رهبر معظم انقلاب در رهنمودهای جدیدشان پیرامون انتخابات، اذهان عمومی را به یکی از آسیبها و چالشهای مهم اما مغفول در فرایند انتخابات معطوف کردند. آفت و خطری بهنام «دو قطبیهای کاذب».
«قطببندی سیاسی» در عرف انتخابات ایران و جهان خارج، مفهومی آشنا و دیرپاست. با اندکی تسامح میتوان مفهوم قطببندی را صورت دیگری از «جبههبندی» و یا «صفآرایی» انتخابات فرض کرد. آرایش نیروها و بازیگران حزبی زیر لوای یک اردوگاه یا قطب سیاسی جزو واقعیتهای بدیهی و اقتضای ذاتی هر انتخابات بهمثابه یک مسابقه و رقابت است. چنانکه تجربه ادوار مختلف انتخابات در ایران و سایر جوامع دلالت بر این دارد که هر یک از جریانهای فکری و سیاسی، در نبود یک نظام حزبی مدرن، تلاش میکنند خیل حامیان و همفکران خویش در بدنه جامعه را در قالب اردوگاه یا قطبی مشخص سازماندهی و بسیج کنند.
حال سوال این است که چه زمانی و تحت چه شرایطی اندیشه قطببندی سیاسی به عنوان یکی از ملزومات «انتخابات رقابتی» معنا و کارکرد واقعی خود را از دست داده و به ضد و آنتیتز خود تبدیل میشود و موجی مخرب و زیانبار در بستر عقلانی جامعه میافکند؟ نشانهها و مظاهر قطببندی کاذب را در کجا و چهره کدام رفتارها، رویکردها و حوادث باید جست و در فضای سیاسی اکنون ایران چنین الگوی رفتار و این گونه «بازی سیاسی» از چه منابع و مصادری ممکن است بروز و ظهور کند؟ عوارض و آثار پیدا و پنهان سیطره این مدل و الگوی کنشگری ناهنجار بر فضای انتخابات چیست؟ چه فرصتهایی را از جامعه، نظام و سیستم سیاسی و انقلاب اسلامی سلب میکند؟ کدام رشته از رفتارها، موضعگیرها و تصمیمها در عملکرد چهرههای سیاسی، مدیران تصمیمگیر و یا حتی نهادهای حقوقی ممکن است به بروز چنین دوآلیسم نامیمون در صحنه انتخابات منتهی شود؟
1-در رفتار و نگرش گروهها و جریانهای سیاسی: واقعیتها و تجارب سیاسی جامعه ایران مبیّن این است که بستر و خاستگاه اصلی پدیده ناهنجار دو قطبی کاذب همانا سنت فکری و سیره رفتاری برخی جریانهای سیاسی است.
البته از حیث کمیت و کیفیت تمایل و گرایش گروههای سیاسی به الگوی قطببندیهای کاذب، میتوان دو طیف را از همدیگر متمایز کرد: گروهی که بر پایه «ایدئولوژی» و بینش گفتمانی، میل و گرایش به سمت قطببندی کاذب در صحنه انتخابات دارد و گروه دیگر که برحسب موقعیت سیاسی خویش و تفسیرش از شرایط جامعه، قطببندی کردن فضای انتخابات را در دستور کار قرار میدهد.
گروه نخست، پیدا است که در قاموس این گروه ، قطب بندی فضای انتخابات حکم یک «راهبرد و تفکر لایتغیر» را دارد که در تمام اعصار و ادوار آن را سرلوحه رفتار اعضا و حلقات محفلی خویش قرار میدهد. این جریان در ذیل تفسیر و تعریفی ایدئولوژیک از صحنه سیاست، میدان انتخابات را نیز به مثابه کارزار مواجهه دو نیروی حق و باطل یا قطب خیر و شرّ میپندارد. از همین رو رفتار و کنشهای آن در وادی انتخابات از سطح رقابت و چالش با افکار و برنامههای رقیب فراتر رفته و رنگ و ماهیت ستیز با موجودیت و مشروعیت جریان رقیب را بهخود میگیرد.
تاریخ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی خاطرات و آموزههای بسیار از نقشآفرینی جریانهایی که آشکارا صحنه سیاست را از منظر ایدئولوژیک و تفسیرهای تنگنظرانه نگریسته به یادها سپرده است. در دوران حیات پربار حضرت امام(ره) انجمن حجتیه پرچمدار چنین تفکری در صحنه جامعه بود. رسوبات این مشرب و نحله ایدئولوژیک متاسفانه به اشکال دیگری هنوز در بخشهایی از فضای جامعه خودنمایی میکند. این جریان به شکل بیپروا در تقابل با اصول و محکمات تفکر رهبر معظم انقلاب یعنی اصل مشارکت گسترده و حداکثری حرکت میکند. گفتار، رفتار و رویکرد آن در صحنه سیاست از نوعی است که رأی مردم و نقش آن در پای صندوقهای را تزئینی میخواند و مشروعیت و حجیتی بر انتخاب و اراده سیاسی جامعه قائل نیست.
آثار و تبعات زیانبار این سنت و سیره سیاسی بر موجودیت و مشروعیت نهاد انتخابات در نظام اسلامی و نیز بر پایگاه و تکیهگاه مردمی آن بیشمار است.
گروه دوم، به اقتضای منافع و موقعیت سیاسی خویش در کارزار انتخابات، ایده دو قطبی سازی را به عنوان یک «تاکتیک» و سلاح کارساز برای تحریک و تهییج افکار عمومی و در نتیجه خارج کردن رقیب از دور رقابت دنبال میکند. این گروه در انتخاب چنین تاکتیک انتخاباتی در حقیقت به تبعیت از تئوری هدف وسیله را توجیه میکند، کسب پیروزی به هر بهای ممکن را در سر میپروراند. معالاسف این رویکرد به قطببندی صحنه انتخابات در سالهای اخیر در ذهن و ضمیر شماری از بازیگران و کارگردانان صحنه سیاست جاخوش کرده است.
بارزترین نشانههای این تمایل و اشتیاق به قطبی سازی انتخابات را میتوان در ادبیات و مفاهیمی که برای صورتبندی و تئوریزه کردن صحنه سیاست در آستانه انتخابات تولید میشود، مشاهده کرد. ادبیات و عناوینی که آشکارا ترجمه دیگری از نزاع کلاسیک حق و باطل است. نظیر؛ قطببندی میان دموکراسیخواهی و ضددموکراسی، قطببندی اعتدال و افراط، قطببندی ولاییها با ضدولایت فقیهها، انقلابیون و ناانقلابیون، اسلام سرمایهداری و اسلام ناب و این قصه سر دراز دارد.
این دور از انتخابات مجلس نیز از گزند این رویکرد برخی گروهها و تکاپوی آنها برای ایجاد قطببندی کاذب و ایجاد شکاف و تفرق میان دوستداران و معتقدان انقلاب بهدور نیست. از هم اکنون میتوان ردپا و نشانههایی واضح در خروجی رسانهها و تریبونهای برخی از بازیگران سیاسی به چشم دید که به زعم خویش در پی بالابردن درجه غلیان احساسات جامعه با تولید مفاهیمی غریب و بیگانه با تفکر امام و رهبری هستند مفاهیمی مثل انتخابات آینده صحنه تقابلی خواهد بود میان؛ جبهه «صلحخواهی و جنگطلبی»، «ایران آزاد و ایران منزوی انقلابیون» و یا تقابل میان «اطاعتگران محض از ولایت و انقلابیون ناب با غیرولاییها» و ...
2-در رفتار و عملکرد نهادهای متولی انتخابات: رهبر معظم انقلاب در حرکتی نمادین و مهم بلافاصله بعد از اتمام اولین مرحله بررسی صلاحیت نامزدان انتخابات، با اعضای شورای نگهبان به گفتگو نشستند. در این دیدار ایشان با صراحت، مقوله «مشارکت عمومی در انتخابات» را نه تنها یک ضرورت و فریضه خواندند بلکه تلاش برای گستردن چتر مشارکت سیاسی در این انتخابات را برای همه نهادها و مسئولان امور یک تکلیف قلمداد کردند.
از راهبرد رهبر معظم انقلاب به وضوح میتوان دریافت که موضوع دوقطبی کاذب که ایشان بلافاصله بعد از راهبرد«مشارکت گسترده» آن را مطرح کردند، میتواند از رفتار یا رویکرد برخی نهادها و نیروهای موثر نشأت بگیرد.
خروجی و برآیند رفتار و تصمیمگیری نهادها و مدیران در صورتی که شائبه تقویت یک جبهه سیاسی و تضعیف جریان سیاسی دیگر را داشته باشد سمّ بزرگی برای فرایند مشارکت است و در عمل بخشی از نیروهای جامعه را به این قضاوت درست یا غلط سوق میدهد که گویی قوای حکومتی نگاهی جانبدارانه و حمایتی به سمت یکی از جریانهای سیاسی پیدا کردهاند.
رهبر معظم انقلاب در هر مرحلهای از انتخابات، نهادها و متولیان انتخابات را به حرکت بر مناط قانون و عمل به مرّ موازین حقوقی توصیهکردهاند. طبیعی است در قاموس چنین نگرشی به مدیریت انتخابات نباید سلایق و علایق شخصی مدیران و مجریان محلی از اعراب داشته باشد. مجریان و ناظران انتخابات طبق این محکمات تفکر امام و رهبری نمیتوانند فضای مشارکت و د ایره حضور طیفها و نیروهای درون انقلاب را به میل و خواسته خویش دچار قبض و بسط سازند. از همین رو بود که طیفی از نیروهای انقلاب با نگاهی انتقادی در این دور از عملکرد هیاتهای اجرایی و مرحله اول بررسی صلاحیتها نگریستهاند و این دغدغه به صورت جدی از سوی وفاداران به اندیشه «مشارکت حداکثری» مقام معظم رهبری مطرح شد که رکن مدیریت اجرایی انتخابات در مواردی از چهارچوب نظامات قانونی فراتر رفته و خروجی عملکرد آن در خصوص صلاحیت برخی نامزدان اصل رقابت گسترده را به خطر انداخته است.
لذا با تامل در مواضع معطوف به انتخابات معظمله در یکسال اخیر به صورت صریح میتوان گفت که ایشان بیش از هر چیز دغدغه مشارکت گسترده و تقویت پایگاه مردمی نظام در انتخابات را دارند و همه ارکان حاکمیت و نیروهای جامعه را مکلف به حرکت در مسیر یک انتخابات رقابتی پرشور کردهاند
3- در عملکرد قوای سهگانه: نهادها و قوای سهگانه حکومت همواره در آستانه انتخابات در معرض این چالش قرار دارند که تحتتأثیر امواج هجمههایی که از ناحیه نمایندگان و نیروهای حاضر در صحنه رقابت انتخاباتی متوجه عملکرد آنها میشود، به تقابل و درگیری یا کمک به ایجاد دوقطبیهای کاذب کشیده شوند. بر همین اساس برهه «رقابت انتخاباتی» و کشمکش نیروهای معارض در صحنه که همواره با نطقها و بیانیههای چالشگرانه همراه است، یکی از آزمونهای دشوار «مدارا و بردباری سیاسی» نهادهای حاکمیت است. در ادوار گذشته انتخابات این عارضه به شکل حادتر و عمیقتر تجربه شد. بهگونهای که کاندیداهای برخی جناحهای سیاسی برای تهییج اردوی هواداران خویش و یا تخریب پایگاه انتخاباتی رقیب از به چالش کشیدن و اتهامزنی به هیچ یک از ارکان حاکمیت از سپاه پاسداران انقلاب گرفته تا قوه قضائیه، مجلس و حتی مراجع و حوزههای علمیه دریغ نورزیدند.
نشانههای اولیه آفت قطببندی کاذب در این مرحله به اشکال دیگری ممکن است در رفتار و مواضع برخی مدیران و وابستگان به قوای حکومتی بروز و ظهور کند. پیشتاز این حرکت نامیمون، رسانهها و تریبونهای رسمی و غیررسمی متعلق به قوای حکومتی است که با دستی گشاده برای زیر سوال بردن مشروعیت و کارآمدی مدیریت قوه دیگر تقلا میکنند. صرفنظر از این که در مسیر این انتخابات که رقابت بر سر کرسیهای نمایندگی مجلس است، نمایندگان مختلف برای ترمیم یا تقویت پایگاه انتخاباتی خویش ممکن است پنجه نقد و حتی اتهام بر صورت تیم مدیریتی دولت، دستگاه قضایی و حتی مجلس بیندازند اما آنچه اکنون مایه نگرانی و مستلزم چارهاندیشی است، کورس رقابتی است که برخی تریبونهای رسمی این قوا برای تخریب یا تخطئه چهره همدیگر بویژه سران دستگاهها پیش گرفتهاند. مواردی مثل؛ جدال قلمی و حتی کارزار حیثیتی دستاندرکاران حوزه ستادی و رسانهای این قوا بر سر «میزان محبوبیت روسای خویش» در آستانه دیدار با دانشجویان در سالروز واقعه 16 آذر یا استفادههای تبلیغاتی و مصادره به مطلوب پروندههای مهم فساد و تخلف که بدست قوه قضائیه گشوده شده است در همین راستا باید واکاوی و چارهجویی شود.
جمعبندی: چرا قطببندی غیرواقعی سمّ مهلک صحنه انتخابات است؟
1-الگوی قطببندی غیرواقعی و یا کاذب، قبل از هر چیز ضد اصل طلایی و گرانمایه انتخابات یعنی «رقابت» است زیرا این الگوی بازی سیاسی قبل از هر چیز یکی از غیراخلاقیترین و ناعادلانهترین نوع کنش انتخاباتی را که همانا «انحصار» باشد، بر فضای سیاسی جامعه حکمفرما میسازد. بهگونهای که همه چیز در تحت مهمیز و سیطره دو جریان درمیآید. در چنین صحنه کانالیزه شده به دست دو اردوگاه، نه تنها نیروهای مستقل و غیرحزبی فرصت ابراز وجود و نقشآفرینی نمییابند بلکه شمار زیادی از گروهها و هستههای سیاسی بهصرف تمکین نکردن به هژمونی دو جریان مسلط به گوشه انزوا رانده میشوند.
2- در الگوی دوقطبی انحصاری، آنچه به فراموشی سپرده میشود، «برنامهها و اندیشههای احزاب و کاندیداها» و مدعیان حضور در کرسی نمایندگی برای کارآمدی نهاد قانونگذاری است. مهندسان و طراحان این الگوی بازی انتخاباتی آشکارا همه چیز را برمحور «سلب و نفی» طراحی میکنند و سخن و کنش ایجابی و سازنده به سخره گرفته میشود.بیانیهها، شعارها و مانیفستهای انتخاباتی دو جبهه درگیر عمدتاً بر لحن و ادبیات تخطئه و انکار مشروعیت حریف انتخاب و عملیاتی میشود. طبیعی است وقتی هدف فتح مجلس و بهارستان به هر قیمت و با هر ابزار ممکن باشد، در یک فضای هیجانی و هیستریک همه چیز بر مدار له یا علیه(شعار یا با منی یا برمن) پیش خواهد رفت و همت کاندیداها بر قرار گرفتن زیر بیرق یکی از دو قطب مسلط خواهد شد نه تلاش برای جلب اعتماد عمومی و ارائه اندیشه و اثبات و توانمندی خویش.
دود اصلی پدیده دوقطبی انحصاری فقط به چشم نظام که در پی بالابردن استاندارد و کارآمدی نهاد قانونگذاری از رهگذر انتخابات است، نمیرود. لطمه سنگین و میوه تلخ آن کام شهروندان و انتخاب کنندگان را هم زهرآلود میکند. این ناهنجاری قبل از هر چیز جوهره عقلانیت و فرصت تأمل را از کف اکثریت جامعه میرباید. زیرا الگوی «بازی بر محور دوقطبی کاذب» عملاً احساسات و عواطف جامعه لایههای نسل جوان را هدف و مخاطب قرار میدهد. شبانه روز در پی یارگیری از نیروهای نابالغ و هیجان زده است دقیقا با به شیوه و سنت یارکشی در میادین مسابقات ورزشی و قرمز و آبی لشگر هواداران. در چنین فضای آکنده از شور و غلیان است که کارگردانان صحنه رقابت دوقطبی کاذب به مقصود و آمال خویش که فتح خاکریز قدرت نایل میشوند. این در حالی است که در یک فضای عقلانی شهروندان برای ایجاد نهادهای کارآمد و پاسخگو برای انتخاب نخبگان و شایستگان نیازمند بستری از آرامش و منطق و محاسبهگری است پس میتوان نتیجه گرفت که بیشترین صدمه را از الگوی قطب بندی کاذب، هسته مرکزی انتخابات یعنی «اصل انتخاب» متحمل میشود.
با این اوصاف تردید نباید داشت که ایده قطببندی غیرواقعی و کاذب چنانکه بهعنوان یک «الگوی رفتاری» در صحنه سیاست ایران نهادینه شود، بسیاری از اندوختهها، ارزشها و مواریث نظام انتخاباتی این مرز و بوم را بر باد خواهد داد.