بر خلاف آلودگی هوا که چه از افزایش غلظت گرد و غبار نشأت گرفته باشد و چه ناشی از ازدیاد آلایندههای بر جای مانده از احتراق سوختهای فسیلی باشد، این آلودگی را نمیتوان دید و شاید به همین دلیل است که تاکنون کمتر درباره آن شنیدهایم؛ شاید به همین دلیل ساده که تا نبینیم، باور نمیکنیم!
به گزارش «تابناک»، هر چه هوای تهران به مانند بسیاری از شهرهای کشورمان در روزهای گذشته از سال جدید، شرایط خوبی را میگذراند وگاه تا آن اندازه مطبوع به نظر میرسد که اهالی پایتخت باورشان نمیشود زندگی در زیر آسمان آبی در این شهر هنوز ممکن است، آلودگی صوتی در شرایط «اضطرار» قرار گرفته است.
این را شاعری، رئیس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران خبر میدهد و میگوید: آلودگی صوتی در شهر تهران ۱۵ تا ۲۵ دسیبل فراتر از حد مجاز است. در حال حاضر، بیشترین سهم آلودگی صوتی در کلانشهر تهران ناشی از سیستم حمل و نقل موتوری است، به طوری که موتورسیکلتها به میزان ۸۳ دسیبل آلودگی صوتی تولید میکنند و این در حالی است که میزان حد مجاز آن ۷۷ دسیبل است.
این در حالی است که اگر سراغ ساکنان پر شمار پایتخت برویم و درباره شرایط این روزهای پایتخت بپرسیم، احتمال آنکه درباره قرار گرفتن آلودگی صوتی شهر در وضعیت اضطرار بشنویم، بسیار اندک است و کمتر کسی را خواهیم یافت که این آلودگی را درک کرده باشد و بداند با قرار گرفتن در معرض این آلودگی در سالیان سال، دچار کاهش قدرت شنوایی شده و علاوه بر آن، ناراحتیهایی چون خارش، انعقاد رگهای خونی، سکته قلبی، فشار خون بالا، سردرد، کج خلقی، سوءهاضمه، زخم معده، بینظمی بیوشیمیایی و... را از این آلودگی دریافت کرده است!
یعنی سالهای متمادی آلودگی صوتی رنجمان داده و انواع و اقسام بلایا گرفتارمان کرده، ولی حتی متوجه آن نشدهایم و به این مهم دقت نکردهایم که آیا ریشه بسیاری از ناراحتیهای روحیمان، مشاجراتمان، دعواها و نزاعهایمان با خودی و غیر خودی و... نمیتواند از عاملی خارجی مانند آلودگی صوتی باشد؟ آیا تنها آلودگی هواست که باید نگرانش باشیم و با راهکارهایی چون طرح ترافیک و زوج و فرد کردن، به فکر کاهشش باشیم و در مواقع اضطرار، با تعطیل کردن شهر امکان دور ماندن شهروندان از بلایایی همراه با آن را فراهم آوریم؟
بنابراین، به نظر میرسد نه تنها درباره این آلودگی و آثار شومش چیزی نمیدانیم، بلکه در مقیاس کلان و در سطح مسئولان هم به موضوع دقیق نشدهایم که اگر غیر از این بود، تاکنون اقدامات فراوانی برای کاهش این آلودگی و نقش زیانبارش در جامعه اندیشیده بودیم و از نقش این آلودگی در اقتصاد، مناسبات اجتماعی، سلامت عمومی و حتی موضوعاتی مانند ازدواج و طلاق آگاهی داشتیم و تلاش میکردیم که در سایه برنامههای مدون، روز به روز از نقش سو آلودگی در جامعه بکاهیم.
به عنوان مثال، کافی است بدانیم تحریک پذیری آسان و به دنبالش، تغییراتی که در خلق و خوی افراد پدیدار میشود و به رقم خوردن معضلاتی چون نزاعها و مشاجرات خانوادگی و خیابانی منجر میشود، از جمله رهاوردهای این آلودگی در جامعه است تا دریابیم برای مقابله با این آلودگی، جا دارد قوای مقننه، مجریه و قضائیه وارد میدان شده و علاوه بر ایشان، بخشی از بودجه نهادهای عمومی مانند نیروی انتظامی هم صرف مقابله با آلودگی صوتی شود.
این در حالی است که نه تنها شاهد چنین واکنشی نیستیم، بلکه گاه آنچنان به شدت گرفتن این آلودگی کمک میکنیم که به نظر فرسنگها تا درک این نکته بدیهی ـ که صوت هم میتواند آلاینده و آسیبرسان باشد ـ فاصله داریم؛ نمونه آن همزیستی مسالمت آمیز شهروندان با دوره گردانی است که در کوچهها میچرخند و با بلندگو، گاه و بیگاه آرامش را از اهالی میگیرند و هیچ کس بابت این آلودگی که پدید میآورند، متعرضشان نمیشود.
کافی است بدانیم به گفته رحمت الله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران، استانداردها در مناطق مسکونی امواج صوتی در شب باید زیر ۴۵ دسیبل و در روز نیز زیر ۵۵ دسیبل باشد و بر این اساس، کسانی که موجبات افزایش آلودگی صوتی و عبور آن از حد استاندارد را فراهم میآورند، اقدامی غیر قانونی انجام میدهند تا هم جار زدن فروشندگان دوره گرد، هم صدای ضبط صوت کسانی که تا چند صد متر آن طرفتر شنیده میشود و حتی صدای گوش خراش اگزوز بسیاری موتورسیکلتها و برخی خودروها، معنای جدیدی یافته و حکم قانون شکنیهای آشکارا را بیابد.
اینجاست که سکوت فراگیر مردم و مسئولان به این آلودگی فراگیر و مخرب برایمان سؤال برانگیز میشود و نمیدانیم چه اتفاقی ممکن است به شکستن این سکوت و مقابله با آلودگی روزافزون صوتی منجر شود؛ شدت گرفتن خشونتهای رایج در جامعه، مواجهه با نسلی از شهروندان که با انواع و اقسام بیماریهای ناشی از این آلودگی دست و پنجه نرم میکنند و به مرگ تدریجی محکوم میشوند، اوج گرفتن بیماریهای روحی و روانی یا...؟!