برگزاري شتابزده كنفرانس آناپوليس، آغاز مرحله سوم جريان صلح خاورميانه كه از سال 1992 با كنفرانس مادريد آغاز شد، به شمار ميآيد. اين مرحله كه پس از شكست كامل نقشه راه، تلاش دوباره ايالات متحده براي حل بحران فلسطين و اسرائيل به شمار ميرود، پس از گذشت شصت سال از پيدايش رژيم صهيونيستي، ايدهاي است كه آمريكاييها تلاش ميكنند براي جلب موافقت فلسطينيها، ظرفيت تحقق حداقل مطالبات جريان فلسطيني را در آن به وجود آورند.
اگر در كنفرانس مادريد و سپس در مذاكرات نروژ در نيمه نخست دهه 90 ميلادي، سنگ بناي حكومت خودگران فلسطين در غزه نهاده شده، اين كنفرانس نيز ميتواند مبدأي باشد براي تشكيل دولت مستقل فلسطيني به پايتختي بيتالمقدس. البته طبيعي است كه چنين آرماني با مقاومت و مخالفت رژيم اسرائيل و حاميان آن روبهرو خواهد شد، اما نكته مهم، هدفمند كردن مطالبات جريان فلسطيني در چهارچوبي است كه بتوان از طرق مختلف به تحقق آن اميدوار بود...
به تدريج پس از كنفرانس صلح مادريد، ديدگاه ديگري در جهان اسلام در كنار ديدگاه سنتي «محو اسرائيل» مطرح شد كه از آن ميتوان به قرائتي جديد و با ادبيات امروزي جهان ياد كرد. اين ديدگاه كه براي نخستين بار از سوي آيتالله خامنهاي، رهبر ايران، پس از امام خميني(ره) و هاشمي رفسنجاني، نظريهپرداز مسئله فلسطين مطرح شد، ايجاد نظامي دمكراتيك با حضور همه فلسطينيان مقيم و مهاجر در كنار يهوديان ساكن اسرائيل پايهريزي شد. هرچند اين ديدگاه به جز حمايت نيمهرسمي سوريه، نتوانست حامي ديگري در جهان اسلام پيدا كند، اما به نوعي احيابخش مقاومت در قرن بيستويكم به شمار ميآمد.
در كنار طرح اين ديدگاه، گام دوم صلح خاورميانه نيز از سوي ايالات متحده با مطرح كردن نقشه راه برداشته شد. اين طرح كه تثبيت شرايط موجود به نفع اسرائيل را هدف خود قرار داده بود، به رغم تلاشهاي گسترده دولت بوش، با شكلگيري انتفاضه دوم شكست خورد و به قدرت رسيدن دولت حماس، عملا مرگ اين جريان را اعلام كرد.
شكست جنگ 33 روزه لبنان كه آخرين تلاش اسرائيل براي تثبيت وضعيت كنوني و به دست آوردن امنيت، بدون دادن امتيازي بيشتر از دولت خودگران، به طرف فلسطيني بود، زمينه را براي فاز سوم تلاشهاي ايالات متحده در حل بحران خاورميانه آغاز كرد...
از يك سو در جريانات فلسطيني، امتيازاتي كمتر از تشكيل كشوري مستقل با مركزيت بيتالمقدس، بازپسگيري سرزمينهاي پيش از جنگ 1967 و بازگشت فلسطينيان مهاجر، نميتواند پذيرفته شود و از سوي ديگر، اين كار با مخالفتهاي گسترده در اسرائيل و لابيهاي هوادار اين كشور در جهان روبهرو خواهد شد؛ كشمكش بر سر گام سوم صلح خاورميانه از كنفرانس آناپوليس آغاز ميشود، اما مقصد آن وابسته به چگونگي مذاكرات و چانهزنيها و برآيند نيروهاي حامي دو طرف اين مناقشه است.
هدف اسرائيل از پا گذاشتن به اين مذاكرات، به دست آوردن امنيت است؛ متاعي كه جز با موافقت و حمايت مربع كنوني مقاومت شامل حماس، حزبالله، ايران و سوريه به دست نخواهد آورد و در مقابل رئيس حكومت خودگران براي آن كه با مواضعي انقلابيتر از گذشته، در صدد است به گونهاي رفتار كند كه حمايت غالب در فلسطين از وي فراهم آورد؛ بنابراين، به نوعي، موفقيت هر دو سوي اين مذاكرات، به تصميم مربع مقاومت وابسته است.
اين در حالي است كه با شكست تاريخي اسرائيل از جنبش حزبالله لبنان و نيز شكست نسبي تلاش يك ساله آمريكا و اسرائيل براي از صحنه به در كردن حزبالله و حماس از صحنه سياسي لبنان و فلسطين، ميتوان گفت مربع مقاومت اكنون در نقطه اوج نسبی خود قرار دارد...
اكنون دو راه در برابر مربع مقاومت قرار دارد؛ راه نخست، پافشاري بر موضع سنتي محو اسرائيل يا صورت دمكراتيك آن و راه دوم ايجاد فضاي لازم براي عقبنشيني اسرائيل در مذاكرات صلح با دولت خودگردان و نزديك شدن به مطالبات فلسطين است.
بديهي است هر يك از اين دو راه و همچنين نوع پيگيري آنها، از مزايا و معايبي برخوردار است كه تحليل درست هزينه ـ منافع توسط مربع مقاومت، ميتواند زمينه گرفتن تصميم درست را فراهم كند.
متن کامل را در ستون «يادداشت» بخوانيد.