بازدید 5375
ادعاي يك متهم به قتل

چاقو زدم تا فرار کنم نه اینکه بکشم

متهم مي‌گويد: من از ترس فقط قصد دفاع از جانم را داشتم و نمي‌خواستم احسان را بكشم. من فقط مي‌خواستم احسان را از روي خودم بلند كنم تا جانم را نجات دهم. حتي وقتي بقيه آمدند و احسان را از روي من بلند كردند من باز هم از شدت ترس متواري شدم. مقصر ماجرا هم خود احسان بود او حرف‌هايي به برادر بزرگم مي‌زد كه باعث تنبيه من در خانه مي‌شد
کد خبر: ۲۰۵۰۳۸
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۰ - ۰۲:۰۷ 21 November 2011
وكيل نوجواني كه در 17سالگي طي يك نزاع گروهي فردي را كشته است به دادگاه گفت موكلش در دفاع از خود مقتول را با چاقو زده است.

شروع كننده جلسه نماينده دادستان تهران بود كه با خواندن كيفرخواست متهم گفت: مرتضي متهم 19 ساله حاضر در دادگاه دو سال پيش در جريان يك دعواي گروهي جواني به نام احسان را به ضرب چاقو از پا درآورده است. تحقيقات كارآگاهان نشان داد مرتضي و احسان از مدت‌ها پيش با هم دچار مشكل بوده‌اند و روز حادثه هم سر موضوعي بين آنها درگيري فيزيكي پيش آمده كه به قتل احسان منجر شده است. مطابق تحقيقات دادستاني مرتضي مجرم است و به عنوان نماينده قانون براي وي تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم.

حمله دسته جمعي با چاقو و قمه

سپس اولياي دم مقتول به جايگاه آمده و از قضات خواستند حكم قصاص متهم را صادر كنند. آنها اعلام كردند كه داغ فرزندشان را نمي‌توانند فراموش كنند.

در ادامه متهم به جايگاه آمده و در تصريح ماجرا گفت: من كارگر يك بنگاه بودم. روز حادثه از حرفي كه احسان بر عليه من پيش برادر بزرگ‌ترم زده بود و او را به جان من انداخته بود ناراحت بودم. وقتي احسان را ديدم از او در اين باره توضيح خواستم اما او عصباني شده و يكمرتبه شيشه نوشابه‌اي را برداشته و دنبال من دويد. من به سرعت از دست او فرار كرده و خود را به بنگاه رساندم. از داخل مغازه به يكي از دوستانم زنگ زده و موضوع را به وي گفتم.

دقايقي بعد او و يكي از دوستانش با قمه و چاقو آمدند. يكمرتبه سر و كله احسان و 10، 15 نفر از رفقايش پيدا شد. آنها به سمت من يورش بردند در حالي كه احسان از همه آنها جلوتر بود.

مغازه‌دارهاي اطراف هم فرار كردند

متهم ادامه داد: دوستم محمد هم چاقويي را كه همراهش بود به من داد. من اما باز هم از خودم دفاع نكردم و پا به فرار گذاشتم. خيلي ترسيده بودم. آنها قمه در دست‌شان بود و پشت سر من مي‌دويدند و مي‌گفتند مرتضي بايست مي‌خواهيم تو را بكشيم. خيلي وحشت كرده بودم ماجرا آنقدر ترسناك بود كه حتي مغازه‌دارهايي كه آن اطراف بودند هم فرار را بر قرار ترجيح دادند. يكمرتبه يكي از دوستان احسان يك گل پا به من زد و من محكم به زمين خوردم. آنها همگي روي من افتادند و قصد زدن مرا داشتند.

من هم كه از جانم ترسيده بودم فقط يك ضربه چاقو به احسان كه از همه به من نزديك‌تر بود زدم كه به قسمت چپ بدنش خورد.اصلا يادم نيست اين ضربه به بازوي او خورد يا به شكمش اما مي‌دانم او زخمي شد و شروع به ناله كرد. بعد هم برادرانم آمده با جدا كردن ما، بدن زخمي احسان را داخل يك وانت گذاشته و به بيمارستان بردند. بعد هم كه پليس مرا بازداشت كرد و فهميدم احسان كشته شده است. حالا اگر من باعث مرگ احسان شده‌ام حاضرم مجازات بشوم.

هر كاري كردم از شدت ترس بود

متهم افزود: آقاي قاضي من در اين پرونده مظلومم. بارها به بازپرس پرونده گفتم برود و در محل حادثه تحقيق كند و متوجه شود احسان و دوستانش چگونه به من حمله كردند.

حمله آنها آنقدر وحشتناك بود كه من از ترس فقط قصد دفاع از جانم را داشتم و نمي‌خواستم احسان را بكشم. من فقط مي‌خواستم احسان را از روي خودم بلند كنم تا جانم را نجات دهم. حتي وقتي بقيه آمدند و احسان را از روي من بلند كردند من باز هم از شدت ترس متواري شدم. مقصر ماجرا هم خود احسان بود او حرف‌هايي به برادر بزرگم مي‌زد كه باعث تنبيه من در خانه مي‌شد و از اين كار لذت مي‌برد.

موكلم چاره‌‌اي جز دفاع نداشت

در ادامه و پس از اظهارات شاهدان وكيل مدافع متهم به جايگاه آمده و ضربه چاقوي موكل خود را مشمول قانون دفاع از خود دانست و گفت: موكل من نوجواني رنجور بوده و به‌خاطر ضعف جسمي مادرزادي مدام مورد تمسخر و آزار قرار مي‌گرفته اما در مقابل اين خشونت‌ها دست به مقابله به‌مثل نمي‌زده است.

روز حادثه هم وقتي مقتول و دوستانش به سمت وي هجوم برده‌اند و خطر مرگ وي وجود داشته وي با چاقو از خود دفاع كرده است. چون جان موكلم در خطر بوده و پليسي هم آن اطراف نبوده تا به وي كمك كند بنابراين دفاع موكل من در زمره دفاع مشروع قرار گرفته و وي مستوجب مجازات نيست.

پس از شنيدن حرف‌هاي وكيل مدافع متهم، دادگاه وارد شور شد تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كند.

منبع: تهران امروز
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۰
خواهش میکنم رآی دادگاه رو هم بنویسید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۳۰
جالبه که تابناک فقط خبرها رو یکبار می نویسه و هیچوقت دیگه اونو ادامه نمیده تا مردم بدونن نتیجه چی شد.
آره جونه خودت. داره داستان تعریف میکنه. من یهو یه چاقو دستم اومد یهو نفهمیدم کجام یهو چاقو زدم یهو به دستش خورد یهو رفت تو قلبش. اینها چرت و پرتهایی است که اکثر ارازل و اوباش موقع گیر افتادن میگن.چاقو دسته کسی افتاد باید بدونه مرگه خودش نزدیکه. تا اینجور نباشه همه الکی میکشن و میگن نفهمیدیم چی شد!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۳۰
تو كه اونجا نبودي، نمي‌شه حرف نزني، دادگاه مي‌تونه تحقيق كنه نه اينكه مثل تو بشينه پاي اينترنت و همه رو اراذل و اوباش ببينه.
مسعود
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۳۰
ناشناس ! شما با خودت درگیری داری؟ مگه تو قاضی هستی ؟ مگه تو اونجا بودی؟
برچسب منتخب
# توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # صادق زیباکلام # سیل # خداداد افشاریان
آخرین اخبار
وب گردی