بازدید 4925

موج وحشت در نگاه طعمه هاي «کفتار شهر»

کد خبر: ۲۳۱۴۰۸
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۲ 06 March 2012
بيش از ۵۰ دختر خردسال که مورد آزار «کفتارشهر» قرار گرفته اند در حالي او را شناسايي کردند که وحشت و اضطراب در چشمانشان موج مي زد و از ترس جرأت نگاه کردن به «شيطان صفت ارابه سوار» را نداشتند.

خراسان - لحظات به کندي سپري مي شد، دخترک در حالي که ترس سراسر وجودش را فراگرفته بود، گوشه چادر مادرش را در دست مي فشرد. لب هايش مي لرزيد و هراسان و نگران اطراف را مي پاييد. در اتاق که باز شد دخترک جيغ بلندي کشيد و فرياد زد «خودشه مامان!» و در حالي که چهره معصومش را با گوشه چادر مادر مي پوشاند در ميان  هاي هاي گريه  گفت: «من مي ترسم! بگو اعدامش کنند!» مادر دست پرمهري بر سرفرزندش کشيد و او را از اتاق بيرون برد اما «کفتارشهر» آرام و خونسرد در گوشه اتاق نشسته و با چشمان از حدقه درآمده اش، نظاره گر موج وحشت در چشمان دختري بود که بي رحمانه او را مورد آزار قرار داده بود.

ساعتي بعد وقتي دختر ۹ ساله کمي آرام گرفت و در کنار پليس احساس امنيت و آرامش کرد لب به سخن گشود و با همان لحن کودکانه اش گفت: آن روز در حال رفتن به مدرسه بودم که اين پيرمرد (کفتارشهر) با پيکان سفيدرنگ کنارم ايستاد و آدرس مدرسه... را از من پرسيد گفتم من خودم به همان مدرسه مي روم او در حالي که در خودرو را باز مي کرد گفت: پس بنشين تا با هم برويم.

 وقتي داخل خودرو نشستم ديدم او از مسير مدرسه منحرف شد. به او گفتم: «مدرسه من آن طرف است» اما او گفت: «از دوربرگردان دور مي زنيم.» ولي باز هم از دوربرگردان عبور کرد و در مقابل اعتراض من گفت: از دوربرگردان ديگر برمي گرديم! ولي باز هم با سرعت از آن محل رد شد و گفت: «ماشين سواري دوست داري؟» با اين که من خيلي دوست داشتم ماشين سواري کنم اما به خاطر اين که خيلي ترسيده بودم گفتم: نه! نه! دوست ندارم! دوباره گفت: موتورسواري چطور! يک لحظه با خودم فکر کردم و گفتم چرا موتورسواري دوست دارم چون احساس کردم اگر او براي پيدا کردن موتورسيکلت ماشينش را نگه دارد من مي توانم فرار کنم ولي او گفت: ولش کن! ماشين سواري بهتر است! با هم دوري مي زنيم و برمي گرديم.

دخترک در حالي که هنوز بغض گلويش را مي فشرد و از يادآوري تلخ ترين صحنه هاي زندگي اش وحشت داشت ادامه داد: او از بولوار خيام به سمت صدمتري رفت و من ديگر مي دانستم که پيرمرد قصد دزديدن مرا دارد و او در حالي که مدام سيگار مي کشيد به طرف جاده قديم قوچان رفت ديگر اعصابم خرد شده بود که سيلي به صورت خودم زدم و با فرياد خواستم مرا پياده کند ولي او با بي رحمي و با پشت دست سيلي محکمي به صورتم زد و گفت: ساکت باش! وگرنه تو را جلوي سگ ها مي اندازم.

 با اين جمله ديگر وحشت کرده بودم و خيلي مي ترسيدم. صدايم درنمي آمد فقط آرام گريه مي کردم تا اين که او مرا به داخل خانه خرابه اي در يکي از روستاهاي منطقه فردوسي برد و... وقتي فرياد مي کشيدم جلوي دهانم را به زور مي گرفت و من از ترس فقط اشک مي ريختم.

او به من گفت: من داخل ماشين مي نشينم تو بيا! اما وقتي از خرابه بيرون آمدم ديگر او را نديدم. چوپاني در همان اطراف مواظب گوسفندانش بود وقتي وضعيت مرا ديد به او گفتم تو را به خدا به من کمک کنيد! آن چوپان مرا راهنمايي کرد که به پاسگاه پليس بروم و گفت: اگر من با تو بيايم گوسفندانم گم مي شوند.

من با همان وضعيت پياده به راه افتادم تا اين که به در يک خانه روستايي رسيدم و در زدم. زني در را باز کرد و من در حالي که گريه مي کردم ماجرا را برايش توضيح دادم او يک ليوان آب قند به من داد و مرا نزد همسرش برد.

آن ها با شماره تلفني که من در اختيارشان گذاشتم با پدرم تماس گرفتند که بعد از آن پدرم به دنبالم آمد و مرا به خانه برد. از آن روز به بعد ديگر از آدم هاي پير مي ترسم. خيلي از درس هايم عقب ماندم.

 الان هم از او مي ترسم بگوييد زودتر اعدامش کنند تا بچه هاي ديگر را ندزدد و...پس از اظهارات اين دختر بي گناه، «کفتارشهر» مورد بازجويي قرار گرفت او ضمن اعتراف صريح به ربودن دختربچه مذکور در ادامه ماجرا گفت: همه حرف هاي اين دختر را قبول دارم.

پدر يکي ديگر از قربانيان «کفتارشهر» پس از اعلام شکايت از وي گفت: ۲ سال قبل وقتي دخترم از مدرسه به منزل بازنگشت خيلي نگران شدم تا اين که ساعاتي بعد فردي از يک مرغداري تماس گرفت وقتي به آن جا رفتم متوجه شدم که مردي حدود ۶۰ ساله دخترم را در راه مدرسه سوار پيکان کرده و او را به اطراف يکي از روستاهاي ييلاقي مشهد برده است.

 وي ادامه داد: اين مرد شيطان صفت پس از آزار دخترم او را ترسانده و بعد همان جا رهايش کرده بود. پس از اين ماجرا من خيلي از خودروهاي پيکان را بررسي کردم ولي متاسفانه نتوانستم آن خودرو را با مشخصاتي که دخترم مي داد پيدا کنم.

يکي ديگر از شاکيان اين پرونده نيز گفت: اين مرد شيطان صفت (کفتارشهر) دخترم را به بهانه پرسيدن آدرس مدرسه سوار خودرو کرده و در يک ساختمان در حال احداث مورد آزار قرار داده است و من از مسئولان و دستگاه قضايي مي خواهم که اين فرد را به اشد مجازات محکوم کنند تا درس عبرتي براي ديگران و احساس آرامشي براي خانواده ها باشد.

جزئيات ديگري از پرونده کفتار شهر

رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي با تشريح جزئيات ديگري از پرونده «کفتارشهر» به خراسان گفت: به دليل اين که متهم دخترهاي خردسال بين ۶ تا ۱۰ سال را مورد آزار قرار مي داد آن ها نمي توانستند مشخصاتي از اين فرد به پليس ارائه کنند و همين موضوع شناسايي متهم را با مشکل مواجه کرده بود.

سرهنگ کارآگاه حسين بيدمشکي افزود: تا اين که چندي قبل دختر ۹ ساله اي که طعمه اين متهم شده بود مشخصاتي ارائه کرد که مي توانست مورد بهره برداري پليس قرار گيرد. وي گفت: با توجه به حساسيت موضوع گروه ۴۰ نفره اي از کارآگاهان را پس از ارائه آموزش هاي لازم و برگزاري جلسات توجيهي مامور رسيدگي به اين پرونده کرديم که اين گروه به سرپرستي سرهنگ احمد غفاري فر (رئيس پليس آگاهي غرب مشهد) عمليات اطلاعاتي و فني خود را براي شناسايي متهم آغاز کردند و من از آن ها خواستم با استفاده از تمامي امکانات موجود، هرچه سريع تر اين فرد را دستگير کنند تا به سزاي اعمال خويش برسد.

سرهنگ بيدمشکي خاطرنشان کرد: گروه ويژه عملياتي پس از گذشت ساعاتي از پيگيري تنها سرنخ پرونده، موفق شدند شماره پلاک پيکان سفيد رنگ را به دست آورند و با هماهنگي معاون دادستان عمومي و انقلاب مشهد براي دستگيري وي اقدام کنند.رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي اضافه کرد: پس از کنترل محل هاي تردد احتمالي متهم، کارآگاهان خودرو اورا در جاده قديم قوچان شناسايي و در يک عمليات غافلگيرکننده وي را دستگير کردند. وي گفت: اين پيرمرد ۶۰ ساله فکر نمي کرد روزي در چنگ قانون اسير شود .
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی