به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۷ فروردین در حالی چاپ و منتشر شد که یورش وحشیانه نظامیان رژیم صهیونیستی به مسجدالاقصی، اصلاح سیاستهای پولی و مقابله با گرانفروشی در دستور کار دولت و ادامه عملیات تخریب در میانکاله در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان خطر بزرگ فریب سادهسازی نوشت: بررسی از سر اشاره به دگرگونیهایی که در دنیای امروز در هر میدان رخ میدهد یک نقطه مشترک را در برابر سیاستمدارانی که خرد و آیندهنگری را بر منافع گروهی و کوتاهمدت ترجیح میدهند نشان میدهد که دنیای امروز پیچیدهتر از هر دورهای در تاریخ معاصر شده و باید رفتار و گفتارها و نیز راهبردها برای تصمیمگیری درباره پیدا کردن راه نشان داده شده از سوی این دگرگونیها متحول شوند و رفتارهای پیشین و سفت و یخبسته دیگر جواب نمیدهند. یکی از دگرگونیهای بزرگ در دنیای امروز، ساخت و پخش آنی هزاران هزار گزارش و خبر و تحلیل از هر گوشه دنیا و درباره هر موضوعی است که اینترنت و شبکههای اجتماعی آن را آسان و ممکن کردهاند.
این روند که منجر به عریان شدن اطلاعات ریز و درشت هر فرد و مقامی و هر کشوری در دنیا شده یک فریبندگی بزرگ را در ژرفای خود پنهان کرده است. این فریبندگی پنهان، سادهسازی مسائل پیچیده و فریب دادن و پهن کردن دام در سر راه ذهنهایی است که دیگر نیازی به تحلیلهای پیچیده ندارند و میتوانند با اطلاعاتی که دارند مسائل را حل کنند. از نظر این گروه از کسانی که در حبس اطلاعاتی قرار دارند و دسترسیشان به همه خبرها به هر دلیل ناممکن شده و باید از کانالهای خاص خبرها را بگیرند حل مسائل، ساده به نظر میرسد. این فریبخوردگی در برخی از فعالیتها بیشتر است و کسانی که از هر وضعیتی برای منفعت خود و پر کردن جیب خود از راههای نادرست استفاده میکنند در فریب دادن مدیران و مسوولان مهارت فوقالعادهای دارند. بدیهی است برخی از مسوولان در بالاترین رتبههای اجرایی و قانونگذاری نیز میتوانند درحالی که احساس میشود فریب میخورند در حال فریب دادن نیز باشند. نگاهی از سر اشاره به اقتصاد ایران و رفتار و گفتار بالاترین مقام اجرایی کشور که رییس دولت است و حتی رییس مجلس قانونگذاری نشان میدهد آنها در این دام افتاده و سادهسازی مسائل و سادهانگاری و تقلیلگرایی را نه به مثابه یک تاکتیک بلکه به مثابه راهبرد برگزیده و فراموش میکنند اقتصاد یک دانش است و نمیتوان سر دانش را زیر آب کرد یا بر سر آن کلاه گذاشت و حواسش را پرت کرد.
درد و رنجی که شهروندان ایرانی در این دهه تازهسپریشده از این روند سادهسازی یا خود را به سادگی زدن نصیبشان شده فراتر از چیزی است که تصور میشود. ایرانیان از نظر اینکه انسان هستند تفاوتهای شگفتانگیزی با انسانهای دیگر جهان ندارند و میخواهند زندگی آرام و آسایش فکری داشته باشند. اما ذهنهایی که سادهسازی را در دستور کار قرار دادهاند این درد و رنج را نمیبینند. رییسجمهور ایران آیا نمیداند در این چند ماه دهها دستور به مدیرانش داده تا دلار و نیازهای مادی مردم ارزان شود، اما روندها برعکس خواست و دستورهای او هستند. آیا او مسائل را ساده میبیند یا شهروندان را ساده میپندارد؟
میثم مهرپور کارشناس و پژوهشگر اقتصاد طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز با عنوان چرا آمار نرخ بیکاری قابل پذیرش جامعه نیست؟ نوشت: سالهای اخیر آمارهایی که از سوی دولتها در اعلام نرخ بیکاری و میزان ایجاد فرصتهای شغلی به جامعه ارائه شده عمدتا با عدم پذیرش عموم مردم مواجه بوده است. در واقع باور عموم جامعه بعد از شنیدن این آمارها عدم پذیرش آن بوده و احساس میکنند آمارهایی که در حوزه اشتغال و مسائل مربوط به آن اعلام میشود، با آنچه واقعیتهای جامعه است تفاوت فاحشی دارد. دلایل اصلی این مساله را میتوان در ۲ دسته کلی تقسیمبندی کرد.
۱- مسالهای که تقریبا از ۲ دهه گذشته وارد مفاهیم آماری ما شده و منجر به نوعی خلط مبحث در موضوع اشتغال شد. همانطور که میدانیم از اوایل دهه ۸۰ بر اساس تعاریف سازمان بینالمللی کار (ILO) افرادی که در هفته حتی یک ساعت کار کنند شاغل محسوب میشوند. علاوه بر این موضوع، گروههایی مانند دانشجویان یا سربازها بر اساس تعاریف آماری شاغل به شمار میروند و طبیعتا آمارهای اعلامی در حوزه اشتغال و بیکاری نیز بر این مبنا اعلام میشود، در حالی که برداشت جامعه از این تعاریف یا متفاوت بوده یا اصولا اطلاعی از آن ندارند؛ به نحوی که هیچ خانوادهای فرزند سرباز یا دانشجوی خود را شاغل نمیداند، بلکه از آن به عنوان دانشجو و سرباز یا حتی بیکار نام میبرد، در حالی که آمارهای اعلام شده چنین افرادی را شاغل میداند.
۲- مساله بعد، تعریف و مفهوم عبارت «فرصتهای شغلی» است. گاه در اخبار و رسانهها میشنویم دولت با اجرای طرح مشخصی، n مقدار فرصت شغلی جدید ایجاد کرده است. در اینجا باید توجه داشت ایجاد فرصت شغلی الزاما به این معنا نیست که شخص بیکار (بیکار مطلق) با یک سرمایهگذاری مشخص وارد فضای کسبوکار شده و شاغل شود. برای مثال ممکن است کسی دارای شغل ثابت باشد، اما یکی از فرصتهای شغلی (جدید) ایجاد شده را نیز تصاحب کند. مثلا طی طرحی تمام کتابخانههای کشور شبانهروزی شده و هر کدام به یک متصدی و کتابدار در نوبت شب نیاز داشته باشند. در اینجا اعلام میشود با اجرای این طرح n فرصت شغلی جدید (به تعداد کتابخانههای فعال کشور) در کشور ایجاد شده است. یا با گسترش تاکسیهای اینترنتی و حضور برخی افراد برای فعالیت در این حوزه n تعداد فرصت شغلی جدید ایجاد خواهد شد، اما آیا کسانی که متصدی نوبت شبانه کتابخانهها یا مشغول به کار در تاکسیهای اینترنتی خواهند شد، لزوما بیکار هستند؟
در واقع در اینجا اگر چه فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد شده، اما لزوما متناسب با آن، شاغلان جدیدی به مجموعه شاغلان کشور اضافه نشدهاند، چرا که نگاه به بسیاری از این مشاغل در کشور ما به صورت شغل دوم یا گاه سوم است.
در واقع ممکن است فردی ۲ یا ۳ شغل داشته و از چند جا دستمزد بگیرد. بر این اساس اگر چه هر کدام از آنها یک فرصت شغلی محسوب میشود، اما لزوما به تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده افراد جدید شاغل نمیشوند. یکی از دلایل عدم باورپذیری آمارهای اعلام شده در حوزه اشتغال از سوی مردم همین موضوع است. برای مثال مراکز آماری دولت اعلام میکنند دولت سال گذشته بیش از یک میلیون فرصت شغلی جدید ایجاد کرده است. برداشت بخش قابل توجهی از جامعه از این گزاره ایجاد اشتغال برای یک میلیون بیکار است، در حالی که بیان این گزاره الزاما به این معنا نیست. سواد اقتصادی و مفاهیم آماری مربوط به بازار کار نقش مهمی در افزایش اعتماد میان دولت و مردم دارد؛ به نحوی که اعلام برخی از این آمارها به دلیل عدم تشریح و تفسیر آن ممکن است منجر به بدبینی مردم به دولت و نظام آماری کشور شود.
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در بخشی از سرمقاله این روزنامه با تیتر تحریم را از کره جنوبی آغاز کنیم! نوشت: تحریمهای آمریکا علیه ایران شامل دو بخش «اولیه» و «ثانویه» است. تحریمهای اولیه، تحریمهایی است که آمریکا بهطور مستقیم بر افراد یا شرکتهای ایرانی اعمال کرده است و کلیه افراد و شرکتهای آمریکایی ملزم به رعایت آن هستند و درغیر اینصورت جریمه و مجازات میشوند؛ و اما، تحریمهای ثانویه، مربوط به شرکتها و افراد حقیقی و حقوقی سایر کشورهاست و از آنها خواسته شده از مبادله و تجارت با افراد و مراکز تحریمشده در ایران خودداری کنند و اگر به این خواسته آمریکا تن ندهند، از سوی آمریکا جریمه شده و یا روابط تجاری خود با آمریکا را از دست خواهند داد.
نکته درخور توجه آنکه این فرآیند هیچ ربطی به قوانین و معاهدات بینالمللی ندارد که کشورها ملزم به رعایت آن باشند بلکه در یک سوی ماجرا تهدید آمریکا به جریمه و یا قطع روابط تجاری قرار گرفته و در سوی دیگر کشورها و شرکتهایی هستند که در مقابل تهدید آمریکا به محاسبه سود و زیان خود مشغولند!
۵- اکنون سؤال این است که چرا باید کشورهایی که تحریمهای آمریکا علیه ایران را عملیاتی و اجرا میکنند، از عواقب این اقدام غیرقانونی و پلشت خود در امان باشند؟! مثلاً چرا باید کشوری مانند کره جنوبی ۷ میلیارد دلار دارایی ایران را مسدود کرده و از پرداخت آن تنها به این علت که آمریکا موافق نیست، خودداری کند؟! این کار کره جنوبی با راهزنی دریایی چه فرقی دارد؟! و در حالی که ایران اسلامی از اهرمهای قدرتمندی برای مقابله برخوردار است، چرا باید به این زورگوییها تن بدهیم؟!
۶- کشورهایی که به قانون من درآوردی آمریکا تحت عنوان «تحریمهای ثانویه- secondary sanctions» تن داده و به تحریم علیه جمهوری اسلامی روی آوردهاند، نباید از عواقب و هزینه سنگین اقدام پلشت خود در امان باشند. ما میتوانیم و باید تنگه هرمز را به روی کشتیهای تجاری و نفتکشهای کره جنوبی و تمامی شناورهایی که برای کره جنوبی کالا حمل میکنند و یا از مبدا کره جنوبی بارگیری کردهاند ببندیم و مادام که ۷ میلیارد دلار طلب کشورمان را پرداخت نکردهاند به آنها اجازه تردد از تنگه هرمز را ندهیم. این اقدام، بر اساس دو گزاره از حقوق بینالملل حق قانونی ایران اسلامی است. اول؛ کنوانسیونهای جامائیکا و ژنو که شرح آن گذشت و دوم؛ اصل شناخته شده و رسماً تعریف شده «حق مقابله به مثل» - retaliation- که اقدام ایران را قانونی و حق مسلم کشورمان میداند. کشورها و شرکتهای یاد شده باید بدانند که همراهی آنها با آمریکا در مقابله با ایران اسلامی نه فقط بیهزینه نیست بلکه هزینهای به مراتب سنگینتر از آنچه در صورت نقض تحریمهای آمریکا متحمل میشوند را درپی خواهد داشت. به بیان دیگر، ما نیز میتوانیم و باید آنها را تحریم کنیم.