بازدید 2933

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر: ۲۱۱۰۷۴
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۸ 17 December 2011
جام جم
«تركيه تهديد مي‌كند آنگاه توضيح مي‌خواهد» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
هدف اصلي استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در خاك تركيه بدون شك ايران است، گرچه مقامات تركيه‌اي بارها اعلام كرده‌اند كه اين سپر دفاع موشكي عليه ايران نيست، اما همين كافي است كه هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا صراحتا اعلام كرده است كه اين سامانه عليه جمهوري اسلامي ايران است.

از زمان استقرار اين سامانه در خاك تركيه واكنش‌ها و بازتاب‌هاي گوناگوني در اين باره صورت گرفته است. در واقع تركيه با استقرار سپر دفاع موشكي در خاك خود به نوعي عاملي براي تهديد ايران محسوب مي‌شود. تركيه علاوه بر عضويت در پيمان نظامي ناتو، پايگاه هوايي اينجرليك را در اختيار نيروهاي نظامي آمريكايي قرار داده است. عضويت در پيمان ناتو به اين معني است كه تركيه از سياست‌ها و دستورات فرماندهي اين پيمان تبعيت خواهد كرد. پيمان ناتو قوانين خاص خود را دارد كه تركيه نيز آن را پذيرفته و امضا كرده است. اكنون كه تركيه به استقرار سپر دفاع موشكي در خاك خود تن داده است، به واكنش‌هايي كه از سوي مقامات دفاعي ايران و برخي نمايندگان مجلس در اين زمينه انجام شده، معترض است. اين كشور در واقع با اعتراض به پاسخ ايران به اين اقدام تركيه به اصل موضوع نپرداخته و به جاي پاسخ قطعي نسبت به هدف پذيرش و استقرار سامانه موشكي در خاك خود، به فرافكني پرداخته و سياست فرار رو به جلو را اعمال مي‌كند.

پرسش‌هاي اساسي درباره استقرار سامانه دفاع موشكي در خاك تركيه وجود دارد كه اين كشور به جاي اعتراض به موضع مقامات ايران بايد به آنها پاسخ دهد. روابط دوستانه، برادرانه، حسن همسايگي، نقاط مشترك و مبادلات تجاري و اقتصادي گسترده جاي خود.

1ـ تركيه هر چند گفته است كه استقرار سامانه دفاع موشكي در خاك كشورش تهديد عليه ايران نيست اما بايد پاسخ دهد كه دليل پذيرش براي استقرار آن چيست؟

2ـ هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا قاطعانه گفته است كه سپر دفاع موشكي در خاك تركيه عليه ايران است. مقامات تركيه‌اي چه پاسخي براي اين موضع آمريكا دارند؟

3ـ اگر جمهوري اسلامي ايران نيز اقدامي مشابه انجام دهد و بگويد كه چنين سامانه‌اي تهديدي براي كشور دوست و برادر تركيه نيست، آيا مقامات تركيه اين موضع ايران را مي‌پذيرند؟

4ـ ايران و روسيه اين اقدام ناتو در برپايي سامانه سپر دفاع موشكي در خاك تركيه را عليه خود مي‌دانند، اگر ايران و روسيه هم در يك پيمان مشترك و با همكاري نيروهاي نظامي و دفاعي و سازمان هوافضاي خود اقدام به برپايي سامانه سپر دفاع موشكي كنند، موضع تركيه چه خواهد بود؟

5ـ مقامات ارشد تركيه چه تضميني را مي‌توانند به جمهوري اسلامي ايران بدهند كه به هيچ عنوان از اين پايگاه عليه جمهوري اسلامي ايران اقدامي صورت نخواهد گرفت؟

6ـ در حال حاضر تهديداتي عليه ايران در منطقه از سوي آمريكا، رژيم صهيونيستي و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي صورت مي‌گيرد، آيا جمهوري اسلامي ايران اين حق را ندارد كه با اتخاذ ديپلماسي دفاعي به اين تهديدات پاسخ دهد؟

7ـ سفير تركيه در واشنگتن گفته است كه تركيه نمي‌تواند ايران هسته‌اي را در كنار خود تحمل كند. مقامات تركيه‌اي در باره اين موضع مداخله‌جويانه و البته تهديدآميز چه پاسخي دارند؟

8ـ تركيه كه نمي‌تواند ايران هسته‌اي را در كنار خود تحمل كند، پس چگونه رژيم صهيونيستي را كه بيش از 200 كلاهك هسته‌اي دارد و شهروندان اين كشور را قتل عام هم كرده است، در كنار خود تحمل مي‌كند؟!

9ـ مقامات تركيه‌اي بارها اعلام كرده‌اند كه سپر دفاع موشكي مستقر در كشورشان عليه ايران نيست، شايد براي مقابله با اسرائيل اقدام به برپايي سپر دفاع موشكي در خاك خود كرده‌اند؟! آيا اينگونه است؟!

اكنون پرسشي هم از دستگاه ديپلماسي كشور مطرح مي‌شود.

كيهان
«لطفاً منفجر نشويد!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد:
1- پرچم آمريكا روز پنج شنبه گذشته در بغداد پايين كشيده شد و به «غلاف» رفت. نظاميان آمريكايي در حضور لئون پانه تا وزير دفاع، پرچم آمريكا را در جعبه مخصوص كه آن را غلاف مي‌خوانند گذاشتند و با خود بردند. مثل همان 4500 كشته‌اي كه در اين 9 سال، جعبه زدند و با خود بردند. 1500 ميليارد دلار، كمترين رقمي است كه مقامات رسمي به عنوان هزينه اردوكشي به عراق عنوان كرده‌اند، يعني يك دهم كل كسري بودجه و بدهكاري 15 هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا به عنوان بدهكارترين دولت دنيا. برخي محافل مجموعه هزينه‌هاي دو جنگ شكست خورده عراق و افغانستان را تا 5 هزار ميليارد دلار برآورد مي‌كنند. خروج بي سروصدا از خاك عراق با بي سرو ساماني كم نظير اقتصاد و سياست داخلي آمريكا مقارن شده است.

در اين ميان، دو حزب اصلي حاكم بر كاخ سفيد و كنگره در وضعيت «آچمز» به سر مي‌برند و هر يك ديگري را مسبب وضعيت بغرنجي مي‌دانند كه در طول 66 ساله پس از جنگ جهاني دوم بلكه از يكصد سال پيش نظير نداشته است. كدام ديوانه در آمريكا، ابرقدرت دنيا را از بلنداي قدرتي كه در شروع قرن جديد ميلادي (سال 2001) ايستاده بود، به اين حضيض هل داد؟ اين سوال، پرسش مهمي است كه بدون پاسخي درخور، روز سه شنبه گذشته از سوي «زبيگنيو برژينسكي» مشاور اسبق امنيت ملي و در اتاق فكر «شوراي آتلانتيك» با حضور جمعي از استراتژيست‌ها مطرح شد. برژينسكي در كنار گري سيك يكي از دو مشاور امنيت ملي پرآوازه آمريكاست.

اما پرسش‌ها يكي دو تا نيست. جاي سوال دارد كه چرا «پانه تا» وزير دفاع آمريكا (رئيس سابق سازمان سيا) بي سرو صدا و بدون اعلام رسمي به بغداد رفت تا در مراسم غلاف گذاري پرچم آمريكا شركت كند؟ چرا با سرافرازي و افتخار نه؟! نه تنها مردم عراق براي فرستاده ويژه اوباما هورا نكشيدند بلكه نظاميان عراقي پس از تحويل گرفتن يكي از 505 پايگاه نظامي تحت اشغال تفنگداران پنتاگون، پايكوبي هم كردند.

 حاصل ياغي گري اعتبارسوز براي آمريكا و گسيل 170 هزار نظامي به عراق چه بود؟ روي كار آمدن دوستان اسلامگراي ايران در پارلمان و دولت عراق براي دومين بار؟! ماجراي عراق چه قدر اعتماد به نفس آمريكايي‌ها را پودر كرد و در بيابان‌هاي بغداد به خاك سپرد؟ اين كدام اراده است كه قدرت و فناوري برتر آمريكا را يكي پس از ديگري در كشورهاي منطقه دفن مي‌كند؟ آقاي گري سيك پاسخي براي اين پرسش دارد اما قبل از آن بايد سخنان پانه تا را در بغداد مرور كنيم. او با اشاره به نظاميان كشته شده آمريكايي مي‌گويد «شايد جهانيان به آنچه ما در اين مراسم مي‌گوييم توجه چنداني نكنند و آن را به فراموشي بسپارند، اما هرگز آنچه را آنان كرده‌اند فراموش نمي‌كنند». به شعر بي وزن و قافيه مي‌ماند، نه!؟ اين عبارت را هم روزنامه واشنگتن پست نوشت و هم تركي الفيصل رئيس وقت استخبارات سعودي دو سال پيش عنوان كرد كه «آمريكا، عراق را در سيني طلايي به ايران هديه كرد». يعني آنها اين همه راه را كوبيده و آمده بودند تا پس از تحمل انبوه فلاكت ها، صدام -دشمن خبيث و جنايتكار ملت ايران- را به زير بكشند و دستاورد نهايي را تقديم ملت ايران كنند يا به قول جرج بوش، آمده بودند تا بعد از افغانستان و عراق، سروقت دشمني با ملت ايران بروند؟ چي فكر مي‌كردند و چي شد؟!

2- غير از كلمه قصاري كه تلويزيون بي بي سي از پانه تا نقل كرده، راديو فرانسه نيز عباراتي را از باراك اوباما در مراسم خوشامد گويي به نظاميان منتشر نموده است. به گزارش راديو فرانسه «اوباما به قيمت گزافي كه جنگ عراق در مدت نزديك به ده سال براي آمريكا داشته، اشاره كرد و گفت: من از آغاز با اين جنگ مخالف بودم. اكنون جنگي را به پايان مي‌بريم كه فاقد نقطه نهايي و سرنوشت ساز بوده است». آقاي اوباما البته تواضع به خرج مي‌دهد كه اين عبارت آخر را بيان مي‌كند. آمريكا با خروج از عراق يا تخليه افغانستان به همان نقطه 12-11 سال پيش بازنخواهد گشت و به نقطه‌اي دور و كور در تاريخ خود پرتاب مي‌شود. اگر غير از اين بود كاخ سفيد نبايد در مصر و تونس و بحرين و يمن و عربستان غافلگير شود و سال 2011 به عنوان سال سياه تاريخ آمريكا رقم بخورد. استراتژيست‌ها بهتر از همه اين نكته را دريافته‌اند.

سه شنبه گذشته، برژينسكي (مشاور امنيت ملي كارتر) در نشست «شوراي آتلانتيك» در واشنگتن شركت كرد. وي در اين نشست كه با حضور برنت اسكو كرافت (مشاور امنيت ملي جرالد فورد و بوش پدر) و جيمز جونز (مشاور امنيت ملي اوباما تا همين اواخر) همراه بود، گفت: «درگيري نظامي با ايران داراي ابعادي فاجعه آميز براي آمريكا خواهد بود». به گزارش دويچه وله از اين نشست «3 مشاور سابق كاخ سفيد در اين امر هم عقيده بودند كه جهان در يك نقطه عطف تاريخي از هنگام فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در دو دهه پيش قرار گرفته و جنبش فراگير در خاورميانه نشانه اين دوره تاريخي است. برژينسكي در جمع مشاوران سابق كاخ سفيد گفت: ما نيازمند درك عميق تر از چالش‌هاي بين المللي هستيم كه آمريكا در پهنه جهان با آنها روبرو شده است. يكي از دلهره آورترين موضوعات اين است كه ما در مقايسه با گذشته، با چالش‌هاي پيچيده تري مواجه هستيم. برژينسكي كه در سال 2008 از نامزدي اوباما پشتيباني كرده بود، مي‌افزايد: ما در شرايط عجيبي به سر مي‌بريم. حزب حاكم (دموكرات) دچار انجماد شده و حزب بيرون از قدرت (جمهوري خواه) كاملا ديوانه شده است». به يك معنا، منظور برژينسكي اين مي‌تواند باشد كه فناوري‌هاي پيشرفته سيا و پنتاگون در برابر پيچيدگي‌هاي مد نظر وي «هنگ» كرده‌اند و در پاسخ تصميم سازاني كه در انتظار محاسبه و پاسخ هستند، صرفا EROR مي‌دهند؛ يعني اينكه جبران خرابكاري بلندپايگان سياسي- اطلاعاتي را مثلا نبايد از پهپاد زبان بسته RQ170 خواست!

خراسان
«آبروريزي طلايي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن مي‌خوانيد:
مشخص نيست بساط عرضه سکه در بانک‌ها از نظر بانک مرکزي چه مزايايي دارد که بر ضررهاي متعدد و غيرقابل کتمان آن برتري يافته و باعث شده است همچنان سياست عرضه سکه بانکي به شيوه‌هايي که کاملا خلاف اصول اقتصادي و حتي انساني است ادامه داشته باشد.

آن چه کاملا مشهود مي‌باشد اين است که عرضه سکه در بانک‌ها در اين روزها جوي را به وجود آورده است که نه از منظر اقتصادي قابل توجيه است و نه حتي از منظر فرهنگي و سياسي. فاصله قيمت سکه عرضه شده در بانک‌ها و بازار آزاد اگرچه از حدود ۸۰تا ۹۰ هزار تومان، در يک هفته پيش، به حدود ۵۰هزار تومان در روزهاي اخير کاهش يافته است، اما فراگيرشدن تب خريد سکه و اطلاع انواع دلالان از خرد تا کلان و از زن و مرد از سود شيرين خريد و فروش سکه بانکي باعث شده است بسياري به دنبال سود يک روزه ۲۰۰ الي ۳۰۰هزار توماني شب را تا به صبح در صف خريد سکه در سرماي استخوان سوز اين شب‌ها زير پتو به سر برند.

به اميد اين که شايد صبح روز بعد با خريد ۵عدد سکه از بانک و فروش آن در بازار آزاد سودي معادل ۲۰۰تا ۳۰۰هزار تومان (متناسب با تفاوت قيمت سکه بانکي و بازار آزاد) به جيب بزنند و افسوس اين که رسانه‌ها گزارش مي‌کنند و مسئولان مربوطه احتمالا تماشا مي‌کنند و ديگر هيچ. شايد تصور نمي‌کنند در دنياي ديجيتال امروز خريد و فروش اينترنتي سکه بانکي ممکن باشد. شايد خبر ندارندچه صفوف متراکمي براي خريد سکه بانکي از شب قبل از عرضه تشکيل مي‌شود.

شايد خبر ندارند که دلالان با اجيرکردن افراد نيازمند و با استفاده ازکارت ملي آنان بخش عمده سود يک شبه خريد سکه را به جيب مي‌زنند. شايد اطلاع ندارند که برخي زورگيران و قلدران با استفاده از توان فيزيکي خويش حق ديگران را در صفوف خريد سکه پايمال مي‌کنند. شايد تصور نمي‌کنند که حرمت و کرامت انساني در اين صفوف لکه دار مي‌شود.

شايد اطلاع ندارند فضاي بسيار منفي عرضه سکه بانکي به شيوه فعلي چگونه مي‌تواند حيثيت و اعتبار بخشي از جامعه را در نزد افکار عمومي بيگانه لکه دار کند. هم اکنون گزارش‌هاي تصويري و ميداني برخي خبرگزاري‌هاي بزرگ کشور روي پايگاه اينترنتي آن‌ها موجود است و معلوم نيست بازتاب اين گزارش‌ها در رسانه‌هاي بيگانه چگونه خواهد بود.

حقيقتا نوشتن اين سطور براي نويسنده سخت است زيرا نمي‌توان تصور کرد چرا در قرن ۲۱ و در جامعه ايران که از لحاظ زيرساخت‌هاي ارتباطي پيشرفت‌هاي قابل توجهي يافته است و ثبت نام براي بسياري از امور نظير سفر حج، عمره و عتبات، دريافت يارانه ها، آزمون‌هاي دانشگاهي و انتخاب واحدهاي درسي از راه‌هاي غيرحضوري و اينترنتي انجام مي‌شود، حال بماند که همين نحوه توزيع سکه حتي هدف اوليه را که کاهش قيمت سکه در بازار آزاد بود چندان محقق نکرده است و بلکه بازار ۲نرخي براي دلالاني ايجاد کرده است که به مدد سياست بانک مرکزي سودهاي هنگفت طي يک روز به جيب مي‌زنند.

جمهوري اسلامي
«سوريه، عبور از خط توطئه» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
وقايع ماه‌هاي اخير سوريه، از دو جهت براي قدرت‌هاي غربي به ويژه آمريكا افشاگر و رسوائي آفرين بود. اول آنكه اين وقايع نشان داد آمريكا و ساير دولت‌هاي غربي در رويدادهاي يكسال اخير جهان عرب، كه منجر به تحولات بنيادين در تعدادي از كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه عربي شد، هيچ نقشي ندارند، و دوم آنكه همدستي دولت‌هاي غربي و رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب براي بركنار كردن بشار اسد از قدرت و تغيير حاكميت سوريه نتوانست راه به جائي ببرد.

اين واقعيت را نمي‌توان انكار كرد كه آمريكا بعد از آنكه با قيام‌هاي مردمي در جهان عرب و شمال آفريقا مواجه شد تلاش كرد بر موجي كه در اين مناطق به راه افتاده سوار شود و در اين موج سواري تا حدودي نيز موفق بود، اما نتايج انتخابات در دو كشور تونس و مصر نشان داد حتي اين موج سواري‌ها و تلاش‌هاي فراوان آمريكا براي مصادره انقلاب‌ها نيز نتيجه‌اي نداشت. در اين دو كشور در انتخابات‌هائي كه برگزار شد، مردم به احزاب اسلامي رأي دادند و اين واقعيت به اثبات رسيد كه آنچه در كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه عربي جريان دارد بيداري اسلامي است. عنوان "بيداري اسلامي" البته به معناي نفي عوامل ديگري كه ممكن است در اين قيام‌هاي مردمي دخيل باشند نيست، اما در اين واقعيت نيز نمي‌توان ترديد كرد كه اكثر مردم اين كشورها خواهان اسلام هستند و با دخالت آمريكا و قدرت‌هاي غربي و رژيم صهيونيستي در كشورشان مقابله مي‌كنند.

درخصوص سوريه، نكات مهمتري وجود دارند كه افلاس آمريكا و چهره تزويرگر قدرت‌هاي غربي و ارتجاع عرب و رژيم صهيونيستي را كاملاً افشا مي‌كنند.

آنچه در طول ماه‌هاي گذشته در سوريه گذشت، دخالت مستقيم آمريكا، تعدادي از دولت‌هاي اروپائي، رژيم صهيونيستي و سران ارتجاع عرب در وقايع اين كشور را به روشني نشان داد. علاوه بر اينها، دولت تركيه نيز در يك فرصت‌طلبي آشكار هرچه در توان داشت را براي ساقط كردن حكومت سوريه بكار بست و همدستي خود با مثلث شوم غرب، صهيونيسم و ارتجاع عرب را نشان داد.

فعاليت بي‌وقفه سفارتخانه‌هاي آمريكا و چند كشور اروپائي در سوريه و سرمايه‌گذاري كلان آنها براي حمايت از مخالفان بشار اسد كه تا خارج شدن آنها از سوريه ادامه يافت و بعد از مدتي با اثبات بي‌نتيجه بودن اين تحركات به بازگشت آنها به دمشق منجر شد، يكي از فرازهاي مهم تحولات سوريه است. اين تلاش‌هاي مداخله جويانه و شكست خورده كاملاً نشان داد مثلث توطئه گر غرب، ارتجاع عرب و صهيونيسم، كارائي چنداني ندارد و مقاومت در برابر توطئه‌هاي اين مجموعه مي‌تواند نتيجه بخش باشد.

بافت جمعيتي سوريه از ويژگي‌هائي برخوردار است كه مقاومت در برابر توطئه سنگين مثلث شوم غرب، ارتجاع عرب و صهيونيسم را كارساز نموده است. اين ويژگي‌ها را مي‌توان در چند بخش خلاصه كرد.

1 - تركيب ديني و مذهبي مردم سوريه كه از مجموعه اهل سنت (حدود 70 درصد)، علوي و دوازده امامي و اسماعيلي (17 درصد)، مسيحي (10 درصد) و سايرين (حدود 3 درصد) تشكيل شده، گرايش‌هاي سياسي آنها را نيز متفاوت نموده است. مخالفان بشار اسد از اهل سنت هستند آنهم نه همه آنها. بقيه مردم از حاكميت كنوني حمايت مي‌كنند.

2 - عمده‌ترين مخالفان، دولت سوريه اخوان المسلمين هستند كه خود از دو گرايش افراطي و ميانه رو تشكيل شده‌اند. ميانه روها طرفدار مذاكره و اصلاحات هستند و شورش را نمي‌پسندند.

3 - در ميان ساير مخالفان، سلفي‌ها از ديگران تندتر هستند و با روش افراطي عمل مي‌كنند. همين روش افراطي موجب شده است بسياري از مردم سوريه به آنها نپيوندند.

رسالت
«سخني با نمايندگان مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:
امسال سال جهاد اقتصادي است. دقت در صحنه‌هاي حقيقي جهاد اقتصادي و اهتمام ويژه به حضور در سنگرهاي خط مقدم آن يك اصل است.

مجلس شوراي اسلامي به عنوان نهادي برخاسته از متن مردم با مأموريت‌هاي ويژه‌اي كه در قانون اساسي براي حضور در جهاد اقتصادي براي آن تعريف كرده است بايد بيش از دو قوه ديگر خود را در معرض پاسخگويي به مطالبات مردم بداند.

سه شنبه گذشته تفريغ بودجه سال 88 در مجلس قرائت شد.
تفريغ بودجه چيست؟ چرا بايد از تريبون جلسه علني مجلس قرائت شود؟ مردم چرا بايد از نتايج عملكرد بودجه در قالب تفريغ بودجه مطلع شوند؟ تفريغ بودجه چگونه نوشته مي‌شود؟

اينها سئوالاتي است كه طي سه دهه گذشته در مجلس بي‌پاسخ مانده است. نمايندگان محترم به «بودجه» عنايت ويژه دارند ودر آيين نامه داخلي مجلس در خصوص رسيدگي و تصويب برنامه و بودجه 6 ماده و 4 تبصره اختصاص يافته است اما متأسفانه در كليد واژه‌هاي آيين نامه داخلي مجلس حتي يك واژه تحت عنوان «تفريغ بودجه» وجود ندارد. (1)

حال آنكه بودجه پيش‌بيني يك عدد درآمدي و برآورد يك عدد هزينه‌اي است. يعني مجلس چيزي را تصويب مي‌كند كه هنوز تحقق نيافته است. نمايندگان مجلس يك ماه و گاهي بيشتر را اختصاص به اين مي‌دهند كه ارقام منتهي به تقويم اين دو عدد را به تصويب برسانند. اما هيچ اراده‌اي براي رصد كردن اين عدد و رقم پس از عملكرد در مجلس وجود ندارد تا معلوم نمايد كه آيا اين درآمد پيش‌بيني شده پس از يكسال تحقق يافته است؟ و از سوي ديگر آن هزينه برآورده شده در جاي خودش مصرف شده است يا نه؟

نشانه اين بي‌علاقگي را مي‌توان در آيين نامه مجلس و نيز توجه نمايندگان به هنگام قرائت تفريغ در مجلس جستجو كرد ديوان محاسبات همه ساله بيش از 20 جلد گزارش از تفريغ بودجه به مجلس ارائه مي‌دهد اما كسي حوصله رويت اين بيست جلد را ندارد خلاصه آن هم كه در مجلس قرائت مي‌شود كسي حوصله شنيدنش را ندارد آيا هدف خبرگان قانون اساسي از اصل 55 قانون اساسي كه گزارش تفريغ بودجه بايد در دسترس عموم گذاشته شود و از آن مهمتر كه گزارش «تسليم» مجلس شود همين است كه طي سه دهه گذشته در مجلس عمل مي‌شده است و اكنون نيز عمل شد؟!

تدوين كنندگان متن تفريغ بودجه و كساني كه مفاد آن را خلاصه كرده‌اند در جاي‌جاي تفريغ آورده‌اند؛ «اهداف مقنن در اين رابطه محقق نشده است»، «حكم اين جزء رعايت نشده است»، «اين جزء يا بند فاقد عملكرد است»، «حكم مقرر در اين بند محقق نشده است» و...

به نظر مي‌رسد اين نوع تفريغ‌نويسي و تفريغ‌خواني نقض اصول 54 و 55 قانون اساسي است و نمايندگان محترم مجلس به دليل اين نقض به سوگند نمايندگي خود در صيانت از قانون اساسي عمل نكرده‌اند.

سياست روز
«تصميات تاکتيکي مخالف استراتژي نباشد!» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن مي‌خوانيد:
رئيس ادواري شوراي هماهنگي گروه‌هاي اصلاح‌طلب اعلام کرد که اصلاح‌طلبان ضمن دعوت عموم مردم به حضور در پاي صندوق‌هاي راي رئيس ادواري شوراي هماهنگي گروه‌هاي اصلاح‌طلب اعلام کرد که اصلاح‌طلبان ضمن دعوت عموم مردم به حضور در پاي صندوق‌هاي راي در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي که در اسفند ماه برگزار مي‌شود ليست مستقلي نخواهند داشت به نظر مي‌رسد اصلاح‌طلبان به رغم خود از بين شرايط بد و بدتري که بعد از فتنه سال ۸۸ براي آنها به وجود آمده است راه‌حل بد را انتخاب کرده باشند تا با زيرکي هم در «وزن‌کشي» اصلاح‌طلبان در جريان برگزاري انتخابات شرکت نکرده باشند و هم به عاملي براي وحدت اصول‌گرايان تبديل نگردند که در اين دوره بر سر غنايم به دست نيامده سر ستيز گذاشته و تاکنون حاضر به ائتلاف نشده‌اند.

حقيقت امر اين است که رويکرد عمومي مردم در انتخابات در پيش روي، به کدامين جناح از اصلاح‌طلبان و يا اصول‌گرايان و يا افرادي مستقل از هر دو جريان خواهد بود.

اگر صادقانه بيان شود هيچ تحليل روشني از نحوه آرايش و گرايش تود‌ه‌اي وجود ندارد و بيشتر تحليل صاحب‌نظران سياسي از جناح‌ها و گروه‌هاي مختلف نه برداشت واقعي ازجامعه بود. بلکه مکنونات قبلي خود را بيان مي‌دادند و يا به عبارت بهتر دوست مي‌دارند و يا آرزو مي‌کنند که اينچنين شود. اما در کنار حقيقتي که هنوز روشن نيست واقعيت‌هاي انکارناپذيري وجود دارد که در ادامه به تعدادي از آنها اشاره مي‌شود. سليقه‌هاي مختلف با ديدگاه‌هاي متفاوت که لازمه يک جامعه آزاد ومستقل است امروزه در ايران اسلامي وجود دارد که مورد تاييد قلم‌هاي منصف بوده و غير قابل انکار است.

واقعيت ديگر اينکه هدايت توده‌هاي مردم عليرغم خواست عمومي آنها توسط احزاب اگر حزب واقعي که در بستر طبيعي جامعه رشد کرده وجود داشته باشد گروه‌ها و جناح‌هاي مطرح و ميدان‌دار صحنه‌هاي سياسي کشور و حتي گروه‌هاي فشار وابسته به قدرت‌هاي «زر و زور» اگر غيرممکن نباشد خيلي بعيد است، چرا که تجربه نشان مي‌دهد در انتخابات ادوار گذشته مجلس شوراي اسلامي، رياست جمهوري‌ و شوراهاي اسلامي زماني که جريانات سياسي و کانون‌هاي «قدرت» و «ثروت» در جهت رويکرد و خواست عامه مردم حرکت کرده‌اند يقينا برنده رقابتها شده‌اند واگر به هر دليل به علت نداشتن تحليل درست و يا اشتباه در محاسبات شناخت و مطالبات مردم و يا تاخير در تصميم‌گيري‌ها داشته‌اند بلاشک با زنده رقابتها بوده‌اند و اين قاعده شامل هر دو جريان اصلاح طلب واصول‌گرا بوده است.

البته جريان اصلاح طلب براي فرار به جلو و نپذيرفتن مسئوليت عملکردهاي «ناصواب» خود هميشه انگشت اتهام را به طرف متصديان و متوليان برگزار کننده انتخابات و جناح رقيب نشانه رفته است. غافل از آنکه اولا چندين دوره از مسئوليت برگزاري انتخابات را خود و دوستانشان برعهده داشته‌اند. ثانيا آنها قدرت را از طريق همين صندوق‌هاي راي و با اعمال نظر مردم از رقيب تحويل گرفته و يا تحويل داده‌اند.

اما واقعيت آخري که به آن اشاره مي‌شود اين است که عمده تحولات در جابجايي حکومت‌گران با ديدگاه‌هاي متفاوت در ايران اسلامي زماني اتفاق افتاده است که مشارکت مردم در پاي صندوق‌هاي راي حداکثري بوده است و اين نيز در راستاي استراتژي و سياست‌هاي کلان نظام بوده که از طرف رهبري حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري تبيين شده است و طبيعي خواهد بود که جمهوري اسلامي ايران اين حضور معني‌دار مردم در انتخابات را به عنوان پشتيباني از نظام سياسي کشور به رخ جهانيان کشيده و نقطه قوتي براي حاکميت تلقي کند. موضوع رضايتمندي مردم از حکومت که در مشارکت آگاهانه و آزادانه مردم در انتخابات‌ تجلي مي‌يابد در ادبيات سياسي دنيا امري پسنديده و کاملا پذيرفته شده است. بنابراين دوستان اصلاح‌طلب که سنگ مردم را به سينه مي‌زنند و داعيه «خرد جمعي» را دارند مي‌بايد در انتخاب تاکتيک‌هاي انتخاباتي خود دقت نمايند که مخالف سياست‌هاي استراتژيک و راه طي شده آنها نباشد و اين را نيز نيک بدانند که اگر قرار باشد رويکرد جديدي از طرف عامه مردم متوجه آنها گردد بايد آن را در مشارکت حداکثري جستجو کنند نه چيز ديگر!

سخن آخر اينکه بر اين باورم که حرکت روبه جلو مردم «فهيم» و «رشيد» ايران اسلامي و تجارب گرانسنگي که در طول سي و اندي سال انقلاب به دست آورده‌اند نمره معدل مجلس نهم از نظر «کمي» و «کيفي» از مجالس گذشته به مراتب بالاتر خواهد بود و ميزان رشد و تعالي آن مستقيما به ميزان مشارکت در پاي صندوق‌هاي راي خواهد داشت.

حمايت
«رويكرد به حربه تهديد» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
رژيم صهيونيستي در روزهاي اخير بار ديگر غزه را به حملات گسترده نظير آنچه در جنگ 22 روزه روي داد، تهديد كرده است. براين اساس مقامات ارشد سياسي و نظامي اين رژيم تاكيد كرده‌اند كه در صورت لزوم حملات شديدي را به غزه آغاز خواهند كرد. هرچند كه جنگ و كشتار شالوده تفكرات رژيم صهيونيستي را تشكيل مي‌داد و حملات به غزه نيز هرگز متوقف نگرديده و هر روز ابعاد مختلفي از آن مشاهده مي‌شود، رويكرد صهيونيستها به اين ادعاها اين سئوال را مطرح مي‌كند كه چرا آنها به تشديد چنين تهديداتي روي آورده‌اند؟ در پاسخ به اين پرسش چند نكته قابل توجه است نخست آنكه صهيونيستها در حوزه داخلي از يك سو با چالشهاي گسترده اجتماعي سياسي و نظامي بسياري مواجه هستند به گونه‌اي كه بسياري فروپاشي دروني اين رژيم را دور از ذهن نمي‌دانند در اين چارچوب آنها با فرافكني در قبال منطقه از جمله غزه، لبنان و سوريه برآنند تا به چالشهاي داخلي سرپوش گذارند.

نكته مهم آنكه آنها با اين اقدامات به دنبال تقويت روحيه سربازان خودي مي‌باشند كه به شدت در شرايط روحي نامناسب به سر مي‌برند. دوم آنكه تل‌آويو در انزواي شديد منطقه‌اي و جهاني قرار گرفته كه از تحولاتي همچون موفقيت اسلام گرايان در مصر، ‌ناتواني غرب در مقابله با ايران و سوريه و حزب الله، حمايتهاي جهاني از فلسطين، اعتراض‌هاي بين‌المللي به اشغالگري‌هاي اين رژيم در هراس مي‌باشند در اين شرايط آنها با تهديد به جنگ جديد به نوعي به دنبال امتيازگيري از جامعه جهاني براي رفع اين نگراني‌ها و در اصل تحقق زياده‌طلبي‌هاي خود در لواي عدم آغاز جنگ جديد عليه غزه مي‌باشند. محور اين تحركات نيز پذيرش سلطه طلبي اين رژيم در غزه و كرانه باختري و حفظ توافقاتي چون توافقات كمپ ديويد ميان اين رژيم و مصر است تا در لواي آن سياستهاي سلطه طلبانه خود را اجرايي سازد.

سوم آنكه تشديد تحركات صهيونيستها در قبال غزه را مي‌توان مرتبط با اجراي مرحله دوم تبادل اسرا دانست. صهيونيستها كه براي آزادي شاليت سرباز در بند مقاومت تسليم خواست حماس براي آزادي 1027 اسير فلسطين شدند در حالي بايد مرحله دوم تبادل اسرا (550 اسير فلسطين) را اجرايي سازند كه از اين شكست به شدت در هراس مي‌باشند لذا برآنند تا با ايجاد فضاي جنگ و تهديد بر اين ناكامي سرپوش گذاشته در حالي كه جشن فلسطيني‌ها از اين پيروزي را نيز به عزا مبدل نمايند. نكته اساسي آنكه صهيونيستها با اين حملات بر روند آشتي ملي ميان فتح و حماس نيز تاثير منفي گذاشته و برآنند تا به نوعي مانع از تحقق اين مهم شوند.

به هر تقدير مي‌توان گفت كه تهديدات صهيونيستها عليه غزه در حالي كه بارها اذهان كرده‌اند توان حملات جديد به اين منطقه را ندارند را مي‌توان نشانه‌اي ديگر از ضعف و ناتواني اين رژيم دانست. هرچند كه در لواي آن به دنبال اجراي سياستهاي اشغالگرايانه و باج گيري از جامعه جهاني مي‌باشند كه وحدت سراسري فلسطيني‌ها و جهان اسلام راهكاري براي مقابله با اين تحركات خواهد بود.
 
مردم سالاري
«رقابتهاي انتخاباتي و احساس بودن» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:
هفته آينده ثبت نام براي شرکت در انتخابات مجلس نهم آغاز مي‌شود. بهترين شکل رقابتهاي انتخاباتي، رقابت بين اصلا ح طلبان با طيف گسترده اش و اصولگرايان با طيف گسترده اش است. بدترين شکل رقابتهاي انتخاباتي رقابت بين طيف‌هاي مختلف يکي از اين دو جريان فکري، سياسي است. به هر علت که اين اتفاق بيفتد، اتفاق مبارکي نخواهد بود.

چه دست اندرکاران انتخابات از جمله وزارت کشور و شوراي نگهبان و نهادهاي قضائي، انتظامي و اطلا عاتي اين سرنوشت را با رد صلا حيت‌ها و ايجاد محدوديت‌ها رقم بزنند و چه به هر دليل يکي از اين دو جريان از شرکت در انتخابات و ثبت نام امتناع کند، نتيجه يکي است. در عالم سياست قهر کردن و احساسي برخورد کردن جايگاهي ندارد.

چرا که به سرعت نيروهاي اجتماعي نزديک، جايگزين مي‌شوند و ممکن است تجربه و توانائي انزوا گزينان را نداشته باشند و کشور را به رقيب بسپارند. بزرگي گفته است، مهمترين چيز در هر رقابتي، نه پيروز شدن، بلکه شرکت کردن است. همچنين مهمترين چيز در زندگي نه چيرگي، که تلا ش است و نکته اساسي نه فتح کردن، بلکه نيک پيکار کردن است. شايد تاريخ عاشورا را بتوان بهترين گواه بر اين نظر گرفت.

چگونه شرکت کردن در انتخابات مي‌تواند محل بحث و مناقشه باشد، اما شرکت نکردن و تلا ش نداشتن براي شرکت که هيچ نتيجه‌اي جز دادن ميدان رقابت به طيف‌هاي درون يک جريان ندارد بدون بحث مردود است. وقتي در ميدان نيستي، به هر علتي از ريزش‌ها و رويش‌ها سهمي نخواهي داشت. وقتي حضور نداري، نمي‌تواني به مردم بگوئي چه احساسي به تو و چه احساسي به خود داشته باشند.

ابراز احساس مردم، به تحرکات در صحنه است، صحنه را که خالي کردي، حتي احساس مردم به خود را نيز از دست داده اي. پس بايد تلا ش کرد تا رقابت بين اصلا ح طلبان واصولگرايان شکل گيرد، بين تفکر اصلا ح طلبي و تفکر اصولگرايي. به هر قيمتي بايد از شکل گرفتن رقابت بين طيف‌هاي مختلف يکي از اين دو جلوگيري کرد. اما اگر به دلا يلي مثل قهر يا احساس همدردي با همفکران که ماهيت سياسي ندارد از شرکت در انتخابات با نام و تابلوي اصلا ح طلبي پرهيز مي‌شود، بايد تفکر را از صحنه خارج نکنيم، با نام و تابلويي ديگر به اين نياز بايد پاسخ گفت.

در آن صورت تلا شي مضاعف و حرکتي گسترده براي معرفي، شناساندن و نمادسازي لا زم است تا ره گم نشود. طيف‌هاي سياسي وابسته به تکفر اصلا ح طلبي بايد توجه داشته باشند که جامعه ايران گسترده و بزرگ است، همه نيروهاي متمايل به تفکر اصلا ح طلبي، نيروهاي سياسي نيستند، بخش عظيمي از آنها نيروهاي اجتماعي و فرهنگي اند، آگاه کردن آنها به آفات سهمگين رقابت انتخاباتي بين طيف‌هاي مختلف اصول گرايي در اين زمان کم و محدوديت‌هاي رسانه‌اي و برخورداري جناح رقيب از امکانات رسانه‌اي گسترده کاري است سهل و ممتنع.

هوشياري، سازماندهي، نمادسازي و حفظ حريم‌هاي اصلا ح طلبي از نخستين نکات و تلا ش‌ها است که بايد انجام شود. رويدادهائي مثل قرائت گزارش از تريبون مجلس شوراي اسلا مي‌در هفته گذشته در ضعف‌ها و اشکالا ت اجرايي دولت، که همگي به حق بودند ولي زمان قرائت آنها کارکرد زمينه سازي رقابت انتخاباتي بين طيف‌هاي مختلف جريان اصولگرائي داشت و شرکت رئيس جمهور در مراسم سالگرد مرحوم کردان در مازندران و محتواي سخنان ايشان و ده‌ها مورد ديگر همه و همه آتش تهيه هائي هستند در جهت رقابتي کردن انتخابات درون طيف‌هاي يک جريان!

اين مسووليت طيف‌هاي مختلف اصلا ح طلبان را افزون مي‌کند که از احساسي شدن و قهرکردن و رودربايستي به جد دست کشند و علا وه بر نيروهاي سياسي اصلا ح طلب، جريان گسترده اجتماعي تفکر اصلا ح طلبي را بسيج کنند و براي رقابتي شدن انتخابات بين دو تفکر اصلا ح طلبي و اصولگرايي از جان و مال و آبرو مايه بگذارند و به تداوم نظامي که با هزاران اميد و آرزو، با حرکت در خط امام راحل(ره) و فداکاري و ايثار تا بدينجا رسانده‌اند بينديشند و تاريخ را ورق بزنند.

تهران امروز
«مترو قرباني ملاحظات سياسي نشود» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سيد جواد رسولي است كه در آن مي‌خوانيد:
بررسيهاي آماري چند سال گذشته درباره چگونگي به حركت درآوردن چرخ مترو داستان مفصلي است كه هر چقدر درباره ابعادش گفته مي‌شود، نكات مبهم بيشتري به چشم مي‌آيند.

حمل و نقل عمومي با محوريت مترو در تمام دنيا به‌عنوان راهكار اصلي حذف ترافيك سنگين كلانشهرها محسوب مي‌شود و تمام قواي حاكميتي و غير حاكميتي مي‌كوشند تا حد امكان بودجه‌هاي لازم را براي توسعه و تكميل آن اختصاص بدهند. حتي در شهرهاي پيشرفته دنيا براي دهه هاست كه سيستم حمل و نقل مترو تكميل شده است، اما ظاهرا ايران و بخصوص تهران سرنوشتي متفاوت با عرف جهاني دارد كه بيش از هر چيز متاثر از ملاحظات سياسي است و حالا مترو پايتخت نه يك مسئله صرفا عمراني و مورد نياز ضروري براي پايتخت كه يك موضوع با چاشني سياسي ارزيابي مي‌شود.

گزارشهاي آماري و تحليل محتوايي اين آمارها نشان مي‌دهد كه طي چند سال اخير بخش مترو پايتخت متاسفانه با بيشترين بي مهري‌ها از جانب دولت مواجه شده است و در حاليكه امكان ساخت سالانه بالغ بر 30 كيلومتر مترو در پايتخت وجود دارد اما متاسفانه به علت كارشكنيهايي كه دولت در تخصيص كافي و به‌موقع بودجه مترو انجام داده است، اين ظرفيت بالقوه به مرحله بالفعل نرسيده است.

اگر نبود تلاشهاي مديريتي و ابتكاراتي كه مديريت شهري براي تامين بودجه مترو به‌خرج داده است، امكان گسترش سيستم مترو پايتخت در موقعيت كنوني هم ميسر نبود. در واقع مي‌توان ساخت مترو تهران را در چارچوب نوعي بودجه رياضتي تحليل كرد كه خست‌هاي دولتي به‌خاطر ملاحظات سياسي نقش مهمي را در كاهش سرعت توسعه آن بر جاي گذاشته است.

نكته جالب اينجاست كه در ساير شهرهاي كشوركه مديريت ساخت مترو بر عهده دولت است، متاسفانه سرعت ساخت مترو در كمترين حد انتظار است و...

شرق
«واقع‌بيني در قبال تحريم‌ها» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زيباكلام است كه در آن مي‌خوانيد:
با وجود مخالفت اوباما با اعمال تحريم‌هاي جديد عليه ايران، مجالس قانون‌گذاري آمريكا تحريم‌هاي جديد را به تصويب ‌رسانيدند. البته هيچ‌كس معتقد نيست كه به واسطه اعمال چنين تحريم‌هايي ما پرچم سفيد را بالا ببريم و تسليم خواسته‌هايي شويم كه عليه منافع ملي‌مان هستند اما و در عين حال، اين واقعيت را هم كه تحريم‌ها به اقتصاد و پيشرفت كشور لطمه‌هايي وارد كرده‌اند را نيز نبايد از نظر دور بداريم.

طبيعي است مسوولان اجرايي نبايد در ملاءعام ابراز ضعف و نگراني از تحريم‌ها بكنند. بلكه بايد خيلي قاطع، قرص و محكم تاكيد كنند كه تسليم تحريم‌ها نمي‌شويم و نخواهيم شد تا روحيه عمومي تقويت شود، اما در مباحث درون‌گروهي كارشناسي، انتظار مي‌رود كه مسوولان تحريم‌ها را خيلي جدي بگيرند زيرا اگر غير از اين باشد، در آن صورت جاي نگراني‌ اساسي‌اي ‌وجود دارد.

تحريم‌هاي جديد كه در آمريكا به تصويب رسيده‌اند اگرچه به تعبيري يك‌جانبه هستند و نه به شوراي امنيت قرار است راه يابند و نه در دستور كار 1+5 يا اتحاديه اروپا يا ساير متحدان قدرتمند واشنگتن قرار بگيرند، اما تجربه تحريم‌هاي ديگر حكايت از آن مي‌كند كه بسياري از آنها در ابتدا توسط آمريكايي‌ها مطرح يا اعمال شده‌اند و به تدريج ديگران هم به واشنگتن پيوسته‌اند.

به عبارت ديگر، بعد از مدتي برخي كشورهاي اروپايي هم به تحريم‌هاي جديد خواهند پيوست و بعد شايد نوبت به ديگراني نظير ژاپن برسد و آنقدرها طول نمي‌كشد كه كره‌جنوبي و در مرتبه بعدي حتي برزيل و آرژانتين هم همان تحريم‌ها را عليه ما به اجرا خواهند گذارد.

آنچه كه تحريم‌هاي جديد را قابل تامل مي‌كند و لاجرم بر توجه و هوشياري ما بايد بيفزايد اين واقعيت است كه تحريم‌هاي آمريكايي‌ها به تدريج دارند بخش انرژي و نفت و گاز ما را هدف قرار مي‌دهند. متاسفانه و با وجود تاكيد و تصريح‌هاي بسيار، وابستگي ما به درآمد‌هاي نفتي نه تنها كاهش نيافته بلكه به نسبت گذشته بيشتر هم شده است. در دو دولت قبلي بعد از جنگ، بودجه كشور بر اساس نفت بشكه‌اي 20 تا 35 دلار بسته مي‌شد اما بودجه امسال بر اساس نفت بشكه‌اي 80 دلار بسته شده و همه شواهد و قراين حكايت از آن دارند براي سال 91 حتي به بالاي 80 دلار هم خواهد رسيد.

البته بخت با مسوولان ما يار بوده و ظرف شش سال گذشته ايران توانسته به يمن بهاي بالاي نفت در بازار جهاني، نفتش را بالاي بشكه‌اي 80 دلار و حتي صد دلار به فروش برساند اما اگر تغيير و تحولي در بازار نفت به وجود آيد و بهاي نفت سقوط كند و به زير بشكه‌اي 80 دلار و حتي كمتر از آن برسد، حاجت به گفتن نيست كه ما با چه چالش‌هاي اقتصادي جدي‌اي روبه‌رو خواهيم شد. از سوي ديگر گزارش‌هاي سازمان‌ها و تشكيلات نظارتي حكايت از آن دارد كه با وجود قيمت بالاي نفت در سال‌هاي گذشته، به دليل بي‌انضباطي‌هاي مالي دولت ذخيره قابل توجه ارزي هم در صندوق ذخيره ارزي نمانده است.

در واكنش به تحريم‌هاي جديد و مساله نخريدن نفت از ايران يا صحبت از بستن تنگه ‌هرمز شده يا آنكه برخي مسوولان اظهار داشته‌اند كه غرب به واسطه درگير بودن در بحران اقتصادي فعلي خود نفت ايران را نمي‌تواند تحريم كند، برخي هم اظهار داشته‌اند كه اگر غرب خريد نفت از ايران را تحريم كند خيلي بيشتر از ايران متضرر مي‌شود چراكه ايران قادر خواهد بود به آساني خريداران ديگري جايگزين اروپايي‌ها كند.

اما متاسفانه آنچه اين مسوولان در نظر نمي‌گيرند آن است كه مساله صرفا نخريدن نفت از ايران نيست. مساله اساسي‌تر و بحراني‌تر موضوع حياتي سرمايه‌گذاري در بخش نفت و گازمان بوده و اين دقيقا هدف تحريم‌هاي جديد واشنگتن است.

دنياي اقتصاد
«طرح بهبود محيط كسب‌وكار؛ سوءتفاهم‌ها و راه‌حل‌ها» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم سيد امير سياح است كه در آن مي‌خوانيد:
بررسي و تصويب طرح بهبود مستمر محيط كسب‌وكار1، در مجلس سوءتفاهم‌هايي در ميان برخي دولتمردان ايجاد كرده است؛ سوءتفاهم‌هايي كه اگر متن طرح را با دقت مطالعه مي‌كردند و به دعوت‌هاي مشترك اتاق بازرگاني و مركز پژوهش‌هاي مجلس طي يك سال و نيم گذشته پاسخ مي‌دادند، از اساس پيش نمي‌آمد.

برخلاف تصور برخي منتقدان، هدف طرح بهبود مستمر محيط كسب‌وكار، كاهش رتبه ايران در گزارش‌هاي بين‌المللي كسب‌وكار نظير گزارش انجام كسب‌وكار بانك جهاني نيست؛ چرا كه توليد و سرمايه‌گذاري در ايران با مشكلاتي مواجه است كه در آن گزارش‌ها ديده نمي‌شود و چه بسا رتبه ايران هم در گزارش‌هاي جهاني كسب‌وكار كاهش يابد؛ اما توليد و سرمايه‌گذاري در ايران همچنان مقرون به صرفه نباشد. برخلاف مسائل مطرح شده، طرح بهبود محيط‌ كسب‌وكار هرگز نهادي هم‌عرض سه قوه ديگر ايجاد نكرده است.

«شوراي گفت‌وگوي دولت و بخش خصوصي» به عنوان قلب «سامانه بهبود محيط كسب‌وكار»، صرفا يك شوراي مشورتي است كه در آن برگزيدگان بخش‌هاي خصوصي و تعاوني، مطالبات خود را با مسوولان اقتصادي كشور در ميان مي‌گذارند و براي حل آنها از ابزار استدلال، اقناع و مفاهمه استفاده مي‌كنند. مسوولان دولتي مي‌توانند اين مطالبات را نپذيرند؛ البته رييس اتاق ايران(دبير شوراي گفت‌وگو) حق قانوني اعلام مطالبات مطرح شده در جلسه و پاسخ دولتمردان را دارد تا دولتمردان نتوانند بدون دليل و به راحتي؛ با مطالبه منطقي و قانوني نمايندگان بخش‌هاي خصوصي و تعاوني مخالفت كنند. خوشبختانه به همت اتاق ايران و وزير محترم اقتصاد از فروردين امسال شوراي گفت‌وگو در چارچوب ماده 75 قانون برنامه پنجم عملياتي شده است و تصويب نهايي اين طرح، شوراي گفت‌وگو را نهادينه و به صورت بخشي از سامانه بهبود مستمر محيط كسب‌وكار بازسازي خواهد كرد.

اين طرح، به طور كلي 6 پيام و حكم دارد:
1- الزام دولت به استماع مطالبات كارآفرينان و سرمايه‌گذاران و پاسخگويي به آنها در چارچوب قانون در همه دستگاه‌ها و استان‌ها.

2- منع دولت از اتخاذ تصميمات ناگهاني و غيرمنتظره از جمله در مورد تعطيلي روزهاي كاري.

3- شفاف و نظارت‌پذير كردن معاملات دولتي از جمله مناقصه‌هاي شهرداري‌ها و موارد ترك تشريفات مناقصه.

4- منع دستگاه‌هاي اجرايي و بانك‌ها از تحميل شرايط ناعادلانه در عقد قراردادهاي خود با بخش‌هاي خصوصي و تعاوني.

5- الزام نمايندگي‌هاي سياسي ايران در خارج به كمك به صادركنندگان ايران در بازارهاي هدف و داوطلبان سرمايه‌گذاري در ايران.

6- امكان دسترسي توليدكنندگان خرد و كوچك به بازار مصرف و ايجاد امنيت و بستر كاري لازم براي فروشندگان كم سرمايه.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار