بازدید 18996

تصاویر: تشییع شهدای گمنام در روستای کوتنا

کد خبر: ۱۴۴۶۵۶
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۹ 27 January 2011
تشییع شهدای گمنام در روز اربعین حسینی
حوزه علمیه امام صادق روستای کوتنا ـ شهرستان قائم شهر




















































































تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵
انتشار یافته: ۲۸
از تصاوير اين چنين برداشت مي شود كه اين روستا عالم خيز وشهيد پرور است، اي كاش اين روستا را معرفي مي كرديد.
زنده باد ياد ونام شهيدان اين سرو قامتان هميشه ي تاريخ. ان شاء الله با سيد و سالار شهيدان محشور شوند.
پاسخ ها
رمضانی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۵۵ - ۱۳۸۹/۱۱/۰۷
روستای کوتنا در نزدیکی شهرستان قائم شهر دارای حوزه علمیه ای است که به نام حوزه علمیه امام صادق علیه السلام یا حوزه علمیه کوتنا معروف می باشد روحانیون و علمای که در تصویر می بینید در این روستا مشغول تحصیل یا تدریس هستند .
سلام
دستتون واقعا درد نکنه
دست مریزاد
اجرتون با خود این شهدا
خیلی عالی بود
یا حق
تصاویر بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود ،روحانیت باید اینگونه بدون تکلف با مردم همراه باشند.
خاک مزارتان سرمهء چشمانمان
روحشان شاد
شهيدان زنده اند الله اكبر
روح شهدا با روح اربابشان امام حسين (ع) محشور باد.
تشکر فراوان ...
روستاي عجيبي است ... حوزه علميه هم داره ... روحانيونش هم بي تکلف در ميان مردم هستند... مردمش مقيد هستند ... زنان آنجا در تشيع جنازه طبق دامادي حمل مي کنند ... خيلي زيباست ... هنوز سنت ها و اعتقادات پاک وجود دارد ...
اي کاش اين روستا را بيشتر معرفي مي کرديد ...خوشا بحالشان.
شبای جمعه که میشه
دلا بهونه میگیره
هر کی میاد سر یه قبر
ازش نشونه میگیره
یکی سر قبر پدر
یکی کنار مادرش

یکی کنار خواهر و
یکی پیش برادرش
امایه مادرغمگین و آرام
میاد کنارشهید گمنام
یه جعبه خرما برای
فاتحه خونی میاره
آرو میاد میشینه و
سر روی سنگش میذاره
میگه تو جای بَچمی
گوش بده به حرفای من
از بس که اینجا اومدم
درد اومده پاهای من
آخر نگفتی کسی رو داری
یاکه مث من بی کس و کاری
مگه تو مادر نداری
برای تو گریه کنه
غروب پنجشنبه بیاد
به قبرتو تکیه کنه
غصه نخور من مادرت
منم همیشه یاورت
نمیذارم تنها بشی
مدام میام بالا سرت
از تو چه پنهون
یه بچه دارم
چند ساله از اون
خبر ندارم
آخ که دلم برات بگه
از پسرم یه خاطره
موقع جبهه رفتنش
ساعتی که میخواست بره
از اون لباس خاکی و
از اون پیام آخرش
هرقدمی میرفت جلو
نگا میکرد پشت سرش
دیگه نیومد
رفت ناپدید شد
چشام به درب
خونه سفید شد...
دیگه از اون روز تا حالا
منتظر زنگ درم
بس که دلم شور میزنه
نصفه شب از خواب میپرم
کاشکی بود و نگاه میکرد
یزید سرش رفت بالا دار
سزای اعمالشو دید
لکه ننگ روزگار
من مطمئنم الآن اگر بود
سرگرم شادی از این خبر بود..
او شبی که نشون میداد
صدام چشاشو بسته بود
یادم اومد لحظه ای که
دل مارو شکسته بود
روزایی که نمک میریخت
روداغ قلب پدرا
داغ برادر میگذاشت
رو سینه برادرا
الحمدلله
دعام اثر کرد
سوی جهنم
عزم سفرکرد...
***
بسه دیگه خسته شدی
دوباره خیلی حرف زدم
با اینکه قول داده بودم
امابازم گریه شدم
با صد امید و آرزو
مادر مفقود الاثر
بلند شد از کنار قبر
شاید براش بیاد خبر
چند ساله مادر...
کارش همینه...
خبر نداره..
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود
احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد
این نامرادی شیوه مردم نمی شد
ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد
در جبهه یا زهرا(س) مرا بر باد می داد
امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم
حال و هوای لحظه های جنگ دارم
فرسنگها دورم ز وادی محبت
با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت
مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته
از بخت بد، درب شهادت گشته بسته
من ماندم و متن وصیت نامه پیرجماران
من ماندم و شرمندگی از روی یاران
من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش
من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش
از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم
آن معنویتهای جنگ از یاد بردم
خود را به انواع گنه آلوده کردم
در راه ناحق کوششی بیهوده کردم
از دفتر دل نام الله پاک کردم
دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
اکنون پشیمان آمدم با این
یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا
مردم شهید پرور ایران و اهالی روستای کوتنا افتخار بزرگی نصیب شما شد است شهدای گمنام همانند مادرشان حضرت زهرا مقام و جایگاه ویژه دارند مادر یکی از شهیدان مفقود الاثر پس از فوتش بخواب فردی میاید مادر این شهید که سالهای بعد پیکر شهیدش را اوردند در حال تطهیر در رودخانه ای دیده میشود که ناگاه برقی از اسمان امده و این مادر شهید را با خود میبرد وقتی سوال میکنند میگویند در سالهای که این مادر منتظر فرزند خود بوده درب حیاط را در بعضی از ایام باز میگذاشته است خدا بخاطر این انتظار مقامی به این مادر علویه عنایت کرده و قصر او در بهشت همجوار قصر نبی رحمت محمد ابن عبدالله قرار گرفته است خدایا این حقیر را که روزی همسنگر شهدا بوده و امروز گرفتار دنیا شده است را به مقام شهدا ببخش و همنشین ایشان قرار بده
آن شعر که در وصف شهیدان گفتی

از گنج نهان گفته و خوش دُر سُفتی

درد دل شاهدان و گمنامان بود

از غربت و داغ آن عزیزان گفتی




سالی گذشت ، باز نیامد وعید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد


امروز هم نیامد و غم خانه را گرفت
امروز هم دو مرتبه باران شدید شد

مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت
امسال هم بدون تو سالی جدید شد

ده سال تیر و آذر و اسفند و... خون دل
تا فاو و فکه رفت ولی ناامید شد

ده سال گریه های مرا دید وگریه کرد
اما به من نگفت چرا ناپدید شد

ده سال رنگ پنجره های اتاق من
هم رنگ چشم های سیاه سعید شد

بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج
مادر نگفته بود که بابا ، شهید شد!
ما عکس شهدا را میبینیم ولی متاسفانه عکس شهدا عمل میکنیم
امیدوارم مسئولین ببینند که با خون بهترین جوانان این مملکت به اینجا رسیده . کجایند مردان بی‌ ادعا. همشهری یه روزی همرزم بودیم، اما امروز ...
برچسب منتخب
# توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف # صادق زیباکلام # سیل
وب گردی