بازدید 45396
45396 بازدید
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)
دکتر نجف لک زایی / سید جواد میرخلیلی
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۲ 06 February 2010
کد خبر: ۸۴۵۷۸
| ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۲ 06 February 2010
| 45396 بازدید
45396 بازدید
چکيده:
انديشه سياسي امام خميني(ره) به عنوان معمار و بنيانگذار انقلاب شکوهمند اسلامي ايران، همواره به مثابه يکي از مهمترين منابع يا شاخص شناخت تفکر انقلاب اسلامي، مورد توجه محققان داخلي و خارجي بوده است؛ از اين رو، بررسي و تحليل انديشه سياسي ايشان به عنوان نخستين ولي فقيه و رهبر سياسي مبسوط اليد در جهان اسلام در عصر غيبت، حائز اهميت و اولويت است.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، قيام و نهضت اسلامي خويش را از نظر فکري، با احياي انديشه سياسي اسلام، به ويژه احياي تئوري حکومتي اسلام، آغاز کرد و اين در حقيقت، يکي از تفاوتهاي اساسي نهضت بيدارگرانه و حيات بخش امام راحل(ره) با ديگر نهضتهاي اسلامي سدههاي اخير بوده است و همين تفاوت اساسي، يکي از عوامل مهم موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي بوده است.
در حالي که از نظر رفتار سياسي، ايشان در آغاز مبارزات، بر اساس عمل به قدر مقدور، در قالب و چارچوب اصلاح رژيم عمل ميکرد و از اواخر دهه چهل شمسي بود که وارد گفتمان انقلابي شد و به اين نتيجه رسيد که لازم است در جهت نفي رژيم سلطنتي و استقرار نظام اسلامي عمل کند. در اين مرحله، امام خميني(ره)، علاوه بر مبارزه براي نفي استعمار و استبداد، به ارائه نظام مند فلسفه سياسي اسلام پرداخت و به اين دو پرسش اساسي و مهم فلسفه سياسي که چه کسي بايد حکومت کند؟ و چگونه بايد حکومت کرد؟ پاسخهاي صريح و روشني داد و در عمل نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، براي جاري کردن اين انديشه، اهتمام ورزيد.
اين نوشتار در جهت تبيين مدعاي مذکور، سازماندهي شده است.
مقدمه:
دلايل چندي سبب شده است تا موضوع تطور انديشه سياسي حضرت امام خميني(ره)، مورد توجه پژوهشگران قرار گيرد. تمسک به بخشهايي از تفکر سياسي امام، به سائقه تحکيم ديدگاههاي جناحي و يا توجهاتي که از سر نقد و احياناً تأثيرپذيري از ديدگاهها و نظريات رئاليستي بهانديشه سياسي ايشان شده است، از مهم ترين اين دلايل است. ديدگاه اول، عمدتاً از سوي جناحها و گروههاي داخل نظام جمهوري اسلامي و ديدگاه دوم، عمدتاً از سوي کساني که خارج از نظام قرار دارند، مطرح شده است. البتهاندک افرادي نيز هستند که گرچه درون نظام قرار دارند، اما در شمار گروه دوم قرار ميگيرند. گروه سومي هم هستند که سعي دارند منصفانه و با بي طرفي و از سر علم و با تکيه بر روش معتبر به توضيح موضوع ثبات و تحول در انديشه حضرت امام خميني(ره) بپردازند.
اما ادعاي نگارنده، اين است که هيچ کدام از ديدگاههاي اول و دوم تاکنون موفق به ارائه توضيح معتبري از انديشه سياسي امام و بررسي ميزان ثبات يا تحول آن نشدهاند؛ چنان که تلاش گروه سوم نيز ناکافي بوده است.
فرضيه اين نوشتار، اين است که اولاً، انديشه سياسي امام، دچار تحول شده است؛ ثانياً، ين تحول، مبتني بر اصول ثابتي بوده است. برخي از آنها عبارتند از: توجه به مقتضيات زمان و مکان و مفاهيمي همچون مصلحت، تکليف و مکانيزمي چون اجتهاد؛ ثالثاً، اين تحول، نه تنها نقطه ضعف انديشه سياسي ايشان نيست، بلکه يکي از مهم ترين نقاط قوت آن بوده و نيز سبب شده که حضرت امام در هر زمان، رفتار سياسي خويش را به درستي هدايت نمايد. انديشه سياسي امام در کشف الاسرار و حدود يک دهه بعد از آن، اصلاحي است، اما تحليل انديشه و عمل سياسي امام از دهه چهل به بعد در ذيل انديشههاي سياسي انقلابي، قابل تفسير است.
فرضيه مذکور، بر پيش فرضهايي استوار است. مهم ترين اين پيش فرضها عبارتند از:
1. مشکلات بشر در حوزه سياست، در بستر زمان نو ميشود. مشکلات جديد، پاسخهاي جديدي نيز ميطلبند؛
2. انديشه سياسي کارآمد، پاسخي است به مشکلات، نيازها، بحرانها و معضلات عصر خويش؛
3. انديشه سياسي امام خميني(ره) نيز تلاشي بوده است براي پاسخگويي به مشکلات مردم ايران در درجه اول و مشکلات جهان اسلام و نجات مظلومان و مستضعفان عالم در درجه دوم.
حال به بررسي مفاهيمي چون: دين، سياست، رابطه دين و سياست و انديشه سياسي ميپردازيم که فرضيه مذکور با توجه به اين برداشت از مفاهيم ذکر شده، فراهم آمده است.
مفهوم شناسي
• مفهوم دين
نظر به اين که در اين پژوهش، دين اسلام مد نظر بوده است، ميتوانيم آن را در قالب مجموعهاي از آراي نظري، آراي ارادي و افعال تعريف کنيم. مقصود از آراي نظري، آرا و انديشههايي است پيرامون آن دسته از واقعيتها که از حوزه تصرف و اراده انساني خارج هستند. خداشناسي، فرشته شناسي، هستي شناسي، انسان شناسي، راهنماشناسي و آخرت شناسي از مهم ترين اين بخش از دين اسلام است. منظور از آراي ارادي، ديدگاهها و انديشههايي است پيرامون آن چه انسان بايد انجام دهد يا نبايد انجام دهد. بايدها و نبايدهاي دين در عرصه زندگي اجتماعي، در همين بخش قرار ميگيرد. مقصود از حوزه افعال هم اين است که در دين اسلام، تمام رفتارها در جهتي تنظيم شده است که انسان را در رسيدن به سعادت قصوي ياري نمايد.
• مفهوم سياست
فهم درست مفهوم سياست در فرهنگ اسلامي در گرو فهم وظائف حکومت اسلامي و مقايسه آن با وظائف ساير حکومتها و نيز رسيدن به تمايزات سياست اسلامي با غير آن است. به طور کلي ميتوان برداشتهاي مختلفي از سياست را در مکتب قدرت و مکتب هدايت طبقه بندي کرد. در مکتب قدرت، غايت دولت، امور دنيوي است، اما در مکتب هدايت، غايت دولت، امور اخروي است. در اولي، دنيا مقصد است و در دومي، آخرت، مقصد و دنيا منزلگاه.
مفهوم سياست، در مکتب هدايت عبارت است از: تلاش انسانها در جهت تحقق قانون الهي در روي زمين، به رهبري انبياء، اوصياء و اولياء جهت نيل به سعادت قصوا. از همين رو سياست در فرهنگ اسلامي به تدبير نيز تعبير شده است.
حضرت امام خميني(ره) نيز در يک مورد به طور عمومي به تعريف سياست پرداختهاند و در جاي ديگر، به طور خاص و از زاويه ارزشي به مقوله سياست توجه کرده، گونههاي مختلف آن را ارائه کردهاند.
• رابطه دين و سياست
در اين مورد لازم است تا تأمل و دقت بيشتري در سخنان امام خميني(ره) صورت گيرد؛ چرا که ايشان، حتي احکام اخلاقي اسلام را هم سياسي ميدانند؛ بر خلاف آن چه عدهاي پنداشتهاند. از نظرگاه امام، چون دين اسلام، هدايت جامعه را در همه شئون آن بر عهده دارد، بنابراين، تماماً سياسي است. به نظر ايشان، حتي آن جايي که دعوتهاي الهي منحصراً مربوط به وظايف و روابط شخصي افراد است، باز هم معنايي اجتماعي و سياسي دارد.
• مفهوم انديشه سياسي
انديشه سياسي عبارت است از کوشش براي تعيين اهدافي که بهاندازه معقولي، احتمال تحقق دارد و نيز تعيين ابزارهايي که در حد معقولي ميتوان انتظار داشت موجب دستيابي به آن اهداف بشود.
• ماهيت انديشه سياسي اسلامي
انديشه سياسي اسلام و مسلمانان در جهان معاصر، توجه بسياري را به خود جلب کرده است. انديشه تجديد حيات سياسي در جهان اسلام موجب شد از سويي مؤسسات مطالعاتي در مغرب زمين به بنيادهاي فکري سياسي در ميان مسلمانان توجه کنند و از طرف ديگر، محققان مسلمان نيز به ذخاير کهن سياسي خود نگاهي دوباره بيفکنند. بديهي است که اين پژوهشها و مطالعات، هم سطح نبوده و از نظر روش و محتوا قابل ارزيابي و درجه بندي هستند. هدف از پرداختن به اين بحث، اين است که نگاه اين مطالعات و پژوهشها به ماهيت انديشه سياسي اسلامي و طبقه بنديهايي که در اين باره ارائه دادهاند، مورد نقد و بررسي قرار گيرد تا بتوانيم با نگاه روش مندتري به بحث درباره تطور انديشه سياسي امام خميني بپردازيم.
اين طبقه بنديها از جهتي به دو گروه تقسيم ميشوند: طبقه بنديهايي که بهانديشه سياسي اسلامي پرداختهاند و آنهايي که فقط بهانديشه سياسي شيعه پرداختهاند.
اما آنچه در اينجا نويسنده بدان معتقد است، اين که فقط طبقهبندي بر اساس هدف و غايت است که ميتواند نشاندهنده ماهيت انديشه سياسي اسلامي از جمله انديشههاي امام خميني(ره) باشد. بر پايه اين طبقهبندي، آثار سياسي اسلامي به هر مذهب و فرقهاي که تعلق داشته باشند، در يکي از طبقات ذيل قرار ميگيرند:
1. انديشههاي سياسي انقلابي؛ که در صدد تغيير کامل اوضاع هستند.
2. انديشههاي سياسي اصلاحي؛ انديشههايي هستند که از وضع موجود، راضي نبوده، براي رسيدن به وضع مطلوب، ارائه روش ميکنند.
3. انديشههاي سياسي مبتني بر سلطه و استبداد؛ که در صدد توجيه وضع موجود هستند.
آنچه ميتوان به عنوان جمع بندي در اين جا ارائه کرد، اين که تطور انديشه سياسي امام خميني(ره) را ميتوان ميان دو گونه اصلاحي و انقلابي تبيين نمود. در حالي که اغلب انديشههاي سياسي علماي شيعه از ماهيتي اصلاحي، در معناي جامعه شناختي آن برخوردار است، انديشه سياسي امام خميني از گفتمان اصلاح عبور کرده، داراي ماهيتي انقلابي به معناي جامعه شناختي آن شده است.
ثبات يا تحوّل:
نظريههاي نظام سياسي در آثار مکتوب حضرت امام خميني، ارکان انديشه ايشان را نشان ميدهد. همچنين نشان دهنده وقوع تنوع و تحول در انديشه امام است.
• نظريههاي نظام سياسي در انديشه امام خميني:
منابع مهم مطالعهانديشه سياسي امام عبارت است از: کشف الاسرار، کتاب البيع، مصاحبه ها؛ به ويژه مصاحبههايي که در ايام اقامت در پاريس داشتهاند و نامه ها؛ به خصوص نامههايي که در اواخر عمر مبارک خود صادر کردند.
• منطق تحول انديشه و عمل سياسي امام خميني:
به دو روش ميتوان چرايي تحول انديشه سياسي حضرت امام را توضيح داد: يکي به طريق طبقه بندي محتواي انديشه سياسي اسلام؛ به عبارت ديگر، استفاده از روش گفتمان سازي در حوزهانديشه سياسي و دوم، از طريق فهم مکانيزم اجتهاد در مکتب شيعه و فضاي حاکم بر استنباط احکام اسلامي.
بر اساس روش گفتمان سازي، تمامي محتواي انديشه سياسي اسلام را که توسط متفکران مسلمان ارائه شده است، ميتوان در سه گفتمان قرار داد: گفتمان تغلب، گفتمان اصلاح و گفتمان انقلاب. تمامي انديشههايي که در صدد توجيه نظامهاي سياسي استبدادي بودهاند و براي آنها مشروعيت سازي ميکردهاند، تحت عنوان گفتمان تغلب قرار ميگيرند. آن دسته از انديشهها که در صدد بهبود بخشيدن به اوضاع سياسي و اجتماعي را از طرق مسالمت آميز و تدريجي بودهاند، ذيل عنوان گفتمان اصلاح قرار ميگيرند. اما انديشههايي که سوداي تعويض نظام سياسي داشتهاند، سازنده گفتمان انقلاب ميباشند. بر اساس اين روش، انديشه سياسي امام، مرکب از گفتمان اصلاح و انقلاب است.
روش دوم توضيح تحول در انديشه سياسي امام، توضيح فضايي است که فقها در آن فضا به ارائه نظريات و فتاواي خويش ميپردازند. تمام آن چه در انديشه حضرت امام آمده است؛ همچون پذيرش سلطنت مشروطه، نظارت فقها و ولايت فقيه، همه موجه و قابل توضيح است؛ چرا که محتواي اسلام از دو دسته مسائل تشکيل شده است: دستهاي که ثابت است و از آن با عنوان اصول ثابت ياد ميکنيم و مسائلي که متغيرند و در پناه آن اصول ثابت، متناسب با شرايط زماني و مکاني مختلف جعل ميشوند.
• گذار از انديشه سياسي اصلاحي بهانديشه سياسي انقلابي
همان گونه که پيشتر اشاره شد، در تاريخ انديشه سياسي اسلامي و در طبقه بندي اي که بر پايه اهداف مورد نظر اين انديشه انجام شده باشد، سه نوع انديشه سياسي سلطه جويانه، اصلاحي و انقلابي ديده ميشود.
انديشه سياسي حضرت امام و به تبع آن، اقدامات سياسي وي عليه رژيم پهلوي، در يک مقطع از تاريخ انديشه و عمل سياسي ايشان، اصلاحي است. اما ايشان تنها به گفتمان اصلاح نميپردازد، بلکه علي رغم همه توضيحاتي که درباره همکاري ائمه و علما با سلاطين جائر دارد، دست از اين همکاري مصلحت انديشانه ميکشد و حفظ کشور اسلامي را در گرو حرکتي جديد، که عبارت انقلاب، نفي رژيم سلطنتي و تأسيس حکومت اسلامي است، معنا ميکند. از اين رو، در اين نوشتار، تأکيد اساسي بر انديشه انقلابي امام و آسيب شناسي انقلابي وي است. در واقع، تحول مهم تاريخ انديشه سياسي شيعه که امام خميني، باني و عامل آن در دوره معاصر بود، انتقال از تفکر اصلاحي به تفکر انقلابي است.
انديشه سياسي امام از مهم ترين انديشههاي انقلابي- اسلامي است که در دوره معاصر، ارائه و عملي شد. انديشه سياسي ايشان در راه گذر از انديشههاي اصلاحي بهانديشههاي انقلابي دچار تحولي تدريجي شد. اين همان نقطه قوت انديشه سياسي امام است که به کمک شناخت دقيق اوضاع، شرايط و امکانات و با استعانت از اصل پوياي تفکر شيعي، يعني اجتهاد شکل گرفته است. امام با آن که درک عميقي از انديشههاي اصلاحي داشت، اما آنها را براي وضعيت معاصر مناسب نديد. اين بود که با شناخت آسيب ها، آفتها و بيماريهاي موجود در جامعه، سياست ايران، جهان اسلام و حتي نظام بين الملل، به ارائه راه حل ها، درمان و آفت زدايي اين مجموعه پرداخت و موفق شد با تشکيل جمهوري اسلامي، راه را براي آفت زدايي از مجموعه کشورهاي اسلامي و نظام بين الملل باز کند.
• اصول ثابت در انديشه سياسي امام خميني(ره)
انديشه سياسي منطقي و کارآمد، انديشهاي است که ضمن دارا بودن اصول ثابت، از انعطاف نيز برخوردار باشد. چنان که پيشتر نيز گفته شد، انديشه سياسي، داراي ارکاني است که عبارتند از: تعيين اهداف معقول، تعيين و انتخاب ابزارهاي لازم براي رسيدن به هدف و منطقي بودن. با توجه به اين که مشکلات انسان در عرصه سياست و زندگي و در بستر زمان، نو ميشود، و بعضاً شرايط و امکانات نيز، در شرايط يکساني قرار ندارند، ميبايست انديشمند و متفکر سياسي، متناسب با شرايط و امکانات به تعيين اهداف معقول و تعيين مکانيزمهاي رسيدن به آن اهداف بپردازد. به عبارت ديگر، به اصل قدر مقدور و تقدم اهم بر مهم توجه نمايد. حال با توجه به اين مقدمه، لازم به ذکر است که بخشهايي از آرا، افکار و انديشههاي امام بر حسب مقتضيات زمان و مکان و شرايط و امکانات و... دچار تغييراتي شدهاند، اما نکته حائز اهميت اين است که اين تغييرات در دايره اصول ثابتي اتفاق افتادهاند که در اين جا بدانها ميپردازيم. اصولي که در اين جا قابل ارائه است را ميتوان در اين موارد فهرستبندي کرد:
1. اصل تکليف؛ تکليف گرايي و عمل بر اساس تکليف و وظيفه شرعي و حتي تغيير رفتار به سبب تغيير وظيفه، جايگاه مهمي در فهم انديشه و عمل سياسي حضرت امام دارد. ايشان خود تصريح کردهاند که تمامي رفتارهاي ايشان بر اساس تکليف بوده است: "ما بنا داريم به تکليف عمل کنيم"(صحيفه نور، ج 6، ص 220)
2. اصل مصلحت اسلام و مسلمين؛ حضرت امام، بارها تأکيد کردند که اگر مصلحت اسلام يا مسلمين را در عمل خاصي ديدند، اقدام ميکنند.
3. اصل مصلحت مسلمانان؛ اصل حفظ مصلحت جامعه، مصالح کشور و اسلام و در کل، حذف و دفع مفاسد، مورد اهتمام حضرت امام و متجلي در انديشه سياسي ايشان بوده است.
4. اصل دعوت و گسترش اسلام؛ به نظر ميرسد ميتوان تمامي اقدامات امام را با همين اصل توضيح داد.
5. اصل نفي سبيل؛ مهم ترين موضع گيري امام در نفي سلطه خارجي عليه تصويب کاپيتولاسيون بود که سرانجام منجر به تبعيد ايشان از ايران شد.
6. اصل تقدم اهم بر مهم؛ اساسي ترين امر مهم که حضرت امام تقديم آن را بر ساير امور، پيوسته يادآوري ميفرمودند، حفظ نظام اسلامي در پرتو حفظ وحدت تمامي اقشار جامعه بوده است.
7. اصل عمل به قدر مقدور؛ روشن است که قدرت، شرط تکليف است: لايکلف الله نفساً الّا وسعها. اقدامات امام در چارچوب گفتمان اصلاح و گذر از اين گفتمانها به گفتمان انقلاب، با توجه به اصل عمل به قدر مقدور به خوبي قابل توضيح و فهم است.
8. اصل عدالت؛ عدالت در سطوح مختلف، اصلي پذيرفته شده و لازم الرعايه است. تأکيد عدالت اجتماعي در فرمايشات امام، جايگاه بسيار مهمي دارد.
9. اصل ضرورت حکومت؛
10. اصل ولايت الهي؛
11. اصل تدريج؛ اصل تدريجي بودن امور در انديشه امام مورد تأکيد قرار گرفته است؛ به گونهاي که ايشان در جايي به تدريجي بودن امور از نظر قرآن استدلال کرده است: "در قرآن هم کارها به تدريج انجام گرفته است" (صحيفه نور، ج 19، ص 45).
12. اصل در نظر گرفتن مقتضيات زمان و مکان؛ بحث زمان و مکان و شرايط و مناسبات اجتماعي، از عوامل تأثيرگذار بر انديشه امام بوده است. ايشان در اين رابطه ميفرمايند: "زمان و مکان، دو عنصر تعيين کننده در اجتهادند" (صحيفه نور، ج 21، ص 98). و
13. از همه مهمتر، اصل اجتهاد که در واقع، اصل مادر و حاکم و جهت دهنده به همه اصول يادشده است. همچنين ممکن است اصول ديگري نيز وجود داشته باشند.
بنابراين با توجه به مباحث ذکر شده، ميتوان نتيجه گرفت کهانديشه اصلي امام در باب حکومت ديني، تأسيس حکومت ولي فقيه عادل جامع الشرايط است؛ چرا که امام بر اين مطلب حتي در کشف الاسرار هم به صريح ترين وجه تأکيد کرده بود؛ به اين تعبير که: «هر چه براي پيغمبر از لازم بودن اطاعت و ولايت و حکومت ثابت است براي آنها (يعني فقها) هم ثابت است» (کشف الاسرار، ص 188). اين انديشه، امام را در رديف انديشه پردازان انقلابي قرار ميدهد.
به هر حال ميتوان اميدوار بود که برخي از مسلمانان در پرتو انديشههاي اصلاحي امام به سوي انديشههاي انقلابي حرکت کنند. غفلت از انديشههاي اصلاحي، ما را بهانديشههاي انقلابي نخواهد رساند. راه ورود بهانديشههاي انقلابي، گام زدن به طور همزمان در انديشههاي اصلاحي است. کاري که امام خميني هم در عمل سياسي و هم در انديشه سياسي خويش، توأماً آن را به کار بست.
• گذار از فقه سياسي به کلام سياسي:
در اين جا شايسته است به تحول ديگري که در انديشه سياسي شيعه در دوره معاصر، با محوريت انديشه امام خميني صورت گرفته است و نيز برخي نتايج و بازتابهاي انديشه امام اشاره شود.
امام خميني، تجربه بيش از يک سده شکست و ناکامي مسلمانان در مقابله با جهانخواران را به خوبي تحليل و تبيين کرد. مشکلات و معضلات اساسي را دريافت و در تحليلي دقيق، شيوه و روشي بديع در تبيين مسائل فقهي، کلامي و فلسفي- عرفاني اسلام در پيش گرفت؛ در حالي که در اين راه، فضاي غالب را تفکر جدايي دين از سياست، گريز از حکومت و بي توجهي به مسائل جهاني و منطقهاي تشکيل ميداد و چه فريادها و دردها که امام از اين فضا و محيط داشت. امام خميني، انديشه سياسي اسلام را در وضعيتي دشوار در خلال مباحث فقهي مطرح کرد، اما اين گونه نبود که از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشود، بلکه ضرورت ايجاد حکومت اسلامي به رهبري ولي فقيه را در کلام ثابت کرده، آن گاه فقه را با اين انديشه مشروب ساخت.
کاري که امام کرد، اين بود که ولايت فقيه را از قلمرو فقه بيرون آورد و آن را به عنوان يک مسئله کلامي مطرح کرد.
به اين ترتيب، انديشه تأسيس حکومت اسلامي از آغاز مبارزات، مورد نظر حضرت امام(ره) بود، ولي اولويت او با ساختن و تربيت عناصر آگاه و ياران همدل بود؛ کاري که در جوّ آن روز، هم شجاعت ميخواست و هم نياز به زمان داشت. فکر تأسيس حکومت اسلامي، اولاً امام و پيروانش را در مقابل نظام ستم شاهي پهلوي قرار ميداد و ثانياً مانع از آن ميشد تا شکستهايي مانند آنچه در نهضت مشروطه و غير آن اتفاق افتاد، دوباره تکرار شود. اين همه، در کنار لزوم ارائه يک فلسفه سياسي در مقابل فلسفه سياسي نظام حاکم، سبب شد تا از سوي حضرت امام خميني(ره) در اول بهمن سال 1348 در اثناي بحث فقهي مکاسب، موضوع ولايت فقيه، محور تدريس قرار گيرد. انتشار اين دروس در قالب کتاب ولايت فقيه و يا حکومت اسلامي و يا عناوين ديگر، مبارزات را وارد مرحله جديدي کرد و در سطحي وسيع تر، تحول عميقي در حوزهانديشه سياسي اسلام به وجود آورد و زمينه را براي ارائه طرحهاي مختلف در ابعاد حکومتي فراهم آورد.
همان گونه که پيدايش اصل انقلاب اسلامي با احياي انديشه سياسي اسلام، توسط رهبر کبير انقلاب، حضرت امام خميني انجام شد، استمرار آن نيز با تداوم اين امکان پذير خواهد بود و همچنان که بيداري مردم مسلمان ايران با رهبري ديني امام، آغاز شد، بيداري و قيام مردم خارج از اين مرز و بوم نيز با هدايت ديني انجام پذير است و اين همان صدور انقلاب است. بنابراين، صدور انقلاب به معناي پاسخ دادن به سؤالهاي فکري بشر تشنه معارف الهي است. و اين چيزي غير از تداوم، پويايي و بالندگي انديشه اسلامي به ويژهانديشه سياسي اسلام ـ که امام راحل، احياگر آن بوده است ـ نميباشد.
از تحولات مهمي که امام، مسبب آن بود، تحول در حوزه فقه بود. ايشان با اين که در مورد روش تحصيل و تحقيق در حوزهها معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري بود و تخلف از آن را جايز نميدانست، ولي معتقد بود که اين بدان معنا نيست که فقه اسلامي پويا نباشد. بر همين اساس بر نقش دو عنصر زمان و مکان تأکيد داشت. و از همه مهم تر اين که حکومت را فلسفه عملي تمامي فقه دانست.
نتيجه گيري:
در اين نوشتار در پي چيستي انديشه سياسي امام و بررسي علل تطور آن بوديم. مفهوم تطور به تحولات انديشه و عمل سياسي امام و تفکيک عناصر ثابت از عناصر و آموزههاي متحول آن اشاره داشته است. براي پاسخ به اين پرسش، ناگزير شديم پرسشهاي ديگري را به بحث بگذاريم. پرسش از ماهيت انديشه سياسي اسلامي به مثابه پرسشي اساسي که ميتوانست ما را براي فهم ماهيت انديشه سياسي امام خميني، مدد برساند، پس از بررسي و کاوش مفاهيم کليدي از نخستين مباحثي بود که مطرح شد.
سپس گفتيم که ميتوان تمامي محتواي انديشه سياسي مسلمانان را در قالب سه گفتمان طبقه بندي کرد. دستهاي از انديشهها از ماهيت اصلاحي برخوردارند. دسته ديگر از ماهيت انقلابي و گروه سوم که از آن با عنوان انديشههاي سياسي سلطه جويانه ياد کرديم. طبقه بندي ماهيتي انديشههاي سياسي اسلامي در سه قالب مذکور، به مثابه چارچوبي نظري، راهنماي تحول و تطور انديشه سياسي امام خميني شد. به کمک چارچوب مذکور توانستيم پاسخهاي ارائه شده درباره علل تطور انديشه سياسي امام خميني را مورد نقد و بررسي قرار دهيم. نيز گفتيم که ميتوان بخشهايي از انديشه و به ويژه عمل سياسي امام تا سال 1348 را در حوزه گفتمان اصلاح قرار داد؛ در حالي که بخشهاي ديگر انديشه سياسي امام- که حتي در کشف الاسرار هم وجود دارند و نيز عمل سياسي ايشان از حدود سالهاي 1348 به بعد- تماماً در حوزه گفتمان انقلابي قرار ميگيرد.
سپس علاوه بر استفاده از روش تمايز ماهوي انديشههاي سياسي در تحليل و تبيين تطور انديشه سياسي حضرت امام، به منظور تقويت مدعاي خود از روش ديگري نيز استفاده کرديم. در روش دوم بر تفکيک دو دسته از عناصر در انديشه سياسي امام خميني تأکيد شد. عناصر ثابت به عنوان راهنماي انديشه و عمل سياسي و عناصر متغير به عنوان تاکتيکها و بستري که بر اساس اصول ثابت، زندگي سياسي را مقدور و معقول ميسازند تا اهداف به بهترين شکل تأمين شوند. اصولي از قبيل عمل به تکليف، در نظر گرفتن مصلحت اسلام و مسلمين، دعوت به اسلام، نفي سبيل و مبارزه با هر گونه سلطه، تقدم امور اهم بر مهم، وجوب عمل به قدر مقدور و ميزان قدرت و توان، توجه به عدالت در تمامي سطوح فردي، اجتماعي، سياسي، قضايي و...، تدريجي بودن امور و لزوم توجه به مقتضيات زمان و مکان به عنوان اصول ثابت، دايره وسيعي از مصاديق متغير و متنوع را در درون خود قرار ميدهند. اصل اجتهاد به مثابه اصلي کليدي و مرجع، عهده دار تنظيم اصلاح مذکور و تعيين تکليف و وظيفه، متناسب با شرايط زمان و مکان و مقدورات است. توجه به اصل اجتهاد به عنوان اصل حاکم بر تمامي اصول ديگر، نشان دهنده جايگاه رفيع رهبري ديني در انديشه سياسي شيعه است.
از اقدامات امام در حوزهانديشه سياسي شيعه و بلکه مهم ترين اقدام ايشان، احياي فقه، اجتهاد و رهبري ديني و قرار دادن آن در جايگاه نيابت امام زمان(عج) و ذيل عنوان ولايت فقيه بود. امام خميني به خوبي توانست بحث رهبري شيعه در عصر غيبت را بسان نبوت و امامت در جايگاه کلامي خود قرار دهد و تمامي اختيارات حکومتي نبي و امام را براي ولي فقيه ثابت نمايد؛ چيزي که در لسان امام خميني از آن به عنوان ولايت مطلقه فقيه ياد ميشود.
و در خاتمه لازم به ذکر است کهانديشه و عمل سياسي امام خميني، برکات زيادي براي ايران، جهان اسلام و بلکه جهان اسلام و انسان معاصر در گستره گيتي داشته است.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.