بازدید 5540

آزار دختر معلول ذهنی توسط ناپدری

یکی از دخترانم معلول ذهنی است و ۲۷سال سن دارد. از مدتی قبل متوجه شدم که او مضطرب و نگران است و انگار از مسئله‌ای رنج می‌برد. من موضوع را جدی نگرفتم تا اینکه دخترم از خانه فرار کرد.
کد خبر: ۱۵۰۴۳۶
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۴ 26 February 2011
خراسان: بعد از مرگ شوهرم تصمیم گرفتم برای بچه‌هایم هم پدر باشم و هم مادر، اما افسوس که به اصرار خانواده‌ام تن به ازدواجی عجولانه دادم و همسر مردی عیاش و هوسران شدم که بویی از انسانیت و معرفت نبرده است.

زن ۴۸ ساله در حالی که صدای بغض گرفته‌اش حکایتی غم بار از ضجه‌های غریبانه او در شب‌های دلتنگی‌اش داشت در مرکز مشاوره پلیس خراسان رضوی افزود: یکی از دخترانم معلول ذهنی است و ۲۷سال سن دارد. از مدتی قبل متوجه شدم که او مضطرب و نگران است و انگار از مسئله‌ای رنج می‌برد. من موضوع را جدی نگرفتم تا اینکه دخترم از خانه فرار کرد. گم شدن این بچه بی‌آزار برایم خیلی نگران کننده بود و با کمک برادرم پس از چند ساعت او را داخل یک پارک در حالی که گوشه‌ای نشسته بود و از سرما به خود می‌لرزید و گریه می‌کرد پیدا کردیم.

«ملوک» حاضر نبود به خانه برگردد و ما با توسل به زور او را به منزل بردیم.

مادر دل شکسته اشک‌هایش را پاک کرد و افزود: من در مورد این رفتارهای فرزندم مشکوک شده بودم و متاسفانه با اندکی دقت فهمیدم که ناپدری‌اش او را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد. با اطلاع از این موضوع قلبم گرفت و نمی‌توانستم چیزی به کسی بگویم چون اگر برادرانم بویی از این مسئله ببرند خون به پا خواهند کرد. به ناچار فرزند بی‌گناهم را به یکی از موسسه‌های نگهداری دختران وابسته به سازمان بهزیستی بردم و دوری از پاره تنم را به جان خریدم اما افسوس که از عهده هزینه‌های نگهداری فرزندم در این مرکز برنمی آیم و می‌ترسم بچه‌ام را به خانه برگردانم.

زن ۴۸ ساله آهی کشید و افزود: نمی‌دانم چرا بدون انجام تحقیقات درست و حسابی و فقط برای اینکه مونس و همدمی داشته باشم تن به این ازدواج شوم دادم.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار