قتل زن بیگناه به جرم خیانت!
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، در جنایتی هولناک مدعی است به خاطر بیماری روانی که دارم زن خائن ام را خفه کرده ام پس از ۸سال کارشناسان پزشکی قانونی جنون او را رد کرده و مدعی شدند که قاتل در زمان جنایت اختیار داشته است بنابراین این متهم با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری یک استان البرز به قصاص نفس محکوم شد.
قتل در بدبینی شوهر
رسیدگی به این پرونده ۱۰ سال پیش از وقتی شروع شد که مرد ۳۶ساله ای هراسان با پلیس تماس گرفت و مدعی شد که همسرش را به خاطر خیانت کشته است.
وقتی تیمی از کارآگاهان البرز راهی خانه این مرد شدند با زن جوان ۳۲ساله ای روبرو شدند که در نخستین معاینه پزشکان اورژانس نشان می‌داد وی در اثر خفگی جان باخته است.
خیلی زود باتوجه به اینکه عامل قتل خودش را به پلیس معرفی کرده بود بازداشت شد و به پلیس آگاهی منتقل شد.
قتل بخاطر خیانت
این متهم ۳۶ساله در بازجویی ها گفت: من همسرم را بخاطر خیانت در خانه خفه کرده ام من همسرم را کشتم چون فکر می کردم به من خیانت کرده است.
من در بازار صاحب یک مغازه هستم و وضع مالی خوبی دارم .آن روز در محل کارم بودم که همسرم چند بار با من تماس گرفت و پرسید چه ساعتی به خانه برمیگردم. من از رفتار او تعجب کردم. چند دقیقه بعد دخترم از دبستان با گوشی ام تماس گرفت و گفت معلمشان به مدرسه نرفته و ازمن خواست تا دنبالش بروم و او را به خانه برگردانم. من به دنبال دخترم رفتم و او را به خانه آوردم.
وقتی وارد خانه شدم همسرم در حال صحبت کردن با تلفن بود .او فورا گوشی تلفن را قطع کرد و گفت در حال صحبت کردن با مادرش بوده است و به آشپزخانه رفت. چند دقیقه بعد بار دیگر موبایل همسرم زنگ خورد اما همسرم جواب نداد .من از او خواستم تا جواب تلفن را بدهد اما قبول نکرد و گفت بعداً پاسخ می دهد .شماره یک غریبه روی گوش همراه همسرم افتاده بود و من به موضوع مشکوک شدم و گمان کردم او به من خیانت کرده است.
من و همسرم سر این موضوع با هم درگیر شدیم نمی دانم چطور شد که در یک لحظه او را خفه کردم .من وقتی به خودم آمدم که دیگر همسرم نفس نمی کشید. خودم ترسیده بودم که همان لحظه با پلیس تماس گرفتم ...
قاتل بیمار روانی است
به دنبال اعتراف های مرد جوان ،پدر و مادر وی مدارکی را به پلیس ارائه دادند و گفتند پسرشان سال هاست از بیماری اعصاب و روان رنج می برد و ۱۰ سال است که دارو مصرف می کند. او احتمالا در حال جنون همسرش را کشته است. با این ادعا از پزشک معالج شایان تحقیق شد.
این پزشک گفت:این مرد از بیماری دوقطبی رنج می برد و ۱۰ سال بود که تحت درمان قرار داشت. در سال هایی که او و همسرش برای مشاوره پیش من می آمدند مقتول همیشه به خاطر بدبینی های متهم از او شکایت داشت و ما چندین جلسه مشاوره برای رفع بدبینی های وی برگزار کردیم او به بیماری افسردگی مبتلا بوده است.
با این اظهارنظر پزشک معالج ،شایان به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند اگر چه وی به اختلال شخصیت و افسردگی مبتلا است اما این بیماری رافع مسئولیت وی نبوده است. با این اظهار نظر شایان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت : ۱۰ سال قبل وقتی فهمیدم به بیماری دو قطبی مبتلا هستم حق طلاق را به همسرم دادم و از او خواستم اگر روزی بیماری افسردگی من بدتر شد و حال خودم را نمی فهمیدم ،دو فرزندم را بردارد و مرا برای همیشه ترک کند تا به آنها آسیبی نرسانم. ولی آن روز وقتی دیدم به طور مشکوک با تلفن حرف می زند گمان کردم در حال خیانت کردن به من است.به همسرم گفتم به او حق طلاق داده ام تا هر وقت خواست از من جدا شود اما من نمی توانم خیانت او را تحمل کنم . من و همسرم سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و او را خفه کردم . اما واقعاً قصد کشتن او را نداشتم.
قاتل جنون نداشت
این متهم سال ها پشت میله های زندان ماند تا اینکه در سال ۱۴۰۱ باتوجه به اینکه کارشناسان پزشکی قانونی اختیار او را در زمان جرم ثابت کردند بار دیگر متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستاد واین بار نیز باتوجه به درخواست اولیای دم که تقاضای قصاص متهم را داشتند قاضی فلاحی پس از شور با مستشار ارشد دادگاه وبررسی مجدد پرونده و نظریه پزشکی قانونی متهم را به خاطر جنایتی که مرتکب شده است به قصاص محکوم کردند.
بخشش از قصاص
به دنبال تایید حکم صادر شده از سوی قضات دیوانعالی متهم در یک قدمی اجرای حکم قرار گرفت اما باتوجه به متنبه شدن متهم و تغییر رفتارهایش تیم صلح وسازش توانستند قبل ازاجرای حکم رضایت اولیای دم که شامل فرزند و مادر و پدر مقتول بود را به شرط پرداخت دیه فراهم کنند .
بدین ترتیب این متهم از حکم قطعی قصاص نجات پیدا کرد وبزودی باتوجه به مدت زمانی که در زندان بوده است پس از محاکمه از نظرجنابه عمومی از زندان رهایی می یابد .
واقعا ما آدما که با یک خشم ناگهانی، چقدر پشیمونی رو میتونیم تا آخر عمر بهمراه داشته باشیم... تلفنه چی شد؟ راحت یه نفر رو کشت و با پول آزاد میشود و جامعه باید تاوان قتل بعدی رو بدهد رهایی می یابد و روز از نو روزی از نو. نفر بعد بیچاره بچه ها... خوبه، اصلاً اگه همه جنایتکارها رو که پشیمان هستن بخشوده بشن هزینه ها هم کمتر میشه. ما بیچاره ایم. .... و به خوبی خوشی به سراغ قربانی بعدی خواهد رفت. این بود داستان ما. خوب بید. باید مشخص شود اون تلفن ناشناس کی بوده که بعد بتوان در مورد بیگناهی و گناهکاری همسرش قضاوت کرد. اگر حساسیت ایجاد نمی کرد متوفی شاید الان زنده بود... مباركه يك جاني به جامعه اضافه مي شود به همین راحتی یکی رو کشت ازاد شد؟الان دیه زن نصف مرده ، برای همین تفاضل دیه تا الان قصاص نشده چون حتما خانواده زن نتونستند پول رو جور کنند
الان اگه زن مرد رو کشته بود به راحتی قصاص میشدچون دیه اش نصف شوهرش بود و خانواده مرد نیاز نبود دیه جور کنند
بعد این مرد روانی فردا راه میفته تو جامعه یکی دیگه رو میکشه
دیه زن باید با مرد برابر باشه که این موارد پیش نیاد این مرد باید قصاص میشد