بازدید 32231
سالگرد پرکشیدن آقا مجتبی

عالمی که تنها 45 دقیقه در شبانه روز می‌خفت!

به ما آموخته بود که «اگر کسی چشم به دنیا نداشته باشد، دل‌‌های مردم به او جلب می‌‌شود» و بعدها فهمیدیم دلیل عزت او را. گفته بود «بهترین رفیقت کسی است که تو را به یاد خدا می اندازد.» و یاد این بهترین رفیق هرگز از لوح دل و جان ما نرود.
کد خبر: ۳۶۶۴۰۰
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۴ 22 December 2013
یک سال از درگذشت  آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی سپری شد و مشتاقان این عارف عالیقدر از شنیدن ندای «واسمع ندایی...» او محروم گشتند. شاگردانش در غم دوری‌اش نوشتند: «شب های احیاء کاسه هایمان خالی بود تا دوباره کسی برایمان «یا ایها العزیز...» بگوید و از مولایمان، «قطب عالم امکان» (عج) بخواهد که تقدیرمان را به بهترین نحو ثبت و ضبط فرماید. دیگر میان ما نبود تا مرجعیت و فقاهت را کنار گذارد و با توسل به باطن لیله قدر، برایمان روضه درب نیم سوخته بخواند.

به ما آموخته بود که «اگر کسی چشم به دنیا نداشته باشد، دل‌‌های مردم به او جلب می‌‌شود» و بعدها فهمیدیم دلیل عزت او را. گفته بود «بهترین رفیقت کسی است که تو را به یاد خدا می اندازد.» و یاد این بهترین رفیق هرگز از لوح دل و جان ما نرود.

اینک ماییم و غم فراقی که هر چه می گذرد تازه تر می شود. فراق استادی که شهرت گریزی و پرده نشینی اش، ما را از درک گوهر وجودی این «چراغ هدایت» محروم ساخت و فقدان او ثلمه ای جبران ناپذیر به همراه داشت. حادثه ای ناگوار که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «ضایعه ای برای حوزه علمیه، روحانیت و جامعه مذهبی تهران» تلقی می گردد.
»

در آستانه اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و مصادف با سالگرد رحلت استاد اخلاق آیت الله العظمی حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره) امروز برگزار شد. در همین چهارچوب، «تابناک»، منتخبی از خاطرات نقل شده از ایشان را به نقل از کتاب خاطراتش می‌ آورد، به امید آنکه راهی که این عارف بزرگ پیمود را در پیش بگیریم.


صدقه‌ای که رد نمی‌شود


ایشان می‌گفتند: «اگرخواستی صدقه بدهی، همین‌طوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیه‌السلام برای سلامتی آقا امام زمان‌عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بده. برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطه‌گری‌ات را می‌کنی. تو واسطه‌ای و همین حق واسطه‌گری است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی.


چرا زن دوم؟

یکی از آقایانی که از علاقه مندان حاج آقا هم بود، بچّه‌دار نمی‌شد و می‌خواست زن دوم بگیرد. خدمت حاج آقا آمد تا اجازه بگیرد. حاج آقا فرمودند: «قبول داری آن خدایی که از زن دوم می‌خواهد به تو بچّه بدهد، از زن اوّل هم می‌تواند بدهد؟!» گفت: «بله!» حاج آقا گفتند: «بله؟! یا سِفت بله؟!» گفت: «سِفت بله!» گفتند: «اگر سِفت بله، پس زن دوم نگیر و برو، از همین زن اوّل بچّه‌دار می‌شوی! من دعا می‌کنم!» این آقا کمی بعد دوقلو بچّه‌دار شد!
 

زیارت اول ماه

ایشان مقیّد به زیارت حرم حضرت عبدالعظيم بودند. اگر تهران بودند، هيچ وقت در اوّل ماه زیارت حرم حضرت عبدالعظيم را ترک نمي‌کردند. هميشه ماهي يک‌بار يا شب اوّل ماه و يا صبح اوّلین روز ماه، حتماً به زیارت مي‌رفتند و هيچ وقت هم این برنامه‌شان ترک نمي‌شد. آنجا هم که مشرف مي‌شدند، مثل مشهد سعي مي‌کردند تمام آداب زيارت را به جا بیاورند. در زيارت‌هایشان هميشه براي ديگران دعا مي‌کردند؛مي‌فرمودند که شما هميشه براي ديگران دعا کنيد و هر چه مي‌خواهيد براي ديگران بخواهيد و خودشان در این زمینه هيچ کوتاهي نمي‌کردند.


ادب تشرّف

زمانی که به مشهد می رفتند، وقتی از منزل حرکت مي کردند، سرشان را پايين مي انداختند و زياد به اطراف توجّهي نداشتند. معمولاً هم تا دم درب حرم صلوات مي فرستادند.وقتی وارد حرم مي شدند، مقيّد بودند که حتما داخل آن محوطّه حرم شوند و برایشان فرقی نمی کرد که خلوت باشد یا شلوغکه معمولاً جمعيتِ خيلي زيادی در آنجا بودندو ايشان با سختي وارد مي شدند. ایشان ايستاده و پشت به ديوار زيارت مي کردند و زيارت هايي هم که عمدتاً مي خواندند، زيارت امين الله و جامعه کبيره و زيارت های مربوط به امام رضابود.عالمی که تنها 45 دقیقه در شبانه روز می‌خفت!

ایشان بعد از زیارت به قسمت بالايسر می رفتند و دو رکعت نماز زيارتمی خواندند و بعددر بالاي سر امام رضا علیه السلام دعا مي خواندند.بعد اگر مي شد از درب اصلي خارج مي شدند و اگر هم نمی شد، از قسمت بالا سر خارج مي شدند.در مسير بازگشت هم ذکر صلوات و استغفار داشتند و زیاد به اطراف توجّه نداشتند. زيارتِ وداعِ ایشان، يک ساعت، يک ساعت و ربع طول مي کشيد! اين در واقع وضعيت زيارتي ايشان بود!


ارادت به امام هشتم علیه السلام

یک روز آمدم به ایشان عرض کردم که ما این محلّ را مدرسه عملیّه رسمی کردیم و داريم طلبه مي‌گيريم و نامش را هم به نام مبارک امام هشتم،‌ امام رضا علیه‌السلام گذاشتیم. ایشان خیلی خوشحال شدند، مخصوصاً از اینکه این محلّ به نام مبارک حضرت رضا عليه¬السلام نام‌گذاری شده است. تا آنجا که یادم است خیلی دل‌چسبشان بود و اظهار خرسندی کردند. بعد از آن فاصله‌ای نشد که یک روز به من فرمودند دیشب یا همان شب، خوابی دیدم که در آن محلّه خیابان سیروس چشمه بزرگي باز شده استو آب زلالي جاری است و فرمودند من این را تعبیر می‌کنم که اینجا منشأ خیرات و مبدأ ترویج دین خواهد شد، من آینده درخشانی را در این کار می‌بینم.


نیابت از ائمه معصومین علیهم السلام

از بچّگي به ما خيلي سفارش مي‌کردند که هر زيارتي که مي‌رويد به نيابت از ائمه معصومین(ع) برويد؛ اين را از مرحوم پدرشان یادگرفته بودند. ايشان هر وقت صبح به حرم مشرّف مي‌شد به نيابت از پيامبر اکرم(ص) و بعدازظهر به نيابت اميرالمومنين( ع) و فردا صبح به نيابت از يکي از معصومين زیارت می‌کرد. مي‌گفت اين کار احتمال استجابت دعاي شما و دادن حاجات شما راچندين برابر مي‌کند. ايشان خيلي به این مسئله مقيّد بودند وهر دفعه به نيابت از يکی از ائمه به زیارت مي‌رفتند و آداب زيارت رو هم کاملاً رعايت مي‌کردند


این برای خداست، چرا من ببخشم؟

یکی از دوستان ما می‌خواست خمس حساب کند. او من و آقای ابدی را واسطه کرد که با هم برویم و خمسش را پیش ایشان حساب کنيم. مرحوم ابدی ایشان را برد و حاج‏آقا هم خمسش را حساب کرد. حاج ‏آقا به ايشان فرموده بود شما این‏ مقدار خمس بدهکار هستید. گفت: حاج‏آقا! امكان ندارد كه شما مقداری‌ از اين خمس را ببخشید؟ بعضی‌ها می‌بخشند. حاج‏آقا فرمودند: بلند شو برو همان‌جایی که می‌بخشند! برای چه پیش من آمدی؟! ببخشم؟! این برای خدا است، من چه را ببخشم؟‌ من مگر می‌توانم؟ من از خودم اختیاری ندارم که ببخشم، بروید پیش همان‌ها که می‌بخشند!


فقط 45 دقیقه خواب!


در یکی از ماه‌های مبارک رمضان بود که موضوعی را خدمت ایشان عرض کردم. با ایشان تا کنار ماشین قدم می‌زدم. ایشان فرمودند که این کار را انجام بده، این‌طوری انجام بده، آن‌طوری انجام بده، داشتند توصیه می‌کردند. من عرض کردم: آقا، خیلی وقت تنگ است؛ این‌ قدر فرصت نیست. ایشان فرمودند: «چرا وقت تنگ است»؟ گفتم: من صبح می‌روم سر کار و مسؤولیّت اداری‌ دارم، بعد از ظهر که برمی‌گردم افطاری می‌خوریم و بعد هم خودم را برای اینکه خدمت شما برسم، آماده می‌کنم. بعد تا برسم خانه، ساعت دوازده می‌شود، تا آماده خواب بشوم، خلاصه من چهار ساعت می‌خوابم.

ایشان فرمودند: «چهار ساعت می‌خوابی»؟ گفتم: حاج آقا! پس چقدر بخوابم؟ ایشان گفتند: «آقا! جدّاً چهار ساعت می‌خوابی»؟ من یک شیطنتی کردم گفتم: شما چقدر می‌خوابید؟ من امیدوارم آن‌هایی که می‌شنوند به دقّت بشنوند و باور کنند. ایشان فرمودند: «چهل و پنج دقیقه». من مغلطه کردم و گفتم: حاج آقا! بعد از نماز صبح، چهل و پنج دقیقه؟ فرمودند: «نخیر؛ مغلطه نکن پسر! چهل و پنج دقیقه».


برای زیارت تشریفات قرار نده!

می‎گفتند: «برای زیارتت تشریفات قرار نده؛ همین‎طور بگو این کار را با شما دارم.» به همسایه جوانی که بیکار شده بود، ‎گفتند: شما برو شاه‎عبدالعظیم زیارت کن. زیارت که کردی بگو: آقا! من بیکارم، همین. هیچ چیز نمی‎خواهد بگویی؛ خودش گفت: من برگشتم خانه، صبح زود یکنفر زنگ زدند گفت: حسین! بیکاری؟ گفتم: آره. گفت: الآن بیا فلان جا! من رفتم، مرا گذاشت سر کار. می‌گفت: کارش سبک است؛ یعنی خیلی مهم نیست ولی سر کار رفتم؛ ماهی این‎قدر به من می‎دهد و در حال حاضر مشغول هستم.


برو خودت را بساز و اندازۀ توقع مردم شو!


یک‌بار برای رفتن به صدا و سیما خدمتشان رسیدم و کسب اجازه کردم. ایشان فرمودند که شما بروید. ابتدا در رادیو کار می‌کردم؛ تصویری نداشتم. بعد از چند وقت دوباره آمدم خدمت حاج‌آقا گفتم که دوستان آمدند سراغ بنده و اصرار می‌کنند که من جلوی دوربین قرار بگیرم و این‌طوری مردم مرا می‌شناسند. ایشان فرمودند:«شما با ملاحظاتی برو و حواست جمع باشد».

من تقریباً بعد ازیک سال که گذشت، آمدم خدمتشان و عرض کردم که آقا من از شما اجازه گرفتم و شما فرمودید که برو. من هم رفتم و حالا باوری که مردم از من دارند خیلی بالا رفته است. مردم فکر می‌کنند که من خیلی آدم دین‌داری هستم، خیلی آدم عالِمی هستم. حرف‌هایی که در خیابان و کوچه و مجالس و جاهای دیگر به من می‌گویند، اصلاً من نیستم. خیلی احساس می‌کنم که اینجا دارم مقداری دورویی به خرج می‌دهم.

ایشان فرمودند:«خوش به حالت»! گفتم: حاج‌آقا چرا خوش به حالم؟! وقتی از من این همه تعریف می‌کنند، اذیت می‌شوم و من می‌دانم که این تعریف‌ها درست نیست.ایشان گفتند: «برو خودت را بساز؛ اندازه توقّع مردم شو. خوش به حالت»


کشش جلسات حاج آقا

چون شهرک اکباتان زندگی می‌کردم، یک مقدار به خودم مغرور شده بودم که من مسیر زیادی را برای شرکت در این جلسه می‌آیم؛پس خداوند خیلی به من توفیق داده است. یک شب که از جلسه آمدم بیرون، سر چهارراه آبسردار یکی از دوستان ایستاده بود. من ترمز کردم و او را سوار کردم. او تا آزادی با من آمد. به آزادی که رسیدیم گفتم: آقا! خانه من اکباتان است، اگر همسایه ما هستی، بگو.

گفت: نه، من می‌روم کرج؛ من همین‌جا پیاده می‌شوم و می‌روم کرج.من همان‌جا زدم پشت دست خودم؛ گفتیم: خدایا! تو برای من یک نفر را فرستادی که من به خودم خیلی مغرور نشوم. فردا شب آمدم خدمت حاج آقا و ماجرا را برای ایشان تعریف کردم. بعد گفتم که من آمدم خدمت شما تا عرض کنم اگر می‌شود جلسات را یک مقدار زودتر شروع کنید که این دوستان به کرج برسند.

ایشان یک لبخندی زد و گفت: من مطلبی برایت بگویم تا بفهمی! گفتند: پریشب، دوستان آمدند از من سؤال کنند، گفتم: فردا بیایید مسجد جامع بازار؛ من آنجا به سؤالات شرعی‌تانجواب می‌دهم. آن دوستان گفتند که ما نمی‌توانیم بیاییم، اگر بیاییم روزه‌مان می‌شکند. سؤال کردم چرا می‌شکند؟ آن‌ها گفتند: ما از چالوس با مینی‌بوس می‌آییم برای جلسات شما، قبل از غروب راه می‌افتیم می‌آییم اینجا، تهران افطار می‌کنیم؛ در کلاس شما می‌نشینیم، بعد راه می‌افتیم می‌رویم چالوس، برای سحری می‌رسیم آنجا.


مرجع تقلید بی ادعا

بعد از فوت مرحومِ امام، خيلي‌ها به حاج‌آقا رجوع کردند؛ چون رساله عمليه داشتند و درسال هشتادودو هشتادو سه رساله دو مرجع را بیرون دادند. من خودم شاهد بودم که تقريباً تا سيزده چهارده سال بعد از فوت حضرت امام؛ علي الخصوص افرادی که در حوزه شاگرد حاج‌آقا بودند، بعد از فوت مرحوم حضرت امام همه به ایشان رجوع کردند و به طَبَع از عموم مردم هم خيلي‌ها از حاج‌آقا تقلید می‌کردند.

البته حاج‌ آقا خودشان مي‌گفتند که به فتواي امام باقي باشيد ولي اگر خواستید می‌توانید مسائل جديد رااز من تقليد کنيد. بعدهابه حاج‌آقا گفتند که بالاخره بايد رساله بدهيد. ایشان هم بعداز فشارهایی که از طرف مقلّدین به وجود آمد، راضي شدند که رساله بدهند. ایشان همه‌جور مقلّدی داشتند؛ هم از طيف عموم مردم، هم از طيف تحصيل کرده و هم از طيف حوزوي. الیته اين دو قشر آخر بيشتر بین مقلّدین به چشم می‌خوردند.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱۵
انتشار یافته: ۱۸
عجب انسان با کراماتی بوده. من که نمیشناختمشون ولی مقاله رو که خواندم از نظرات روشن ایشان استفاده کردم. کاش مدرسین جامعه همه اینقدر با بصیرت بودند. روحش شاد.
خداوند بیامرزد کسی را که بداند از کجا آمده و به کجا خواهد رفت .




من ی تاجرم از بچگی تلاش کردم همیشه علاقمند بودم پولدار بشم بعد سالها چشم وا کردم دیدم از مال دنیا هیچ چیز کم ندارم در ی سانحه تصادف تنها فرزندم و خانمم رو از دست دادم بعد این واقعه تلخ سالها بود هیچ آرامشی نداشتم . تعریف خدا بیامرز حاج آقا تهرانی رو شنیده بودم ی شب رفتم خدمتش تا صبح نشستیم و کل داستان زندگیم رو براش تعریف کردم گفتم حاج آقا کاش تمام مال دنیویم رو از دست میدادم ولی زن و بچه ام زنده می موندند . حاج آقا گفت این همه ثروت رو حاضری ببخشی و در عوضش یک آرامش دنیوی و اخروی شامل شما و دو عزیز رفته ات قسمت شود گفتم حاج آقا راضی ام به مولا راضی ام . و امروز در حالی که اشک در چشمانم جاریست و این نوشته ها را برای شما عزیزان می نویسم خادم مرقد مطهر امام رضا (ع) هستم و افتخار میکنم که خدا ما را توسط یک عزیز بزرگوار به نام حاج آقا تهرانی به آرامش معنوی دنیوی و اخروی شامل و واصل گردانید .



خدایا بیامرز عزیزانی را که آمدند سوختند و رفتند و در عروجشان قلبهای شکسته ای را تسکین دادند
انسانی از تبار پیامبران در عصر ما بود که صد حیف از دستمان رفت
یکی از مشکلات کشورمان مسائل فرهنگی و اخلاقی مردم می باشد که ایشان به حقیقت روی این مسائل تاکید می کرد
اگر روی سخنرانی های ایشان کار شود می شود از آن راهبرد فرهنگی و اخلاقی برای هدایت جامعه استخراج کرد
روخش شاد
توفیقی است که برای چنین افرادی فاتحه ای قرائت شود.
من شناختی نسبت به ایشان ندارم جوری که شنیدم مرد خوبی بوده خدا رحمتش کنه
با سلام
خیلی فیض بردیم
یا علی
خدایش بیامرزد...
سلام. خيلي مفيد بود. ممنون.
باسلام . خدا رحمتشان کنذ . متاسفانه بعد از فوتشان مردم این افراد را بهتر میشناسند . افسوس میخورم که در زمان حیاتشان خدمتشان نرسیدم . دوست داشتم یکنفر مثل ایشان معرفی میشد و بهره میبردم .
با خدا باش پادشاهی کن ......
خدا ایشان را رحمت کند.
خداوند متعال ایشان را غریق رحمت فرمایند.
خدا رحمتشون کنه
بی نظیر بودن
روحشان شاد و با امیراامومنین و اهل بیت (ع) محشور شوند انشا الله
خداوند به برکت این ایام مقامش را متعالی بفرماید. اللهم صل علی محمد وآل محمد . جهت شادی روح ایشان فاتحه مع الصلوات
خدابیامرزه - برای خودم متاسفم که از وجود چنین عالم عالیقدری بی اطلاع بودم
شبها شبكه يك از ساعت چهار بامداد سخنراني هاي ايشون رو پخش ميكنه.من چند شب پاي صحبتهاشون نشستم باورتون نميشه آدمو واقعا متحول ميكنه.
واقعا خدا رحمت كنه ايشون رو
بلـــــه، الحق چنین رادمردانی باید اسوه و الگوی ما قرار گیرند که متأسفانه شبیخون فرهنگی مد نظر مقام معظم رهبری (حفظه‌الله) و کم‌کاری مسئولان رده‌های بالا و پایین فرهنگی، ما را به سمت و سویی دیگر برده است. انشاء الله با تدابیر دولت تدبیر و امید، این معظل بزرگ ریشه‌کن شود.
شادي روح همه اولياي الهي خصوصا حضرت ايشان صلوات٠
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار