بازدید 47994
47994 بازدید
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۴ 19 April 2010
کد خبر: ۹۴۱۸۸
| ۳۰ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۴ 19 April 2010
| 47994 بازدید
47994 بازدید
دخترك ناي راه رفتن نداشت. چادرش را كه از زمان رسيدن به سن تكليف از سر جدا نكرده بود به بند كيفش گره زده بود و از سر كوچه تا منزل، به دنبال خود ميكشيد. مادر به او نزديك شد. با هم وارد حياط شدند او را بغل گرفت، اشك از چشمانش پاك كرد سر او را به سينه چسباند. افتادن اشكهاي درشت و داغ مادر بر مقنعه خيس از عرق دخترك، او را به خود آورد، دستان گرمش آرام آرام بالا امد. بي انكه سر بلند كرده، به چشم مادرش بنگرد، اشكها را از گونههاي لرزان مادر پاك كرد. پس از لختي، بغضش تركيد سر بلند کرد به چشم مادر كه ميخواست بغض خود را فرو ببرد خيره شد. مادر كه اشك امانش نميداد با تكان دادن سر به دخترش فهماند كه "دختركم چيزي نگو! ميدانم چه شده است. امروز نيز مثل هر روز، همكلاسيهايت به تو گفتند امل و بي فرهنگ؟ چادر را از دست دختر گرفت و...
هفته گذشته برخی شخصیتها و محافل رسمی توجه مردم و رسانهها را به خود معطوف کردند یکی بحث بدحجابی و دیگری روابط آشکار دختر و پسر در پارکها و رئيسجمهور محترم نيز از قطعي بودن زلزله در تهران و تقاضا از مردم براي مراقبت بيشتر و پرهيز از گناه سخن گفت.
چند روز پيش هم رئیس مجمع روحانیون مجلس از احضار قریب الوقوع فرمانده نیروی انتظامی به مجلس برای ادای توضیح در خصوص معاشقه آشكار در پاركها و وضع نابهنجار فرهنگی کشور خبر داد.
همه این اخبار كه گوياي بخشي از وضعيت نامبارك فرهنگي کشور است، از شروع اقدامي دیگر که سه ركن اصلی دارد خبر میدهد؛ نخست متدینین و مردمی که از آلوده شدن شهرها به چنین اعمالی ناخرسندند، دوم دخترکان و پسرکانی که هم معصومند و هم مجرم (و من در بخش دوم این نوشتار دلیل این هر دو ادعا را خواهم گفت) و سومي، نیروی انتظامی که هم مظلوم است، هم مدعی و هم متهم و باید تاوان همه بخشهای فرهنگی را بدهد و به هر دليل سيبلي شده است براي پرتاب تيرهاي مختلف به حدي که این قلم نیز، انتظار حملات بیرحمانه در زیر این نوشته را دارد.
هرچند روح اين نوشته دفاعي نيست و چون همه دستگاهها اينجا نيز برخی از روشها قابل نقد است و اين نيرو نيز نميتواند و نبايد خود را در معرض واكنشهاي بدبينانه مردم و مسئولان قرار دهد. اگر اشكال در رفتار و روش است، بايد اصلاح شود و اگر مغرضانه و بيدليل است، بايد با ابزارهاي ممكن نگرش را اصلاح كند. و ما در یادداشتی پیش از انتخابات با عنوان «درد دل ماشین گشت ارشاد» آنچه باید را در اين باره یادآور شدیم. در این میان عدهای پلیس را به کم کاری و دسته دیگر، به زیادهروی متهم کرده و میکنند. حملاتی که باید نیروی انتظامی را ضمن برخورد اخلاقمدارانه و قانونی، اما به کلان بینی و آیندهنگری و جستن راهکارهای بازدارنده و اقناع کننده وا دارد. و البته باید منصف بود؛ چرا که هیچ کس حتی معاند، بدون پليس مقتدر، روی امنیت به خود نمیبیند.
به هر روی در صورت حضور فرمانده ناجا در مجلس، نمایندگان محترم با طرح سوال از فرمانده ناجا درصدد شدت بخشیدن به برخوردها در حوزه فرهنگي، اجتماعي بوده و این خواسته نمایندگان نیز به ناجا منتقل شده و در آینده، برخوردهای ملموستری را شاهد خواهیم بود. اما پیش از هر طرحی در اين باب، توجه به چند نکته ضروری است:
1 ـ پلیس ایران همانند دیگر کشورها اسلحه به دست دارد؛ باتوم دارد؛ قبض جریمه دارد؛ اجرای حدود و تعزیر میکند؛ به زندان میاندازد؛ شلیک میکند؛میگیرد و میبندد. با كسي شوخي ندارد و در بسیاری از کشورها ـ که ما گاه در قانونمداری حسرتشان را میخوریم ـ برنامههای ذکر شده که رنگ خشونت دارد، بر اموری همچون روز پلیس و ارشاد و گل به دست مردم دادن و... مقدم است و اگر چه در بیشتر كشورها معمولا برخورد با ناهنجاريهاي اجتماعي و اخلاقي به پليس واگذار شده است، اما مسائل اخلاقي و عفت عمومي يا همان «امنيت اخلاقي» در کشور ما، هم تعریفی دیگر و هم حساسیتی ویژه دارد.
از طرفي همه اذعان به برخورد لطيف و ظريف و دقيق و متفاوت از يك كار پليسي صرف، در اين حوزه، به ویژه با جوانان و نوجوانان ناآگاه اين مرز و بوم را دارند. با اين وصف چه لزومي دارد كه حتما پليس با همين الگوي پليسي و برداشتي از مدلهاي غربي عمل كند؟ ميتوان سازماني مستقل با سازوبرگي ارشادي و بازدارنده از افراد تحصيل كرده و آموزش ديده با استفاده از انسانهاي مسلط به علوم روانشناسي و تربيتي، در سيستم اداري حكومت تعريف كرد كه گرچه زمانبر و هزينهبر است، اما در دراز مدت كمهزينهتر و پاسخگوتر از روشهاي آزمون و خطاي گذشته است.
2 ـ در کشور ما مسائل فرهنگی به مسائل کلان سیاسی، گره خورده است؛ همچون طنابی که اگر سر آن را به بالا و پایین حركت دهيم تا انتها، موج ایجاد میشود و کار به این سادگی نیست که تا یک ناهنجاری دیده شد، همانند جریمه یک راننده متخلف، اینجا هم دست پلیس برای اعمال قانون کاملا باز باشد. البته از نظر قانوني و عملي باز است، اما همين باز بودن دست از نظر قانون و عدم پذيرش از سوي مردم و حتي بسياري از مهندسين فكر و فرهنگ جامعه با بازتابهاي بعدي كه دارد، دست و دل پليس را ميلرزاند و يقينا آنان را به يك سردرگمي و پيچيدگي در اقدامات دچار كرده، نهايتا به روشهاي متفاوت و مختلف ميكشاند؛ اينجاست كه هيچكس از پليس راضي نيست و گاه به اتهام زيادهروي و گاه به كمكاري زير سوال ميرود.
امروزه موبایل، بلوتوث و اینترنت و ماهوارهها، بیرحمانه بر اقدامات ناجا زوم کردهاند. آنچه خروجی این نشستها و سوال و جوابهاست، باید با ظرافت، دقت و فراگيرانه، همه جوانب را مد نظر قرار دهد تا اقدامات ناجا به واکنشهای منفی دیگر در جامعه سوق داده نشود و در نتيجه هدفي كه همه دلسوزان جامعه در پي آن هستند، به دست آيد. اگر در حوادث پس از انتخابات اقدام عدهاي اندك وجهه ناجا را تخريب كرد، قطعا در اين وادي عام، مشهود و دشوار لغزشگاههاي فراواني براي كاركنان ناجا ـ كه آنها نيز برخواسته از همين جامعهاند ـ وجود دارد.
3 ـ رهبر معظم انقلاب در حوادث اخير، به حق از دو پهلو موضع گرفتن جريانات سياسي، انتقاد كردند. در مسائل فرهنگی نیز موضعگیری دولتی که پرچم صداقت و اصولگرایی و بازگشت به ارزشها را علم کرده است، باید شفاف و بیپیرایه باشد. دولتي ميرود و ديگري ميآيد اما پليس و قانون ماندگارند. بايد با مردم و نهادهاي مربوطه شفاف بود تا شاهد دعواي ديگري ميان دولتيان به عنوان مخالف و مدافعين طرح يا مجريان نباشيم. آنچنانكه در سال 86 با آغاز طرح امنيت اجتماعي، اظهار نظر و مقالات سخنگوي محترم وقت دولت را به نظاره نشستيم و مجلس محترم بايد پیش از هر اقدامي براي هر اقدام جديدي از سوي پليس، از دولتيان محترم تضمين بخواهد. دوپهلو حرف زدن از یک برنامه آشکار که مردم کوچه و بازار هم آن را میبینند و هم اصل و فرع آن را درك ميكنند، آن هم پس از آغاز طرح، هيچ پيامي جز القاي برائت خود و در نهایت توپ را به زمین ناجا و سلسله مراتب بالاتر ناجا انداختن ندارد. البته پيش از شروع هر طرحي، بايد هم رسانه ملي و هم مخالفين به بحث و نقد بپردازند؛ اما در زمان اجرا صدماتي كه به مردم و جامعه وارد ميشود، بيشتر از منافعي است كه مخالفين درصدد كسب آن هستند.
4 ـ نكته ديگر آن است كه ناهنجاريها و رفتارهاي خلاف عفت عمومي كه در چشم نيروي انتظامي و مجلس و دغدغه داران دين مردم به عنوان منكر از آن ياد ميشود، امروزه در بين برخي از خانوادهها و نتيجتا در ميان جوانان ديگر به عنوان منكر شناخته نميشود. يعني اگر جوان مسلمان حقيقتا بداند اين يك كار خلاف شرع است، از آن دوري خواهد گزيد. اما كيست كه اين رفتار را براي او به صورت ماندگار تعريف كرده باشد. از طرفي شيطان به حكم قسمي كه خورده است، آن عمل را زيبا جلوه ميدهد و از سوي ديگر اين جوان به جز چند كلمه خشك و سرد كه در كتابهاي مدرسه خوانده، در هيچ سينما و تلوزيون و مجلس و محفلي به حقيقت زشتي عمل آگاه نشده است.
مهمتر از برخورد نيروي انتظامي در این مقوله، فلسفه وجودي انقلاب اسلامي كه نهادینه کردن بنيانهاي فكري و فرهنگي در قلب و روح تك تك افراد جامعه است، ميباشد. و البته در کنار آن، امور قلبی اقدامات نیروی انتظامی برای معدود هنجارشکنان لازم خواهد بود. اما واقعا چه رخ داده است كه جوان امروزي، منكر ديروزي را معروف ميشمارد و گاه در برابر قانون و مجري آن ميايستد؟ دستگاههاي متولي فرهنگ كه نيروي انتظامي علي القاعده بايد آخرين آنها باشد، كجا هستند كه اين نيرو نوك پيكان فرهنگسازي آن هم از نوع رفتار پليسي شده است؟ يقينا بخشي از اين چرخش، حاصل نفوذ رسانههاي بيگانه و ابزار ارتباطي امروزين است كه شايد در آينده هيچ كنترلي بر آن نتوان داشت. اما راهكار ما متناسب با آن هجوم نبوده و نيست. چه شده است كه در جامعه با حجاب و چادري ميشود اُمّلي و بيفرهنگي؟
5 ـ اما مهمتر از همه، برنامههاي رسانه ملي است كه اگر چه به اعتقاد برخي از كارشناسان تلویزيون خودي، در حال گم شدن در دل هزاران شبكه ماهواري جهان است، اما نبايد خود را ببازد و رنگ عوض كند. در اين رسانه متاسفانه هر روز شاهد دورتر شدن از اخلاقيات هستيم. شاهديم كه حتي مجريان خبر رسانه ملي متاسفانه در حال پوست انداختن و همرنگ شدن با مجريان آن سوي آب هستند. كافي است نگاهي به اجراي خبرها به ويژه دو تن از مجريان نيمروزي و شبانگاهي شبكه يك ـ كه به جهت حرمتشان از نام بردن معذورم ـ بيندازيم. حتي ادب و اصطلاحاتي كه با انقلاب تولد يافت، كم كم از فرهنگ رسانه در حال از بين رفتن است.
به جاي سلام برادران و خواهران، سلام آقايان و خانمها جايگزين شده و اگر همين جور پيش بروند، از آنجا كه اكثريت جامعه را جوانان تشكيل ميدهند گفته خواهد شد: سلام پسران و دختران! به جاي نگاه مهربانانه و حيامند و بيريا و رو راست بودن و صاف نشستن، نگاههاي خشن، تند، بيعاطفه و بيمحابا جايگزين شده است. گويي آنقدر حركات و سكنات و اشاره با دست و كج نشستن و به اين سوي و آن سوي چرخيدن به آنها ديكته شده و به تعبيري، اجبار به آزاد بودن چندش آور با بيننده، به اين عزيزان القا شده كه آدم نميداند اين يك برنامه خبري است يا يك نمايش بي سر و ته! بايد توجه كرد فرهنگي كه با انقلاب زاده شد (نه همه آن، ولي بخش بزرگي از آن) ريشه در ادب و حياي نجيبانه و اصيل ملي و ديني ما داشت كه با از بين رفتن طاغوت، زنده شد. اينها موارد جزئي و شايد خارج از بحث باشد، اما همه و همه معجوني ميسازد از فرهنگ وارداتي غربي كه اگر بوميسازي نشود، به خيال تنوع و جذب مخاطب، ناخودآگاه به تغييرات فرهنگي بنيادين كشيده خواهد شد.
از آنجا كه بسياري از كاربران عزيز تابناك به طولاني بودن نوشتههايم ايراد ميگيرند، ادامه بحث را به فرصت بعد واميگذارم و براي رفع خستگي مطلبي را در همين باب متذكر ميشوم:
از چند ماه گذشته تا كنون به اندازهاي عزيزان مجري خبر، خصوصا بخش خبري 19 و 14 به نشستن كج و نيم رخ در تلوزيون و نشانه گرفتن مخاطب با اشارات دست، اصرار دارند كه به يكي از دوستان نقاش خود گفتم: كاريكاتور هم ميكشي؟ گفت نه! چطور مگر؟ گفتم: خواستم كاريكاتوري بكشي از اين مجري عزيز، در حالي كه پشت به دوربين نشسته است، به زحمت سرش را 180 درجه برگردانده و به دوربين نگاه كند تا شايد تنوعي در خبرش پيدا شود...
Zarreh26@yahoo. com