از سالها پیش از انقلاب به نجفی ایراد میگرفتیم که چرا سیاسی نیست! جالب است که این ایراد را به افرادی مانند جلالالدین همایی و محمد معین و مسعود فرزاد یا ذبیحالله صفا که در آثار و تحقیقاتشان شباهتهای بسیاری به نجفی داشتند نمیگرفتیم، اما با وجود ارادت بسیارمان به نجفی، همواره به او ایراد میگرفتیم که چرا تا بدین حد محافظهکار است آیا چه در او میدیدیم که چنین توقعی از او پیدا کرده بودیم؟ به نظرم علت خیلی ساده، این بود که نجفی هم سیاسی بود، اما به معنای خاص خودش و با تعریف خاصی که از سیاست و فعالیت سیاسی داشت.
روزی از او پرسیدم که آیا سوسیالیست است و او پاسخ داد تا منظور از سوسیالیسم چه باشد! و اضافه کرد که در دو چیز تردید ندارد، اول اینکه انسان نهایتاً راهی جز پناه بردن به سوسیالیسم ندارد، و دوم اینکه مشکل اصلی انسان گرسنگی نیست که صرفاً با سوسیالیسم حل بشود. روشنفکران ایرانی که غالباً متأثر از افکار چپ انقلابی بودند، هدف از فعالیت سیاسی را دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی میدانستند، اما نجفی هیچگاه پیرو چنین مبارزهای نبود، گرچه گاه آن را تأیید میکرد! مثلاً عبدالحسین آذرنگ در مقالهای که در زمان حیات نجفی در جشننامه او (1390) منتشر کرد آورده است: «در 1349 و 1350 که مبارزات چریکی و اقدامات مسلحانه بر ضد رژیم شاه بالا گرفت و نیروهای امنیتی در تعقیب یکی از گروههای مسلح بودند، نجفی که از اعمال مفتضحانه رژیم به خشم آمده بود... مطلبی به این مضمون گفت: مبارزه مسلحانه از من ساخته نیست، اما اگر چریکها بخواهند و من عامل ارتباطی مطمئنی را بشناسم، حاضرم منابع مربوط به اسلحه، مهمات و مواد انفجاری را برایشان از فرانسه یا انگلیسی به فارسی ترجمه کنم...» (ص 243).
این دیدگاه وی همچنین پیوند نزدیکی با دیدگاه او درباره نقش یا وظیفه ادبیات دارد. او شأن ادبیات را بالاتر از این میدانست که به مبارزات سیاسی بپردازد و گذشت زمان نیز صحت نظر وی را تأیید کرده است. ما چهل سال پیش از این هر خطری را به جان میخریدیم تا مثلاً پاشنه آهنین جک لندن، یا برمیگردیم گل نسرین بچینیم ژان لافیت، یا چگونه فولاد آبدیده شد آستروفسکی را بخوانیم، اما امروز هیچ نام و نشانی از آن آثار در میان نیست و کمتر جوانی را میتوان یافت که حتی نام آنها را شنیده باشد. با از میان رفتن دوران خاصی که موجد چنان آثاری بود، آن آثار نیز فراموش شدند! اگر شر را با مرگ یکی بدانیم، آنگاه وظیفه ادبیات نیز عبارت از مبارزه برای نماندن در جانب مرگ میشود. روزی نجفی در یکی از کلاسهای وزن شعرش از قول ژان کوکتو گفت که آثار ادبی بزرگ غالباً فضای تاریکی دارند و مملو از اندیشه مرگ هستند، زیرا ما تنها از طریق نزدیک شدن به مفهوم مرگ میتوانیم غبار عادت را از روی زندگی که از بدو تولد به آن عادت کردهایم بزداییم و مجدداً به عظمت و اهمیت زندگی پی ببریم. در این معنا شر و مرگ دو روی یک سکه، و بدیهیترین واقعیات زندگانی بشر هستند که انسان در عین آگاهی از ناتوانی خود در پیروزی بر آنها، اخلاقاً موظف به مقابله با آنهاست. هدف نهایی چنین مبارزهای هیچ نیست، مگر احتراز از هرآنچه شر و مایه تباهی انسانیت است و روی آوردن به معجزه زندگی.
بزرگداشت «ابوالحسن نجفی»، عصر امروز (چهارشنبه ۵ خرداد) از ساعت ۱۶ تا ۱۹، در خانهاندیشمندان علوم انسانی، واقع در خیابان استاد نجاتاللهی، تقاطع خیابان ورشو برگزار میشود.
*گردآورنده «جشننامه ابوالحسن نجفی »