آدم ربايي ٢٠ هزار دلاري در چمدان
«خان آقا» مردي ٤٠ ساله كه پسري ١٠ساله را در يكي از كوچه‌هاي منطقه شوش داخل چمدان پنهان كرد و ربود، توسط پليس دستگير شد.
به گزارش اعتماد، آن روز عصر محمد (پسر ١٠ ساله) مثل هميشه راس ساعت هفت و نيم شب كارگاه خياطي محل كارش را ترك كرد و راهي خانه شد. در راه خانه دوستانش را ديد كه طبق عادت هر روز در آن وقت فوتبال بازي مي‌كردند. مدتي را با آنها بازي كرد و بعد، راه خانه را پيش گرفت. او نمي‌دانست كه خان آقا دوست قديمي پدرش در يكي از كوچه‌هاي نزيك خانه به انتظارش ايستاده است.
محمد همين كه وارد كوچه شد سايه مردي چمدان به دست را پشت سرش ديد كه تعقيبش مي‌كرد، اما توجهي نكرد. نيمي از كوچه را طي كرده بود كه خان آقا نزديكش شد، دهانش را با دست گرفت، دست و پايش را بست و او را داخل چمداني كه همراهش بود انداخت و به خانه‌اش برد. آن شب پدر و مادر محمد هر چه منتظرش نشستند او به خانه نيامد كه نيامد. آنها از ساعت ١٠ تا ٣:٣٠ نيمه شب تمام پارك‌ها و بيمارستان‌هاي منطقه شوش را زيرپا گذاشتند اما هيچ ردي از محمد پيدا نكردند.
تا اينكه ساعت ٣:٣٠ شب ماموران كلانتري١٥٩ بيسيم شوش با خانواده محمد تماس گرفتند و خبر آدم ربايي پسرشان را دادند. آن شب ماموران محمد را در خانه مجردي خان آقا در يكي از خانه‌هاي شوش پيدا كردند. خان آقا دوست پدر محمد بود. او چمداني كه محمد در آن حبس شده بود را به زيرزمين خانه‌اش برد. غافل از اينكه خيلي زود دوستانش از راه رسيدند و محمد را در حالي‌كه چهره‌اش سرخ شده بود و دست و پا و دهانش بسته بود را در زيرزمين پيدا كردند.
دوستان خان آقا موبايل‌هاي‌شان را از جيب‌شان بيرون آوردند و شروع كردند به عكاسي از محمد كه با آن حالت روي زمين افتاده بود و از آنها كمك مي‌خواست. دوستان خان‌آقا بعد از مدتي موضوع را به كلانتري بيسيم اعلام كردند و همين كه ماموران از راه رسيدند محمد را ديدند كه همان‌طور با دست و پا و دهان بسته در كنار چمدان گوشه خانه افتاده است.
خان آقا در اداره پليس به بازپرس پيگيري پرونده گفت: من محمد را ندزديده‌ام و تنها او را از دست آدم رباها نجات دادم. ماجرا اين طور بود كه آن روز عصر محمد همراه با دوستانش در يكي از كوچه‌هاي نزديك خانه كارش مشغول بازي فوتبال بود. من با چشمانم ديدم كه دو مرد از راه رسيدند و به گوشه‌اي خلوت بردند و دست و پا و دهانش را بستند و او را داخل چمدان گذاشتند و بردند. من اين دو نفر را تعقيب كردم و از آنها مبلغ آدم ربايي‌شان را پرسيدم. آنها گفتند كه حاضر هستند تنها در ازاي دريافت ٢٠ هزار دلار محمد را آزاد كنند. من خيلي زود مبلغ ٢٠ هزار دلار را آماده كردم و به آنها دادم و محمد را تحويل گرفتم. اما همين كه او را به خانه آوردم مامورها از راه رسيدند و من را دستگير كردند.
بازپرس ويژه پرونده شائبه تجاوز خان آقا به محمد را رد كرد. پيگيري جزييات پرونده از طريق سيفي بازپرس شعبه چهار دادسراي جنايي ادامه دارد.
به گزارش اعتماد، آن روز عصر محمد (پسر ١٠ ساله) مثل هميشه راس ساعت هفت و نيم شب كارگاه خياطي محل كارش را ترك كرد و راهي خانه شد. در راه خانه دوستانش را ديد كه طبق عادت هر روز در آن وقت فوتبال بازي مي‌كردند. مدتي را با آنها بازي كرد و بعد، راه خانه را پيش گرفت. او نمي‌دانست كه خان آقا دوست قديمي پدرش در يكي از كوچه‌هاي نزيك خانه به انتظارش ايستاده است.
محمد همين كه وارد كوچه شد سايه مردي چمدان به دست را پشت سرش ديد كه تعقيبش مي‌كرد، اما توجهي نكرد. نيمي از كوچه را طي كرده بود كه خان آقا نزديكش شد، دهانش را با دست گرفت، دست و پايش را بست و او را داخل چمداني كه همراهش بود انداخت و به خانه‌اش برد. آن شب پدر و مادر محمد هر چه منتظرش نشستند او به خانه نيامد كه نيامد. آنها از ساعت ١٠ تا ٣:٣٠ نيمه شب تمام پارك‌ها و بيمارستان‌هاي منطقه شوش را زيرپا گذاشتند اما هيچ ردي از محمد پيدا نكردند.
تا اينكه ساعت ٣:٣٠ شب ماموران كلانتري١٥٩ بيسيم شوش با خانواده محمد تماس گرفتند و خبر آدم ربايي پسرشان را دادند. آن شب ماموران محمد را در خانه مجردي خان آقا در يكي از خانه‌هاي شوش پيدا كردند. خان آقا دوست پدر محمد بود. او چمداني كه محمد در آن حبس شده بود را به زيرزمين خانه‌اش برد. غافل از اينكه خيلي زود دوستانش از راه رسيدند و محمد را در حالي‌كه چهره‌اش سرخ شده بود و دست و پا و دهانش بسته بود را در زيرزمين پيدا كردند.
دوستان خان آقا موبايل‌هاي‌شان را از جيب‌شان بيرون آوردند و شروع كردند به عكاسي از محمد كه با آن حالت روي زمين افتاده بود و از آنها كمك مي‌خواست. دوستان خان‌آقا بعد از مدتي موضوع را به كلانتري بيسيم اعلام كردند و همين كه ماموران از راه رسيدند محمد را ديدند كه همان‌طور با دست و پا و دهان بسته در كنار چمدان گوشه خانه افتاده است.
خان آقا در اداره پليس به بازپرس پيگيري پرونده گفت: من محمد را ندزديده‌ام و تنها او را از دست آدم رباها نجات دادم. ماجرا اين طور بود كه آن روز عصر محمد همراه با دوستانش در يكي از كوچه‌هاي نزديك خانه كارش مشغول بازي فوتبال بود. من با چشمانم ديدم كه دو مرد از راه رسيدند و به گوشه‌اي خلوت بردند و دست و پا و دهانش را بستند و او را داخل چمدان گذاشتند و بردند. من اين دو نفر را تعقيب كردم و از آنها مبلغ آدم ربايي‌شان را پرسيدم. آنها گفتند كه حاضر هستند تنها در ازاي دريافت ٢٠ هزار دلار محمد را آزاد كنند. من خيلي زود مبلغ ٢٠ هزار دلار را آماده كردم و به آنها دادم و محمد را تحويل گرفتم. اما همين كه او را به خانه آوردم مامورها از راه رسيدند و من را دستگير كردند.
بازپرس ويژه پرونده شائبه تجاوز خان آقا به محمد را رد كرد. پيگيري جزييات پرونده از طريق سيفي بازپرس شعبه چهار دادسراي جنايي ادامه دارد.
