منع
گسترش برنامههای فرهنگی و هنری از جمله سینما و موسیقی در شهرستانها،
تنها یک پیغام روشن برای مردم این مناطق از کشور دارد و آن هم تلاش برای
مهاجرت به پایتخت و برخورداری کمدردسر از این امکانات است؛ رویکردی که
ظاهراً برخی مسئولان امر با آن مشکلی ندارند و به همین دلیل، بیش از پیش میکوشند تا همه ظرفیتهای فرهنگی و هنری در پایتخت متمرکز بماند.
به گزارش «تابناک»، با افزایش فشارها و لغو گسترده کنسرتهای موسیقی ـ که بخش قابل توجهی از آنها، اجراهای زنده موسیقی اصیل و سنتی بود ـ عملاً مدیریت امور موسیقی از دست متولیان امر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج شده و در مقابلِ چنین وضعیتی، مسئولان معاونت هنری از هر اقدام عملیِ راهگشا پرهیز کردهاند. در واقع ظاهراً هیچ راهی برای گذر این وضعیت و هیچ پاسخی برای ارائه به افکار عمومی وجود ندارند.
اگر لغو پنج کنسرت در پنج روز، اتفاقی بیسابقه نبوده باشد، قطعاً اتفاقی بسیار کمسابقه در تاریخ موسیقی ایران و محکمترین گاردی است که تاکنون در مقابل موسیقی گرفته شده و حتی در این رویکرد مقابلهجویانه با موسیقی، نواهای اصیل موسیقی سنتی نظیر قطعات و اجرای علیرضا قربانی نیز مستثنی نشده است. چنین برخوردی به منزله حذف کامل موسیقی است و نشان میدهد، طرح موضوع عدم مخالفت با موسیقی توسط برخی تصمیمگیران در این شهرستانها با صداقت همراه نیست.
این رویکرد البته صرفاً مربوط به موسیقی نمیشود و در برخی شهرستانها، مخالف جدی با راهاندازی سینما نیز وجود دارد و برخی مسئولان شهرستانی، سینما را نیز همچون موسیقی عامل گسترش فساد میدانند و بدین ترتیب مردم بخشهایی از این سرزمین، از مهمترین ابزارهای فرهنگی و هنری کشور که کارکردهای مفرحانهاش انکارناشدنی است، محروم شدهاند. در واقع یک مسئول در شهرستان به جای همه مردم تصمیمگیری و آنها را از حقوقشان به سادگی محروم میکند.
این در حالی است که در بسیاری از این شهرستانها، اساساً تفریح حداقلی نیز وجود ندارد و مردم این مناطق از کشور چشم امیدشان به چنین موقعیتهایی است؛ بنابراین، محروم کردن این مردم از چنین فرصتهای محدودی، به نوعی ظلم به ایشان محسوب میشود و این باور را بیش از پیش پررنگ خواهد ساخت که تمامی تفریحات در تهران متمرکز است و باید برای بهرهبرداری از این امکانات در تهران مستقر شد.
اگر تاکنون عدم دسترسی به امکانات درمانی سطح بالا، عدم دسترسی به مراکز علمی معتبر و عدم دسترسی به فرصتهای وسیع شغلی به عنوان برخی دلایل مهم مهاجرت به پایتخت برشمرده میشود، از این پس باید صدور نشدن مجوز برای رسیدن امکانات فرهنگی به شهرستانها را نیز به این لیست افزود و بیش از پیش، شاهد مهاجرت از شهرها و شهرستانها به تهران بود.
این در حالی است که ایجاد مراکز معتبر علمی در شهرستانها، گسترش سیستم پیشرفته درمانی در مناطق خارج از مراکز استانی و همچنین گسترش فرصتهای شغلی، نیاز به سرمایهگذاری بسیار عظیم دارد؛ اما گسترش فرهنگ و هنر در سطح شهرستانها و مشخصاً توسعه موسیقی و سینما در آنجا، نیازمند سرمایهگذاری وسیعی نیست و تنها اراده مسئولان امر و عدم برخورد سختگیرانه را طلب میکند؛ ارادهای که نه تنها وجود ندارد، بلکه رویه خلافش نیز بسیار پررنگ است و به همین دلیل، امید کمی برای تغییر این وضعیت وجود دارد.
با این اوصاف، مسئولان استانی و شهرستانی در سالهای پیش روی، نباید گلایهمند باشند نیروهای فعال و کارآمدشان ـ که توان مهاجرت به شهرهای بزرگ را داشتهاند ـ دیارشان را ترک کرده و راهی پایتخت شدهاند، زیرا برخی از حداقلها را نیز از مردمان دیارشان دریغ کردهاند و طبیعتاً زمانی که نتوان این وضعیت را تغییر داد، گزینه در دسترس هر شهروندی، تغییر محل زندگی به مقصد موقعیت مطلوب است.