شیـخ طوسى(ره) مىنویسد: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
براى شمربن ذى الجوشن اسمهاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذى الجوشن، صاحب زره و جوشن مىگفتند زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شده نشان مىداد. او نخست از یاران على علیهالسلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن (ع) و حسین (ع) در رکاب امام علیهمالسلام حاضر بوده است اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت.
روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مىگذشت، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد از این رو امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران!
این فرد جنایتکار شماره یک کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.
به گزارش خبرآنلاین، در کتاب تاریخ طبری جلد ششم صفحه 53 آمده است: «مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مىگوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّهاى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامهاى خوشبافت به تن داشت و بدنش پیس (بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».
در جلد ششم تاریخ طبری صفحه 338 نیز به نقل از شیـخ طوسى(ره) آمده است: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
همچنین در همین کتاب و در همان جلد در صفحه 374 امده است: «عبدالرحمن بن عبد مىگوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».
چرا فقط شمر لعنت الله علیه از دیگاه من تمام کسانی که برای امام نامه نوشتند واو را یاری که نه بلکه بر علیه او شمشیر کشیدند باید به سزای عمل نگین خود میرسیند
نه مانند ابن الوقتها تا قدرت یزید ملعون در کوفه کم شد خود قاتلین به یاد خوانخواهی امام بزرگوار مان افتادند تا از چنگ عوفبت دنیوی بگریزند
انان خود امام را دعوت نمودند - خود امام و یاران بزرگوارش را شهید نمودند - خود بعنوان تواب به خونخواهی امام بپا خواستند
هیچ ظالمی بدون مظلوم ظالم نمیشود و هیچ مظلوم ظلم پذیری راهی جزء همراهی ظالم و عمله ظلم شدن او را ندارد
ازاده کسی است که هنگامیکه ظلم را شناخت لحظه ای او را تائید و مماشات نکند
دنیا پرستانی که همواره طرف قدرت بودند حال اگر قدرت در دست اسلام بوده مسلمان دو اتشه .اگر دست کمونیست بوده کمونیست دو اتشه و اگر دست ....
خدایا شیطان نیز از دست این ابن الوقتها و شکرد های ان بخدا پناه می برد
بسمه تعالی
نقل تاریخ مختلف است ولی ظاهرا صحیح ترین آن این است که شمر در درگیری کشته شد و مختار و یارانش نتوانستند او را مانند دیگر قاتلان سید الشهداء اسیر کرده و بعد به قتل برسانند .
شاید دلیل این موضوع آن است که شمر را فقط خدا باید مجازات کند و از این روی خدا نخواسته که در دنیا و توسط مختار و اصحابش مجازات شده و بعد کشته شود .
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
آنگاه که از نیاز انسان ، دارد نه کم از هوای حیوان ............یک دانه گندم طلایی ، از تشت طلا گرانبها تر
در حادثه های ناگهانی ،.............. سالم ز مریض مبتلا تر
آسوده مباش که بی نیازی ،یک آن دگر پر از نیازی ...............آنگاه که فرعون زمانی در تیر رس باد خزانی