در هفته اخير، ماجراي توقيف كتاب يك نويسنده آمريكاي لاتين، به مهمترين بحث محافل ادبي كشور و حتي برخي نقاط جهان تبديل شد، اما همچنان سؤالات بيپاسخي درباره شيوه مميزي كتابها، به ويژه آثار ادبي وجود دارد.
دكتر محمدرضا جوادي يگانه، استاديار جامعهشناسي دانشگاه تهران، در نقدي به همين بهانه، خواستار شفاف كردن موضوع مميزي براي جامعه و نيز تلاش براي تفكيك مخاطب شده است.
به گفته وي، اگر از نظر ارشاد اين کتاب، صلاحيت انتشار ندارد، چگونه و طبق چه روالي مجوز گرفته است و اگر مطابق نظر وزير ارشاد (که درست نيز هم هست)، در ميان 50 هزار عنوان کتاب منتشر شده در سال (که البته بسياري از آنها مانند کتابهاي فني و کمک آموزشي در معرض نظارت نيستند)، اين خطا طبيعي و قابل تحمل است، چرا اين تساهل درباره ناشران و نويسندگان مراعات نميشود و با کوچکترين خلاف آنها، برخورد ميشود؟ عامل تخلف چه کسي بوده؟ مدير اداره کتاب و يا بررس کتاب، و کدام متخلف برکنار شده است؟ آيا تخلف، از روي سهلانگاري بوده يا رويه نادرستي در بررسي محتواي کتابها وجود دارد که بايد اصلاح شود؟
اين پرسشها، مسائلي است که در نظارت بر آثار ادبي، همواره مورد ابهام بوده و بحث درباره آن، ميتواند به روشن شدن مسئله کمک كند. اين يادداشت براي روشن شدن برخي از اين مسائل نوشته شده است... .
نظارت بر آثار ادبي نيز هر چند مقولهاي جدليالطرفين است و ميتوان دلايل فراواني له و عليه آن آورد، اما به نظر نگارنده، عواقب و پيامدهاي خالي گذاردن عرصه ادبيات از نظارت حکومت بر آن، آنچنان زياد است که در نهايت به زيان جامعه و نيز ادبيات خواهد انجاميد. لذا بحثي در باب ضرورت نظارت بر آثار ادبي نيست، بلکه چگونگي اين نظارت است که محل نزاع است... .
مسئله اساسي درباره ادبيات اين است که اثر ادبي، به تنهايي خوانده ميشود و لذا ميتوان با اثر ادبي معاملهاي متفاوت از سينما و تلويزيون داشت. قسمت توصيف رقص زينت در «طوفان ديگري در راه است» نوشته سيد مهدي شجاعي، يک جزء ضروري داستان است و البته اين نوع توصيف، که شجاعي تلاش دارد جنسي بودن آن رقص را به خواننده بباوراند، هرگز نميتوانست در فيلم به نمايش درآيد. لذا مميزي اثر ادبي، مقولهاي خاص است. تعداد کم مخاطب و تيراژ پايين و نيز اثرگذاري به شرط خواندن تمام متن، از ديگر ويژگيهايي است که اثر ادبي را از تصوير متمايز ميکند. لذا سختگيري نظام اخلاقي جامعه با آثار نمايشي بايد بيشتر از آثار ادبي و متني باشد.
نکته ديگر اينكه، در هر حال روزي نظام فرهنگي جامعه، بايد به سمت تفکيک مخاطب پيش رود. به تازگي تلويزيون، براي نمايشهاي واجد صحنههاي خشونتآميز، نشانهاي براي ممنوعيت نمايش آن براي کودکان زير 10 سال (مانند ساير کشورهاي جهان) وضع کرده است. همين مسئله نيز درباره آثار حاوي مضامين جنسي نيز صدق ميکند. تأثير يک توصيف جنسي بر افراد متاهل و ميانسال کمتر از جوانان و مجردان است... .
ارشاد بايد معيارهاي مميزي خود را مشخص و منتشر کند (که ظاهرا تدوين نهايي و تصويب آن بر عهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي است). هرچند که نميتوان تمام معيارها را منتشر کرد و نيز احصاي تمام اين معيارها روشن نيست، اما روشن و علني بودن آن، اين حسن را دارد که کسي که ميخواهد داستاني بنويسد (يا ترجمه کند)، ميداند که معيارها چيست و لذا حداقل اصول آن را مراعات ميکند... .
بخشي از ارزيابي طبق آييننامههاي داخلي است. نظير آييننامههايي که شوراي عالي انقلاب فرهنگي دارد. يا آئيننامه داخلي وزارت خانه و نظرات مديريت اداره کتاب». اما اين آيين نامهها داخلي است، به اطلاع عموم نميرسد و چون داخلي است، قابل نقد هم نيست.
مثالي از روشن بودن (نسبي) معيارها، در مميزي سينما است که همه ميدانند که نمايش زن بيحجاب مجاز نيست. اين به انتخاب کارگردان است که زن را در خانه و در نمايش خصوصي نشان دهد و يا از آن پرهيز کند و يا حتي از روشهاي پنهان نمايش جنسيت (مانند بيان استعاري و نمادين، يا مثلا انداختن شال با رنگهاي تند بر روي روسري) استفاده کند... .
متن كامل را در ستون «مقالات» بخوانيد.