بازدید 6444
۸
مرد جوان در دادگاه خانواده:

من همسر می‌خواهم نه مادر!

کد خبر: ۵۹۴۳۴۷
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۴ 02 June 2016
سختگیری‌های بهاره خسته‌ام کرده، اشتباهم این بوده که با دختری 7 سال بزرگتر از خودم ازدواج کرده‌ام. باید به حرف خانواده‌ام گوش می‌دادم ولی آن زمان هرگز تصور نمی‌کردم دچار این مشکلات شوم. همسرم مثل یک مادر با من رفتار می‌کند و من از امر و نهی‌اش خسته شده‌ام. دلم می‌خواهد با دوستانم به گردش و سفر بروم اما او می‌خواهد مرا در خانه نگه دارد و با زندگی ملال‌آور بسازم. اما نمی‌دانم با چه دلخوشی به این زندگی کسالت‌بار ادامه بدهم.

به گزارش ایران، در این 5 سال هم اگر تن به تحمل و بردباری داده‌ام به خاطر وجود دو دخترمان بود اما حالا دیگر نمی توانم و احساس پیری می‌کنم... این قسمتی از گله و شکایت حمید،

 جوانی 27 ساله است که برای قاضی حسن عموزادی بازگو می‌کرد و همسرش بهاره که تا این لحظه ساکت نشسته بود با تأسف سری تکان داد و رو به حمید گفت: هنوز به یاد دارم روزهایی را که برای دیدن کارهای صنایع دستی‌ام به گالری می‌آمدی و چه ایده و نگرشی داشتی، هر روز برایم دسته گل می‌آوردی و از هنرهایم تعریف می‌کردی تا اینکه با چاپلوسی فریبم دادی. وقتی از من خواستگاری کردی چقدر با خانواده‌ام صحبت کردم و دلیل آوردم که تو با بقیه خواستگارها فرق داری و به آنها اطمینان دادم که با هم خوشبخت می‌شویم ولی اشتباه کرده‌ام.

در تمام این مدت من با وجود دو دخترمان سعی کردم هیچ چیزی در زندگی برایت کم نگذارم و با اینکه عاشق کارم بودم ولی به‌خاطر حفظ آرامش در زندگی‌مان دیگر انجامش ندادم ولی تو در ازای کارهای من چه می‌کنی؟ هر هفته با دوستانت برنامه تفریح می‌گذاری و بی‌توجه به من و خستگی‌هایم رهایم می‌کنی و می‌روی، وقتی هم گله می‌کنم و می‌گویم که بچه‌ها را پیش مادرت بگذاریم تا من هم هوایی بخورم مخالفت می‌کنی. فکر می‌کنی تحمل این شرایط برای من آسان است؟

مرد جوان که به عنوان مشاور در یک شرکت بیمه کار می‌کند با بی‌تفاوتی به صحبت‌های همسرش رو به قاضی کرد و گفت: جناب قاضی من برای تأمین مخارج خانواده‌ام چند شیفت کار می‌کنم در حالی که پسرهای همسن من هنوز ازدواج هم نکرده‌اند اما من به جای خوشگذرانی باید به زن و بچه‌هایم برسم. من هم بریده‌ام و می‌خواهم از جوانی‌ام لذت ببرم. با هم توافق کرده بودیم که از هم جدا شویم و حاضر شدم خرج دختران‌مان را بدهم چون نمی‌توانم به این زندگی کسالت‌بار و یکنواخت، ادامه بدهم. هر روز ما جنگ و دعوا و درگیری داریم، ادامه این زندگی نه به نفع ما و نه به سود دختران‌مان است.

زن که بی‌صدا اشک می‌ریخت از قاضی خواست تا راهی پیش پای‌شان بگذارد و گفت: به‌قدری به من فشار آورده که مجبور شده‌ام قبول کنم از هم جدا شویم ولی با چه رویی پیش خانواده‌ام برگردم. من مستأصل مانده‌ام که چه کنم. از طرفی نمی‌خواهم بیش از این خودم را به شوهرم تحمیل کنم. حمید می‌خواهد خودش با مد روز پیش رود و مرکز توجه باشد اما وقتی من هم سهمی از آرامش و تفریح می‌خواهم همه چیز برایم ممنوع می‌شود و حتی راضی به رفتن پیش مشاور نیست تا راهی برایمان باز شود.

به قدری غرق در دنیای دوستان و تفریحاتشان شده که حاضر نیست سهمی از توجه و محبت را به من و بچه‌هایمان بدهد.

قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات این زوج آنها را به سازش دعوت کرد و فرصتی دوباره داد که شاید دست از لجاجت بردارند تا در جلسه آینده حکم نهایی را صادر کند.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
آقاي قاضي لطفا تا جنايتي رخ نداده حكم طلاق رو صادر كن.
پسره پررو، تازه چشم و گوشش به زندگی باز شده. مرتیکه وقتی زن خواستی، یاد همسن و سالات نبودی؟ حالا یادت اومده. اه. اه.اه.
این مرد حتی اگه با زنی 5 سال کوچکتر از خودشم ازدواج کنه بازم مرد زندگی نیست مشکل اختلاف سن نیست مشکل اینه که اون آقا به بلوغ فکری نرسیده باید تیتر میزدین من یک زن تو سری خور میخواهم نه یک همسر
پسرک بی مسیولیت، بی جا کردی رفتی زیره باره زندگی تا حالا اینطور راحت بزنی زیره همه چی!خودت به درک،اون همسرت هم ایضا،2 تا فرزندت! باید تاوان بچه بازی تو رو بدن؟؟؟؟؟؟
وقتی امادگی روحی و بلوغ رفتاری و البته سن کافی برای ازدواج ندارند چرا ازدواج می کنند و بچه دار هم میشن ؟ اگه همسر این اقا 7 سال کوچکتر هم بود فرقی در وضعیت نداشت چون مشکل ایشون تعهد نداشتن به زندگی خانوادگی هست.
کاش تیتر می زدید: من کلفت می خواهم نه همسر. این حق ما نیست که اینگونه با ما رفتار شود
جوان عزیز توهم برادرمن.زندگی همینه قدرخانواده ات بدون الان جوانی ولی این کار رابه خاطراون دوتافرشته هم که شده بکن به زندگی بچسب این دنیای فانیه میگذرد...اگرخدای ناکرده جدا بشید دوتادختره گلت پزمرده میشن..و...خلاصه از زندگی خیرنمی بینی انشاالا باهم خوش باشیددرپناه خدا
مردی که ازدواج میکنه با بزرگتر از خودش دقیقا دنبال ی سرپرسته که اتفاقا بدلیل بزرگتر بودن، ازادی هایی که پسر در مجردی داشته رو ازش نگیره!!!

اگر با کوچکتر از خودت ازدواج میکردی هم نباید دیگه الواتتی های مجردی رو میکردی اما توقعت از ازدواج با ی بزرگتر از خودت این بوده که بهش لطف کردی و همینکه با جوونتر از خودش عروسی کرده باید قبول کنه که بهت گیر نده

نیتت پلید بوده. اون خانتوم بزرگترین اشتباهش رو کرده. من هم مثل خیلی های دیگه خواستگار جوونتر زیاد داشته و دارم. یبار یک فامیل از خودم جوونتر سوال کردم که چرا دخترا اینقدر عشاق از خودشون کوچیکتر دارن.
گفت اگر بخوام صادقانه بگم، دنبال ی سرپرست میگیردیم که پول هم داشته باشه و کاری بهمون نداشته باشه!
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر