بازدید 4510

نقشه ناپدری برای ارثیه پسرخوانده

از اين که مي ديدم همسرم و خسرو نقشه هاي زيادي براي آينده کشيده اند احساس خوشبختي مي کردم و حتي به فکر افتاده بودم که براي پسرم آستين بالا بزنم و دامادش کنم. اما...
کد خبر: ۱۸۳۵۴۴
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۰ 14 August 2011
خراسان: اعتياد همسرم او را خانه نشين کرده بود و با وجود آن که پدر شوهرم وضع مالي بسيار خوبي داشت و از نظر اقتصادي مشکلي نداشتيم اما نتوانستم با اين مرد کنار بيايم و از او جدا شدم.

پس از آن که از محمود طلاق گرفتم با جواني که قبلا خواستگارم بود ازدواج کردم. او ابتدا قبول کرد که سرپرستي بچه ام را مثل يک پدر واقعي برعهده بگيرد اما پس از آغاز زندگي مشترک با بهانه جويي هاي مختلف آن قدر عذابم داد که مجبور شدم پسرم را به پدرش تحويل بدهم.

همسر قبلي ام نيز پس از دو سال با دختر يکي از اقوام خود ازدواج کرد و ۱۰ سال از اين ماجرا گذشت. من از اين که همسر محمود محبت بيش از حد و مادرانه اي به پسرم داشت خيلي خوشحال بودم و خدا را شکر مي کردم. پدر شوهرم نيز در زمان فوت خود همه دارايي اش را به نام پسرم که تنها نوه اش بود انتقال داد و نگراني براي آينده پسرم نداشتم...

حدود يک سال قبل محمود در حادثه اي فوت کرد و شوهرم با ابراز تاسف از تنهايي پسرمان که الان ۱۹ ساله شده است با اصرار از من خواست تا او را به خانه خودمان بياوريم و برايش سنگ تمام بگذاريم.

با شنيدن اين پيشنهاد خوشحال شدم و از طريق پيگيري هاي قانوني توانستم پسرم را از نامادري  که برايش يک مادر واقعي بود جدا کنم و به خانه خودم بياورم.خسرو روزهاي اول با همسرم غريبي مي کرد ولي چون سال ها از نعمت مهر و محبت پدر معتاد خود محروم بود خيلي زود به شوهرم وابسته شد و به هم انس گرفتند.

از اين که مي ديدم همسرم و خسرو نقشه هاي زيادي براي آينده کشيده اند احساس خوشبختي مي کردم و حتي به فکر افتاده بودم که براي پسرم آستين بالا بزنم و دامادش کنم.

زن جوان که براي مشاوره به دايره اجتماعي کلانتري آبکوه مشهد مراجعه کرده بود افزود: چند ماه قبل همسرم به بهانه گرفتن موافقت اصولي تاسيس يک شرکت بزرگ خسرو را راضي کرد که بخش زيادي از ارثيه خود را بفروشد و به پول نقد تبديل کند.او بيشتر از ۳۰۰ ميليون تومان پول بي زبان پسرم را گرفت و به حساب خود واريز کرد ولي ديگر هيچ خبري نشد و هرموقع فرزندم مي خواست حرفي درباره پيگيري کار شرکت بزند با بداخلاقي هاي ناپدري اش مواجه مي شد.

آن ها سر اين مسئله با همديگر اختلاف جدي پيدا کردند و کارشان به تهديد و زدوخورد کشيده شد اما شوهرم زير بار نمي رود و به خسرو مي گويد اين سهميه مادرت از ارث پدربزرگ تو است و چون در زمان ازدواج يک پسر جوان بوده ام که با زني مطلقه ازدواج کرده ام و آبروي خانوادگيتان را حفظ کرده ام تو بايد از اين پول بگذري و به فکر استفاده از بخش ديگر ارثيه خودت باشي.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف # صادق زیباکلام
وب گردی