بازدید 5672

دختر جوان در دام شیشه ای

اگر تو ماه آسمان عشقم نباشي در ظلمت شب مي ميرم. من خاک پاي تو هستم مرا درياب و تاج سرم باش. او با اين جملات عاطفي و هيجاني آن قدر مرا احساساتي کرده بود که حس مي کردم من هم اگر «صادق» را نداشته باشم مي ميرم و بدون او نمي توانم نفس بکشم.
کد خبر: ۱۸۹۹۸۵
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۴ 12 September 2011
خراسان: پسر مورد علاقه ام در آخرين نامه اش برايم نوشت: اگر تو ماه آسمان عشقم نباشي در ظلمت شب مي ميرم. من خاک پاي تو هستم مرا درياب و تاج سرم باش. او با اين جملات عاطفي و هيجاني آن قدر مرا احساساتي کرده بود که حس مي کردم من هم اگر «صادق» را نداشته باشم مي ميرم و بدون او نمي توانم نفس بکشم.

يک روز غروب که ما در پارک کوهسنگي مشهد قرار ملاقات گذاشته بوديم مرد روياهايم گفت مي خواهد به خواستگاري ام بيايد اما يک مشکل کوچولو وجود دارد. با تعجب پرسيدم: چه مشکلي؟ صادق آهي کشيد و جواب داد: مادرش از دخترهايي که کمي اضافه وزن دارند بدش مي آيد و چون تو کمي چاق شده اي حاضر نخواهد شد به خواستگاري تو بيايد.

با شنيدن اين حرف خنديدم و گفتم: تو به من مي گويي چاق؟ اگر واقعا فکر مي کني افزايش وزن دارم خوب رژيم غذايي مي گيرم و با ورزش تناسب اندام خودم را به دست مي آورم. در اين لحظه صادق سرش را تکاني داد و با حالتي تاسف آميز گفت: تو خبر نداري که چه غوغايي در دلم به پا شده است. مادرم چند دختر را زير نظر دارد و اصرار مي کند که با يکي از آن ها ازدواج کنم. تو بايد هر چه سريع تر کاهش وزن پيدا کني و تنها دارويي که مي تواند تناسب اندام و کاهش وزن سريع براي خانم ها به وجود بياورد شيشه است.

صادق با اين حيله مرا تشويق کرد تا شيشه مصرف کنم. با استفاده از اين ماده شيميايي حس عجيبي پيدا مي کردم و دچار توهم مي شدم.

دختر جوان در دايره اجتماعي کلانتري ۳۵ مشهد افزود: پسر مورد علاقه ام با سوء استفاده از وضعيتي که پس از مصرف شيشه پيدا مي کردم مرا به راحتي طعمه هوس هاي شيطاني خود کرد و تا به خودم آمدم متوجه شدم به شيشه وابسته شده ام. اما ماجرا به همين جا ختم نشد چون متوجه شدم او خودش نيز موادمخدر مصرف مي کند.

حدود ۴ ماه گذشت و ما ديگر به فکر ازدواج و تشکيل زندگي مشترکمان نبوديم بلکه فقط دنبال راهي براي تامين هزينه هاي موادمخدر مي گشتيم تا اين که صادق پيشنهاد داد کيف قاپي کنيم. ما هر روز با موتورسيکلت در خيابان ها پرسه مي زديم و دزدي مي کرديم.

خواهش مي کنم حواستان را جمع کنيد. اين حرف هايي که گفتم قصه نبود بلکه سرگذشت تلخ و عبرت آموز زندگي يک دختر جوان است که در کمتر از ۶ ماه آرزوهاي قشنگ خود را در باتلاق اعتياد و جرم نابود کرده است. شايد درست و منطقي نباشد که بگويم به علت بداخلاقي هاي پدرم و رفتارهاي سختگيرانه مادرم به بيراهه رفته ام چون آن ها هم خير و صلاح مرا مي خواستند اما اي کاش ما در خانه با هم دوست بوديم و براي همديگر احترام قائل مي شديم تا اين بدبختي به سر من نمي آمد. نمي دانم پدر و مادرم که يک عمر با آبرومندي زندگي کرده اند اگر بفهمند دخترشان به جرم سرقت و اعتياد دستگير شده چه حالي پيدا خواهند کرد؟
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# انتخابات # مسعود پزشکیان # مصطفی پورمحمدی # سعید جلیلی # علیرضا زاکانی # امیرحسین قاضی زاده هاشمی # محمدباقر قالیباف # انتخابات ریاست جمهوری