بازدید 5806

بررسی وضعیت امداد و نجات در شرایط بحرانی

گفت‌وگو با محمد بیات و شاهین فتحی
کد خبر: ۷۸۴۸۲۴
تاریخ انتشار: ۰۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۹ 23 March 2018
کشور ما کشوری حادثه خیز است. حوادث طبیعی زیادی رخ می‌دهد و گسل‌های فراوانی که در جای جای کشور وجود دارد، این مسئله را به ما گوشزد می‌کند که باید آماده باشیم؛ یک آماده باش همیشگی! آیا در چنین وضعیتی قرار داریم؟

فتحی (معاون عملیات سازمان امداد و نجات): من صحبت‌هایم را با این توضیح آغاز می‌کنم که در حوادث خاص ما نیاز به امداد و نجات خاص هم داریم. سازمان‌ها و نهاد‌هایی که حادثه خیز هستند، باید متولی عملیات امدادی هم داشته باشند. آن‌ها امدادرسانی را در مرکز آغاز می‌کنند تا نیرو‌های کمکی هم برسند. مثلا شرکت مترو، خودش به صورت تخصصی مدیریت بحران دارد. خب حالا چرا باید این اتفاق بیفتد؛ چون هر شغلی متخصص بحران خودش را لازم دارد. در مترو شرایطی هست که همه امدادگران آن را نمی‌شناسند و تخصصی در آن ندارند. برای کنترل موتور‌ها و تونل شما باید مهندسان متخصص باشند. این گونه توضیح دهم همان طور که هر بیماری دکتر متخصص خودش را می‌خواهد، هر بحرانی هم مدیریت خاص خودش را دارد و متخصصان خودش را می‌خواهد. به همین دلیل تاکید می‌شود هر شرکتی که ممکن است بحرانی داشته باشد یا دچار حادثه شود، قطعا باید مدیریت بحران هم داشته باشد تا امدادگران دیگر به محل سند، شرایط بحران مترو با بقیه موارد فرق دارد. باید ساختاری داشته باشد و عملیاتی باهمان ساختار در آنجا انجام دهند.

بیات (معاون سابق عملیات آتش نشانی تهران): به نظر من اولین کاری که باید در حوادث انجام داد، ایمن سازی منطقه است و این ایمن سازی ممکن نیست؛ مگر با کمک اعضای آن محل، آتش نشان، امدادگر هلال احمریا اورژانس هرکدام در قسمت خاصی می‌توانند کمک کنند. در حوادثی مانند ریزش معدن یا حوادث مترو یا جاده‌ای حتما باید متخصص خاص همان اتفاق در آنجا باشد. مثلا اگر یک شرکت خودروسازی آتش بگیرد. متخصصانی آنجا هستند که می‌دانند چه موادی در محل آتش گرفته و از چه موادی برای اطفای آن استفاده شود؛ بنابراین من هم با این نظر موافقم که هر حادثه‌ای متخصص خاص خودش را می‌خواهد.

سوال درباره بحران‌های عمومی است. بحرانی مثل پلاسکو، آتش سوزی در خودروسازی، مواد پتروشیمی با معدن یورت مشخص است که با توجه به وضعیت خاص باید مدیریت خاص هم داشته باشد؛ یعنی در حادثه معدن باید امدادگر معدن وجود داشته باشد و صاحب معدن موظف است این امدادگران را همیشه در محل داشته باشد. مسئله اصلی درباره حوادثی است که فراگیرتر است، مثل زلزله یا سیل که طیف گسترده‌ای از مردم درگیر آن هستند؛ در این جور موارد چطور باید مدیریت کرد؟

فتحی: در این حوادث چرخه مدیریت بحران با ستاد بحران است، اما نقش مردم بسیار پررنگ است. اینجاست که می‌بینیم حلقه مفقوده آموزش است. نبود آموزش فقط بی احتیاطی و بی مسئولیتی مسئولان نبوده بلکه از نظر من مردم هم تمایلی به یادگیری در این زمینه ندارند مردم باید در محیطی که زندگی می‌کنند، نسبت به شناسایی مخاطرات پیرامونشان اقدام کنند. وقتی مردم متوجه شدند چه خطراتی آن‌ها را تهدید می‌کند، افکار آن‌ها به سمتی می‌رود که چگونه با آن کنار بیایند و آن را کنترل کنند. سطح دانش مردم نسبت به حوادث پیرامونشان بسیار پایین است. این را به راحتی می‌توان از وضعیتی که در زلزله‌های اخیر به وجود آمد، فهمید. ما در سال ۹۳ تحقیقی در این زمینه انجام دادیم که نشان می‌داد سطح آگاهی مردم در این خصوص نزدیک به ۱۰ درصد است این سطح آگاهی یعنی فاجعه.

دلیل این اتفاق هولناک چیست؟

فتحی: دلیل آن این است که مردم نسبت به موضوعات اطرافشان حساسیتی ندارند. اگر حساسیت بود، قاعدتا اضطرابی که از آن به عنوان اضطراب مفید نام می‌بریم، به وجود می‌آمد. اضطراب مفید اضطراب ناشی از آگاهی نسبت به حادثه است که باعث می‌شود فرد خود را نسبت به آن ایمن کند. فرد به سمتی می‌رود که اقدامی انجام دهد. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که مردم نسبت به مسئله حساس شوند و تشنه آموزش باشند. متأسفانه این مسئله در کشور ما وجود ندارد. مردم اهمیت موضوع آموزش را در این خصوص درک نکرده اند. اگر مرکزی هم بخواهد آموزشی بدهد، مردم برای یادگیری اقدام نمی‌کنند. اگر نقش مردم پررنگ‌تر باشد و بدانند در چرخه مدیریت بحران همه وظیفه برعهده حاکمیت نیست بلکه برعهده خودشان است، قطعا وضعیت تغییر خواهد کرد. در حوادثی مثل زلزله اولین کسانی که می‌توانند کمک کنند، خود مردم هستند. قوی‌ترین تیم‌های امداد هم تأخیر خواهند داشت، خصوصا در شرایط خاص مانند همین تهران که وقتی زلزله آمد عملا خیابان‌ها قفل شد و امکان تردد وجود نداشت. ما معتقدیم در راستای توسعه کشور در این حوزه هم باید بیشتر کار کنیم و مردم به این امر توجه بیشتری کنند. قاعدتا اگر علاقه مندی به فراگیری بیشتر شود، در مرحله آمادگی وضعیت بهتری خواهیم داشت، اما متأسفانه در هر دو مرحله مقابله و آمادگی که مردم نقش مهمی دارند، اطلاعات مردم بسیار کم است و تلاشی هم برای بالابردن آن نمی‌شود.

بیات: به نظر من باید بحران را ملی دید. وقتی آتش نشانی یا هر ارگان دیگری می‌رود سر یک حادثه، دستگاه‌های زیادی باید شرکت کنند و هماهنگی میان این دستگاه‌ها باید انجام بگیرد مثلا فرض کنید آنفلوانزا به یک بحران در کشور تبدیل می‌شود، با اینکه وزارت بهداشت بیشترین درگیری را با این مسئله دارد، اما فقط وزارت بهداشت متولی آن نیست. از رسانه‌ها تا ارگان‌های دیگر مسئول هستند و هرکسی باید در حوزه خودش همه تلاشش را بکند، در حالی که در کشور ما هیچ بحرانی ملی محسوب نمی‌شود. هر مدیری می‌خواهد دستگاه زیر نظر خودش را از توبیخ دور کند، بنابراین همه توان خود را به کار نمی‌گیرد، در حالی که در برخی بحران‌ها باید قانون داشته باشیم که همه دستگاه‌ها موظف هستند تمام توان خود را بگذارند و برای آن هم باید پاسخگو باشند. در حوادثی مثل سیل و زلزله همه ارگان‌ها باید مسئول باشند و آموزش ببینند و نسبت به آموزشی که دیده اند پاسخگو باشند، اما این اتفاق نیفتاده است؛ آشفتگی و سردرگمی وجود دارد. آیا اصلا مشخص شده چه ارگانی مسلول اصلی است وقتی نیرو‌های داوطلب خود را معرفی می‌کنند، آیا مشخص است که باید به گام ارکان مراجعه کند و کدام منطقه را مدیریت کنند؟ به عنوان کسی که سال‌ها در بحران‌ها حضور داشته ام، می‌گویم چنین مکانی در هیچ بحرانی به درستی وجود نداشته است. سازمانی که مدیریت بحران را برعهده دارد، باید اختیارات کامل هم داشته باشد. مثلا این طور نباشد که بگوید من نمی‌دانم آتش نشان‌ها کجا بروند یا اورژانس کجا را پوشش دهد؛ مشکل مدیریت بحران در کشور ما دقیقا در همین نقطه است که گفتم.

نقش آموزش و آگاه کردن مردم نسبت به حوادث برعهده چه کسی است و باید چطور انجام شود. مثلا در کشور ژاپن که بیشتر از کشور ما درگیر مسئله زلزله است. می‌بینیم که مردم خیلی با آرامش با موضوع برخورد می‌کنند.

فتحی: آموزش در این زمینه یکی از پایه‌های توسعه است. اگر در مقام مقایسه با کشور ژاپن براییم باید بگویم آن‌ها در مرحله آمادگی خوب کار کردند و مخاطرات پیرامون را شناسایی کردند. یکی از اصلی‌ترین مخاطراتشان وقوع سونامی یا زلزله بوده است، بنابرایی ساخت و ساز را طوری انجام دادند که آسیب زلزله‌های بالای شش ریشتر هم بسیار جزئی است. مردم اطمینان دارند که اگر آرامش خود را حفظ کنند. مشکلی برای آن‌ها به وجود نمی‌آید. مردم خود را با حاکمیت همراه کرده اند. ما در مرحله آمادگی، کشور پرریسکی هستیم و ریسک بالایی داریم و به نظر می‌رسد متولی کار در آگاهی دادن به مردم حاکمیت است، اما یادمان باشد همه جای دنیا بحران زمانی کنترل می‌شود که مردم مدیریت بحران و برخورد با آن را بلد باشند. زیرساخت‌های ما در هیچ حادثه‌ای مناسب نیست و این مشکل آفرین است. ما باید قاعدتا نسخه مدیریت بحران هر پروژه‌ای را داشته باشیم و بر اساس آن عمل کنیم. نکته بعدی باز هم مردم هستند. آن‌ها هم در زمان خرید و معامله یک ساختمان به ایمنی آن هیچ توجهی نمی‌کنند، در حالی که در کشور‌های موفق در حوزه بحران مردم در این زمینه بسیار حساس هستند. اما آیا مردم ایران در زمان خرید خانه به این آیتم که خانه چقدر در برابر زلزله یا آتش سوزی مقاوم است و ایمنی دارد توجه می‌کنند؟ آیا اصلا مرکزی وجود دارد که مردم از آن کارشناس بخواهند تا ریسک خانه را در برابر حوادث مشخص کند وقتی که چنین گاهی‌ای وجود ندارد و مردم هم تمایلی به دریافت این آگاهی ندارند، تلفات زیاد خواهد بود. البته من نمی‌خواهم منکر این شوم که مردم در شرایط اقتصادی بد مجبور هستند که یک گزینه را انتخاب کنند و به مسائل دیگر توجه نمی‌کنند، اما اگر ساختمان‌های پرریسک خریداری نشود، قطعا سازندگان مجبور می‌شوند یا آن ساختمان را ایمن کنند یا اینکه در ساختمان‌های بعدی ایمنی را رعایت کنند. قاعدتا حاکمیت در مسئله آمادگی باید ورود پیدا کند، باید در بحث ایمن سازی ساختمان‌ها بسیار سخت گیر عمل کند. اما حرف این است که تا وقتی مردم نسبت به حوادث آگاهی نداشته باشند. این سختگیری‌ها هم فایده‌ای نخواهد داشت. مثلا وقتی گفته شود تا زمانی که خانه ضد زلزله ساخته نشود پایان کار نمی‌دهیم، فرد با اینکه خودش خانه را می‌سازد و خودش در خانه زندگی می‌کند، باز هم می‌گوید چیزی نمی‌شود. هرچقدر هم تلاش کنیم تا زمانی که علاقه مندی به یادگیری مسائل نیست، راه به جایی نمی‌بریم و مدیریت رفتار مردم در زمان حادثه به سختی انجام می‌گیرد.

شما به بحث آموزش برای مردم اشاره کردید. نکته خیلی مهمی که در این مسئله وجود دارد خیل جمعیتی است که وقتی یک حادثه رخ می‌دهد، به سمت محل حادثه می‌روند. خب این امر مشکلات بسیار بدی را به وجود می‌آورد و ارگانی که مسئولیت فرماندهی را بر عهده دارد، جلوی این موضوع را نمی‌گیرد. مسئولیت آموزش مردم با کدام ارگان است که چنین کوتاهی‌ای صورت گرفته است؟

فتحی: من همچنان می‌گویم حلقه مفقوده آموزش است، علاقه و آموزش دو حلقه مفقوده است. نمی‌توان گفت: فقط یک ارگان مسئول است. مثلا نمی‌توانیم بگوییم فقط آموزش وپرورش باید به دانش آموزان یاد دهد که در مواقع بحران چه کنند. علاوه بر آموزش و پرورش باید رسانه‌ها هم کمک کنند. صداوسیما بسیار در این امر می‌تواند کمک کننده باشد، اما چقدر برای آموزش مردم در این زمینه وقت گذاشته است؟ البته نکته‌ای هم هست که نباید آن را فراموش کنیم. کار‌های زیادی انجام می‌گیرد، اما نکته اینجاست که این کار‌ها منسجم نمی‌شود. شاید هر ارگانی به صورت خاص کاری انجام می‌دهد، ولی آنقدر این کار‌ها پراکنده است که دیده نمی‌شود یا از دست می‌رود. برای کشور پرخطری مثل ایران که چهار گوشه آن چند ماه است که می‌لرزد، مجبوریم یک برنامه منسجم داشته باشیم. از مهد کودک تا دانشگاه مدام باید گوشزد کنیم، مردم را با علم روز در این زمینه آشنا کنیم و از آن‌ها بخواهیم مرتب آمادگی خود را چک کنند. ما در این زمینه به شدت ضعف داریم و باید این مسئله را حل کنیم. اگر بتوانیم آگاهی مردم را در این زمینه بالا ببریم، قطعا از آشفتگی‌های هنگام حادثه می‌کاهیم. باید الگوی رفتاری در شرایط بحران به مردم ارائه دهیم تا بتوانند تبعیت کنند. در این صورت اضطراب آن‌ها کم خواهد شد وضعیت خوبی در این زمینه نداریم. بگذارید مثالی برایتان بزنم. در سال ۹۳ پژوهشی انجام دادیم درباره اینکه مردم چه چیز را خطر اصلی در زندگی می‌دانند. بالاترین رتبه این حوادث به تصادفات رانندگی تعلق گرفت. این در حالی است که زلزله و سیل خطر بسیار شدید تری را برای تهران دارند. مردم تهران در این زمینه هیچ آگاهی‌ای نداشتند. این واقعا نگران کننده است. با توجه به مطالعات انجام شده متخصصان می‌گویند زلزله قطعا در تهران رخ می‌دهد؟
چرا مردم نباید نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشند و ایمنی خود را در نظر بگیرند؟ همه در این زمینه باید آموزش بدهیم. نتایج این پژوهش یک زنگ خطر واقعی است. خطر بزرگی شهر میلیونی تهران را تهدید می‌کند و مردم از آن غافل هستند. حتی زمانی که زلزله‌ای خفیف تهران را لرزاند دیدیم چه اتفاقی افتاد، خیابان‌ها به هم ریخت. چند روزی جو احساسی به وجود آمد و بعد دوباره در خاموشی فرورفتیم. در حالی که نباید اینطور باشد. یک چیز را نباید فراموش کنیم حوادثی مثل زلزله طبیعی است. آماده نبودن ما غیرطبیعی است.

بیات: اجازه بدهید اجازه بدهید من درباره رفتار مردم در زلزله تهران چیزی بگویم. ببینید این کاملا طبیعی است وقتی شهری با بحران روبه‌رو می‌شود. مردم سعی می‌کنند از شهر خارج شوند، بنابراین نباید خرده گرفت که چرا مردم به پمپ بنزین‌ها می‌روند و صف‌های طولانی به وجود می‌آید. این کاملا طبیعی است که مردم بخواهند خود را از خطر دور کنند. آنچه غیر طبیعی است انتظاراتی است که گاه مردم از امدادگران دارند. در همه جای دنیا در مواقع بحران ابتدا مردم هستند که همدیگر را نجات می‌دهند. آن‌ها هستند که خودامدادگری می‌کنند. همان کسانی که آوار روی سرشان ریخته و زلزله زده هستند، اقوام و دوستان خود را از زیر آوار بیرون می‌کشند؛ بنابراین ما باید به مردم یاد بدهیم چطور به یکدیگر امدادرسانی کنند. چون این یک واقعیت است که در بهترین شرایط هم ساعت‌ها طول می‌کشد تا امدادگر به محل برسد و زمان طلایی از دست می‌رود. در ژاپن سال ۱۹۷۵ زلزله شدیدی آمد که تعداد زیادی کشته برجای گذاشت. از آن حادثه به بعد بود که به مردم آموزش داده شد، ساختمان‌ها ایمن شد و تلفات تقریبا به صفر رسید. ما در ژاپن زلزله هشت ریشتری هم داشتیم که ساختمان‌ها آسیب جزئی دیده اند و تلفات از انگشتان یک دست کمتر بوده است. باید در ایران هم به این استاندارد برسیم و این امر ممکن نمی‌شود، مگر اینکه حوادث را یک امر ملی ببینیم و همه ارگان‌ها با آن درگیر شوند.

شما ناآگاهی مردم را عامل اصلی بالارفتن تلفات می‌دانید، در حالی که اولا هیچ نظمی در آموزش دهی وجود ندارد و دوم اینکه مکان‌های امن را به مردم معرفی نمی‌کنید. مثلا در همین دو لرزه اخیر تهران مردم نمی‌دانستند که به کجا پناه ببرند. مثلا صحبت سوله بحران بود که اصلا مردم نمی‌دانستند این سوله‌های بحران کجاست؟

فتحی: مکان‌هایی که گفته می‌شود به عنوان پایگاه پشتیبانی امداد و نجات در نظر گرفته شده، محلی برای رجوع مردم نیست، این‌ها در ادامه یک پروژه تحقیقاتی ایجاد شد تا پایگاه درون شهری ایجاد شود که در زمان آمادگی بتوانند محل هماهنگی و استقرار نیرو‌های عملیاتی باشند و این‌ها به هیچ عنوان مرکز اضطراری مردم نبود، اما قاعدتا با این وضعیت تهران در زمان بحران نیاز به محلی برای اسکان اضطراری مردم وجود دارد. البته شهرداری مکان‌هایی را به عنوان مکان اسکان اضطراری پیش بینی کرد و نقشه محلاتی که کشیده اند محل و منافذ باز را هم نقشه کشی کرده اند. این کار خوبی است، اما نباید انتظار داشته باشیم که همه چیز آماده باشد؛ نه اینطوری نیست، در تهران با این جمعیت قوی‌ترین تیم‌های عملیاتی هم نمی‌توانند کاری بکنند. مردم باید خودشان کاری بکنند. امکانات دپو کنند، چون قطعا حاکمیت نمی‌تواند پاسخگو باشد. باید به این توسعه یافتگی بینیم که مردم خودشان به فکر نجات خودشان باشند. چند بار تمرین کنند با هم هماهنگ باشند که بعد از حادثه چطور همدیگر را پیدا کنند، زلزله این بار تهران در شب بود، خانواده در کنار هم بودند؛ همیشه این طور نیست. اگر زلزله در روز اتفاق بیفتد، بچه‌ها مدرسه هستند. پدر و مادر در محل کار هستند، ممکن است یکی هم در خانه باشد، اعضای خانواده باید بدانند در این مواقع کجا جمع شوند و این قرار را همین حالا با هم بگذارند. محل ملاقات و رسیدن و استقرار را هماهنگ کنند و همدیگر را پیدا کنند و تمرین شود تا این بحران‌ها را خودشان مدیریت کنند.. شما توجه داشته باشید. در همین حادثه اخیر مردم ماشین سوار شدند، به خیابان آمدند و خیابان‌ها بسته شد؛ خب در این شرایط اگر فاجعه‌ای بود و ساختمانی فروریخته بود، چطور می‌شد امدادرسانی کرد؟ رفتار‌های هیجانی مردم خودش مشکل ایجاد می‌کند. یک نکته عجیب که من در همین حادثه اخیر دیدم این بود که برخی سوار ماشینشان بودند و در پارکینگ خانه داخل ماشین نشسته بودند یادمان باشد وقتی زلزله تخریبی اتفاق بیفتد، این کار اصلا مشکلی را حل نمی‌کند. شاید یک پیش لرزه ما را از خانه بیرون بکشد، اما اگر واقعا زلزله به گونه‌ای باشد که تخریب کند، امکان فرار نیست، بنابراین پناهگیری یک آیتم مهم است که باید به مردم یاد بدهیم، خروج اضطراری و تخلیه اضطراری یک بخش مهم است که مردم نسبت به آن آگاهی ندارند. باید به آن‌ها آموزش لازم را بدهیم و واقعیت این است که یک ارگان بار آموزش را نمی‌تواند به دوش بکشد. باید همه ارگان‌ها نسبت به این موضوع اقدام کنند. هلال احمر طرح‌هایی را داده است که مربیان کاربلد به خانه‌ها می‌روند، اطلاعات را می‌گیرند و نحوه پناه گیری و خروج را آموزش می‌دهند. در مدارس طرح‌هایی وجود دارد. در سازمان پیشگیری طرح مدارس و مدیریت بحران رایزنی‌هایی شده که در متن کتاب‌های درسی آموزش زلزله آورده شود و به عنوان یک واحد درسی در دانشگاه هم لحاظ شود. اما به نظرم باید این اتفاقات سلسل‌های و وابسته به هم باشد. جامعه هدف کاملا شناسایی شود و خانواده‌ها نسبت به این امر آماده باشند. پرداختن به زیرساخت‌ها و اینکه هر پروژه‌ای یک پیوست مدیریت بحران داشته باشد، می‌تواند کارگشا باشد.

بیات: من نکته‌ای را می‌خواهم اضافه کنم. خیلی از این کار‌ها بسیار ساده است. باز هم مثال این را می‌زنم: در ژاپن هر فردی که ماشین دارد، یک کیت مخصوص امداد در ماشینش دارد. این یک امر جاافتاده در کشور ژاپن است. چون زلزله خیز است. مردم ساختمان‌های ایمن دارند و به ایمنی ساختمان هایشان هم اطمینان دارند. زمان زلزله به جای و ترس می‌دانند کجا پناه بگیرند. ضمن اینکه اگر آواری هم باشد، می‌دانند در ماشین هایشان کیت مخصوص دارند که می‌تواند آن‌ها را چندین روز زنده نگه دارد و از آن استفاده کنند، اما در ایران این کیت‌ها وجود دارد؟ اصلا مردم می‌دانند کیت مخصوص زلزله چیست؟ رسانه‌ها فقط به هیجان مردم می‌پردازند. بگذارید از شما خبرنگاران انتقاد کنم. مثلا دو یا سه ساعت بعد از زلزله سرپل ذهاب خبرنگار به محل رفته و از فرد زلزله زده و بحران زده که آواره و شوکه شده می‌پرسد به شما چادر داده اند؟ این واقعا سؤالی است که خبرنگار باید بپرسد؟ آن هم سه ساعت بعد از حادثه؟ وقتی خبرنگاران ما آگاهی لازم را ندارند، بنابراین توقع را بالا می‌برند و اضطراب و نارضایتی را بین مردم زیاد می‌کنند، در حالی که خبرنگاران باید خبرنگاری بحران بلد باشند. باید بدانند سه ساعت بعد از حادثه در استانداردترین کشور‌ها هم تازه ستاد تشکیل می‌شود. اول امدادگران سعی می‌کنند زمان طلایی را از دست ندهند و بعد به سمت توزیع کالا می‌روند. آن‌ها اول سعی دارند زنده‌ها را بیرون بکشند. خبرنگار باید بداند که در بحران این فرد بحران زده است که مدیریت را بر دست می‌گیرد؛ در همه جای دنیا بیشترین تعداد زنده‌های پیدا شده در زلزله‌ها را مردم نجات داده اند. بالای ۹۰ درصد از نجات یافته‌ها به دست خود بحران زده‌ها نجات پیدا می‌کنند؛ این یک اتفاق جهانی است. حالا فرض کنید خبرنگار این را نداند و به سراغ مردم برود و با سؤالش از یک فرد شوکه شده توقعی را در او و بینندگان ایجاد کند که چه بحرانی درست می‌شود؟ همین می‌شود که مردم بی اعتماد می‌شوند. شهروندان می‌گویند این‌ها که کاربلد نیستند، خودمان برویم. خودشان می‌آیند و بعد هم بحران شدید‌تر می‌شود. در زلزله کرمانشاه دیدیم آن قدر ترافیک بود که اقلام امدادی را نمی‌شد به مردم رساند. خبرنگاران باید بدانند با رفتارشان چه توقعاتی را در مردم به وجود می‌آورند. نکته بعدی در رفتار ما مدیران است. روابط عمومی و اطلاع رسانی به اندازه خود مدیریت بحران اهمیت دارد. هر ارگانی برای خودش آمار می‌دهد، آخر هم معلوم نمی‌شود تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها چقدر است و مرتب شایعه به وجود می‌آید. مدیران و دستگاه‌ها هم اشتباه می‌کنند. در زمان بحران وقت کار است نه مصاحبه. یک ارگان مسئول اطلاع رسانی و ساماندهی خبرنگاران زبده می‌شود و بقیه هم کارشان را می‌کنند. حالا در بحران‌های ما موضوع برعکس شده و همه در حال اطلاع رسانی هستند؛ آن هم با وجود شبکه‌های اجتماعی که هرکس خودش صاحب رسانه شده و مرتب در بحران، بحران درست می‌کنیم.

درباره همگرایی سازمان‌ها با هم بگویید. آیا این همگرایی وجود دارد؟

فتحی: همگرایی و هماهنگی مسئله خیلی مهمی است که در زمان بحران باید در دستگاه‌ها ایجاد شود، در زلزله کرمانشاه سریع تشکیل شد و دستگاه‌ها با تمام توان آمدند. در کلیت باید همگرایی باشد، اما بحث این است که در آموزش هم باید همگرایی وجود داشته باشد.. نقشی که مردم می‌توانند در حوادث طبیعی داشته باشند، فقط با آموزش است. ما در مسائل لجستیک استاندارد‌ها را هم داریم و فقط آموزش را نداریم؛ نکته‌ای که به اندازه پشتیبانی لجستیک ما مهم است. برای آموزش هم هیچ مرکزی بهتر از صداوسیما نیست. صداوسیما باید نسبتش را با آموزش مردم مشخص کند. یکی از کارگروه‌هایی که با تشکیل دادیم مربوط به صداوسیماست و کارگروه اطلاع رسانی شبکه‌های مجازی محل مناسبی برای آموزش مردم نیستند و اطلاعات اشتباه می‌دهند. هشدار می‌دهم، ما فرصت‌های زیادی از دست دادیم و هرچه می‌گذرد دیرتر می‌شود. ما به عنوان کسانی که در فرایند پاسخ هستیم نگرانی زیادی داریم. کشور به طرز بی‌سابقه‌ای در حال لرزش است. اگر حادثه بزرگتری اتفاق بیفتد، باید چه کار کنیم؟ ما تجربه عملیات امداد و نجات در شهر بزرگ صنعتی را نداریم با این وضعیت ما با مشکل مواجه خواهیم شد. استاندارد دنیا این است که در سال ۲۰۵۰. جمعیت شهرنشین دنیا ۷۰ به ۳۰ نسبت به روستا‌ها می‌شود و خیلی سال است که ما از این مرز گذشته‌ایم و حواشی شهر‌ها فربه شده اند و مکان مطمئنی نیست. خطرپذیری ما زیاد شده است، خطرات ما را تهدید می‌کند و امکان عملیات سخت می‌شود.

بیات: من هم فکر می‌کنم مردم باید خودشان فکری بکنند، باید به سمت شهر‌های خلوت بروند و آنجا کسب و کار ایجاد کنند، ایمنی ساختمان‌ها را بالا ببرند و همیشه برای حادثه آماده باشند و خود امدادگر بشوند. این بهترین و سریع‌ترین راه است.
 
منبع: روزنامه شرق
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار