بازدید 16054
16054 بازدید
سياست خارجي جمهوري اسلامي از ديدگاه امام خميني(ره)
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۷ - ۱۱:۰۴ 20 April 2008
کد خبر: ۹۳۴۲
| ۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۷ - ۱۱:۰۴ 20 April 2008
| 16054 بازدید
16054 بازدید
با توجه به اين مسئله مهم كه بخش اعظمي از سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران با آرمانهاي اسلامي و مفاهيم مكتبي آميخته شده است، امام خميني(ره) به منزله بنيانگذار و رهبر اين حكومت، مباني نظري و اصول خاصي را براي سياست خارجي آن ارايه مينمايند. از آن جا كه اين مباني و اصول از جايگاه خاصي برخوردارند، در اين مقاله، تلاش ميشود تا به برخي از مهمترين آموزهها، اصول و اهداف سياست خارجي از ديدگاه امام خميني(ره) با توجه به گفتهها و نوشتههاي ايشان اشاره شود. همچنين رابطه مباني، اصول و اهداف نيز مورد بررسي قرار ميگيرد.
مقدمه
سياست خارجي، همواره و در همه جا، از مناقشه انگيزترين حوزههاي سياستگذاري بوده است، ولي متأسفانه در ايران، اهميت واقعي و نقش آن در رقم خوردن سرنوشت كشور و ملت و زمينهسازي فراز و نشيبها و نيز ارزش بي چون و چرايش به منزله يكي از بزرگترين ابزارهاي تأمين يكپارچگي ارضي، امنيت سرزميني، وجهه و اعتبار بينالمللي، پيشبرد اهداف و برنامههاي ملي در زمينههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ... چنان كه بايد و شايد، و به شيوهاي علمي بازشناخته نشده است.(1)
و حتي ديگر كشورهاي مسلمان خاورميانه مانند ديگر دولتهاي در حال توسعه، تنها در همين اواخر با خود مفهوم «سياست خارجي» آشنا شدهاند.(2)
علي رغم اين که مسلمانان در صدر اسلام داراي چنين ميراث بزرگ و گرانبهايي بودهاند. چنان که پيشينه سياست خارجي مسلمانان به صدر اسلام و زمان پيامبر(ص) باز ميشود؛ آن جا که پيامبر گرامي اسلام با استفاده از سهم مؤلفه القلوب براي جلب و جذب نظر مساعد جوامع غير مسلمان و يا دست کم، کاهش دشمني و زدودن ذهنيت منفي آنان کوشش ميكرد و موجب اين شده بود که مفهوم مؤلفه القلوب، تبديل به يکي از مفاهيم اساسي سياست خارجي اسلام در زمان ايشان شود. (3) در حقيقت، ايشان هدف خود را در سياست خارجي، انجام رسالت خويش و رساندن پيام الهي به ملل جهان قرار داده بود.(4)
سياست خارجي تمام كشورها در تعامل با محيط است و سياستمداران و تحليلگران سياسي به اين موضوع توجه دارند. امام خميني به منزله فقيهي كه داراي ديدگاههاي سياسي مبتني بر اصول و قواعد فقهي است، درباره سياست خارجي به طور اعم و سياست خارجي حكومت اسلامي به صورت اخص، نظراتي دادهاند. ايشان به پويش سياست خارجي با تأكيد بر گفتمان رشد محور اعتقاد داشتند؛ بدين معنا كه سياست خارجي، به معناي سياست بيروني کشور اسلامي در برابر كشورهاي واقع در فراسوي مرزهاي نظام اسلامي است.
با توجه به اهميت آرا وانديشههاي امام خميني، در اين نوشتار پس از پرداختن به مفهوم سياست خارجي به اصول و مباني سياست خارجي حكومت اسلامي از ديدگاه ايشان خواهيم پرداخت.
مفهومشناسي سياست خارجي
براي ورود به بحث در آغاز بايد به مفهوم سياست خارجي بپردازيم. دانشمندان علوم سياسي و روابط بينالملل، در تعريف سياست خارجي گفتهاند:
جهتي را كه يك دولت برميگزيند و در آن از خود تحرك نشان ميدهد و نيز شيوه نگرش دولت را نسبت به جامعه بينالمللي، سياست خارجي ميگويند.(5)
بر پايه تعريفي ديگر:
تدوين، اجرا و ارزيابي تصميمگيريهايي كه از ديدگاه خاص همان كشور جنبه برون مرزي دارد.(6)
و نيز درباره مفهوم سياست خارجي گفتهاند:
راهبرد يا رشته طراحي شده عمل كه به وسيله تصميم گيرندگان يك دولت در مقابل ديگر دولتها و واحدهاي بينالمللي به منظور اهداف مشخص اعمال ميشود.(7)
به عبارت ديگر، سياست خارجي، بازتاب اهداف و سياستهاي يك دولت در صحنه روابط بينالملل و در ارتباط با ديگر دولتها، جوامع و سازمانهاي بينالمللي، نهضتها، افراد بيگانه و حوادث و اتفاقات جهاني است.
و شايد بتوان اين تعريف از سياست خارجي را نسبتاً روشن و مناسب دانست كه:
مجموعه خط مشيها، تدابير، روشها و انتخاب مواضعي است كه يك دولت در برخورد با امور و مسائل خارجي در چهارچوبه اهداف كلي حاكم بر نظام سياسي اعمال مينمايد.(8)
اساساً هر دولتي، دادههاي سياست خارجي خود را در جهتي تنظيم مينمايد كه سرانجام، خواستها و نيازهاي امنيتي، استراتژيك، اقتصادي، سياسي، فرهنگي يا نظامياش در كوتاه مدت يا بلند مدت، تأمين شود.(9)
البته اهداف سياست خارجي بايد به گونهاي هم آهنگ تنظيم شود تا تأمين منافع ملي محقق شود.
اما با وجود آن كه تصميم گيرندگان، نقش اساسي در فرايند سياستگذاري خارجي ايفا مينمايند، با اين وجود در بسياري از موارد، اين تصميمات، محصول تجربههاي تاريخي، اعتقادات سياسي و ايدئولوژيك و ... است.
در حقيقت، ارزشهاي جوامع، ساخته و پرداخته فرهنگ، فرهنگ سياسي، تربيت و ... است. ارزشها باعث هدايت انسانها به سوي جنبههاي متعالي انسان، ثروت، قدرت، اعتبار، انزوا و غيره ميشود و حتي در مواردي هدفهاي سياست خارجي در چهارچوب يك ايدئولوژي خاص تعريف و تبيين ميشود.(10)
در پايان بحث مفهوم شناسي سياست خارجي بايد به اين مطلب نيز به صورتي گذرا اشاره كرد كه سياست خارجي، حوزهاي از فعاليت علمي و عملي است كه مؤلفههاي آن از خصيصههاي متناقضي برخوردارند. به قول كنت والتز:
آنچه در سياست خارجي مورد نياز است، صرفاً مجموعهاي از خصيصهها نيست، بلكه به جاي آن نيازمند موازنهاي حساس بين واقعگرايي و تحليل، انعطاف و پابرجايي صلاحيت و ميانهروي و بالاخره تداوم و تغيير هستيم.(11)
اكنون به بررسي مراحل سياست خارجي در تاريخ ايران ميپردازيم.
مراحل سياست خارجي در ايران
در واقع ميتوان سه دوره كاملاً متمايز را براي بررسي سياست خارجي ايران و يا ديپلماسي در تاريخ ايران در نظر گرفت:
1. دوران كلاسيك؛ كه روابط نوين بينالمللي و تعامل امروزين، ميان كشورها وجود نداشت و هر كشوري بر مبناي مجموعهاي از عوامل داخلي و بر پايه معيارهاي خاص حكومت داري و نسبتهاي فكري و اجتماعي، مناسباتي با همسايگان خود و منازعاتي با رقيبان خود داشت و در اين چهارچوبها، گاه كمي فراتر رفته و با همسايه همسايگان نيز ارتباط برقرار ميساخت. اين دوره تا اواخر قاجاريه تداوم داشت.
2. دوران تضعيف استقلال؛ كه مقدمات آن در ميانه عهد قجر و با آگاهي نسبي نخبگان ايراني از اوضاع جهاني، خاصه، وضع ملل باختر آغاز شد، در مشروطيت به اوج خود رسيد و آن مبدأ به نقطه عطفي در تحول نگرش سياستهاي كارگزاران حكومتي ايران در موضوع روابط خارجي بدل شد. در اين دوران، الزامات و مفاهيم نوين از سوي ايران به ديده گرفته و حقوق متقابل كشورها و منافع مورد منازعه، همراه با تبعات حقوقي آن مطرح شد.
3. دوران عزت و استقلال؛ كه با توجه به فضاي دو قطبي، در هنگامه پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 آغاز شد. البته ژئوپوليتيك خاص ايران نيز در تكوين سياست خارجي نوين ايران دخيل بود؛ چنان که در قبل از آن نيز دخيل بود.
در بحبوحه انقلاب اسلامي، دو شعار استراتژيك: «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» و «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» با الهام از انگارهها و نظريات امام خميني، موجب رواجانديشه تازهاي در ملت و نخبگان ايران شد. اين نظريات كه صبغهاي عميقاً ديني داشت و برآيند شخصيت مذهبي امام و هدايتهاي مكرر و ساختار عميق ديني در آحاد ملت ايران بود، با روشن بيني و درايت حضرت امام موجب خروج ايران از دايره بسته جهان دو قطبي و خيزش به سوي افقهاي تازه بود؛ افقهايي كه پايههاي آن بر عزت ملي، منافع ملي، حقوق انساني و احترام متقابل بر مبناي آموزههاي اسلامي استوار شده بود.(12)
در واقع اين روند، اهداف سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را نيز ترسيم ميكند كه به ايجاد يك جامعه اسلامي بر اساس اسلام ناب محمدي، تعارض با اسرائيل و غرب به ويژه آمريكا، دفاع از مسلمانان و دفاع از نهضتهاي آزادي بخش و ... منجر ميشود.(13)
پيش از ورود به بحث درباره اصول و مباني و اهداف سياست خارجي از ديدگاه امام(ره)، به تبيين اين مفاهيم پرداخته ميشود.
مباني، اصول و اهداف
درباره مفهوم «مباني» بايد گفت كه نقش عمده و تعيين كننده در تصميمسازيها، به مباني و ساختار فكري و باورهاي دولت مردان و سياستمداران برميگردد. در حقيقت، نوع حكومتها و مباني مشروعيت آنها، اساس و شيوه رفتار سياست خارجي آن را هم چون سياست داخلياش متفاوت ميسازد.(14)
همچنين درباره مفهوم «اصل» گفتهاند كه اصل به معناي بيخ، بن، پايه، ريشه، قاعده، قانون و ... آمده است. اصول، جمع اصل است كه در هر علم، عبارت از قواعد اساسي ميباشد كه آن دانش بر آن استوار بوده و اصل هر چيز آن است كه وجود آن بدان متكي است. البته بايد گفت كه بهكارگيري واژه اصل در كشور ما به مفهوم دقيق آن چندان مورد توجه نيست، همانگونه كه برخي بر اين باورند: نه تنها در محاوره جاري و روزانه، هر كس، هر چه را كه مهم ميداند، اصل تلقي نموده و تحت عنوان اصول از آن ياد ميكند، بلكه صاحب نظرات و متفكران بسياري نيز دستكم در خصوص سياست خارجي به هر معنا و مفهوم ضروري اصل ميگويند، در حالي كه هر مفهوم مهمي اصل نيست.(15)
در مورد مفهوم «هدف» گفته شده كه ورود هر دولتي به عرصه جهاني بر پايه اهداف و انگيزههاي آن شكل ميگيرد. اهداف برون مرزي حكومت، نمودي از نيازها و خاستگاههاي ذهني و رواني بازيگران سياست خارجي و تصورات برگرفته از واقعيات پيرامون آن است. در اين جا اهداف به منزله مقصد سياست خارجي در نظر گرفته شده است.(16)
مباني سياست خارجي از ديدگاه امام
يكي از ويژگيهاي سياست خارجي دولت اسلامي با ديگر كشورها مورد مباني و چگونگي تكيه بر منابع عقلي و نقلي است. با توجه به اين كه امام خميني، رهبري مذهبي و دارايانديشه سياسي مبتني بر اسلام است؛ بنابراين با توجه به مباني خاص اسلام از جمله كتاب و سنّت به بيان اصولي بر پايه مباني پرداخته است. در حقيقت، ساختار سياست خارجي بر مبناي التزام به احكام شرع مقدس صورت ميگيرد.
بنابراين ارزشيهاي اخلاقي و عقل، مباني امام را در مورد سياست خارجي شكل ميدهند. البته در اين جا بايد گفت، نمي توان اسلام و دين را تنها منحصر در اخلاق دانست. امام خميني(ره) با تأكيد بر انساني و اخلاقي بودن محتواي انقلاب ميفرمايد:
محتواي اين انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامي و اخلاق انساني و تربيت انسانها بر موازين انسانيت بوده است(17)
و در جاي ديگري ميفرمايند:
معنا ندارد كه دولت اسلامي ايران با دولتي كه هيچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشريت ندارد، سر ميز اصلاح بنشيند.(18)
براي توضيح بيشتر، بايد گفت كه براي مثال، مبناي اصل دفاع از مستضعفان در سياست خارجي از نگاه امام، قرآن كريم است.(19)
و يا درباره ياري مظلومان به سخن امام علي(ع) استناد ميكند و مبناي خود را بر آن قرار ميدهد كه:
«كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.(20)
اصول سياست خارجي حكومت اسلامي از ديدگاه امام:
اصول سياست خارجي؛ ميتواند چهارچوب رفتاري لازم را به كارگزاران نظام اسلامي ارايه دهد و پايبندي به اين اصول، وجه تمايز دولت اسلامي از ديگر دولتهاست. در واقع دولت اسلامي بر پايه مباني و با اصول مشخص براي رسيدن به اهداف خاص تلاش ميكند.
اصول سياست خارجي را كه امام خميني طراحي نموده است، ميتوان به منزله يكي از منابع رسمي تصميمگيري در سياست جمهوري اسلامي ايران به شمار آورد. به گونهاي كه حتي رهبر جديد انقلاب اسلامي، بارها بيان داشتهاند كه خط كلّي در سياست جمهوري اسلامي ايران، همان خطّي است كه امام خميني(ره) تبيين و ترسيم نمودهاند.(21)
در حقيقت، ويژگيهاي منحصر به فرد حضرت امام خميني(ره) همچون فقاهت، شجاعت، سازش ناپذيري، قاطعيت، خلوص و عرفان به اندازهاي بود كه نقش پر قدرتي را براي ايشان ايجاد كرده و اين نقش رهبري در چگونگي گرفتن تصميمات در ابعاد داخلي و خارجي از اهميت فوق العادهاي برخوردار بود.(22)
اينك به بررسي اصول سياست خارجي از ديدگاه امام خميني ميپردازيم:
1. اصل صدور انقلاب: صدور انقلاب از موضوعات مورد توجه امام بوده كه به معناي صادر كردن تجربههاي انقلاب اسلامي به ديگر كشورهاي جهان است. از ديدگاه امام خميني، منظور از صدور انقلاب، همان گسترش اسلام است.(23)
امام در اين باره اعتقاد دارد كه:
ما با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدي(ص) است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه ميدهيم.(24)
از نگاه ايشان براي پيروزي بر مشكلات، بايد در برابر همه قدرتها ايستاد و ارزشهاي انساني را از اين جا به ديگر نقاط جهان صادر كرد. در واقع، صدور انقلاب در نگاه ايشان، صبغه فرهنگي دارد.
روحالله رمضاني درباره صدور انقلاب ايران ميگويد:
ظهور صدور انقلاب همچون اصلي بنيادي در سياست خارجي، همچون خود انقلاب ايران، بازتاب پويايي سياسي داخلي ايران است.(25)
در واقع، هدف اصلي سياست خارجي ايران، از همان آغاز به كار حكومت جديد، تبليغ و گسترش اسلام انقلابي بود؛ اين هدف در وظيفهاي ريشه داشت كه قرآن براي مسلمانان در راستاي تحقق و تبليغ پيام الهي در سراسر گيتي معين كرده است. روحالله رمضاني در جاي ديگري خواسته امام خميني مبني بر صدور انقلاب را ريشهدار در ايدئولوژي او و فرهنگ سياسي ايران ـ اسلامي ميداند.(26)
امام درباره صدور انقلاب ميفرمايند:
ما بايد با شدت هر چه بيشتر انقلاب خود را به جهان صادر كنيم و اين طرز فكر را كه قادر به صدور انقلاب نيستيم، كنار بگذاريم، زيرا اسلام بين كشورهاي اسلامي تمايز قايل نيست. ما حامي تمام محرومان هستيم. همه ابر قدرتها و همه قدرتها براي از بين بردن ما برخاستهاند. اگر ما در محيط محدودي باقي بمانيم، قطعاً با شكست رو به رو ميشويم.(27)
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر ميكنيم، چرا كه انقلاب ما اسلامي است و تا بانگ «لا اله الا الله و محمد رسول الله» بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم.(28)
البته ايشان براي جلوگيري از سوءاستفاده از معناي صدور انقلاب و برداشتهاي منفي از آن يادآور ميشوند كه:
اين كه ميگوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از آن برداشت نكنند كه ما ميخواهيم كشورگشايي كنيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما ميخواهيم اين چيزي كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و [نجات] دادند، دست آنها را از مخازن كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود. معني صدور انقلاب اين است كه همه ملتها و همه دولتها بيدار شوند و خودشان را از اين گرفتاري كه دارند نجات بدهند.(29)
با توجه به اين مطالب، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني، همان صدور اسلام ناب محمدي(ص) است كه جزو رسالتها و تعهدات دولت اسلامي به شمار ميرود و در نتيجه، حمايت از ملتهاي محروم و مستضعف و حمايت از حكومت جهاني اسلام در اين راستا، مفهوم و معنا پيدا ميكند.
2. اصل نفي سبيل: از ديگر اصول سياست خارجي امام خميني، نفي سلطهگري و سلطهپذيري است. ايشان براي حيات زير سلطه غير، ارزشي قايل نميشوند، بلكه ارزش حيات را به آزادي و استقلال ميدانند و با توجه به آيه شريفه «لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا»(30) كه ميفرمايد خداوند، سلطهاي براي كافران بر مؤمنان قرار نداده، اذعان ميدارند كه:
ما منطقمان، منطق اسلام، اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد. نبايد شما تحت سلطه غير برويد. ما هم ميخواهيم نرويم زير سلطه. (31)
3. دفاع از كيان اسلام و مسلمانان: ايشان برنامه سياست خارجي ايران را برنامه اسلام ذكر ميكنند و ميفرمايند:
ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي است... .(32)
و در جاي ديگري دفاع از همه مسلمين را لازم ميدانند:
ما كشور را، كشور ايران نميدانيم، ما همه ممالك اسلامي را از خودمان ميدانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما دفاع از همه مسلمين را لازم ميدانيم.(33)
4. اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور يك ديگر: امام در اين مورد قايل به اين است كه اسلام براي همه و دلسوز براي بشر است و ما همه تابع اسلام و دلسوز براي بشر هستيم. به اين معنا كه «ما با هيچ ملتي بد نيستيم، اسلام آمده بود براي تمام ملل، براي ناس، ... ما اعلام ميكنم كه نظر تجاوز به هيچ يك از كشورهاي اسلامي و غير اسلامي نداريم...» (34)
ايشان در جاي ديگري فرمودند:
ملت ايران اجازه نميدهد كه هيچ مملكتي در امور داخلي او دخالت كند و آزادي و استقلال خودش را حفظ ميكند و با تمام كشورها هم به طور متقابل عمل خواهد كرد.(35)
حضرت امام در موارد متعدد به اين مسأله (روابط حسنه و متقابل) در سياست خارجي اشاره كردهاند.
وقتي خبرنگار مجله آمريكايي تايم از ايشان ميپرسد كه: در جمهوري اسلامي به طور كلي سياست خارجي شما چگونه خواهد بود؟ امام در پاسخ ميفرمايند:
جمهوري اسلامي ما با تمام ممالك روابط حسنه دارد و احترام متقابل، قايل است، در صورتي كه آنها هم احترام متقابل، قايل باشند.(36)
5. اصل نفي ظلم و حمايت از مظلوم: امام خميني با استناد به سيره انبيا، ملت اسلام را پيرو مكتبي ميدانست كه برنامه آن در دو كلمه «نه ستم كنيد، نه مورد ستم قرار گيريد؛ لا تَظلمون و لا تُظلمون» خلاصه ميشود.(37)
امام در بيانات خود در جمع سفرا در تاريخ 22/11/59 فرمودند:
ما نه ظلم خواهيم كرد؛ و نه مظلوم خواهيم واقع شد.(38)
در واقع، امام ميخواهد تا با ابرقدرتها و ظالمان مخالفت شود. ايشان سازش با ظالم را ظلم به مظلومان و ظلم به شرع و خلاف رأي انبيا ميدانست:
ما تحت رهبري پيغمبر اسلام اين دو كلمه را ميخواهيم اجرا كنيم؛ نه ظالم باشيم و نه مظلوم... (39)
6. اصل نه شرقي ـ نه غربي: اين اصل كه در واقع يكي از شعارهاي اساسي مردم در بحبوحه انقلاب بود و برگرفته از سخنان امام خميني(ره) كه در موارد متعددي به اين مسئله اشاره كردهاند:
ملت ايران بدون اتكا به غرب و شرق ميخواهد روي پاي خود بايستد و بر سرمايههاي مذهبي و ملّي خود استوار باشد.(40)
در جاي ديگري به معناي اين شعار توجه ميدهند كه:
اين كه جوانان ما ميگويند: «نه شرقي نه غربي»، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند و اين كاملاً بجا و بحق است.(41)
در واقع، ايشان به دنبال دولت اسلامي آزاد و مستقل است كه فارغ از گرايش به سوي غرب و شرق باشد و تعادل قوا در اين منطقه از جهان حفظ شود.
اهداف سياست خارجي از ديدگاه امام
1. استقلال: اين مفهوم، به رغم فشارهاي بينالمللي و بحرانهاي داخلي، به معناي انزواي ايران نبود، بلكه امام خميني، حريم واقعي ملت ايران و حقوق و حرمت پايمال شده آنها را دايماً مورد تأكيد قرار داده و هر نوع رابطهاي را در مرز اصطكاك با اين اصل، مورد ارزش يابي منفي يا مثبت قرار ميدادند.
در واقع استقلال سياسي از اصولي به شمار ميرود كه تأمين كننده عزت جامعه اسلامي است. امام خميني ريشههاي آسيب به استقلال را، فكري فرهنگي، ارزيابي نموده و بزرگترين وابستگي ملتهاي مستضعف به ابرقدرتها و مستكبران را وابستگي فكري و دروني ميدانست كه ديگر وابستگيها از آن سرچشمه ميگيرد.
ايشان راهكار حصول به مقصود و كسب استقلال فكري و رهايي از وابستگي را در دريافتن مفاخر مأثر ملي فرهنگي ميدانست و بزرگترين فاجعه براي ملت ما را وابستگي فكري ميدانست كه گمان ميكنيم همه چيز از غرب است و ما در همه ابعاد فقيريم و بايد از خارج وارد كنيم.(42)
البته وقتي سخن از استقلال در سياست خارجي يك كشور به ميان ميآيد، منظور استقلال در سه مرحله سياستگذاري، تصميمگيري و اجراي تصميم است كه مصاديق آن در زمينههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي، دفاعي و غيره ظاهر ميشود. هرچند در نگاه اول، استقلال سياسي با اهميت به نظر ميرسد، اما از ديدگاه امام (ره) استقلال فرهنگي مهمتر از آن است.(43)
بنابراين براي دستيابي به استقلال بايد به خود باوري فكري و خوديابي دست يافت. امام در اين باره ميفرمايند:
اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستي و ناتواني و باور قدرت و قوه و توانايي اگر ملت، اين باور را داشته باشد كه ما ميتوانيم در مقابل قدرتهاي بزرگ بايستيم، اين باور، اسباب اين ميشود كه توانايي پيدا ميكنند و در مقابل قدرتهاي بزرگ ايستادگي ميكنند.(44)
البته ايشان از وابستگي اقتصادي كه به وابستگي سياسي ميانجامد، نيز غافل نشده و توصيه ميكردند كه بايد از جهت اقتصادي نيز فارغ شويم. در رابطه با عدم وابستگي اقتصادي نيز فرمودند:
كار كردن شما و فعال بودن شما علاوه بر ارزشهاي مادي و معنوي كه براي شما دارد، كشور شما را از وابستگي نجات ميدهد.(45)
امام در پاسخ خبرنگاري كه از ايشان سؤال كرده بود كه سياست خارجي جمهوري اسلامي، به ويژه در رابطه با ابرقدرتها، چه خواهد بود، فرمودند:
سياست دولت اسلامي، حفظ استقلال، آزادي ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقي بين ابر قدرتها و غير آنها نيست.(46)
در نهايت، امام، استمرار استقلال سياسي، اجتماعي، اقتصادي و امنيت كشور را وابسته به قواي نظامي و انتظامي دانسته و از آنها به منزله ركن استقلال كشور ياد مينمايد.(47)
2. وحدت امت اسلامي: ايشان وحدت بين مسلمانان و مستضعفان و ديگر دولتهاي اسلامي را چارهساز گرفتاريها ميدانست و از سران كشورهاي اسلامي ميخواست تا در برابر دشمن خارجي، توحيد كلمه داشته باشند:
هان، اي مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران، به پاخيزيد و دست از اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوي قدرتمندان نهراسيد... . (48)
3. كمك به نهضتهاي آزادي بخش: از ديدگاه امام خميني، براي رهايي مستضعفان از شرّ فساد و برخورداري از يك زندگي شرافتمندانه انساني، بايد مستضعفان دست در دست يك ديگر داده و قدرت مستكبران را محدود نمايند و در اين راه سياست ايران بر حمايت از آنهاست:
جمهوري اسلامي ايران هم در كنار شما و هم در كنار همه مسلمانان، بلكه در كنار همه مستضعفان جهان خواهد بود.(49)
و در ارتباط با كمك به نهضتهاي آزادي بخش جهان ميفرمايند:
ملت آزاده ايران هم اكنون از ملتهاي مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطقشان توپ و تانك و شعارشان سر نيزه است كاملاً پشتيباني مينمايد. ما از تمام نهضتهاي آزادي بخش در سراسر جهان كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادي مبارزه ميكنند، پشتبياني ميكنيم.(50)
و در جاي ديگر درباره حمايت از اين جنبشها تا رسيدن به جامعه آزاد ميگويند:
من بار ديگر از تمام جنبشهاي آزادي بخش جهان پشتيباني مينمايم و اميدوارم تا آنان براي تحقق جامعه آزاد خويش پيروز شوند. اميد است دولت اسلامي در مواقع مقتضي به آنان كمك نمايد.(51)
4. روابط حسنه ـ مدارا و مسالمتآميز: امام در اين ارتباط ميفرمايند:
با همه دولتها به طور مدارا رفتار ميكنيم و هيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم... .(52)
و حتي ايشان صلح و زندگي مسالمتآميز با مردم دنيا را با زندگي در بين مردم جهان ميآميزند و ميگويند:
ما صلح ميخواهيم. ما با همه مردم دنيا صلح ميخواهيم باشيم. ما ميخواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم. ما ميخواهيم در بين مردم دنيا زندگي بكنيم.(53)
5. روابط بر پايه مباني اسلامي و انساني: ايشان با آوردن اين نكته كه روابط انساني با هيچ جا مانعي ندارد، و ما با ملتها خوب هستيم،(54) ميفرمودند:
بايد روابط بن ملتها بر پايه مسائل معنوي باشد و در اين رابطه، بُعد مسافت تأثيري ندارد و چه بسا كشورهايي كه همجوار هستند، اما رابطه معنوي بين آنها نيست؛ بنابراين، روابط ديگر هم نميتواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها بنا بر مباني اسلام خواهد بود.(55)
رابطه مباني، اصول و اهداف
در پايان بحث، بايد به اين مطلب اشاره كرد كه با توجه به فرض گرفتن اين مسأله كه سياست خارجي جمهوري اسلامي داراي مبناست، اين مباني در اصول و نيز اهداف تأثيرگذار است؛ بنابراين با توجه به مباني مورد استفاده امام درباره سياست خارجي، اصولي چون دفاع از مستضعفان و ياري مظلومان و ... از آن مستفاد شده است. همچنين درباره رابطه اصول با اهداف، بايد اشاره كرد كه هر چند ممكن است در مواردي معدود، اصول با اهداف، تزاحم پيدا كند؛ مثلاً در مورد ايجاد وحدت بين مسلمانان، لوازمي وجود دارد كه در برخي مواضع با اصول تحديدكننده مسئوليتهاي فراملي اصطكاك پيدا ميكند. در واقع، نخست بايد اصول و اهداف اثبات کننده مسئوليتهاي فراملي را در مقابل اصول و اهداف تحديد کننده اين گونه مسئوليتها قرار دهيم، اما بايد توجه داشت كه موارد تزاحم، كم است و حتي در اين موارد معدود نيز ميتوان به گونهاي بين اصول و اهداف، سازش برقرار نمود.
جمع بندي
سياست خارجي همواره از مناقشهبرانگيزترين حوزههاي سياستگذاري بوده است. در اين عرصه، عوامل گوناگوني تأثيرگذارند كه در انقلاب اسلامي، حضرت امام داراي جايگاه ويژهاي در تبيين اصول و مباني سياست خارجي هستند.
در اين نوشتار، پس از بحث درباره مفهومشناسي سياست خارجي به طور اعم و سياست خارجي ايران به ويژه به بحث درباره اصول مباني و اهداف سياست خارجي از ديدگاه امام خميني پرداخته شد.
در واقع، آنچه در ميان اصول، مباني و اهدف گفته شده از ديدگاه ايشان، بارز بود و جلب توجه ميكرد و سياست خارجي ايران را تشكيل ميداد، عبارت بودند از: استقلال، صدور انقلاب، اتحاد امت اسلامي، احترام به حقوق متقابل، نفي ظلم، اصل نفي سبيل، روابط حسنه و مسالمتآميز با ديگران، دفاع از كيان اسلام و مسلمين، سياست نه شرقي، نه غربي، گسترش روابط بنا بر مباني اسلامي و انساني و كمك به نهضتهاي آزادي بخش. همچنين در زمينه اصول سياست خارجي تلاش شد تا تقدم و تأخر اصول نيز رعايت شود.
در رابطه با هر يك از اين موارد، به نمونهاي از سخنان امام خميني اشاره شد و شايد بتوان به اين مطلب اذعان كرد كه در برخي از موارد، ديدگاه ايشان از ساختار و حقوق بينالملل موجود فراتر ميرود. از جمله قرائت ايشان از اسلام كه اسلام ناب محمدي(ص) را در نظر داشتند، در مقابل اسلام آمريكايي و همچنين ويژگيهاي ديگري مانند: ظلمستيزي و سازشناپذيري، مبارزه و ايستادگي در برابر مستكبران و ستمگران كه در تضاد با آنها بود.
در پايان نيز به رابطه اصول با اهداف و نيز مباني با اصول به صورت اجمال پرداخته شد.
---------------------------------
پينوشتها
1. روح الله رمضاني، چهارچوبي تحليلي براي بررسي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايرن، ترجمه عليرضا طيب (تهران: نشر ني، 1380) ص 25.
2. همان، ص 31.
3. سيد عبد القيوم سجادي، ديپلماسي و رفتار سياسي در اسلام (قم: بوستان کتاب، 1383) ص47-46.
4. سيد صادق حقيقت، مباني، اصول و اهداف سياست خارجي دولت اسلامي، (قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385) ص 202.
5. عبدالعلي قوام، اصول سياست خارجي و سياست بينالملل (تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم استاني دانشگاهها (سمت)، 1380) ص 102.
6. سيد صادق حقيقت، مباني، اصول و اهداف سياست خارجي دولت اسلامي، (قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1385) ص 20.
7. همان، ص 20.
8. منوچهر محمدي، سياست خارجي جمهوري اسلامي، (تهران، نشر دادگستر، 1377) ص 18.
9. عبد العلي قوام، پيشين، ص 108.
10. همان، ص 136.
11. سيد حسين سيف زاده، اصول روابط بينالملل (الف و ب)، (تهران: ميزان، 1380) ص 328.
12. سياست خارجي و روابط بينالملل از ديدگاه امام خميني، (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1381) ص الف و ب.
13. محمود سريع القلم، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران: بازبيني نظري و پارادايم ائتلاف (تهران: مركز تحقيقات استراتژيك، 1379) ص 68.
14. سيد صادق حقيقت، پيشين، ص 27-26.
15. همان، ص 29.
16. همان، ص 32.
17. امام خميني، صحيفه نور، ج14، (16/11/1359) ص 45-41.
18. همان، ج 18، ص 78-75.
19. آيه 75 از سوره نساء.
20. نهج البلاغه، نامه 47.
21. بيژن ايزدي، درآمدي بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران (قم: بوستان كتاب، 1371) ص 112-111.
22. سيد صادق حقيقت، مسئوليتهاي فراملّي در سياست خارجي دولت اسلامي (تهران: مركز تحقيقات استراتژيك رياستجمهوري، 1376) ص 520-519.
23. محمد ستوده، پيشين، ص 273؛ صحيفه نور، ج 11، ص 28-21.
24. در جستجوي راه از كلام امام (دفتر دهم) (تهران: اميركبير، 1362) ص 435.
25. جان ال اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه دكتر محسن مدير شانهچي، مقاله صدور انقلاب ايران: سياست، اهداف و وسايل، روحالله كارگر رمضاني (تهران: مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1382) ص 56.
26. همان، مقاله صدور انقلاب ايران: سياست، اهداف و وسايل، روحالله كارگر رمضاني، ص 58.
27. همان، ص 65.
28. پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين مكه (29/4/67) صحيفه نور، ج20، ص 8-232.
29. آيين انقلاب، پيشين، ص 413.
30. نساء (4) آيه 141.
31. بيانات امام خميني در مورد مأموريت شاه براي اجراي طرحهاي استعماري، اقتصادي فرهنگي (20/7/57) صحيفه نور، ج2، ص 139.
32. بيانات امام خميني در جمع كليه سفرا، كارداران و ... (18/11/62) صحيفه نور، ج18، ص 221.
33. اعلاميه مشترك آيات عظام امام خميني، نجفي مرعشي و ... (1343) صحيفه نور، ج1، ص 84.
34. آيين انقلاب اسلامي، پيشين، ص 409-407.
35. مصاحبه خبرنگار روزنامه دانماركي (5/9/57) صحيفه نور، ج22، ص 146.
36. مصاحبه خبرنگار مجله آمريكايي تايم (30/9/57) صحيفه نور، ج 22، ص 156.
37. آيين انقلاب اسلامي: گزيدهاي ازانديشه و آراي امام خميني (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374) ص 395-390.
38. بيانات امام خميني در جمع سفرا (22/11/59) صحيفه نور، ج14، ص 68.
39. همان، ص 66.
40. مصاحبه امام خميني با روزنامه اونيتا، ارگان حزب كمونيست ايتاليا (1/10/62) صحيفه نور، ج4، ص 195.
41. بيانات امام خميني در ديدار با سفير شوروي (19/11/57) صحيفه نور، ج7، ص 89.
42. كاظم قاضي زاده، انديشههاي فقهي ـ سياسي امام خميني (تهران: مركز تحقيقات استراتژيك رياستجمهوري، 1377) ص 501.
43. محمد ستوده، امام خميني و مباني نظري سياست خارجي، فصلنامه علوم سياسي، سال دوم، ش پنجم، تابستان 78، ص 271.
44. همان، ص 271؛ در جستجوي راه از كلام امام (دفتر بيست و دوم) فرهنگ و تعليم و تربيت (تهران: اميركبير، 1364) ص 205.
45. كاظم قاضي زاده، پيشين، ص 510.
46. مصاحبه امام خميني با خبرنگاران برزيل، انگليس، تايلند و ... (18/8/58)، صحيفه نور، ج3، ص 89.
47. كاظم قاضي زاده، پيشين، ص 512.
48. پيام امام خميني به مناسبت شهادت قدوسي و دستگردي (15/6/60) صحيفه نور، ج15، ص 126-125.
49. ديدار با اعضاي شوراي مركز حزبالله لبنان (9/12/66) صحيفه نور، ج20، ص 184.
50. پيام امام خميني به مناسبت ولادت و هجرت حضرت محمد(ص) (15/11/58) صحيفه نور، ج11، ص 259.
51. پيام امام به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب (22/11/59) صحيفه نور، ج14، ص 63.
52. بيانات امام خميني در جمع گروهي از پرسنل وزارت راه و ترابري (11/5/62) صحيفه نور، ج 18، ص 56.
53. بيانات امام خميني در جمع آقايان سيدعلي خامنهاي و ... (21/11/64) صحيفه نور، ج19، ص 274.
54. بيانات امام خميني در جمع كارمندان و كاركنان شهرداري اهواز (17/8/58) صحيفه نور، ج10، ص 165.
55. بيانات امام خميني در جمع هيأت نيوزيلندي (31/3/58) صحيفه نور، ج7، ص 164.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.