بازدید 43669

آیت الله سید محمود سیستانی کیست؟

روز يکشنبه 16 رمضان 1414 ق برابر با هشتم اسفند 1372 ش در سن شصت سالگی در مشهد مقدس، در جوار بارگاه منور امام رضا (ع) در صحن آزادی، جنب کفشداری شماره‌ی نه به خاک سپرده شد رحمت خدای بزرگ بر او باد.
کد خبر: ۱۳۴۵۷۳
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۱ 06 December 2010
به گزارش شیعه آنلاین، بسیاری از نزدیکان حضرت آیت الله سید «علی سیستانی» مرجع عالیقدر جهان تشیع مانند خود ایشان اهل علم، تقوا، زهد و ایمان هستند. از جمله این افراد می توان به آیت الله سید «محمود سیستانی» اشاره کرد.

آیت الله سید محمود سیستانی کیست؟
در سال 1312 در خانواده‌ای متصف به علم و تقوی در مشهد به دنيا آمد. پدرش عالم زاهد مرحوم حاج سيد محمدباقر و نوه مرحوم آيت الله صاحب کرامات و مقامات معنوي آقا سيد علي سيستاني بزرگ (متوفي 1340 ق) و نيز برادر کوچکتر مرجع عالیقدر حضرت آيت الله سيد «علي سيستاني» است.

از صفات وی، علامه، محقق، حکيم، فرزانه، جامع معقول و منقول، استاد برجسته معارف قرآن و اهل بيت (ع) است. وی از نوادر عصر ما بوده و در پاره ای از کمالات همتايی نداشت. استعداد فوق العاده و نبوغ سرشار و جامعيت وی شخصيتی ممتاز از او ساخته بود.

اين مرد بزرگ نگهبانی قوی برای مکتب ولايت و مدافعی سرسخت از عقائد حقه بود، در بحث های علمی خويش به دقت آراء فيلسوفان و عارفان اصطلاحی را مورد نقد و بررسی قرار می داد و بنيان يک مبنای باطل فلسفی يا عرفانی را درهم می شکست. بزرگان مکتب تفکيک برای او از جهت قوت در بحث و استدلال و سرعت انتقالش احترام خاصی قائل بودند.

سید «محمود سیستانی» مقدمات و ادبيات را از محضر اديب نيشابوری فرا گرفت و سطح را نزد آيات حاج سيد «احمد مدرس يزدی"، حاج شيخ «هاشم قزوينی» و حاج شيخ «مجتبی قزوينی» آموخت. درس خارج را در مجلس درس حضرت آيت الله ميلانی حاضر شد و از ديگر بزرگان علوم و فنون گوناگون را آموخت و از محضر آنان بهره ها برد و از حاج شيخ مجتبی به عنوان عالمی که در همه علوم و فنون دستی داشت ياد می نمود. مدتی برای فراگيری علم به حوزه‌های علميه‌ قم و نجف رفت و آخرين بخش حيات خويش را در مشهد گذراند.

استاد «محمدرضا حکيمی» درباره آيت الله سيد «محمود» می نويسد: عالم فاضل جامع علوم مختلف آيت الله حاج سيد «محمود سيستانی» وی صاحب استعدادی قوی و سرعت انتقالی نيرومند بود. از محضر شيخ استاد سال ها در فنون مختلف بهره برده بود و در نقد فلسفی و اجتهاد در معارف و عقليات از بزرگان بشمار مي رفت. ايشان از شاگردان مبرز دوره های اخير تدريس شيخ استاد بودند و در علوم غريبه بخصوص صنعت کار مي کردند و حوصله و پشت کاری عجيب و استعدادی قوی داشتند و در فرصت های خصوصی بسيار خدمت شيخ می رسيدند و بهره می بردند.

گفتنی است حدودا 30 سال جلسه تفسير قرآن داشتند و اقامه جماعت نيز می کردند و از سال ها پيش به تدريس نيز اشتغال مي ورزيدند، تدريس مکاسب، کفايه و منظومه (دوره هاي متعدد به همراه نقد فنی و عميق فلسفي که افسوس در حوزه های ديگر رايج نيست و موجب رواج تقليد فکری و رکود عقلی است) و مشاعر و شرح تجريد و قبسات...

مرحوم مجتهدی يکی از صميمی ترين دوستان اينجانب بود چه سال های متمادی که در ايام تحصيل، کوچه پس کوچه های نسبتا طولاني ميان مدرسه نواب و منزل شيخ استاد و به عکس را می پيموديم، با يکی دو تن ديگر از دوستان و سراسر راه بحث بود و بحث، در باره مطالب اشارات و اسفار و نقاط قابل نقد در فلسفه و گاه گاه سخنی از سياست و گاه از علوم غريبه. مرحوم مجتهدی بسيار زرنگ بود و اغلب می خواست بفهمد دوستان خصوصی بتازگی چيزی از شيخ گرفته اند يا نه؟ تا اگر گرفته اند به لطايف الحيل از چنک شان درآورده و اين امر سرگرمی بسيار جالبی بود برای ما در آن دوران، دوران شور و طلب و سلامتی و جوانی ...

محافل علمی، و مجالس مذهبی وی در مشهد از شهرت و ويژگی برجسته‌ای برخوردار بود. ايشان سال‌ها در مسجد ولی عصر(عج) واقع در خيابان راهنمايی مشهد به اقامه‌ جماعت می‌پرداخت.

اين عالم فرزانه در زمينه اذکار و ادعيه دريای مواجی بود که هر که با او مي نشست به وسعت آن پی می برد اما آنچه که او پيوسته بر آن تاکيد مي کرد و حقيقت همه کمالات را در آن می دانست تمسک به صاحب مقام ولايت کبری حضرت اميرالمومنين علی عليه السلام و ائمه معصومين عليهم السلام بود و بر ازدياد معرفت و محبت و ولايت چهارده معصوم و تبری از دشمنان آنها توصيه می نمود، ذکر فضائل و مناقب اميرالمومنين (ع) ورد زبانش بود تا زمانی که چراغ عمر دنيويش به خاموشی گرائيد و جان به جان آفرين سپرد و چه زيبا که در ماه مبارک رمضان به لقای بروردگار و مواليانش شتافت.

روز يکشنبه 16 رمضان 1414 ق برابر با هشتم اسفند 1372 ش در سن شصت سالگی در مشهد مقدس، در جوار بارگاه منور امام رضا (ع) در صحن آزادی، جنب کفشداری شماره‌ی نه به خاک سپرده شد رحمت خدای بزرگ بر او باد.

نقل شده آیت الله حاج سید محمود (ره) أخوی حضرت آیت الله حاج سید علی سیستانی، حدود 10 سال پیش برای من و اخویم سید محمد تقی و شیخ غلامعلی عباسی از علمای مشهد تعریف می کرد که: چند روزی بود که یک حالت رضایتمندی و خرسندی از خودم در من ایجاد شده بود و هر کاری می کردم که این حالت را از خود دور کنم نمی شد، تا این که روزی جوانی 19-20 ساله در زد و وارد شد و گوشه اتاق نشست. من در دلم آمد که این جوان شاید با مادرش یا پدرش قهر کرده یا مثلا در دانشگاه قبول نشده یا بیکار است و یا این که خیلی مشکلات دارد و نمی داند چه کار کند و این جا پناه آورده، خوب است که یک خدمت جانانه ای به او بنمایم و حاجتش را حد امکان برآورده سازم.

رفتم برایش چای آورده و گذاشتم جلویش. بعد رفتم که قندان را بیاورم، دیدم که قندان دارد به طرف آن جوان حرکت می کند و رفت و رفت تا رسید به کنار آن جوان و همان جا توقف کرد. من سر جایم نشستم و در دل با خود گفتم: لابد این قضیه تصادفی بوده یا علمی از علوم است که من خبر ندارم، وگرنه این جوان و آن حرف ها کجا! و اگر هم کار این جوان است باید بر من ثابت شود. فلذا عمامه ام را از سر برداشتم و زمین گذاشتم به این نیت که عمامه ام به طرف جوان حرکت کند، با کمال تعجب دیدم که عمامه ام حرکت کرد و رفت پهلوی قندان و جلوی جوان متوقف شد.

ایشان ادامه داد، در دستم انگشتری بود که اسماء الحسنی رویش حرکت بود و خیلی باطن دار و چند تن از مراجع آن را به دست کرده بودند.آن را درآورده و به زمین نهادم به همان نیت قبلی که دیدم انگشتر به طرف جوان حرکت کرد و رفت و رفت تا کنار عمامه متوقف شد. جالب این بود که آن جوان سرش پایین بود و به جهت خاصی نگاه نمی کرد. خلاصه این که پس از مشاهده کردن این ماجرای شگفت انگیز و عبرت آمیز خیلی منقلب شدم و آن حالت غرور و رضایت مندی از وجودم زائل شد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس
آخرین اخبار