مادیگری و فساد و فحشاء و ستم‌پذیری، یک تحول اخلاقی زیربنایی را که منشأ توفیق ما در سایر زمینه‌ها خواهد بود، به وجود آوریم.

صاحب رأی مسلط بودن درجامعهٔ بین المللی دلیل مورد هجوم قرارگرفتن جنبش غیر متعهد‌ها

آقای رئیس؛ مایلم در پایان سخن، البتّه نه به عنوان کم اهمیّت‌ترین موضوع، به وضع غیرمتعهّد‌ها در مجامع بین‌المللی اشاره کنم. همانطور که گفتم خوشبختانه امروز غیرمتعهّد‌ها صاحب رأی مسلّط در جامعهٔ بین‌المللی هستند. درست به همین دلیل، آن دسته از سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی که به این رأی احترام گذاشته و در اجرای آن تلاش کرده‌اند، مورد هجوم قدرت‌ها قرار گرفته‌اند.

حملهٔ آمریکا علیه سازمان «یونسکو» و مدیر کل کارآمد آن و خروج از آن سازمان، حمله به سازمان جهانی «فائو» و تهدیدات حملات اخیر امریکا علیه سازمان ملل متّحد، معانی و نتایج متعددی دارد. این حملات، میزان احترام واقعی قدرت‌ها را به نظام دمکراسی نشان داده و دروغ بزرگ آن‌ها را در حمایت از این نظام بیش از پیش رسوا ساخته است.

استفاده از اهرم‌های فشار مالی در قبال کاهش آرای موافق با امریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی در مجامع بین‌المللی، به بهترین شکل نشان داد که از نظر این کشور‌ها حق، متناسب با زور و پول است و سازمان‌های بین‌المللی همچون مؤسسات تجاری باید به ازای سرمایه‌گذاری، برای این کشور‌ها جلب رأی کنند. به رغم انتظار این کشور‌ها، غیرمتعهد‌ها باید از این وقایع استقبال کنند.

این حرکات، فرصت مناسبی را به وجود آورده که غیرمتعهّد‌ها مشارکت واقعی خود را در ادارهٔ این سازمان‌ها افزایش دهند و اجرای آرای خود در زمینه‌های مختلف فعّالیّت بین‌المللی را تضمین کنند؛ بنابراین، حمایت و پشتیبانی جدی از کلیّهٔ سازمانهایی که در معرض این قبیل حملات قرار گرفته‌اند، باید از وظایف مهم این دوره محسوب گردد. نظام چند جانبه، امروز یک الزام است. غیرمتعهّد‌ها می‌توانند و باید با استفاده از اکثریّت آرایی که دارند، نقش خود را در تحول نظام چند جانبه ایفا کنند.

ادامه بعضی از ضعف‌های ساختاری در سازمان‌های بین‌المللی، بویژه در سازمان ملل، قابل توجیه نیست. ساختار شورای امنیّت سازمان ملل باید تغییر بنیادی کند. دستور کار مجمع عمومی سازمان ملل باید بر اساس نیازهای جهان سوم متحول گردد. امیدواریم در این دوره، شاهد توفیق قاطع غیرمتعهّد‌ها در رفع نواقص مجامع بین‌المللی باشیم که بعد از جنگ دوم، مانع اجرای وظایف اصلی در حفظ صلح و امنیّت جهانی و در ایجاد زمینه مناسب برای رشد مستقل و آزاد ملّت‌ها شده است.

غنى‌ترین و عظیم‌ترین ذخایر فرهنگى منوط به باور توان خود و کشف این ذخایر است

آقاى رئیس، عالی‌جنابان؛ صمیمانه امیدوارم این دوره از حیات جنبش، دوره شکوفایى معنویّت و منشأ یک تحول اخلاقى عمیق در جهان سوم باشد. باید مطمئن باشیم که غنى‌ترین و عظیم‌ترین ذخائر فرهنگى متعلّق به ما است و خداوند متّعال نعمت را بر ما تمام کرده است. این ذخائر باید کشف شود و در خدمت عدالت، صلح، توسعه، ترقّى و تعالى ارزش‌هاى انسانى قرار گیرد، این توفیق میسر نیست، مگر اینکه توان خود را باور داشته باشیم.

به خداوند تکیه کنیم، از او مدد بگیریم، ارزشهاى الهى را در جامعه جارى کنیم و به نیروى عظیم مردم جهت بدهیم. در این صورت نابودى همه ریشه‌هاى استعمار و استثمار و استکبار و الحاد در مدتى کوتاه‌تر از آنچه به تصور آید، حاصل خواهد شد. امید بستن به شمال خطا است، نگاه به شرق و غرب بى‌ثمر است. باید به آسمان، به قلّه‌هاى رفیع معنویّت و ارزش‌هاى الهى چشم بدوزیم. بگذاریم این جنبش که به بهاى فداکاری‌ها و تلاش‌هاى صادقانه انسان‌هاى بزرگ از جهان سوم و در نتیجه رنج‌هاى عظیم بشرى بنا شده، مبیّن حقّ و عدالت، مشوق ایستادگى در مقابل ظلم و جنایت و برقرارکننده صلح و معنویّت باشد.

والسلام على من التبّع الهدى

پی نوشت‌ها:

۱) سوره حجرات، آیه ۱۳
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور # سید ابراهیم رئیسی # حسین امیر عبداللهیان # سیدمحمدعلی آل هاشم # مالک رحمتی
وب گردی