بازدید 14644

جوانان را با گشت ارشاد کنترل کرده‌ایم نه با باور و عقیده

گفتگوی «تابناک» با حجت الاسلام محمد رضا زائری
کد خبر: ۴۰۲۶۲۴
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۲ 25 May 2014
گفت‌وگو با حجت الاسلام دکتر محمدرضا زائری ـ که البته خود بین لفظ آقای دکتر و «حاج آقا» نام حاج آقا را بیشتر می‌پسندد ـ ویژگی های خاص خود را دارد.از همراهی در مصاحبه و به قول خودش ارائه صحبت «تیتردار» گرفته تا نقدهای صریح و بی‌پرده که زائری به برخی دستگاه‌های «خود بر حق پندار» دارد، باعث می شود مصاحبه با این فعال فرهنگی جذاب باشد.

ظهر یک روز اردیبهشت ماه در دفتر تابناک، میزبان وی بودیم تا از دریچه باور وی به برخی موضوعات بپردازیم.

جوانان را با گشت ارشاد کنترل کرده‌ایم نه با باور و عقیده

پرسش: ‌رهبر انقلاب امسال را سال اقتصاد و فرهنگ نامیده‌اند. چرا ضرورت این نامگذاری احساس شد؟

در مورد نامگذاری سال، رهبر انقلاب از ماه‌ها قبل آرام آرام به این سمت رفته بودند؛ از بحث سبک زندگی که مطرح شد تا همین چند روز پیش در دیدار با معلمان. در مورد تکریم معلم و ویژگی‌های انسان کارآمدی که جمهوری اسلامی به آن نیاز دارد، تعابیر زیبایی داشتند. فرمودند: «ملت ما برای رسیدن به آرمان‌ها و قله‌های رفیع، نیاز به انسان‌های عاقل، صبور، اهل ابتکار و اقدام و دور از تنبلی، ‌مهربان، دردمند، با علم و شجاعت و پرهیزگار دارد‌». این تعابیر افق روشنی است که ایشان باز کردند. شاید به جرأت بتوان گفت، تنها کسی که از قدیم در حوزه فرهنگ دغدغه داشته و حرف می‌زده ایشان بوده‌اند و شاید دیگران به دلایلی این حساسیت را نداشته‌اند. به مرور هر چه پیش آمده‌ایم، ایشان احساس کرده‌اند که دغدغه‌ها و اهتمام‌ها و نگرانی‌ها به اندازه کافی وجود ندارد و خود ایشان باید مستقیم وارد شوند.

پرسش: چرا دیگران دغدغه لازم را در این زمینه ندارند؟

فرهنگ پز و ژست ماجرا شده است؛ مثل اینکه کسی خانه ویلایی و ماشین آنچنانی دارد و برای اوقات فراغت و تفنن برود تئا‌تر و یا کتاب در دست بگیرد و ورق بزند. مسأله، فرهنگ نیست. فرهنگ یا زینت المجالس شده است و یا پز و ادا و اتوار. ما ملتی هستیم با تمدن و پیشینه فرهنگی عمیق و ارزشمند داریم و خوشبختانه به رغم همه آسیب‌هایی که دیده‌ایم، کتاب خواندن و کتاب نوشتن و اهل فرهنگ و هنرمند بودن حرمت دارد.

من منکر این نیستم که سیاست و فرهنگ به هم مربوط هستند. فرهنگ به تمام حوزه‌ها مربوط می‌شود و به تعبیر آقا، هوایی است که تنفس می‌کنیم و این هوا همه جا هست. بخشی از این موضوع به دلیل سیاست‌زدگی و سیاسی بودن است و مشکل حوزه فرهنگ همین است، ولی این تنها درصدی از ماجراست. بخش عمده به این مربوط است که خود ما متأسفانه برای حل مشکل اخلاص لازم را نداریم؛ یعنی مسأله ما حل مشکل نیست. به این دلیل که نگاهمان عمیق نیست و به این تفاهم مشترک نرسیده‌ایم که نجات نسل آینده و فرزندانمان، مستلزم همراهی و همکاری نزدیک ما برای حل مشکلات است.

پرسش: دلیل این موضوع می‌تواند این باشد که در حوزه فرهنگ بحث اخلاق مغفول مانده و به اخلاق توجهی نکرده‌ایم؟

این مسأله عمومی است؛ یعنی در اقتصاد و سیاستمان هم همین مشکل را داریم و تنها مربوط به فرهنگ نیست. متأسفانه وقتی جامعه مفاسد و مشکلات پیدا کرد، به مرور آسیبی که می‌بیند این است که از ارزش‌های اخلاقی دور می‌شود. وقتی دروغ گفتن آسان شد، من ممکن است با دروغ اول شب خوابم نبرد؛ اما وقتی سه روز پشت سر هم دروغ گفتم‌، برایم عادی می‌شود. این تعبیر را قرآن کریم دارد که «سیاهی جلوی چشم و قلب آن‌ها را می‌گیرد و به مرور از نور حقیقت دور می‌شوند و حجاب آن‌ها را در برمی گیرد» حجاب گناه در واقع همین گونه است.

متأسفانه فاصله‌ای که از ارزش‌های اخلاقی پیدا می‌کنیم به مرور باعث می‌شود که خیلی از معیار‌ها از بین برود و طبیعتا کار به جایی می‌رسد که امروز می‌بینیم خیلی از ما را آلوده و گرفتار کرده است. اوج نگرانی رهبر انقلاب در دیدار با خبرگان، در اواخر سال گذشته بود. که صراحتا ناامیدی‌شان از دستگاه‌های متولی فرهنگ در دستگاه‌های حاکمیتی ـ بحث من تنها دولت نیست و یکی از اشتباهاتی که می‌شود این است که همه بحث را متوجه دولت می‌کنند آ به شکل کلان بود که اشاره کردند دلگرمی‌شان به حرکت‌های خودجوش مردمی و جوانان انقلابی و مردم متدین و حرکت‌های غیر دولتی و غیر حاکمیتی است. همین جوان‌هایی که با شور و نشاط و انگیزه به میدان آمده‌اند. ایشان در سال گذشته هم بر بحث اقتصاد مقاومتی تأکید کردند و هم به بحث فرهنگ پرداخته بودند و می‌شد پیش بینی کرد که امسال را سال اقتصاد و فرهنگ نامگذاری کنند.

پرسش: چرا زمانی که می‌خواهیم از فرهنگ صحبت کنیم از بحث مغفول می‌مانیم و وارد حوزه‌های دیگر بخصوص سیاست می‌شویم؟ غالب مناظره‌ها و مباحثی که در حوزه فرهنگ انجام می‌شود به موضع گیری‌های سیاسی ختم می‌شود. این از ذات فرهنگ سرچشمه می‌گیرد و یا اینکه ما هنوز فرهنگ را نشناخته‌ایم؟

واقعیت این است که حوزه فرهنگ حوزه‌ای متنوع و چند جانبه است که از هر طرف به حوزه‌های دیگر مرتبط است، کما اینکه در تمام حوزه‌های فرهنگی می‌بینید که یک بخش ماجرا سیاست است. همانقدر که فرهنگ بر سایر حوزه‌ها موثر است سایر حوزه‌ها هم بر فرهنگ تأثیرگذار هستند. در ‌تاریخ آثار بزرگ و تمدن ساز با فراهم شدن امکانات مالی شکل گرفته است. اگر پادشاه و حاکم و حمایت کننده‌ای نبوده حتی یک نسخه خطی تولید نمی‌شد و بنای باشکوهی ساخته نمی‌شد و خیلی از دانش‌ها پیشرفت نمی‌کرد. و همین امروز هم اثر اقتصاد بر حوزه فرهنگ کاملا مشهود است.

اما مشکل اینجاست که متأسفانه آنقدر سیاست زده‌ایم که حتی وقتی با هم روبه‌رو می‌شویم، اول پیش داوری می‌کنیم. وقتی می‌خواهم کتاب بخریم اول نگاه می‌کنم عکس چه کسی را روی غرفه زده‌اند! وقتی می‌خواهیم در مورد فردی قضاوت کنیم بر این اساس است که در انتخابات قبلی به چه کسی رأی داده است! این در تمام مسائل زندگی ما ساری و جاری است و متأسفانه اگر کسی بخواهد بر خلاف این حرکت کند به او مشکوک می‌شوند.
متأسفانه آنقدر سیاست زده‌ایم که حتی وقتی با هم روبه‌رو می‌شویم، اول پیش داوری می‌کنیم. وقتی می‌خواهم کتاب بخریم اول نگاه می‌کنم عکس چه کسی را روی غرفه زده‌اند! وقتی می‌خواهیم در مورد فردی قضاوت کنیم بر این اساس است که در انتخابات قبلی به چه کسی رأی داده است! این در تمام مسائل زندگی ما ساری و جاری است و متأسفانه اگر کسی بخواهد بر خلاف این حرکت کند به او مشکوک می‌شوند.


شهید بهشتی به این دلیل متهم بود که سعی داشت جذب حداکثری داشته باشد. چون وابسته به یک جریان خاص نبود و ارزش‌ها و اخلاق برایش ملاک بود. این‌ها باید ارزش و ملاک باشد. در آن زمان بسیاری به صراحت می‌گفتند که چمران جاسوس امریکاست! اگر کسی نخواهد به این بازی‌های سیاسی تن بدهد متهم است و فحش می‌خورد.

از نگاه انسانی دور شده‌ایم. اینکه قبل از اینکه در مورد مسائل گوناگون قضاوت کنیم به این نگاه کنیم که طرف مقابل ما یک انسان و یک هموطن و یک شهروند است.

در لبنان که بودیم کشیشی همکلاس ما بود (رشته ما ارتباط اسلام و مسیحیت بود) که با هم روابط خانوادگی داشتیم. یک روز گفت می‌خواهم چیزی بگویم. گفت: اگر بخواهم بچه‌هایم را به کسی بسپارم در خانه تو با خیال راحت می‌گذارم با اینکه تو مسلمانی اما به بسیاری از هم کیشان خودم اعتماد ندارم بچه‌ام را بسپارم. این برای من ارزش دارد. اینکه فردی با اینکه از کیش و مذهب من نیست تا این اندازه به من اعتماد کند.

پرسش: موافق این موضوع هستید که در تاریخ معاصر ایران قشر روحانیون نسبت به یک فرد عادی تأثیر بیشتری بر جامعه گذاشته‌اند. این تأثیر می‌تواند اثر بخش‌تر و یا مخرب‌تر باشد.

این حقیقت است. چرا حضرت امام (ره) در منشور روحانیت این قدر صریح از روحانیت متحجر و درباری صحبت می‌کند؟ چرا در نامه‌ها و وصیت نامه خود اینقدر صریح در این مورد حرف می‌زند؟ حاج آقا مجتبی تهرانی روایت کرد که روزی امام به من فرمود: «رضا خان نتوانست و اگر قرار باشد کسی خراب کند ماییم» و ما می‌توانیم و در این شکی نیست. مگر در زمان امیرالمؤمنین کسانی که امیرالمؤمنین را زمین زدند غیر از کسانی بودند که پیشانی‌شان پینه بسته بود و قرآن می‌خواندند و به اسم قرآن و دین جلوی ایشان ایستادند؟ مگر در زمان سیدالشهدا غیر از این بود که به اسم دین، الله اکبر گفتند. شمر زمانی که از گودال قتلگاه بیرون آمد و سر حضرت را بریده بود، الله اکبر می‌گفت.

پرسش: یکی از محورهای مراجعه مردم به روحانیت برای تشخیص حق و باطل بوده؟ در این آشفته بازار چگونه می‌شود حق را از باطل شناسایی کرد؟

اول اینکه گاهی فکر می‌کنیم مشکلات تنها مختص به ماست در حالی که در تاریخ این قصه وجود داشته است. از اول زندگی بشر این دعوا بوده و همین الان خیلی‌ها فکر می‌کنند دیگران جایشان را تنگ می‌کنند. از خانمی که با هوویش تا یک رئیس اداره‌ای که با رقیبش مشکل دارد تا سطوح بالای سیاسی کشور. زمانی که در کل کره خاکی چند آدم بیشتر نبودند قابیل و هابیل مشکل داشتند. در حالی که اگر قابیل می‌رفت صد متر آن طرف‌تر زندگی می‌کرد تا سال‌ها بعد هم همدیگر را نمی‌دیدند اما با این حال قابیل احساس می‌کرد هابیل جایش را تنگ کرده است. این سؤال ما را امیرالمؤمنین قرن‌ها پیش پاسخ داده و فرمود: حق و باطل با میزان آدم‌ها شناخته نمی‌شود. حق را اگر بشناسی آدم‌ها را باید با آن مقایسه کنی.

یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که از مبانی شروع نمی‌کنیم. مبنای ما قرآن و روایات و احادیث است. مبنای معرفت و شناخت از خدا شروع می‌شود. ما چون با وجودمان خدا را دریافت می‌کنیم، می‌فهمیم که خدا باید پیغامبری داشته باشد و بعد از آنجانشینش معلوم می‌شود تا می‌رسد به امام زمان و ایشان می‌فرمایند در زمان غیبت بروید سراغ فق‌ها و در ‌‌نهایت می‌شود ولی فقیه. قصه از آن طرف است نه اینکه چون ولی فقیه می‌گوید امام زمانی هست پس باید باشد.

این نشان می‌دهد که در مبانی‌مان مشکل داریم. بحث ما اشخاص نیست. مبنای ما توحید است و روایات و قرآن و اهل بیت است و اگر این مبانی را شناختیم افراد را با این مبانی تشخیص می‌دهیم. در روایات و احادیث داریم که هر کس با این و آنی وارد این اعتقاد شود با این و آنی هم می‌رود.

جوانان را با گشت ارشاد کنترل کرده‌ایم نه با باور و عقیده خودش. فنر را سفت نگه داشته‌ایم تا در مقابل ما واکنش نشان ندهد. این مصیبتی است که دامان ما را گرفته است. باید فارغ از راست و چپ و اینکه در چه دسته‌بندی هستیم به بلوغ برسیم و فارغ از تحلیل سیاسی برخی حرف‌ها را بزنیم.
حرفی که شهید بهشتی در مورد آزادی می‌زند اینجا معنی پیدا می‌کند. من وامدار خدا هستم و بس. وقتی که شب می‌خواهم بخواهم باید خود را در مقابل خدا مسئول بدانم نه در مقابل امام جماعت محل یا رئیس اداره. نه در مقابل گزینش و حراست. اگر من به اینجا رسیدم آن طرف دنیا هم بروم مشکل پیدا نمی‌کنم.

جوانان را با گشت ارشاد کنترل کرده‌ایم نه با باور و عقیده خودش. فنر را سفت نگه داشته‌ایم تا در مقابل ما واکنش نشان ندهد. این مصیبتی است که دامان ما را گرفته است. باید فارغ از راست و چپ و اینکه در چه دسته‌بندی هستیم به بلوغ برسیم و فارغ از تحلیل سیاسی برخی حرف‌ها را بزنیم.

پرسش: قبول دارید که شما را نمی‌توان به راحتی در یکی از این دسته‌بندی‌ها قرار داد؟

همه ما باید به این سمت برویم. ملاک من شخص نیست. ما عملا بر خلاف آنچه به ما گفته‌اند که «انظر الی ما قال و لا انظر الی من قال» عمل می‌کنیم. به تازگی جلسه‌ای در مورد مسائل فرهنگی داشتیم و افراد به صرف اینکه آقای فلان دعوت شده بود جلسه را ترک کردند. در حالی که مبنای قرآنی ما این است که «فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه». درخشان‌تر از این مبنا، چه مبنایی می‌خواهیم پیدا کنیم؟

پرسش: حضور روحانیت در حوزه فرهنگ همواره پررنگ بوده است؛ اما در کنار روحانیون و برای‌‌ همان هدف قشری با نام بچه حزب‌اللهی‌ها ظهور و بروز خاصی داشته‌اند. چه باید کرد تا واژه بچه حزب‌اللهی با حرکات و اثرات برخی افراد این قشر مورد تخریبی واقع نشود؟

یکی از دلایلی که باعث شده است که بحث‌های معرفتی روز به روز ضعیف‌تر شود و از بصیرت فاصله بگیریم، همین است که به جای بحث‌های معرفتی و بنیانی به سمت شکل و ظاهر و فرم و قالب رفته‌ایم. امریکا را در قالب پرچمی می‌بینیم با چند ستاره و چند خط قرمز؛ در حالی که امریکا باطن دروغ و فساد و.. است و یک نماد بیرونی دارد. دین ما به ما تعلیم می‌دهد از نماد و ظاهر فاصله بگیریم، به ما می‌گوید ریا نکنید و عبادت فقط ظاهر نیست. دین من به من یاد داده است که نگاه به چهره پدر و مادر می‌تواند عبادت باشد و یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بالا‌تر است. دین من می‌گوید از قالب بیا بیرون و عبادت را تنها در نماز خواندن نبین. وقتی از این بنیان فکری فاصله گرفتیم حتی من روحانی و طلبه بیشتر به جای اینکه اصول کافی و بحار الانوار را بخوانم، روزنامه سیاسی روز را می‌خوانم. نوار فلان مداح را گوش می‌کنم؛ بیشتر از آنکه روایت بخوانم.

پرسش: بچه حزب‌اللهی را باید چگونه تعریف کنیم؟

تا جایی تقسیم بندی‌های اجتماعی طبیعی است. همه جای دنیا افراد بر پایه علایق و ذوق و دغدغه‌ها و مسائل و فراغتشان گروه بندی می‌شوند. مرزبندی بین خودی و غیر خودی، متدین و غیر متدین و مرزبندی بین انقلابی و غیر انقلابی نه تنها بد نیست، کاملا هم لازم است. بحث ما این است که دایره این مرزبندی‌ها کجاست و اینکه آیا من به صرف سلیقه شخصی می‌توانم در مورد دیگران حکم کنم و بهشت و جهنم را تقسیم کنم و موضوع دیگر اینکه اگر من با فلان گروه ارتباط دارم، باید به هر چه در این فضا می‌بینم، قداست بدهم؟ زمانی اورکت آمریکایی و شلوار شش جیب و هوندا ۱۲۵ نشانه و نمادی بود. آیا شلوار شش جیب به خودی خود قداستی داشت و یا چفیه به خودی خود قداستی دارد؟ این‌ها به خودی خود چیزی ندارند. این‌ها نماد است و قرار نیست در نماد‌ها توقف کنیم. قرار نیست در جا بزنیم. البته این‌ها مظاهری است که ما را از جبهه مقابل جدا می‌کند. یکی از مباحثی که ما در سبک زندگی داریم، همین است که حفظ این مظاهر برای یک جبهه، هویت ایجاد می‌کند در برابر جبهه مقابل. اتفاقا من باید فرزندم را در این جبهه تربیت کنم. کما اینکه طرف مقابل هم همبن کار را می‌کند و نمی‌گذارد فرزندش نماد‌ها و نشانه‌های ما را استفاده کند.

اما نکته اینجاست که آیا من باید در همین جا توقف کنم؟ به صرف اینکه جلسه حاج فلانی می‌روم و یا اینکه لباس فلان می‌پوشم باید این‌ها هویت فکری و اعتقادی من بشود؟ اینجا‌‌ همان بخشی است که باید جدا کرد.

رهبر انقلاب ممکن است چفیه بیندازند. این شاید یک نماد باشد و بخواهند پیامی را منتقل کنند. این به این معنا نیست که من هم در خانه و در مقابل زن و بچه‌ام چفیه بیندازم. رهبر انقلاب ممکن از عطری خوششان بیاید اما این دلیل نمی‌شود که من هم از‌‌ همان عطر استفاده کنم. حوزه علایق شخصی را باید تفکیک کرد. این حوزه‌ای است که من آزادم انتخاب کنم. آن چیزی که باید روی آن ایستاد و اصرار کرد خطوط کلی و کلانی است که در آن اشتراک داریم.

آیا به صرف اینکه تیپ و ظاهر یک هنرمند با ما نمی‌خواند باید آن را از جبهه انقلاب خارج کنم؟ هنرمندانی که در صدر اسلام داشتیم و یاران رسانه‌ای و فرهنگی جریان ولایت بودند همین تیپی بودند چون اقتضای کار و فضای هنری این است که شب تا دیر وقت بیدار باشد و صبح دیروقت بیدار شود و سر و وضعش آشفته باشد و... آیا به این صرف می‌توانم او را از جبهه حق دور بدانم؟ در حالی که جبهه حق آن شاهراه اساسی است. اگر کار هنری این فرد به نفع جبهه حق است او در جبهه حق تلقی می‌شود. و چه بسا کسانی هستند که ریش دارند و نماز صبحشان هم قضا نمی‌شود اما به نفع جبهه باطل کار می‌کنند. در حالی که ظاهرشان به جبهه حق نزدیک‌تر است.

پرسش: به تازگی کلیپی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود و فردی معممی که در راستای فرمایشات رهبر انقلاب در مورد فرزند آوری سخنان جنجالی را مطرح می‌کند که با واکنش بسیار منفی افکار عمومی مواجه شده است. گاهی کارکردهایی از روحانیت می‌خواهیم که شاید لازم نباشد در آن حوزه وارد شوند.

یکی از مشکلاتی که داریم این است که متأسفانه برخی مسائل اجتماعی و فرهنگی را که مستقیم‌ هیچ ربطی به مسائل شرعی و دینی ندارد، جوری به دین وصل می‌کنیم و چون جامعه ما دیندار است می‌خواهیم از این ابزار استفاده کنیم. این خطرناک است. مسأله جمعیت موضوعی اجتماعی است و سرمایه اجتماعی آینده کشور است و معضل خیلی از کشورهای دنیا هم هست. خیلی از کشور‌ها برای حل این مشکل مهاجر پذیر هستند و حتی قانون‌های متفاوت وضع می‌کنند. بالعکس جاهایی مثل چین قانون‌های محدود کننده می‌گذارند. اینکه این را وصل کنیم به مسائل اعتقادی و دینی آسیب می‌زند. یا سوء استفاده‌ای که از مراجع در موضوع یارانه شد. این کار وهن مراجع بود. نهاد مرجعیت از ارزشمند‌ترین نهاد‌های اجتماعی ما و قدرت اجتماعی ماست. اینکه مرجعیت را برای انصرف از یارانه درگیر کنیم و نتیجه‌اش چنین شود، کار درستی نیست. چرا پای دین و مراجع و حوزه و خدا و پیغمبر را باید در هر چیزی وارد کنیم؟ ممیزی کتاب چه ربطی به حوزه علمیه قم دارد؟ این کاری فرهنگی است و اگر به خود ناشر بسپارید، هر کاری را حاضر نیست چاپ کند.
یا سوء استفاده‌ای که از مراجع در موضوع یارانه شد. این کار وهن مراجع بود. نهاد مرجعیت از ارزشمند‌ترین نهاد‌های اجتماعی ما و قدرت اجتماعی ماست. اینکه مرجعیت را برای انصرف از یارانه درگیر کنیم و نتیجه‌اش چنین شود، کار درستی نیست. چرا پای دین و مراجع و حوزه و خدا و پیغمبر را باید در هر چیزی وارد کنیم؟ ممیزی کتاب چه ربطی به حوزه علمیه قم دارد؟ این کاری فرهنگی است و اگر به خود ناشر بسپارید، هر کاری را حاضر نیست چاپ کند


پرسش: کسانی که به این حوزه وارد می‌شوند پاسخشان این است که ما احساس مسئولیت می‌کنیم.

آن‌ها احساس می‌کنند که با استفاده از ابزار دین می‌شود مخاطب دیندار و متدین را زود‌تر قانع کرد. شاید در بخشی از مخاطبان اثر داشته باشد، ولی در دراز مدت آسیب می‌زند. ما باید به سمتی بریم که حتی المقدر از خرج کردن دین در مسائل پرهیز کنیم.

پرسش: امسال به نمایشگاه کتاب رفتید؟

بله

پرسش: نمایشگاه کتاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوب بود و منظم و مرتب برگزار شد اما از جهاتی عامل اقتصادی تعیین کننده ‌و این نگران کننده است که شور و نشاط و ارتباط مخاطب با کتاب و مصرف محصولات فرهنگی و کتاب کاهش پیدا نکند.

پرسش: رهبر انقلاب امسال به نمایشگاه کتاب نرفتند. نظر شما در این مورد چیست؟

رهبر انقلاب نمایشگاه مطبوعات هم نمی‌روند. من فکر می‌کنم معنادار است. به نظر من کاملا قابل فهم است. اتفاقا وقت آن است که آن جریان‌های خود‌جوش مردمی انقلابی و متدین که در نمایشگاه‌های کتاب حضور برجسته‌ای داشتند، خود را عرضه کنند و این محصولات گسترده را نشان دهند. من نمی‌خواهم نیت خوانی کنم. باید از این فرصت استفاده کرد. در مورد مطبوعات از این فرصت استفاده نشد. در دیداری که مطبوعاتی‌ها با رهبر انقلاب داشتند حتی مطبوعات غیر اصولگرا هم از اظهارات رهبر انقلاب راضی و شگفت زده بودند.

ایشان مطرح کردند که «دگر اندیش چه معنایی دارد که در رسانه‌ها باب شده است. مسأله این است که کسی در جبهه دشمن بازی نکند‌». این دیدار قرار بود هر سال تکرار شود اما ادامه پیدا نکرد. آن موقع شاید لازم بود تا جریان اصولگرا آثار خود را عرضه کند و صف آرایی جدی کنند تا همراهی و همدلی با رهبر انقلاب شکل بگیرد. الان شاید وقت آن است که این اتفاق بیافتد. در نمایشگاه کتاب آثار ارزشمند و متعددی داشتیم که می‌تواند پاسخگوی دغدغه‌ها و رهنمودهای رهبری باشد. باید این‌ها دیده شود.

پرسش: شاید برخی حمایت‌های تام و تمام غیرهدفمندی که صورت می‌گیرد، باعث شده ‌که اثرات مثبت و اثربخشی ایجاد نشود و این ذهنیت ایجاد شود به دلیل اینکه برخی به قول معروف به آب کر وصل هستند، اثراتی هم که تولید می‌کنند اکثرا برای رفع تکلیف است نه برای تکلیف. شاید حضور نیافتن رهبری به این دلیل باشد که آثار عرضه شده مناسب نبوده یا اینکه حوزه‌هایی کم کاری کرده‌اند؟

من اینگونه فکر نمی‌کنم؛ نخست اینکه رهبر انقلاب آثار عرضه شده را ملاحظه نکرده‌اند تا آن‌ها را ارزیابی کنند و ثانیا مسئولیت برگزاری نمایشگاه کتاب برای نخستین بار بر عهده کسی بود که شاید نزدیک‌ترین غرابت فکری را با رهبر انقلاب دارد و مورد تأیید ایشان بوده و هست. من فکر نمی‌کنم موضوع سیاسی باشد. در نمایشگاه کتاب امسال برای نخستین بار اتفاقات خوبی افتاد مثل در غرفه‌هایی معرفی فعالیت‌ها و تلاش‌های علمی کشور یا صدور انقلاب و فرهنگ اسلامی و ایرانی صورت گرفت. برای نخستین بار و بعد از سال‌ها به موضوعاتی که دغدغه رهبر انقلاب بود بطور جدی پرداخته شد. از این زاویه اگر نگاه کنیم مسأله رهبر انقلاب صرف نمایشگاه کتاب نیست. آنچه من می‌فهمم، نوعی احساس نگرانی و دلواپسی و دغدغه نسبت به اصل موضوع است نه به کار و جریان خاص.

اتفاقا من می‌خواهم از حضور بچه حزب‌اللهی‌ها دفاع کنم. ایراد‌ها و اشکالات و انتقادهای جزئی و درون گفتمانی را کنار بگذاریم. مقداری از فضایی دور‌تر به قصه نگاه کنیم. می‌خواهم بگویم که الان بچه حزب‌اللهی‌ها مظلوم‌تر از همه هستند؛ در حوزه‌های مختلف. از همین شهید علی خلیلی بگیرید که یازده بیمارستان باید برود و بعد به این حال و روز بیافتد تا.... بالا‌تر از این مظلومیت چیست؟ یکی از دوستانم که شهید امر به معروف بود در پاسگاه و بازداشتگاه شهادت دروغ ‌علیه‌‌اش دادند و زیر میزی دادند و حکم اعدام دادند و اعدام شد. رهبر انقلاب آن زمان رئیس جمهور بودند. دستور دادند پرونده متوقف شود تا بررسی دقیق‌تر و کامل‌تر انجام بگیرد. شبانه طرف را اعدام کردند تا دستور ایشان اجرا نشود. تا دلتان بخواهد از این نمونه‌ها هست. هم‌اکنون در صدا و سیمای جمهوری اسلامی که وابسته به رهبری است تا دلتان بخواهد آدم به شما معرفی می‌کنم که با رهبری مشکل دارد اما تعیین کننده و تصمیم ساز است!

در طرف مقابل بچه حزب‌اللهی‌هایی را به شما معرفی می‌کنم که ممنوع التصویرند. در همین وزارت ارشاد کتاب‌هایی مجوز می‌گیرد که نمی‌شود شرح داد. کتاب «حجاب با حجاب» خودم که امسال مجوز گرفت اصلاحاتی رویش صورت گرفت و ما مجبور شدیم اعمال کنیم. بیشتر آن حذف شد. راجع به حجاب بود و به عنوان دغدغه رهبری این کتاب را نوشتم. من آخوند نه حزب‌اللهی. رمان‌ها و کتاب‌هایی را به شما معرفی می‌کنم که شرح اسافل و اعضا به صراحت موجود است. اتفاقا می‌خواهم بگویم بچه حزب‌اللهی مظلوم‌تر از دیگران است.

مجله خیمه چهار ماه است به خاطر بی‌پولی بیرون نیامده و تا دلتان بخواهد از این نمونه‌ها دارم و سراغ دارم جاهایی را که طرف کار غیرانقلابی و غیر دینی و برخلاف مصالح نظام انجام می‌دهد و بودجه آنچنانی دارد. بخشی از موضوع به خاطر سر و صداست. یک جا فردی اشتباهی می‌کند و از آن سوءاستفاده می‌کند و تعمیم داده می‌شود.

پرسش: شاید دستاوردهایی که این افراد داشته‌اند آنگونه که باید مطرح نشده است.

بخشی از ماجرا باید از بالا هدایت شود. نه در مورد بچه حزب‌اللهی‌ها بلکه در مورد کل آحاد جامعه. ما در کل جامعه باید اظهار و احساس محبت و همدلی و دوست داشتن را ترویج کنیم. اگر بالادستی معلم به او محبت کرد، معلم هم به دانش آموز محبت می‌کند. اما اگر بالادستی به معلم بی‌مهری کند سرریز آن به دانش آموز می‌رسد. این حقیقت است که مردم به حاکمانشان شبیه‌تر هستند تا به پدرانشان. زمانی می‌توانیم انتظار داشته باشیم معلمی در یک منطقه دور‌افتاده با دانش آموزان اخلاقی برخورد کند که در سطح کلان هم با او اخلاقی برخورد شده باشد. وقتی در سطوح کلان به او دروغ گفته می‌شود طبیعی است که معلم هم به دانش‌آموزش دروغ خواهد گفت.

بخش دیگر ماجرا تربیت نیروی انسانی است. باید در این موضوع خاص نیروهای خاصی را سازماندهی و تربیت کنیم چه در روحانیت و چه در نظام آموزشی و چه در فضای بسیج و بچه حزب‌اللهی‌ها رفتار اجتماعی و تعامل اجتماعی را آموزش بدهیم. مهارت‌های برقراری ارتباط با طرف مقابل را باید آموزش دهیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم فضای اجتماعی پرتنشی داریم که اثر منفی بر همه ما می‌گذارد. ممکن است در این فضای اجتماعی خانمی به من بد و بیراه بگوید چون احساس می‌کند من مانع آسایش و آزادی او شده‌ام و من هم ممکن است از کنار فردی رد شوم که تیپ و ظاهرش انقلابی نیست و ناخودآگاه به او چپ چپ نگاه کنم و زیر لب چیزی بگویم برای اینکه فکر می‌کنم او از ارزش‌های انقلابی فاصله گرفته است. این بخشی است که آموزش می‌خواهد و نقش رسانه در این موضوع بسیار تعیین کننده است.

پرسش: آخرین کتابتان «حجاب با حجاب» است. این نام را از کجا آوردید؟

دو کتاب بود یکی «حجاب بی‌حجاب» که من معتقدم درباره حجاب باید بدون حجاب حرف زد. ما تعارف می‌کنیم و نتیجه‌اش این می‌شود که شب ۲۲ بهمن و موقع رأی دادن خانمی را نشان می‌دهیم و بعد می‌رود برای بعد. چرا نباید تلویزیون ما برنامه‌ای داشته باشد و این خانم بنشیند و فرض کند شب ۲۲ بهمن است و او را به رسمیت بشناسد و نشانش دهند و در مورد حجاب هم صادقانه حرف بزنند. در کتاب دوم با نام «حجاب با حجاب» به این موضوع پرداختم که حجاب‌هایی از مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و دینی روی موضوع حجاب را گرفته است. دلیلم هم این است زمانی که موضوع حجاب در اروپا یا امریکا مطرح می‌شود، طرف برای حفظ حجاب هزینه‌های سنگینی می‌پردازد، در حالیکه ما می‌خواهیم اینجا با هزینه‌های سنگین و با چوب و چماق حجاب را حفظ کنیم. معلوم می‌شود که یک جای کار می‌لنگد و بخشی از عملکرد ما مشکل داشته. این حجابی است که روی موضوع انسانی و فطری حجاب را گرفته است.

پرسش: موافق هستید که جدا از بحث حجاب باید فکری برای بی‌حیایی بکنیم و چه باید کرد تا جامعه بی‌حیا نشود؟

بی‌حیایی یک از حد گذشتن و ‌مرز شکستن است. از حد گذشتن و مرز شکستن در سطح کلان و بالا باعث می‌شود که سطوح پایین جامعه از حد بگذرند. در خیلی از کشورهای خاورمیانه که قدم می‌زنید، به آسانی دیده می‌شود‌. طرف دکه کوچک ذغال فروشی دارد و بالایش نوشته است «پادشاه ذغال». این مسأله‌ای کاملا اجتماعی است یا مثلا یک گاری قهوه فروشی دارد و رویش زده است «سلطان قهوه». چرا؟ در ۵۰۰ سال و یا ۱۰۰۰ سال قبل این اتفاق افتاده است. برای اینکه زورش جای دیگری نرسیده است. برای اینکه همه چیز با شاه بوده. شاهی بوده است که بر مقدرات مردم حکومت می‌کرده است و این زورش به شاه نمی‌رسیده و زورش در همین حد است. وقتی در سطح کلان از مرز ۳۰۰۰ میلیارد گذشتیم آنکه زورش به ۳۰۰۰ میلیارد نمی‌رسد در ۳ تومان از مرز می‌گذرد. وقتی بالایی از ۳۰۰۰ رد شد و حریمی را شکست این پایین حریمی که شکسته می‌شود عفت یک دختر جوان است.
وقتی بالایی از ۳۰۰۰ رد شد و حریمی را شکست این پایین حریمی که شکسته می‌شود عفت یک دختر جوان است


این‌ها کاملا به هم مربوط است. چقدر روایت از امیرالمومین در مورد حساسیت عدل و عدالت داریم و چقدر روایت در مورد برخورد با بد حجاب‌ها؟

اصلا اینگونه نبوده که این مشکل در آن زمان نبوده باشد. اتفاقا آن زمان این مشکل هم بوده ولی امیرالمؤمنین می‌دانست که راه حل این مشکل جزئی اجتماعی، حل مشکلی کلان در سطوح بالاست. ریشه را باید حل کرد.

پرسش: سالیان سال است که گفته می‌شود باید به این ریشه‌ها پرداخته شود اما در عمل کاری انجام نمی‌شود؛ چرا؟

این بخشی است که من نباید پاسخ بدهم. متأسفانه ما آدم‌های تنبلی هستیم. کارهای سخت نمی‌خواهیم انجام دهیم. به جای کار‌ و عبادت کردن و زحمت کشیدن دنبال این هستیم که دو رکعت نماز بخوانیم و خدا به ما خانه بدهد. بر اساس آنچه می‌بینم می‌گویم. به جای اینکه برویم دکتر و دوا و درمان کنیم، دنبال ذکری هستیم که مشکل ما را حل کنیم. چون ملت تنبلی هستیم اصولا دنبال کارهای سخت نیستیم. جراحی‌های های بزرگ اجتماعی، خونریزی‌های شدید دارد. ما ترجیح می‌دهیم با گشت ارشاد و تابلو و تذکر و بیلبورد حلش کنیم. حوصله کارهای بزرگ را نداریم. کارهای بزرگ کردن می‌شود عملکرد چین که به خاطر کاری که طرف انجام داده و زیر میزی گرفته طرف را اعدام می‌کنند.

پرسش: دلیل اینکه نمی‌خواهیم کار بزرگ انجام دهیم چیست؟

مشکل ما این است که بیرون بودن تار موی یک زن را خلاف دین می‌دانیم؛ اما رشوه و ربا را از آدمی که ریش دارد و خانمش چادری است خلاف دین نمی‌دانیم. اینکه من یک ساعت دروغ بگویم بد‌تر است یا اینکه موبایلم زنگ بخورد و زنگ موبایلم یک آهنگ شش و هشتی باشد؟ اگر یک ساعت غیبت ـ که اشد من الزنا است‌ ـ کنم و دروغ ـ که‌ ام المفاسد است‌ ـ بگویم خیلی به شما بر‌نمی‌خورد اما اینکه مجله‌ای در دست داشته باشم که عکس غیر معمول در آن باشد بیشتر به شما بر‌می‌خورد. می‌خواهم بگویم که در شناخت دین مشکل داریم. در جا انداختن و عمل به مبانی دینی مشکل داریم. امیرالمؤمنین می‌فرماید چهار چیز نشانه فروپاشی است؛

۱- غافل شدن از ریشه‌ها،
‌۲- پرداختن به شاخه‌ها،
۳-کنار زدن افراد لایق،
 ۴- و بر سرکار آمدن افراد نالایق.

این مسأله انسانی و اجتماعی است و در همه جای دنیا و در همه جای تاریخ و عالم جواب می‌دهد. قاعده و فرمول و اساس کار است. سال هاست به مردم نمی‌گوییم اصل فساد و اصل مشکل کجاست. زخمی که یک دختر جوان با حجاب ناجور و لباس تنگ و یقه باز به آرامش روحی یک جوان می‌زند، بیشتر است یا زخمی که گذشتن یک ماشین ۲ میلیارد تومانی در خیابان به او می‌زند؟ زخمی که فیلم ناجور به حیای جوان می‌زند بیشتر است یا زخمی که آگهی‌های بازرگانی تلویزیون دارد به زندگی مردم می‌زند؟ چند در‌صد مردم می‌توانند آشپزخانه و مبلمان آنچنانی داشته باشند که در سریال‌ها و آگهی‌های بازرگانی نشان داده می‌شود؟ آیا این عامل فساد نیست؟ صبر این جوان و این خانواده اگر سنگ هم باشد در ‌ سالیان سال از این قطرات سوراخ خواهد شد. نگاه می‌کند و می‌بیند در ابتدای زندگی هیچ چیز ندارد. الان در بهترین شرایط درآمد یک خانواده ۲ تا ۳ میلیون تومان است. با این درآمد پدر خانواده و هزینه‌های سرسام آور کدام جوان می‌تواند خانه و جهیزیه آنچنانی داشته باشد؟
داریم به مردم دروغ می‌گوییم. از یک طرف ترویج شعائر مذهبی می‌کنیم و می‌گوییم رزق حلال و از طرف دیگر نشان می‌دهیم، می‌شود این گونه زندگی کرد. داریم به مردم می‌گوییم با زندگی سالم و رزق حلال می‌شود این گونه زندگی کرد؛ در حالی که این دروغ است. یک جوان‌ سی ساله را در آگهی بازرگانی نشان می‌دهیم که خانمش ۲۶ ساله و یک پسر و دختر ۶ یا ۷ ساله دارند و مبلمان و دکوراسیون و خانه ویلایی و ماشین آنچنانی دارند. آدم ۳۵ ساله‌ای که از ۲۰ سالگی هم کار کرده باشد ظرف ۱۵ سال چگونه چنین زندگی‌ ساخته است؟! داریم به مردم دروغ می‌گوییم و داریم خودمان مردم را تشویق می‌کنیم.

بحثی با یک استاد مسیحی داشتم در دانشگاه در لبنان. او می‌گفت که تربیت دینی و اجتماعی شما تحمیل کننده حجاب به دختران است. من از او پرسیدم که آیا پر کردن فضای عمومی جامعه و رسانه‌ها و بمباران تبلیغاتی سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از کودکی با فساد و بی‌حجابی و بی‌حیایی تحمیل نیست. من که در خانه خودم بچه‌ام را محجبه بار می‌آورم تحمیل است؟! اتفاقی که دارد می‌افتد این است که ناخواسته و ناخودآگاه به اسم دین و انقلاب اسلامی همین صدا و سیمای خودمان و نظام رسانه‌ای خودمان دارد ضربه‌ای به آرامش روحی مخاطبان می‌زند که همه می‌افتند دنبال دزدی و فساد. از یک طرف رهبر انقلاب از اشرافی‌گری و تجمل‌گرایی و از فرزند کم می‌نالند. می‌خواهم بگویم چیزی که باعث می‌شود آرمان رهبر انقلاب تحقق پیدا نکند همین عوامل است. وقتی می‌خواهم فرزندم را مدرسه ثبت نام کنم، باید بیش از ۵ میلیون تومان بدهم. تازه مدارسی که خیلی هم ویژه نیست.

یکی از مخرب‌ترین مسائل در حوزه فرهنگ بحث کنکور و کلاس‌های کنکور است که به مرور زایش فکری و خلاقیت تولیدی را از نسل جدید ما گرفته است. الان از ابتدایی و پیش دبستانی بچه‌ها تست می‌زنند! شما می‌خواهید فرزندتان را کلاس کنکور هم بگذارید و باید حداقل‌هایی از زندگی را برایش تأمین کنید. همین چیزهایی که آگهی‌های تلویزیون دارد نشان می‌دهد. یک اتاق مستقل و یک تختخواب آنچنانی و... طبیعی است که به بچه دوم نمی‌توانی فکر کنی.
 
سال‌ها زن با حجاب را به عنوان کلفت و گدای خیابانی نشان دادید. طبیعی است که یک انسان اگر فطرتش سالم هم باشد، می‌رود به سمت تصویر ناپسند از حجاب. انسان محبوب و پسندیده بودن را دوست دارد. شما خودت داری به ذهن این دختر نوجوان فرو می‌کنی که اگر می‌خواهی محبوب و پسندیده و مقبول باشی و زیبا به نظر بیایی و دوستت داشته باشند باید بی‌حجاب باشی. این‌ها‌‌ همان بخشی است که متأسفانه دیده نمی‌شود و بخشی است که کاملا به سیاست و اقتصاد ما و به همه چیز ما در حوزه فرهنگ مربوط است. لازم است فارغ از پیش داوری‌ها به سراغش برویم. یعنی بلافاصله نگوییم رئیس صداو سیما فلانی است و حرفی نزنیم که تضعیف نشود و... یا اینکه بگوییم رهبر انقلاب نرفته‌اند نمایشگاه و دولت فلانی است پس نرفتن رهبری به نمایشگاه معنیش این است که دولت..‌. این‌ها را باید کنار بگذاریم و در افقی گسترده‌تر ببینیم.

پرسش: هم اکنون می‌خواهیم به سفرتان به سوریه که در قالب یک کاروان فرهنگی با حضور برخی چهره‌های شاخص انجام شد بپردازیم. کاری بسیار ارزنده و جالب بود اما آنگونه که باید و شاید بازتاب نداشت؟

شاید دلیلش این باشد که در کشورمان عادت کرده‌ایم ‌همه کار‌ها به شکل رسمی و دولتی و حاکمیتی انجام شود. گاهی به دوستان می‌گویم حتی بچه حزب‌اللهی‌های متدین ما هم منتظرند تا شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی اعلام کند راهپیمایی است و بعد از نماز جمعه بروند. این گونه نیست که خودمان احساس مسئولیت کنیم. چون این حرکت دولتی و حاکمیتی نبود دیده نشد، در حالی که این حرکت دو ویژگی عمده داشت؛ یک اینکه غیرحاکمیتی و غیر دولتی بود و حتی وقتی آنجا رفتیم سفارت ما گله داشت که چرا هماهنگی بیشتری با ما انجام دادید که ما در جریان باشیم. این ارزش دارد که حرکات غیر دولتی و غیر حاکمیتی را تقویت کنیم. نکته دوم اینکه ادبیات صلح طلبی و آشتی و محبت به نام جمهوری اسلامی و دین و انقلاب در دنیا و حوزه بین الملل جایش خیلی خالی است. کاروانی به نام زائران صلح ‌غیر دولتی به راه افتادند و با ادبیات آشتی و محبت و دوستی. جا انداختن این ادبیات در دنیا حتی بر موضوع انرژی هسته‌ای و حقوق بشر هم موثر است.
متأسفانه ما بدون اینکه بخواهیم و حواسمان هم نبوده، در سال‌ها خودمان کمک کرده‌ایم در ارائه تصویر خشونت طلب از جمهوری اسلامی. من به سران جبهه کفر که می‌خواهند جمهوری اسلامی را این گونه نشان دهند کار ندارم؛ اما طبقه متوسط اجتماعی مخاطب ما در غرب به تصویری که می‌بیند، حکم می‌کند. وقتی خودمان همیشه تصویری که از جمهوری اسلامی نشان می‌دادیم تصویر جنگ و جهاد و تفنگ بوده، ناخواسته به آن تصویر کمک کرده‌ایم. اینکه به نام جمهوری اسلامی از آشتی و محبت و صلح حرف بزنیم روی سایر بخش‌ها هم اثر دارد. خوشبختانه ترکیب کاروان هم ترکیب قشنگی بود. هم همراهان داخلی که رفته بودند طیف متنوعی از هنرمندان و چهره‌های فرهنگی بودند و هم مهمانان خارجی که حضور داشتند از پدر «آسانژ» تا خانم «مک وایر» برنده جایزه نوبل صلح و فلان کشیش و روحانی. آنجا هم خوشبختانه اثرگذار بود. این حرکت به خوبی توانست پیام خود را منتقل کند اما در داخل اینگونه نبود.

پرسش: دیدار‌هایتان بیشتر مردمی بود؟

بیشتر مردمی بود اما چند جلسه رسمی و جدی هم داشتیم.

پرسش: گلایه‌های مردم سوریه چه بود؟ آنچه در رسانه‌های داخل می‌بینیم با آنچه در واقعیت وجود دارد تا چه اندازه همخوانی دارد؟

متأسفانه در حوزه بین‌الملل حتی در نظام رسانه‌ای ما فارغ از صدا و سیما با مخاطب مانند افراد نابالغ برخورد می‌کنند. برای مخاطب سهمی از حق آگاهی و اطلاع دقیق از قضایا قائل نیستند. مثلا در مورد سوریه سقوط شهر‌ها را نمی‌گفتیم؛ اما آزاد‌سازی‌اش را می‌گفتیم. مردم برایشان سوال بود که چه شده‌ این‌ها آزاد شده‌اند! قبلش را نگفته بودیم. چیزی که در مورد سوریه به مردم نگفته‌ایم این است که مردم سوریه درست است که در جریان جنگ با ما همراهی کرد اما نظام سوریه نظام بعثی بود. اتفاقا این ارزش داشت که نظام بعثی سوریه با نظام بعثی صدام همراهی نکرد و در کنار تمام کشورهای دیگر عربی که بعثی نبودند در مقابل صدام ایستاد و با ما همراهی کرد. اما نظام بعثی ویژگی‌هایی داشت و عملکرد خطرناک و سرکوبگرانه نظام بعثی بود که طی سال‌ها مردم را به اعتراض دعوت می‌کرد. ما به مردم نمی‌گوییم که همین نظام سوریه که الان کنار حزب‌الله ایستاده بیشترین قتل و جنایت را در مورد نیروهای حزب‌الله انجام داده و نمی‌گوییم چقدر از بچه‌های حزب‌الله سال‌ها شکنجه و کشته شدند. در زندان‌های سوریه بودند و قتل عام شدند و اگر این را بگوییم همبستگی امروز حزب‌الله با سوریه معنای دقیق‌تر و شفاف تری پیدا می‌کند. ارزشش بیشتر می‌شود. چون این‌ها را نمی‌گوییم بخشی از ماجرای سوریه واضح نمی‌شود. خیلی هم صادقانه و صریح و شفاف با مردم صحبت نمی‌کنیم که چه صف آرایی‌‌‌ در سوریه اتفاق افتاده است. چیزی که خوشبختانه در سوریه دیدم و برایم محسوس بود این است که آن نظام بعثی دارد تغییر می‌کند؛ هم در سطوح بالا و حاکمیتی و هم در سطوح میانی.

قیافه نیرو‌ها و پرسنل ارتش سوریه دارد عوض می‌شود. رفتار حاکمیتی حزب بعث سوریه دارد تغییر می‌کند. دیدگاه‌ها دارد عوض می‌شود و همین باعث شده ‌که قضایا تغییر کند. از آن طرف هم مردم رفتار تکفیری‌ها را دیده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که جایگزین رژیم اسد تکفیری‌ها هستند لذا خیلی‌ها که ابتدا به معترضین پیوسته بودند به سمت بشار اسد آمده‌اند. بعضی از معترضین هم که با آن‌ها مذاکره کردیم همراهی‌شان با بشار اسد به این معنی نیست که او و نظام حاکم را تأیید کنند، بلکه به عنوان بهترین گزینه موجود برای حفظ تمامیت ارضی سوریه و حفظ وطنشان به این سمت آمده‌اند اما در مجموع روند بسیار مثبتی است.
قیافه نیرو‌ها و پرسنل ارتش سوریه دارد عوض می‌شود. رفتار حاکمیتی حزب بعث سوریه دارد تغییر می‌کند. دیدگاه‌ها دارد عوض می‌شود و همین باعث شده ‌که قضایا تغییر کند. از آن طرف هم مردم رفتار تکفیری‌ها را دیده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که جایگزین رژیم اسد تکفیری‌ها هستند لذا خیلی‌ها که ابتدا به معترضین پیوسته بودند به سمت بشار اسد آمده‌اند


پرسش: مردم سوریه در مورد حمایت ایران از حکومت سوریه نقدی داشتند؟

طبیعتا ما با همه مردم ارتباط تنگاتنگی نداشتیم؛ اما آنهایی که ما دیدیم چه در دمشق و چه در حمص و لاذقیه بسیار استقبال می‌کردند و این همدلی و همراهی را مثبت می‌دانستند البته در دو سال پیش فضا اینقدر شفاف نبود اما هر چه جلو‌تر می‌رویم فضا بیشتر به نفع جبهه مقاومت و خط جمهوری اسلامی است.

پرسش: پیوند فرهنگی ایران و لبنان در جاهای مختلف خود را نشان داده است. با توجه به اینکه شما چند سال در لبنان بوده‌اید، با حزب‌الله بحثی داشتید تا دریافتی از آن‌ها را از زبان شما بشنویم؟

‌مستقیم نه؛ اما با برخی از فعالان فرهنگی که تمایل به سمت حزب‌الله داشتند و مرتبط بودند ارتباط داشتم. بیشتر اخباری که برای نمونه از کناره‌های ساحل لبنان و... وجود دارد اخبار و نگاه‌های سطحی است و نباید روی این‌ها توقف کرد. چیزی که مهم است اینکه پیشینه روابط تاریخی ایران و لبنان را بتوانیم در عمق آن تحلیل و درک کنیم. در دوره صفویه، علمای شیعه لبنان بنیانگذار چیزی بودند که امروزه به عنوان تمدن اسلامی معاصر خودمان می‌شناسیم. بخش‌های بسیار مهمی از این تمدن را آن‌ها شکل داده‌اند. امثال شیخ بهایی نقش و تأثیری که داشته‌اند در شکل دهی به این عناصر و شاخصه‌های فرهنگی، باید دید تا امروز جمهوری اسلامی در لبنان چنین اثری گذاشته است.

شاید تعامل و دستاورد جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ما و تعامل متقابل در هیچ جایی به اندازه لبنان آشکار و عمیق و قابل مطالعه نیست. این‌ها را باید با هم دید و همچنین ویژگی‌های حزب‌الله لبنان را باید به شکل خاص مد نظر گرفت. به نوعی من معتقدم کاری که حزب‌الله لبنان برای ایران کرده، چه بسا کمتر از کاری نیست که ایران برای لبنان انجام داده است. کما اینکه در طول تاریخ هم همین طور بوده است و کاری که علمای لبنان برای ایران کرده‌اند، نمی‌توان کمتر از کاری دانست که ایران انجام داده است. از نظر سیاسی هم اگر نگاه کنیم آن‌ها دارند در جبهه‌ای می‌جنگند که خط مقدم استراتژیک و سیاسی جمهوری اسلامی است. اصلا بحث انقلاب و اسلام و دین نیست. کاملا بحث اجتماعی و فرهنگی است، کما اینکه در برخی از این قضایا باید گسترده‌تر نگاه کرد. در همین بحث شبیخون فرهنگی که رهبر انقلاب مطرح کردند، دعوای ژاپن با امریکا یا فرانسه با امریکا دقیقا همین بود. فرانسه در مقابل ورود نرم افزارهای انگلیسی زبان به داخل فرانسه مشکل داشت. امروز در لبنان حزب‌الله با ایران مرتبط است و جریان‌های دیگری با عربستان و امریکا و... اساسا جنس لبنان این گونه است که هر گروهی با بیرون مرتبط است. هر گروهی به جایی امتداد دارد به جهت فرهنگی و سیاسی.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل