كيهان«غرب از اين پرسش در هراس است» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
1- 31سال پيش وقتي ارتش صدام با گستاخي از مرزهاي ايران عبور كرد، همين شهرهاي كرمانشاه (قصرشيرين، سرپل ذهاب، گيلان غرب و... ) تبديل به خط مقدم مقاومت و دفاع مقدس شدند. آن روز استان كرمانشاه مانند ديگر استانهاي مرزي ما، مظلوم واقع شد اما مردمان غيور آن پا پس نكشيدند و پهلواني را با جان خويش معنا كردند. 30 سال پس از آن يورش بي رحمانه اما ناكام، كرمانشاه ديگر خط مقدم مقاومت نيست چرا كه خط مقدم اكنون به خيابانهاي قاهره و بيروت و غزه و بغداد و صنعا و منامه منتقل شده است.
و امروز تنها مردم ايران نيستند كه پنجه در پنجه مستكبران و طاغوتهاي سرسپردهانداختهاند بلكه ملتهاي مسلمان مصر و لبنان و فلسطين و يمن و بحرين و عراق نيز در اين مقاومت اسلامي وارد شدهاند. با اين حال كرمانشاهيهاي خونگرم و غيور، جزو «السابقون» مجاهدت و مقاومت هستند و هر جا- مثل ديروز- كه مجال عرض اندام پديد آيد، هيبت پهلواني و شكوه پايمردي را به تماشا ميگذارند. گل از گل كرمانشاهيها شكفت، آن هنگام كه مقتدا و مولايشان قدم بر اين سرزمين پاك نهاد. صداي اين ديدار شوق آفرين و طرب انگيز، حتما تا دوردست دنيا خواهد رفت و در ذهنهاي كنجكاو مشتاق دانستن، جاي بيشتري براي اين علامت سؤال خواهد گشود كه چرا در طوفان تقابل ملتها و حاكمان در جهان، پيوندي چنين عميق و عاطفي ميان مردم و رهبري ايران برقرار است؟
هراس از ابعاد پر پژواك اين پرسش در دنياست كه آمريكاييها را وادار ميكند مقارن اتفاق بزرگ در كرمانشاه، به خيال خود يك بمب صوتي- تبليغاتي در واشنگتن هوا كنند! از نگاه آمريكا و اسرائيل، اگر هيچ كلام و گفتار و استدلالي در سفر ولي امر مسلمين مبادله نشود، همين تصوير جوش و خروش محبت مردم نسبت به مردي كه او را مقتدا و امام و مولاي خود ميدانند، هراس انگيز است و نبايد در مصر و يمن و بحرين و عربستان و ليبي يا در آمريكا و انگليس و آلمان و فرانسه ديده شود. پس بايد همان هنگام كه اين تصاوير به دنيا مخابره ميشود، جنجال راهانداخت و هياهو به پا كرد و حواس افكار عمومي جهان را پرت كرد.
2- همين چند روز پيش بود كه سلفيها به همراه تك تيراندازهاي اسرائيلي در قاهره به بازي فراخوانده شدند تا با راهاندازي جنايتي عليه قبطيهاي مسيحي شامل 300 كشته و زخمي به دنيا و به خود مردم مصر القا شود چقدر اسلامگراها خوفناك هستند و نبايد دعوت آنان را لبيك گفت! براي چندمين بار و در نقشهاي نخ نما آمريكا و اسرائيل به واسطه همراه استخبارات يك دولت عربي- كه در عبريگري حرف اول را ميزند- كوشيد باز توليد و احياي مجدد القاعده را در مصر و ديگر كشورهاي اسلامي «تداعي» كنند.
هدف اين بود كه هم مردم مسلمان و معتقد مصر را از اسلامگرايي بترسانند و راه حاكميت اسلام بر قانون اساسي و نظام سياسي آينده را سد كنند، هم اسلامگراهايي را كه هماهنگ با مردم انقلابي شعار «الاسلام هو الحل» سر ميدهند و عليه سازش كمپ ديويد و سيطره آمريكا موضع آشتي ناپذير ميگيرند، منفعل سازند و هم ديگر ملتها را نسبت به اصل اسلامگرايي متوحش كنند. داستان سقوط فرعون نوكرمآب مصر، براي غرب هرگز كهنه نخواهد شد چرا كه اين ماتم بزرگ براي آنان، حكايت مرگ و زندگي است. بنابراين ميارزد در يك شب، چند صد نفر وسط خيابانهاي قاهره به خاك و خون كشيده شوند شايد كه از دل اين «فتنه مذهبي و قومي»، راه حل جادويي شكست انقلاب اسلامي مصر پيدا شود.
9-8 ماه است كه صهيونيستها سراسيمه فرياد ميزنند شعار «الله اكبر» و «اسلام هو الحل» و راهپيماييهاي اعتراض از مبدأ نمازجمعه و نتايج نظرسنجيهاي هفتگي- حاكي از اوج گيري تمايلات اسلام خواهانه مردم مصر- به غايت خطرناك است. طي اين مدت از يك سو صهيونيستها و از يك سو دولت عبري- عربي آلوده به القاعده و طالبان، علي الدوام آمريكا را به سرزنش گرفتهاند كه در برابر تصاعد امواج بيداري اسلامي و به زير كشيدن ديكتاتورها، منفعل و مستاصل عمل ميكند. تشديد صداي انقلابها در حد فاصل بيت المقدس تا حرمين شريفين، به معناي آن است كه تنها دو ستون باقي مانده براي اعمال سياستهاي استكباري در منطقه خاورميانه، به غايت تقّ و لق شده و هر لحظه ميتواند فرو بريزد.
خراسان«سناريوي ساختگي ترور سفيرعربستان در واشنگتن؛ دست چدني در برابر بيداري اسلامي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد:
پس از پيروزي باراک اوباما در انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريکا درسال ۲۰۰۸ميلادي و اظهار تمايل وي به گفت وگو با ايران، برخي تحليل گران داخلي مسئولان کشور را به اغتنام فرصت فراخواندند و از لزوم گشودن باب تعاملات با دولت جديد آمريکا سخن گفتند.
براي اين دسته از تحليل گران داخلي، پيام تبريک دکتر محمود احمدي نژاد، رئيس جمهور به باراک اوباما به مناسبت کاميابي در انتخابات، اقدامي قابل ستايش تلقي ميشد که ميتوانست ديوار بلند بي اعتمادي ميان ۲کشور را با برداشته شدن گامهايي متقابل در معرض فرو ريختن قرار دهد. البته اوباما بابي اعتنايي مطلق به نامه رئيس جمهور ايران و بي پاسخ گذاشتن آن نشان داد که حاضر نيست گامي فراتر از آن چه در شعارهاي انتخاباتي مطرح کرده بود، بردارد.
با اين حال پيش از آن که اساسا نامه اي به اوباما نوشته شود، طيف قابل توجه از مسئولان عالي رتبه و کارگزاران نظام بر اين باور بودند که ورود دموکراتها به کاخ سفيد نه تنها به تغييري راهبردي در سياست خارجي آمريکا نسبت به جمهوري اسلامي ايران نميانجامد بلکه چه بسا تندرويهايي را در پي آورد که در مخيله جمهوري خواهان نميگنجيد.
اين ديدگاه از همان بدو امر مورد تاييد رهبر معظم انقلاب بود و رويدادهاي سالهاي اخير به وضوح صحت آن را ثابت کرد. اوباما گرچه به نشانه تمايل به از سرگيري مذاکرات هستهاي با ايران ويليام برنز را به ميز مذاکرات گروه ۱+۵ با ايران بازگرداند اما با پايان ماموريت محمد البرادعي و آغاز دوره رياست يوکيا آمانو در آژانس بين المللي انرژي اتمي، آمريکا به فرصتي کم ياب براي پنبه کردن رشته توافقات رسمي ايران و آژانس (مداليته) دست يافت و از آن پس راه را براي صدور قطعنامههاي شوراي امنيت و همچنين تصويب تحريمهاي يک جانبه عليه ايران هموارتر از گذشته کرد. با رصد همين رويکرد مزورانه بود که مقام معظم رهبري در بيانات اول فروردين ماه سال ۱۳۸۸ در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا، عليه السلام، دست دراز شده دولت آمريکا به سوي ايران را دستي «چدني» زير «دستکش مخمل» توصيف کردند: «حالا دولت جديد آمريکا ميگويد ما مايليم با ايران مذاکره کنيم، بياييد گذشته را فراموش کنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز کرديم. خوب، اين چه جور دستي است؟ اگر دستي دراز شده باشد که يک دستکش مخمل رويش باشد. اما زيرش يک دست چدني باشد، اين هيچ معناي خوبي ندارد. عيد را به ملت ايران تبريک ميگويند، اما در همان تبريک، ملت ايران را به طرفداري از تروريسم، دنبال سلاح هستهاي رفتن و از اين قبيل چيزها متهم ميکنند!»
رويکرد خصمانه دولت آمريکا نسبت به جمهوري اسلامي ايران با وجود عتابها و هشدارهاي مقامهاي کشورمان همچنان ادامه يافت تا اين که خيزشهاي مردمي در کشورهاي عرب متحد آمريکا گريبان رژيمهاي حاکم اين کشورها را گرفت و برخي از مهم ترين آنها همچون رژيم حسني مبارک را به زير افکند. نقش بي بديل اسلام انقلابي در اين تحولات، از روي طبع استقبال جمهوري اسلامي ايران و نگراني و احتياط آمريکا و اسرائيل را در پي داشت.
جمهوري اسلامي ايران در عين اعلام مواضعي صريح درباره تحولات منطقه، موفق به برگزاري ۲ همايش بين المللي «بيداري اسلامي» و «حمايت از انتفاضه ملت فلسطين» در تهران شد که مورد استقبال انقلابيون در کشورهاي منطقه قرارگرفت، به ويژه از آن رو که راهبردهاي مطرح شده در اين همايشها توسط رهبر معظم انقلاب نه تنها نسبتي عميق با کنه و ذات اسلام ناب داشت بلکه کاملا عملياتي و مبتني بر عقلانيت سياسي بود. در بحبوحه الهام بخشي جمهوري اسلامي ايران به موج توفنده بيداري اسلامي در منطقه، سناريوهايي تبليغاتي براي تخريب جايگاه معنوي ايران در جهان اسلام آغاز شد که البته تاکنون کارگر نيفتاده است. ادعاهاي مکرر مبني بر کمک ايران به سرکوب مردم در سوريه يکي از آن سناريوهاست که بارها تکرار شده اما مواضع دقيق مقامهاي کشورمان درحمايت از انجام اصلاحات درنظام حاکم سوريه از به ثمرنشستن اين سناريو جلوگيري کرده است.
در اين ميان، اختلاف ۲کشور بزرگ منطقه يعني ايران وعربستان بر سر نحوه مواجهه با خواستههاي مشروع مردم بحرين از رژيم حاکم آل خليفه پتانسيلي بود که قابليت تبديل شدن به چالشي منطقهاي را داشت و دولت آمريکا به همين دليل از اين اختلاف علني شده چشم نپوشيد و سناريويي را براي تخريب جايگاه منطقهاي ايران کليد زد تا چون سدي در برابر موج بيداري اسلامي قد علم کند. دولت آمريکا اين بار پس از هماهنگي با آل سعود ادعا کرده که سپاه پاسداران با استخدام عواملي در صدد ترور سفير عربستان در واشنگتن بوده است.
جمهوري اسلامي«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
آغاز سفر روحاني حج بيتالله الحرام و اعزام كاروانهاي ايراني از اولين روز هفته جاري، به اين هفته معنويت خاصي بخشيده است. زائران ايراني خانه خدا، به دليل اينكه از جمهوري اسلامي ايران به اين سفر روحاني و معنوي ميروند، بايد احساس تكليف سنگينتري كنند و خود را سفيران انقلاب اسلامي و پيام آوران اصول و ارزشهاي اسلامي بدانند. قطعاً با عمل صالح و رفتارهاي مبتني بر اخلاق است كه ميتوان مردم جهان را به اصول و ارزشها و آرمانها جذب كرد نه با شعار و تبليغات. بنابر اين، زائران ايراني خانه خدا بايد با عمل به دستورات اخلاقي اسلام در ترويج اخلاق اسلامي پيشگام باشند و از اين طريق، راه را براي وحدت امت اسلامي هموار نمايند.
سفر رهبر معظم انقلاب اسلامي به استان كرمانشاه كه از ديروز شروع شده رويداد مهمي است كه ميتواند براي مردم اين استان بركاتي به همراه داشته باشد. مردم استان كرمانشاه از رهبر خود استقبال گرمي كردند و نشان دادند كه به نظام جمهوري اسلامي وفادارند. رهبر انقلاب در سخنراني خود در جمع كثير مردم استان ضمن تجليل از مقاومت ملت ايران در 8 سال دفاع مقدس، بر اهميت نقش مردم شهرهاي مختلف استان كرمانشاه تأكيد كردند و فداكاريها و حماسه آفرينيهاي آنان را ستودند.
در طول سفر 10 روزه رهبر انقلاب به كرمانشاه، اقشار مختلف مردم با ايشان ديدار خواهند داشت و ايشان در جريان روند امور در اين استان قرار خواهند گرفت.
موضوع اختلاس سه هزار ميليارد توماني كه از چند هفته قبل در رسانهها و محافل مردمي مطرح است، اين هفته ابعاد جديدي يافت. سخنگوي قوه قضائيه و دادستان كل كشور كه مسئول نظارت بر رسيدگي به اين پرونده است در مصاحبه هفتگي خود از بازداشت 14 نفر ديگر به اتهام دست داشتن در اين فساد مالي خبر داد و گفت: رفتار خائنانه مجري قانون باعث فساد مالي اخير شده است. رئيس بازرسي كل كشور نيز گفت: پرونده اختلاس اخير، نشانه نزديكي قدرت و ثروت است. حجت الاسلام پورمحمدي افزود: نظام بانكي و پولي ما تحت تأثير تصميمات در حوزه دولت و تكاليف دولتي است كه اين براي نظام دولتي تدبير مناسبي نيست.
اين اظهارات، نشان دهنده وسعت ابعاد فساد مالي اخير است و تكليف مسئولان قوه قضائيه را سنگينتر ميكند. مردم از قوه قضائيه انتظار دارند با اين فساد بزرگ برخوردي جدي و قاطع بعمل آورند و ملاحظه هيچكس و هيچ مقامي را نكنند. قرباني كردن افراد زيردست و فرمان بر و آزاد گذاشتن دانه درشتها خلاف انتظار مردم است و قوه قضائيه بايد در اين پرونده نشان دهد كه به سراغ افراد اصلي و دانههاي درشت ميرود و اهل ملاحظه كاري نيست.
در موضوعات خارجي هفته، تحولات مربوط به خيزش عمومي در كشورهاي منطقه و همچنين تظاهرات ضدسرمايهداري در آمريكا، اهم اخبار و گزارش رسانهها را تشكيل ميدادند. اين هفته در ليبي، تلاش مخالفان رژيم قذافي براي سيطره كامل بر اين كشور، با يورش همه جانبه به شهر "سرت"، زادگاه قذافي، وارد مرحله نهايي شد و برطبق تازهترين گزارشها، انقلابيون اكثر نقاط حساس و مراكز مهم اين شهر را به تصرف خود در آوردهاند. دو شهر "سرت" و "بني وليد" به دليل بافت قبيلهاي خاص، پس از سقوط طرابلس و فرار ديكتاتور ليبي، محل تجمع هواداران قذافي بوده است و با وجود حملات متعدد، انقلابيون با مقاومتهاي شديدي در اين شهر مواجه بودهاند. گفته شده است سردمداران رژيم قذافي در اين دو منطقه مخفي شدهاند و با توسل به نيروها و جنگ افزارهايي كه در اين دو شهر جمع آوري كرده بودند راه پيشروي انقلابيون را سد كرده بودند.
با وجود اين، انقلابيون در روزهاي اخير توفيق زيادي در قلع و قمع كردن باقيمانده نيروهاي ديكتاتور كسب كردند ولي هنوز هيچ خبري از محل اختفاي قذافي و پسرانش منتشر نشده است. به نظر ميرسد با توجه به روند تحولات، انقلابيون بتوانند بقاياي مزدوران قذافي تا پايان اين هفته پاكسازي كنند و جشن پيروزي كامل بر رژيم ديكتاتوري قذافي را برگزار نمايند.
اين هفته، كشور بحرين نيز شاهد اوجگيري قيام ضدديكتاتوري مردم اين كشور بود. شهادت يك نوجوان 17 ساله در خلال تظاهرات ضد حكومتي، خشم ملت بحرين را از رژيم آل خليفه دو چندان كرد و باعث شد با وجود سياستهاي سركوب رژيم، جمعيت انبوه بار ديگر به خيابانها بيايند و عليه رژيم خودكامه آل خليفه شعار سر بدهند.
رسالت«طرح مطالبات مردم از زبان رهبري» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
جاودانه عشق در ديار شيرين و فرهاد دوباره زنده شد. حلقه عشق و محبت صدها هزار نفر ديروز گرد آقايي بود که مردم براي ديدنش لحظه شماري ميکردند. حماسه پرشور روز گذشته زاگرس نشينان در استقبال بي نظير از مقام معظم رهبري و حضور صدها هزار نفري مردم استان کرمانشاه در اولين روز سفر رهبر معظم انقلاب به اين استان نمايشگاه کوچکي از عمق ارادت و محبت ملت ايران نسبت به ولايت فقيه و شخص آيت الله العظمي خامنهاي بود. هر انسان منصفي که شور و شعور زاگرس نشينان را از صحنههاي تلويزيون ميديد جايگاه و عمق ولايت را در تارو پود و رگ و ريشه آحاد اين ملت درک ميکرد. منطق ولايت در همه اعصار و ايام يکي است.
کوچکترين ناخالصي در کلام ولايت کام شيعيان را تلخ ميکند. مردم لمس ميکنند که ولايت سيد علي خامنهاي از جنس ولايت آقا روح الله خميني(ره) و در پيوند مستمر با ولايت بقيه الله الاعظم (عج) است. اين واقعيت نياز به استدلال ندارد و مهمترين شاخص و معيار، محبت و اعتقاد قلبي جامعه هوشمندي مثل جامعه ايران است. جامعهاي که به تعبير حضرت امام خميني(ره) به مراتب از مردم صدر اسلام بهترند. ملت ايران به عنوان ميليونها انگيزه اله اگر رگهاي از ناخالصي در مسير انقلاب ببينند اينگونه جان بر کف خود را فدايي رهبري نميکنند. البته بدون ترديد بخش مهمي از اين محبوبيت متاثر از جايگاه ساختاري و کارکردي ولايت در فرهنگ سياسي شيعيان و در يک تحليل کلان تر رهبري ديني در بين عموم ملت ايران با هر گرايش، قوميت و مذهبي است.
ولايت فقيه يک برکت و نعمت عظيم در جمهوري اسلامي است که به عنوان اصلي ترين مرجع دفاع از حقوق و مطالبات مردم در هميشه تاريخ انقلاب صداي تودههاي عظيم و کثيري از مردم بوده که ارگاني براي بيان انتظارات و توقعات به حق خود نداشتهاند. در الگوي مبتني بر رابطه امام و امت و فلسفه سياسي اسلام ولايت فقيه به عنوان پاسدار عادل ديدگاه حقيقي مردم تمام توان و قواي خود را براي صيانت از خواسته و راي حقيقي ملت به کار ميگيرد و اساسا در رابطه امام و امت رهبري همان چيزي را مطالبه ميکند که مردم خواهان آن هستند. در واقع بسياري از مطالبات به حق مردم هميشه از زبان امام و مرادشان بيان ميشود. ديروز رهبر معظم انقلاب در جمع صدها هزار نفر از شيرمردان و شير زنان زاگرس نشين ضمن اشاره موستوفايي به نقش مردم در نظام اسلامي برخي از مطالبات عمده ملت از مسئولين را طرح نمودند که با ابراز احساسات جمعيت انبوه مستقبلين روبرو شد. ايشان ليستي از توقعات مردم از مسئولين را بيان فرمودند که سرخطهاي زير در يک عکس فوري از بازخواني بيانات ايشان به دست آمده است؛
1- صداقت مسئولين در برخورد با مردم
2- عمل به وعدههاي داده شده
3- پرهيز از مناقشات
4- اجتناب از حاشيه سازي برخي مسئولين
5- امانت داري و پاکدستي
6- برخورد با متخلف و خائن
و...
ايشان در اين ديدار پر شور مطرح فرمودند: اگر مسئولان کشور نتوانستند به يکي از وعدههاي داده شده عمل کنند و به مردم صادقانه بگويند که ما اين کار را نميتوانيم انجام دهيم مردم حرفي ندارند. مردم حرفشان آنجاست که ما در زمينه برخورد با متخلف و يا در پيگيري عدالت کوتاه کنيم. تشريح مطالبات و توقعات مردم از دولت توسط مقام معظم رهبري ضمن آنکه راهگشاي مسير خدمت به مردم و پيشرفت کشور است نوعي اتمام حجت با مسئولين نيز ميباشد. مسئولين راه به جز امتثال امر از منويات مردم و رهبري ندارند. امروز وظيفه اصلي قوه مجريه چيزي به جز اجراي قوانين و حرکت پرشتاب در مسير پيشرفت و عدالت در سال جهاد اقتصادي نيست.
سياست روز«خود زني از نوع آمريکايي» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
داستان آمريکا در مقابل ايران، داستان آن بچه پررويي است که وقتي شاخه و شانه ميکشد و سپس کتکي را هم نوش جان ميکند، براي اين که افکار عمومي را به سوي خود جلب کند، شروع ميکند به «خودزني» و داد و فرياد راه مياندازد که ايها الناس کجاييد که مرا کشتند! غافل از اين که ديگر زمان اين «آپارتي» بازيهاي مردم فريب گذشته است و ديگر حنايش رنگي ندارد.
اينگونه کارها را بسيار از سوي آمريکا شاهد بوديم. يکي از آنها همين ماجراي ۱۱ سپتامبر بود که خودش، خودش را زد انداخت گردن ديگري و در پس اين خودزني هر آنچه را که خواست انجام داد.
اکنون نيز با يک سناريوي تکراري وارد شده و مدعي شده است که عوامل ايران قصد ترور سفير عربستان را داشتهاند که البته دستگير هم شدهاند و اکنون منتظر باشيد فيلم سينمايي که هاليوود آن را خواهد ساخت، به زودي بر روي پرده سينماهاي سراسر جهان به اکران دربيايد.
آمريکا هماکنون خود دچار مشکلات عديدهاي است از ۱۷ سپتامبر تاکنون مردم اين کشور نسبت به نظام سرمايهداري در مقابل ساختمان والاستريت تجمع کرده و پس از گذشت چند روز، اين اعتراضات گستردهتر شده است. اکنون بيش از هزار شهر از ايالات متحده درگير اعتراضات مردمي به سياستهاي نظام حاکم بر اين کشور است.
بسياري از تحليلگران معتقدند که اين خيزش مردمي باعث فروپاشي نظام سرمايهداري در آمريکا خواهد شد.
آنها معتقد هستند که مردم ديگر تحمل اين سياستهاي حاکمان خود را ندارند و گسترش اعتراضات مردمي دور از انتظار نيست.
از سوي ديگر، خيزشهاي اسلامي مردم کشورهاي عربي ضربه مهلک ديگري بر ابرقدرتي آمريکا در جهان به ويژه منطقه وارد کرده است.
مردم انقلابي کشورهاي مسلمان که تا پيش از اين با حکومتهاي وابسته به آمريکا سرميکردند، قيامهاي خود را آغاز کرده و اقدام به سرنگوني ديکتاتورهاي کشور خود نمودند. مصر، تونس، ليبي و در پي آن يمن و بحرين نيز در حال انقلاب هستند.
از دست دادن اين مهرههاي دست نشانده در منطقه براي آمريکا بسيار گران تمام شده است. ضمن اين که همين خيزشها و اعتراضات مردمي باعث واکنش مردم آمريکا گرديده، آنها متوجه شدهاند که ميتوان اعتراض کرد.
اکنون که دولتمردان حاکم آمريکا در داخل کشور خود دچار چالش و تنش جدي شدهاند و در کنار آن در منطقه نيز شاهد شکستي سنگين به ويژه در عراق و افغانستان شدهاند در پي آن هستند تا با ترفندي خود را از کمند فشارهاي اين شکستها و ناکاميها رها سازند.
سناريوي ترور سفير عربستان توسط ايران به همين خاطر نوشته شده است. اما ناشيانه بودن آن از آنجا نشات ميگيرد که در چنين شرايطي جمهوري اسلامي ايران چرا بايد اقدام به اين کار کند؟ دليل ايران براي اين اقدام چه ميتواند باشد؟
حمايت«وجود ما معمایی است» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
برخی می گویند نوعی گردهمایی همدلان است، یا آنهایی که می خواهند شنونده ای بیابند. برخی می گویند نوعی کلاسهای روان شناختی است، جایی که درونتان را رو می کنید و مرهمی به زخم هایتان گذاشته می شود. برخی می گویند آشنایی با زمینه ای است که اعتماد به نفس از دست رفته ای را به شما بر می گرداند... همه اینها در کلاسهاودوره های رونق گرفته مثل مدیتیشن و همایش های موفقیت ویا در نشریات و مطبوعاتی از این قسم عرضه می شوند و خیلیها با شور و شعف، هزینه هایش را می پردازند.
به نظر می رسد بخشی از توفیق این کلاسها یا نشریات برگرفته از دشواری های اجتماعی است که شماری از شهروندان را با نیازهای ذهنی و روانی روبرو ساخته و آنها حاضرند برای حل یا رویارویی با این مشکلات هزینه های مربوطه را-ولو قابل توجه- بپردازندو بخشی دیگر بر گرفته از این حقیقت است که خیلیها نمی خواهند به درک متفاوت در مورد خویش نایل شوند. همه به دنبال راه حلی برای رفع مشکلات خویش هستند و طبعا می خواهند برای رسیدن به هدف هایشان مسیری کوتاه و شاید آسان را انتخاب کنند ولو آن که مسیرهای کوتاه چندان کار ساز نباشد. یکی از این راهها که در سال های اخیر بسیار فراگیر شده همین حضور در کلاس های روان شناختی موفقیت و علوم فراحسی است.
به نظر می رسد خیلیها در زمینه های حرفه ای، رمالی و خانوادگی به بن بست رسیده ندو برخی فکر می کنند شاید بتوانند دشواری های شخصیتی خود را با طی این مسیر حل کنند. عده ای می خواهند به شناخت متفاوت از خویش دست یابند برای برخی از آنها قیمت حل این مشکلات اگر اندک باشد چندان مهم نیست. بعضیها بخشی از درآمد خویش را صرف حضور دوره ای می کنند تا خود را پیدا کنند البته این مساله ریشه تاریخی دارد و این پرسش که من کیستم، سابقه ای به قدمت انسان داردووی از نخستین روزهای آغاز زندگی خود در صدد این بود تا خود را بشناسد.
البته شناخت آدمی از شخصیت خویش، همچون منشوری چند ضلعی است که شامل جلوهها و منظره های متنوع ومتعددی می شود. کهن ترین آزمون خودشناسی و شخصیت شناسی مربوط به فلسفه آیورودا می باشد که 5 هزار سال قدمت دارد. در این تقسیم بندی انسانها به سه گروه «پیتا»،» کافا «و» اتا» تقسیم شدهاند. افراد گروه پیتا، لاغر، استخوانی و میانه بالا، رفتار ی جاه طلبانه و دارای ادراک خوبی بودهاند. اکثر آنان فرمانده، فرماندار و مدیران زبده ای بودند. شخصیت «کافا» صبور، مهربان، خوش قلب و سطحی نگر با سینه ای فراخ، پوستی نرم و براق و چرب بودند و گروه «اتا» استخوان بندی باریک، قد کوتاه و موهای مجعد و کم پشت داشتتند و از نظر روانی کمرو مضطرب و ترسو بودهاند.
شناخت آدمیان از طبیعت و خود به دو نوع صورت می گیرد:شناخت علمی و شناخت حاصل از زندگی. شناخت علمی، یعنی رابطه ای منطقی و طبیعی بین پدیدهها که البته نسبیت در علم همواره مطرح می شود. حتی هربرت اسپنسر می گوید:هر حقیقت اشتباهی و هر اشتباه حقیقتی را در پی دارد. بیکن فیلسوف معتقد بود، باید عقل آدمی را از نفوذ بتها یا تصورات نادرست دور داشت و مانع از این شد که این گونه امور فکرآدمی را تباه می سازند. او بتها یا تصورات نادرست را به 4 دسته تقسیم کرد: -بت های شخصی، مانند تعصبات و تجربیات شخصی که مانع رسیدن به حقیت می شوند. بت های قبیله ای یا آنچه با طبیعت انسان ارتباط دارد. –بت های بازاری یا آنچه مربوط به زبان است. –بت های نمایشی یا آنچه مربوط به مکتبها یا تلاش های فکری است. علم تلاش می کند که قانونمندی را در روابط انسانی معنا دار کند و تلاش علوم انسانی در زمینه خودشناسی بر این اساس صورت می گیرد؟ در این نوع آزمون های خود شناسی، روان شناسان ابتدا آن را تعریف نظری کرده و سپس به تعریف عملیاتی آن اقدام کرده و شاخص های آن را بررسی نموده تا آزمون علمی شکل گیرد.
رفتار انسانی، رفتار پیچیده ای است وهمچنین کیفی و غیر قابل مشاهده می باشد. علمای انسانی در تلاشند تا رفتارها را از کیفیت به کمیت در آورندو آزمون های روان شناسی و خود شناسی گامی در این جهت است. آری همه می خواهند خود را بشناسند، اما عده کثیری راه به بیراهه می برند. انسان موجودی عجیب و پر رمز و راز است و به قول حافظ: وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه و البته نگارنده این مقال بر این باور است که حضور در این کلاسها و خواندن نشریاتی از این قسم را یکسره نمی توان نفی کرد، خود شناسی و خود باوری راز توفیق انسان هاست و به هر حال این کلاسها با حضور افراد بالغی که خودشان حضور در انها را بر گزیدهاند، بر گزار می شودولی همه می دانیم نمی توان با حضور در یک دور ه چند جلسه ای و سخنان یک یا چند نفر و یا خواندن کتاب های مختلف لزوما به موفقیت چنگ زد و نمی توان ادعا کرد تنها با اتکا به این علوم وآموزشها و توجه به مطالب عرضه شده در این کلاسهای بسیار کوتاه مدت راه رسیدن به سعادت را یافته ایم مثل همیشه باید همت کرد و از تجربیاتی که در این کلاسها حاصل می شود و نیز در راه رسیدن اهداف شخصی استفاده برد تا به سعادت رسید.
آفرينش«رهاکردن جوانان در ورطه بي اعتنايي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
سه دهه از انقلاب اسلامي ايران ميگذرد و به قولي جوانان امروز نسل سوميهاي انقلاب هستند. اما اين نسل سوميها به سبب هجوم فرهنگي غرب و گسترش امکانات ارتباطي و از همه مهمتر عدم توجه به امورات جوانان در معرض تباه قرار گرفتهاند. پس از گذشت سه دهه هنوز نتوانسته ايم در قالب يک نهاد و يا برنامه جامع به امورات و نوع خواستههاي جوانان رسيدگي کنيم.
امروز نحوه ارتباط دختر و پسر و دوستيهاي متفاوت آنها به سبب بي برنامگي به يکي از معضلات جوانان و خانوادهها تبديل شده است. دوستيهاي خياباني، دوستيهاي اينترنتي، دوستيهاي تلفني، دوستي در محيطهاي دانشگاه و آموزشي و...، همه اينها از جمله مواردي هستند که جوانان با آن روبه رو هستند که در برخي موارد سازنده بوده و در بسياري از موارد به علت نبود مدلهاي سالم و کارشناسي شده به ضرر و تباه جوانان منجر شده است.
نبود موقعيتهاي اجتماعي مناسب در جامعه و خانوادهها و عدم فراهم سازي شرايط لازم براي روابط سالم در محيطهاي آموزشي علت اصلي اين امر است که امروز مشاهده ميکنيم دوستيها و ارتباط دخترو پسر به پايه مدارس راهنمايي و پايين تر کشيده شده است. اما اشکال اساسي ترعدم پذيرش اين واقعيت در جامعه ميباشد. جامعه بايد اين واقعيت را بفهمد و براي آن برنامه ريزي کند و به جاي اينکه به فکر ازبين بردن اين روابط و جدا کردن آن باشيم بايد اين ارتباط را سامان دهيم و براي آن برنامه ريزي کنيم. نيروي انتظامي اعلام کرده است که هيچ دخالتي در ارتباط دختر و پسر نميکند و الحق ولانصاف هم وظيفه نيروي انتظامي نيست که به ارتباط دختر و پسر سامان بدهد اما نميتوان از نقش نظارتي اين نيرو چشم پوشي کرد. سوال اينجاست که کدام نهاد يا سازمان وظيفه هدايت و الگوسازي براي ارتباط بين دختر و پسر را بر عهده دارد؟ کدام نهاد وسازمان بايد بر نحوه ارتباط اين جوانان نظارت داشته باشد؟ آيا وظيفه رسانه ملي، سازمان ملي جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد، نهادهاي آموزشي و دانشگاه است که اين ارتباط را مديريت کنند؟ خانوادهاي که دختر و پسر خود را به بطن جامعه ميفرستد، به اميد نظارت و رسيدگي کدام نهاد و سازمان بايد باشد تا جوانش از گزند انحرافات و مفسدههاي اجتماعي مصون بماند. اگر وظيفه اين نهادهاست بايد اعلام کنند که چه اقدامي تاکنون براي بهبود وضعيت جوانان داشتهاند تا دوستيهاي ناسالم خياباني به مدارس راهنمايي و ابتدايي کشيده نشود! و يا اصلا توانايي و صلاحيت رسيدگي به ارتباطات و خواستههاي جوانان را دارند.
به اعتقاد بسياري از کارشناسان اجتماعي، راهکار جامعه شناسانه و منطقي براي کنترل روابط بين دختر و پسر در مديريت دانشگاهها و مراکز تربيتي و آموزشي به دست متخصصان و بر اساس اصول علمي ميباشد که ميتواند گره گشاي اين کلاف سردر گم باشد. متاسفانه ما در چندين سال گذشته فقط بيماري را تشخيص داده ايم و از شدت تخريب آن سخن گفته ايم، آيا اقدامي هم براي بهبود اين وضعيت انجام داده ايم. شانه خالي کردن از زير بار مسوليتي که به علت عدم توجه کافي در سالهاي گذشته دچارپيچيدگي و سردرگمي شده، نميتواند برآورده کننده انتظارات جامعه باشد. امروز بسياري از جوانان به سبب عدم نظارت کافي و غيرکارشناسي در دام بسياري از فسادهاي اخلاقي و اجتماعي گرفتار شدهاند که بسياري از آنها حتي قادر به بازگشت در کانون خانواده نيستند. حال بياييد يک سوال از خودمان بپرسيم؛ مسول رسيدگي و نجات اين جواناني که به خطا و اشتباه طي مسيرکردهاند برعهده کيست؟ آيا با بي تفاوتيهاي ما محکوم به سرزنش و نابود شدن هستند!
مردم سالاري«هدفمندي يارانهها به کجا ميرود؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد:
چگونگي اجراي قانون هدفمندي يارانهها چيزي نيست که مربوط به يک محدوده زماني خاص باشد و اين روزها علي رغم همه اتفاقات سياسي و اقتصادي مختلف مورد بي توجه قرار گيرد.
طي ماههايي که از اجراي مرحله نهايي اين قانون گذشته بارها و بارها نمايندگان مجلس و صاحب نظران مختلف درباره اجراي آن و عدم انطباق نحوه اجرا توسط دولت و قانون تصويب شده توسط مجلس تذکرات متعددي دادهاند و عواقب اين نحوه اجرا را متذکر شده بودند که متاسفانه مورد بي توجه قرار گرفت و همچنان دولت به کار خود ادامه داد!
اين روزها تورم وضعيتي پيدا کرده که حتي مقامات دولتي هم نميتوانند آن را ناديده بگيرند و هرروز بخشي از کالاهاي مورد نياز خانوادههاي ايراني گران و گرانتر ميشود و راهکارهاي ساده و پيچيده دولت هم براي رفع آن به جايي نميرسد.
از سوي ديگر وضعيت توليد در کشور وضعيتي مطلوب نيست و روز به روز هم بدتر ميشود.
موضوع حمايت از توليد کنندگان که در قانون هدفمندي پيش بيني و تصويب شده بود نيز ناديده گرفته شده و عملا بسياري از توليد کنندگان و فعالا ن بخش صنعت در ماههاي اخير با مشکلا ت عديدهاي روبرو شدهاند که ظاهرا راه گريزي از آن نيست. عدم اجراي کامل و مطابق قانون هدفمندي يارانهها به همين دو مورد منته نميشود ولي همين دو مورد کافي است تا برخلا ف ادعاي دولت، از اين نحوه اجرا ابراز نگراني مجدد کنيم و نسبت به آينده هشدار دهيم.
واقعا اگر روند به همين صورت ادامه يابد ضربات جبران ناپذيري به بخش توليد، صنعت، کشاورزي و دامداري در کشور وارد خواهد شد و از طرف ديگر وضعيت اقتصادي عامه مردم به مراتب بدتر از پيش خواهد شد; در حالي که اين قانون براي حمايت از توليد و صنعت و کشاورزي و همچنين توزيع عادلا نه ثروت و يارانه بين مردم تصويب شده بود ولي حالا دارد غرضي که از آن بود، نقض ميکند و به بيراهه ميرود. متاسفانه دولت در اين ايام براي خودش مشغلهها و دغدغههايي تراشيده که چندان ربطي به وظيفه اش ندارد.
هيجانات و حواشي پيراموني دولت در يکي دو ماه اخير به قدري افزايش پيدا کرده که همان توجه ناقص قبل را هم به قانون هدفمندي يارانهها ندارد و اين موضوع باعث شده که وضعيت نامناسب اقتصادي در اين مدت شکل گسترده تري به خود بگيرد و نگرانيها در بين مردم و صاحب نظران شدت بگيرد. عواقب اين امر در نهايت دامنگير همه خواهد شد و دولت حتي اگر در کوتاه مدت بتواند به لطايف الحيل از بار مسووليت فرار کند باز هم نهايتا بايد در قبال وضعيتي که ايجاد کرده پاسخگو باشد، از سوي ديگر عقب گرد اقتصادي چيزي نيست که به راحتي جبران شود و همين موضوع، نوعي وحدت همه جانبه و ملي را براي پيشگيري از بحران پيش رو ميطلبد; وحدتي که خيلي مهمتر از وحدتي است که اصولگرايان براي انتخابات مجلس دنبال آن هستند!
تهران امروز«امام امت در ميان غيوران و دليران» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
حضور حضرت آيتالله خامنهاي مقام معظم رهبري در شهر كرمانشاه با استقبال پرشور و بينظير مردم ديندار و وطندوست اين خطه لحظههاي ناب پيوند و وحدت ميان امت و رهبري را جاودانه ساخت. صدها هزار زن و مرد، پير و جوان و كودك چنان عاشقانه و از خود شيفته براي ديدار رهبرشان آمده بودند كه حتي اصحاب رسانه نيز نميتوانستند چنين استقبال عظيم و بينظيري را گمان برند. گويي خودروي حامل مقام معظم رهبري در اقيانوسي انساني شناور است.
صرفنظر از اينكه چنين استقبالي نمايانگرعشق مردم به ولايت و ولي امر است، جهان به راي العين ديد كه عشق به خامنهاي تا چهاندازه ژرف و گسترده در قلوب مردم ميجوشد. اينك امام خامنهاي بزرگترين رهبر و متفكر مكتبساز جهان اسلام است كه با نفي دشمنان اسلام و مسلمانان، پرچمدار مبارزه با طاغوت و استكبار غرب و كينتوزي و نژادپرستي صهيونيزم افسارگسيخته است.
اينك سران غرب و به ويژه امپرياليسم آمريكا بايد باور كرده باشند كه ولايت فقيه و وجود مبارك مقام معظم رهبري، انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را بيمه كرده است چرا كه مردم تا زماني كه نظام و ولايت فقيه همچون امروز پويا و مردمگراست، هرگز از طواف به دور كعبه وجود ولي امر مسلمين جهان دست برنميدارند. اين سفر نشان داد كه ولايت فقيه فقط يك تئوري ذهني نيست، بلكه امري عيني است و حقيقتي است كه به آساني و روشني ميتوان آن را در رابطه و پيوند رهبر و امت دريافت.
التزام عملي به ولايت فقيه را مردم استان كرمانشاه در مراسم پرشور و شوق خود به نحو احسن نشان دادند. ديگر از اين كه مردم ولايتمدار نشان دادند چه چيزي بيشتر ميتوان گفت. مردمي كه دين و دنيايشان را به مفهوم پيروي از رهبر گره زدهاند. در بيانات مقام معظم رهبري نيز بر اين موضوع تاكيد شد كه استان كرمانشاه جايگاه متمايزي دارد.
از نخستين هجمههاي نيروهاي ضدانقلاب به سنندج گفتند كه مردم كرمانشاه به دفاع برخاستند تا آخرين لحظههاي دفاع مقدس كه صداميان و منافقان را در سيل خروشان خود غرق كردند.
ايشان به اين نكته نيز اشاره فرمودند كه به جز يك استان، هيچ استان ديگري «اين همه زن شهيده كه در دفاع مقدس و قضاياي آن شهيد شدند يا جانباز شدند، نداريم.»
اين حضور و پيوند بينظير ميان مردم و عاليرتبهترين مقام كشور در حالي صورت ميگيرد كه در سراسر كشورهاي عربي خيزش عليه ديكتاتوريها فراگير شده و در آمريكا به عنوان مركز و مهد امپرياليسم و سرمايهداري (كاپيتاليسم) ميليونها نفر در بيش از يك هزار شهر سر به اعتراض برداشتهاند و عليه نظام فاسد سياسي اقتصادي حاكم بر آمريكا جنبش عظيم و خودجوشي به راهانداختهاند.
در اروپا نيز دومينوي سقوط آزاد اقتصادهاي كشورهاي عضو يورو، موجب خشم و نفرت مردم از نظامهاي فاسد شده و در يونان، ايتاليا، انگليس، تودههاي فرودست سر به طغيان عليه سلطه سوداگران سياسي اقتصادي برآوردهاند.
ابتكار«امريکا به دنبال اعلام ايران بهعنوان يک کانون بحران بينالمللي» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي بهمني قاجار است كه در آن ميخوانيد:
آنچه بهعنوان تلاش ايران براي ترور سفير عربستانسعودي در امريکا از سوي دولت امريکا اعلام شده است، آشکارا تلاشي براي تشديد حملات عليه کشورمان است. دلايل زيادي بر بياعتباري چنين ادعايي صحه ميگذارد که در ادامه به مهمترين آنها اشاره ميشود.
ـ امريکا سابقه ديرينهاي در طرح ادعاهاي کذب و سياستگذاري براساس چنين ادعاهايي دارد. نمونه بارز و مفتضح چنين سياستهايي يورش به عراق با ادعاي وجود تسليحات شيميايي و هستهاي در عراق است. پس از سقوط صدام هم بيتوجه به آنهمه جنجالآفريني، بيسروصدا اعلام شد که سلاحي در عراق پيدا نشده است. نمونه ديگر افشا شدن همکاري امريکا با قذافي در شکنجه مخالفان قذافي درست در هنگامياست که فرياد حقوق بشر و آزاديخواه دولت بوش در جهان طنينانداز شده بود.
در حال حاضر نيز گرچه امريکا در مصر و ليبي طرفدار دموکراسي و کناررفتن ديکتاتورها بوده، ولي درباره بحرين که شرايط از همهجا ناگوارتر شده است و شاهد يورش سعودي به بحرين و اشغال اين سرزمين، يعني جرم تجاوز که يک جنايت بينالمللي است، بودهايم، امريکا مهر سکوت بر لب زده و اپوزيسيون بحرين را به مذاکره با اشغالگران بحرين فرا ميخواند. با چنين سابقهاي از کاربرد دروغ و نيرنگ در سياست خارجي امريکا آيا ميتوان به ادعاهاي آنان اطمينان کرد؟
ـ ايران چه نفعي از ترور سفير عربستانسعودي در امريکا ميبرد؟ نبايد فراموش کرد که موضع ايران در برابر عربستانسعودي بسيار نرم بوده است و حتي اعتراض مؤثري مانند قطع روابط ديپلماتيک نيز در برابر اشغال سرزمين بحرين که اکثريت آنرا شيعيان تشکيل ميدهند و سابقاً جزئي از خاک ايران بوده، نکرده است. ايران اگر ميخواست به منافع سعودي آسيب برساند، راحتتر بود که در بحرين سربازان سعودي را هدف قرار بدهد.
کاري که ميشد با استفاده از پتانسيل خشم مردم بحرين بهراحتي انجام داد و از نظر حقوقي نيز بهعنوان مبارزه آزاديبخش به آن مشروعيت داد (همان کاري که امريکا با شوروي در زمان اشغال افغانستان کرد). چنين اقدامي ميتوانست به شکست سعودي در بحرين و حتي آزادي بحرين منجر شود. اما ايران آنقدر براي دوستي با سعودي ارزش قايل بود که چنين اقداماتي را اصلاً مدنظر هم قرار نداد. حال چه چيزي ميتواند ترور سفير سعودي در امريکا را توجيه کند؟ بر فرض که اصلاً چنين چيزي محقق ميشد، عايدي آن براي ايران چه بود و سفير سعودي در امريکا چه ارزشي داشت که ايران بخواهد با پرداخت هزينه بسيار گزاف احتمالي، وي را از پيش پاي بردارد.
ـ ايران تاکنون متهم به هيچ تروري در خاک امريکا نشده است. با توجه به تدابير امنيتي شديد در امريکاي پس از 11سپتامبر2001، امکان انجام عمليات ترور در امريکا نيز بسيار ضعيف است. چگونه ممکن است که کشوري مانند ايران با اينهمه مشکلات داخلي و خارجي و با رويهاي که در احترام به امنيت داخلي امريکا در طول تاريخ مناسبات ايران و آمريکا، حتي در تيرهترين دوران مناسبات داشته است، ناگهان به اجراي چنين عملياتي در امريکا بينديشد؟ عملياتي که هزينهاش گزاف و سودش صفر است. درنتيجه اقامه چنين اتهاماتي از طرف امريکا، درست در شرايطي که ايران براي حل بحران هستهاي براساس مدل روسيه ابراز آمادگي کرده است، بيشتر شکبرانگيز است.
شرق«جدي بگيريم» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعيد ليلاز است كه در آن ميخوانيد:
مقامات آمريكايي ادعايي را متوجه جمهوري اسلامي كردهاند كه با توجه به شناختي كه از ساختار سياسي و نظامي ايران وجود دارد، قابل پذيرش نيست. حتي شنونده چنين ادعاهايي اگر هيچ اطلاعات ويژهاي نيز نداشته باشد باز نميتواند چنين ادعاي بيپايه و اساسي را بپذيرد. جمهوري اسلامي هيچ سابقهاي از ترور شهروندانش در خاك آمريكا و آمريكايي نداشته، چه برسد به آنكه بخواهد شهروند كشور سومي را مورد تعرض قرار دهد.
ما تاكنون ماجراجويي در اين حد نداشتهايم و در ثاني تهران هيچ انگيزه و منفعتي از ترور سفير عربستان سعودي در آمريكا و انفجار سفارت اسراييل در اين كشور ندارد، خصوصا اين كه دو كشور در تضاد با يكديگر قرار دارند. مطمئنا ايران و دستگاه رهبري آن هيچ هدف و انگيزهاي از اين كار ندارند و ميتواند اين يك سناريوي از پيش طراحي شده با اين هدف باشد كه در مدت كوتاه بتوانند يك اجماع بينالمللي در دنيا عليه ايران به وجود آورند.
اسراييل از يكسو هدف مناسبي است براي آنكه غرب تحت تاثير قرار گيرد و از اينكه سفارتخانه آن در خاك آمريكا مورد حمله قرار گرفته، ميتواند اجماع خوبي به وجود آورد و از سوي ديگر عربستان مورد مناسبي است؛ از آنرو كه شرق و دنياي اسلام و اعراب را تحت تاثير خود قرار دهد.
در بازيهاي كامپيوتري پيچيده نيز چنين سناريوي پيچيدهاي طراحي نميشود، يعني شعور ايرانيان را خيلي دستكم گرفته بودند و به شعور ما توهين كردهاند. مگر ميشود يك نفر ايراني به يك تروريست بگويد من به تو مواد ميدهم و تو بمبگذاري كن. آن امري كه مسلم است اين است كه از نظر پايه و اساس تمام اين ادعاها بيمورد است و ما هيچ انگيزهاي نداريم، چنانكه در گذشته نداشتيم و در آينده نخواهيم داشت.
نوع مسووليت و رفتار ايران در وقايع اخير مانند عراق و افغانستان نيز نشاندهنده اين است كه كشور به دنبال آتشافروزي نيست. به طور مثال پس از اشغال عراق و افغانستان توسط آمريكا صرفنظر از شعارها كه براي مصرف داخلي مطرح شد اما رفتار جمهوري اسلامي ايران مسوولانهترين شكل خود را داشت و تا آنجا كه توانست با جامعه جهاني همكاري كرد.
البته ممكن است اشخاص، سازمانها و دولتهايي كه به هيچوجه علاقهاي به روابط عادي تهران و واشنگتن ندارند با هر بهانه و وسيلهاي بكوشند رابطه دو كشور را نظامي كنند. كساني كه در راس اسراييل قرار دارند و حتي در داخل ايران، جوخههاي سرخود ميتوانند با طرح چنين ادعاهايي روابط دو كشور را به هم بريزند.
در داخل آمريكا نيز از يك سال پيش فشار در زمينه كاهش تنش بين ايران و آمريكا وجود داشته است. ايجاد سپر دفاعي در تركيه، ناآراميهاي سوريه و خارج شدن دمشق از همپيمانان استراتژيك ايران و خارج شدن دست آمريكا از زير ساطور ايران و حتي بحرانهاي اقتصادي جهاني ميتواند نشانههايي از برخورد نظامي در سناريوهاي مقامات و مسوولان پنتاگون و اسراييل باشد. در حال حاضر خطر جدي روابط دو كشور را تهديد كرده و ادعاهاي اخير فاز جديد نظامي، تبليغاتي و سياسي را به وجود آورده و تداركات زيادي براي تنش بين دو كشور به وجود آمده است.
ملت ما«صندوق توسعه ملي ارزي يا ريالي؟» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم ابراهيم جميلي است كه در آن ميخوانيد:
تشكيل صندوق توسعه ملي پس از سالها تجربه و دست و پنجه نرم كردن بخش خصوصي با حساب ذخيره ارزي و عدم تخصيص اعتبارات به اين بخش، پا گرفت. سالها بخش خصوصي كشور براي دريافت اعتبارات ارزي، خود را وامدار حسابي ميدانست كه موجودي آن از پول نفت بود و كليد آن نيز در دست دولت، اما به دليل نبود وضوح و عدم شفافيت در اساسنامه و شيوه عمل اين حساب، اغلب كمكها به بخشهاي دولتي ارايه ميشد يا پاي بخش خصوصي غير واقعي يا همان شبه دولتيها در كار بود.
با آسيبشناسي اين حساب و تاكيد فراوان كارشناسان مبني بر ناكارآمد بودن اين حساب، صندوق توسعه ملي تشكيل شد كه مبناي آن كمك به بخش خصوصي و تخصيص اعتبارات ارزي به پروژههاي ملي بود كه بر مبناي مازاد درآمد نفت پايهريزي شد. چندي پيش در جلسهاي موسوم به صبحانه كاري در اتاق بازرگاني مسئولان صندوق توسعه ملي و نمايندگان پارلمان بخش خصوصي پيرامون اين صندوق به بحثهايي پرداختند كه مهمترين آن درخواست رئيس اتاق بازرگاني ايران از متوليان صندوق توسعه ملي مبني بر اختصاص 6 ميليارد دلار از اعتبارات صندوق توسعه ملي به بخش خصوصي بود.
پس از اين درخواست، رهبر انقلاب در ديدار با دستاندركاران حج ابراهيمي اعلام كردند كه رئيسجمهور بايد دستور ممنوع كردن خريد كالاهاي خارجي كه مشابه داخلي آن در كشور وجود دارد را صادر كند. با توجه به اينكه بانكها با مشكلات اعتباري مواجه هستند اين به معني اينست كه در حال حاضر هر واحد توليدي كه قصد دارد وام ارزي بگيرد بايد به سمت توليدكنندگان خارجي برود و مواد اوليه توليدي يا توليدات نهايي را از خارجيها بخرد، چه آنكه در حال حاضر توليدكنندگان داخلي اميدي به اعتبارات بانكها ندارد و در صورت مراجعه به بانكها، با اين پاسخ مواجه ميشوند كه اعتبارات نداريم و نميتوانيم وام بدهيم.
پس تنها راه كه براي متقاضيان وام ارزي ميماند، دست درازي به سوي توليدكنندگان خارجي است. نكتهاي كه در اين درخواست وجود دارد اينست كه اعتبارات صندوق توسعه ملي به صورت ارزي پرداخت ميشود و مجلس به تازگي فقط اجازه پرداخت ميزاني كمي از اين اعتبارات را به صورت ريالي داده است.
نكتهاي كه در اين ميان به چشم ميخورد و قابل پيشبيني است اينست كه توليدكنندگان داخلي ما نتوانند محصولات داخلي را بخرند و مواد اوليه داخلي را خريداري كنند و ما مجبور ميشويم به واردات بيرويه كه اين نيز بازگشت به عقب و رويكردي اشتباه است كه چندي است درگير آن هستيم. در اين بين ميتوان به دو شيوه عمل كرد.
نخست آنكه وام ارزي به درخواستكنندگان ارايه شود و از محل اعتبارات صندوق توسعه ملي بهرهبرداري شود اما هيچگونه الزام و اجباري مبني بر استفاده از اين تسهيلات ارزي براي خريد خارجي وجود نداشته باشد و خريدار بتواند از توليدات داخل هم بخرد كه اين مستلزم دريافت اعتبارات ريالي از صندوق توسعه ملي است.
دنياي اقتصاد«سناريوي پاييزي بورس» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم شروين شهرياري است كه در آن ميخوانيد:
بازار سهام پس از پشت سر گذاشتن دوران ركود در سالهاي 83 تا 87، از آغاز سال 88 با يك رونق اعجابانگيز و پرشتاب مواجه شده است به نحوي كه شاخص بورس در سالهاي 88 و 89 به ترتيب جهشي معادل 57 و 86 درصد را تجربه كرده است.
تفسير ارقام مزبور بيانگر آن است كه اگر يك سرمايهگذار از كليه سهام پذيرفته شده در بورس تهران در آغاز سال 88 به ميزان برابر خريداري ميكرد، ثروت او در عرض دو سال تقريبا سه برابر ميشد! اما مطالعه روند بازار سرمايه از ابتداي سال جاري نشان از كند شدن شتاب رشد بورس تهران دارد.
در اين راستا، رشد شاخص بورس كه نمايانگر ميانگين سودآوري بازار سهام است در نيمه نخست امسال حدود 16 درصد بوده است كه در مقايسه با دورههاي زماني مشابه، ضعيفترين عملكرد بورس در پنج سال گذشته به شمار ميرود.
اما ركود بورس تهران گويي با فرا رسيدن فصل خزان تعميق شده است چراكه در سه هفته سپري شده از پاييز، شاخص بورس تهران با طي يك روند كمفراز و نشيب، افت 4/0 درصدي را در كارنامه خود ثبت كرده است. شرايط كنوني بورس بيانگر آن است كه سرمايهگذاران با احتياط كامل در حال فعاليت در بازار هستند.
به عبارت ديگر، پس از رشد بي وقفه بورس در سي ماه اخير كه منجر به 4/3 برابر شدن شاخص كل شده است، اين روزها فعالان بازار سرمايه سختگيرتر از قبل تصميم به خريد ميگيرند. اين شرايط با نزديك شدن به انتخابات مهم مجلس در پايان سال و نيز عدم رفع ابهامات در زمينه چشمانداز اقتصاد جهاني بر ترديد سرمايهگذاران افزوده است.
بسياري از كارشناسان معتقدند رخوت كنوني در بورس تهران در غياب تحولات كلان، مستعد تغيير وضعيت نخواهد بود. در اين ميان دو عامل اساسي افزايش قيمت ارز (تضعيف ريال) يا رشد مجدد قيمتهاي جهاني نفت و فلزات كه افزايش درآمد شركتهاي بزرگ صادركننده (كه حدود نصف ارزش بورس تهران را تشكيل ميدهند) را در پي دارد، ميتواند معادله ركود فعلي را برهم بزند.
البته دخالت جدي بانك مركزي در بازار ارز غيررسمي و اقدام براي كنترل رشد قيمتها از يك سو و تيره و تار بودن افق رشد اقتصادي غرب در سايه بحران بدهيها از سوي ديگر، دو عاملي هستند كه راه را براي تغيير شرايط كلان دشوار ميسازند.
بدين ترتيب با اطلاعات كنوني، به درازا كشيدن آرامش پاييزي بورس تهران و در پيش بودن دوراني كم تحول و راكد براي اهالي بازار سرمايه در نيمه دوم سال 90 را ميتوان محتملترين سناريوي موجود دانست.
جهان صنعت«بازگشایی یک پرونده» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد میهن دوست است كه در آن ميخوانيد:
«پرداخت یارانه به ایرانیان خارج از کشور» همین چند وقت پیش موضوع داغ رسانهها و مسوولان بود و هرکس از یکسو به موضوع پرداخت تا اینکه روز گذشته وزیر اقتصاد رسما از جمعآوری اطلاعات اقتصادی ایرانیان خارج از کشور برای پرداخت یارانه خبر داد.
در ماههای گذشته هر بار که سخن از ایرانیان خارج از کشور به میان میآمد و بحث پرداخت یارانه به آنها مطرح میشد از میان طیفهای مختلف در نظام سیاسی و اقتصادی کشور صداهای گوناگونی به گوش میرسید که نشان از عدم هماهنگی دستگاههای مختلف با یکدیگر داشت.
آیا این بار دولت همه طیفها از مجلس شورای اسلامی تا نهادهای نظارتی متعدد را راضی کرده است؟ به طور حتم چنین نیست چرا که در این ماهها نه تنها فضای سیاسی کشور به سمت احمدی نژاد گرایش پیدا نکرده بلکه با رخ دادن اتفاقات مختلف او شاهد ریزشهای پیاپی در میان حامیانش بوده است.
از سوی دیگر دولت باید به صراحت اعلام کند هدفش از پرداخت یارانه به ایرانیان خارج از کشور چیست؟ تخممرغ 9 هزار تومانی را مردمی میخرند که در همین کشور زندگی میکنند. بنزین لیتری 700 تومانی را هم همین مردم استفاده میکنند و از قضا نان سنگک و بربری گران شده را هم ساکنان همین جغرافیا مصرف میکنند، تمامی این گرانیها هم محصول اجرای قانون هدفمندی یارانههاست.
اگر ایرانیان عزیز ساکن خارج از کشور هم متحمل هزینههای گزافی در گذران زندگی میشوند بهتر است برای دستیابی به سطح رفاه بیشتر یا به دولتهایی که زندگی در کشورشان را به ایران ترجیح میدهند مراجعه کنند و یا ردای بازگشت به وطن بپوشند و مثل سایر مردم زندگی کنند.
اینجا به گفته دولتمردان حتی یک نفر هم سر گرسنه بر زمین نمیگذارد و حال همه ما هم خوب است. اینکه این گزاره برای باور کردن حال ما لازم و کافی است یا نه را اما باید هموطنان عزیزی بگویند که زندگی در سایر نقاط دنیا را به ایران ترجیح میدهند.