بازدید 29582

زیبا‌ترین نامه‌هایی که سی سال پیش نوشته شد!

زهرا و آرزو فرشتگانی ۹ ساله بودند که عاشقانه‌ترین نامه‌های تاریخ بشریت را برای معشوق‌هایی نگاشتند که خود سرمست از عشقی الهی بودند و آیه‌های لبیک را چنان با زبان بچگی‌شان سروده‌اند که اگر ‌سطر سطر نامه‌شان را بر سرزمین عالم بگذرانی، درخواهی یافت که عالمی بر آن سر فرو خواهند آورد و به پاس این همه ایثار و اخلاص خون‌ها خواهند ریخت.
کد خبر: ۳۷۴۲۹۲
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۸ 05 February 2014
زیبا‌ترین نامه‌هایی که ۳۰ سال پیش نوشته شد!سی سال پیش در چنین روزهایی، زهرای ۹ ساله مکتب انقلاب اسلامی ایران، همه دارایی‌اش را در طبق اخلاص نهاد و به همراه دست‌خطی عاشقانه برای رزمندگان اسلام فرستاد و هزاران پیام را برای من و تویی که امروز می‌خوانیم، نوشت تا ‌بدانیم بر کجای این کره خاکی تکیه زده‌ایم و به خود ببالیم که فرزندان این انقلابیم و اگر لازم باشد همه کودکان ۹ ساله ما همچون زهرا و آرزو خواهند بود. باشد که با خواندن این دو نامه و شناساندن آن‌ها به نسل‌های بعد، باور کنیم که بچه‌های دیروز ما خیلی از بزرگترهای امروزمان جلوترند و چه بسا ‌بچه‌های امروزمان نیز چنین باشند و ما غافل!

نامه زهرای ۹ ساله به رزمندگان‌ ۸ /۱۱/ ۶۲:

با سلام به امام زمان ـ علیه‌‌السلام
و درود به امام خمینی

سلام به رزمندگان اسلام. اسم من زهرا می‌باشد. این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم. پدرم می‌خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد. من ۹ سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی می‌روم. مادرم کار می‌کند. ما ۵ نفر هستیم. پدرم مُرد و باید کار کنیم و من ۹۲ روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم. از خدا می‌خواهم که این هدیه را از یک یتیم قبول کنید و پس ندهید و مرا کربلا ببرید. آخر من و مادرم خیلی روزه می‌گیریم تا خرجی داشته باشیم. مادرم خودم احمد و بتول و تقی برادر کوچک ماست، سلام می‌رسانیم. خدا‌نگهدار شما پاسداران اسلام باشد.

روایت مهدی کبیری از نامه‌ای که آرزو برایش نوشته بود:

اینجا هوا گرم است. این جمله را شما فقط، می‌خوانی. خرده نگیر. نگو نشان بده! حال بیشتر نوشتن را ندارم. کاغذ یا دفترچه خاطرات ندارم. این چند جمله را هم حاشیه یک کاغذ کوچک مچاله شده می‌نویسم، که گوشه راست بالایش هم چرب و چیلی است. یک لکه بزرگ زرد رنگ. گویا آبگوشت روی آن ریخته یا سوپ یا همچین چیزی. تازه با یک مداد کوتاه درپیت بی‌سر و دستخط خرچنگی. بگذریم.

‌مثل لشکر شکست خورده پا‌هایمان را روی هم انداخته و دراز به دراز افتاده بودیم. روی علف‌های خشکیده. کافی بود دشمن حتی از آن بی‌دست و پا‌هاشان پیدا بشود و یک گلوله داغ‌تر از این هوا توی سینه‌های عرق کرده هر دومان خالی کند. تفنگ‌هایمان را جوری پرت کرده بودیم آن طرف که به زور دست به آن می‌رسید. کمربند‌ها را باز کرده و انداخته بودیم پایین پا. قمقمه‌ها را هم تا آخرین قطره سر کشیدیم. تازه قار و قور شکممان را هم شنیدیم. هادی دست کرد توی کوله‌اش و یک کیسه پارچه‌ای سفید را درآورد. نخش را که محکم گره زده شده بود با چاقو برید.
 
ـ جون، ببین عجب چیزیه!

کیسه را از دستش کشیدم که گفت: ول کن ببینم این دیگه چیه؟ هادی برگه‌ای که چند تا شده بود از کیسه درآورد و کنجکاو شد ببیند توی کاغذ چیه؟ من هم کیسه را قاپیدم. توی کیسه مقدار زیادی مغز گردو و بادام بود. شروع کردم به خوردن مغز‌ها. هادی تای کاغذ را باز کرده بود و محو نامه‌ای شده بود که می‌خواند.

نامه آرزوی ۹ ساله به رزمندگان:
به نام خدا
سرباز فداکار ایران سلام!

اسم من آرزو است. کلاس سوم دبستان هستم. معلممان گفته اگر می‌خواهید شما هم با دشمن بجنگید و رزمنده‌ها را خوشحال کنید و امام خمینی (ره) را خوشحال کنید، باید خوب درس بخوانید. من که نمی‌دانم چه جوری با درس خواندن می‌شود به شما کمک کرد اما درس‌هایم خوب است امسال معدلم هجده و نیم شد. بیست نشد، چون شب امتحان برق نداشتیم و پدرم هم مجبور بود زود بخوابد. چون کارگر اوستا حسن است. همیشه خیلی خسته است.

مادر می‌گوید، شما هم باید زود بخوابید. درس بسه دیگه. بابات خسته است. من شما را خیلی دوست دارم و همیشه سر نمازم برای شما دعا می‌کنم. دلم راضی نشد و برایتان کمی مغز بادام و گردو فرستادم. داداشم می‌گوید همه‌اش غذایمان پنیر شده. به مامانم می‌گفت برایمان کمی گردو بخر که خنگ نشویم. من سهمم را برای شما فرستادم.

گفتم شما بیشتر احتیاج دارید. من کمتر پنیر می‌خورم و بیشتر نان خالی می‌خورم.
شما هم با گردو بخورید. حتماً حتماً. اگه خنگ شوید دشمن گولتان می‌زند،‌ها. گفته باشم...
اگر پولمان بیشتر بود حتماً برایتان بیشتر می‌فرستادم ببخشید که کم است. توی زمستان که دبستان می‌رفتم سهمم فقط ۴۰ گردو شد و مغزهای بادام را هم مادربزرگم به آن اضافه کرد. نوش جان. بخورید و قوی شوید و با دشمن خوب بجنگید.

به امید پیروزی حق بر باطل
آرزو

تقریباً نصف مغز‌ها را خورده بودم. ملچ ملوچی را در گوش هادی راه انداخته بودم. دل ضعفه‌ام را گرفته بود. به هادی گفتم چی نوشته؟ حالا بخور که تمام می‌شه. ببینم چیه؟! هادی گفت: اگه ببینی شاید نخوری!
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۲۲۵
انتشار یافته: ۸۱
اون جمله من را آتش زد:(.....آخر من و مادرم خیلی روزه می‌گیریم تا خرجی داشته باشیم. )

شما مطمئن باش امثال این خانواده هنوز هم بیشمار هستند.

خدایا فقر را از وظنم دور کن.


یاد آن رزمندگان هم بخیر باد.
پاسخ ها
جواد
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
فقط گریستم. از ته قلب. مدتها بود که غرق در دنیا بودم. اما ....
هرچه فکرکردم چیزی برای نوشتن نیافتم
آن هديه کوچک با آن دستهای کوچک ارزشش چقدر هست .فقط خدا می تواند بگويد
ای کاش فرهنگ مقاومت و ایثار را به جای فرهنگ مصرف و تفاخر جایگزین می کردیم... دیروز مقاومت می کردیم تا زندگی کنیم و امروز زندگی می کنیم تا مصرف کنیم هرچه بیشتر پر افتخارتر... به کجا چنین شتابان؟؟!!
فراموش نکنیم که زهرا ها و آرزوها همچنان هستند و این مائیم که این فرصتهای شکوفایی وجودمان را از دست می دهیم.
واقعا اشک ادم در می اد .چقدر مردم خالصانه برای این مملکت از خودشون مایه گذاشتن اونوقت ........
من سه سال جبهه بودم وفکر می کردم کار کوچکی برای دین ومردمم کرده ام اما با خواندن این نامه ها اعتراف می کنم من کاری برای دین ومردمم نکرده ام
آقا اشکمونو دراوردی :(
خدا حفظشون کنه
چقدر با صداقت
زهرا جان
هر جا که هستی برایت سلامتی آرزو می کنم.
عزیز دل من ، آنچه که نوشتی و آنها که ننوشتی بعد از اینهمه سال هم قلبم را می فشارد . نمی دانم کجایی و از آنهمه سختی چه ارمغانی بدست آوردی اما آرزو می کنم دخترک کوچک دل پاک و پر صفای آن روز ها ، الان در چنبره سختی های روزگار گرفتار نباشد . آرزو می کنم فرزندانی داشته باشی که افتخار تو باشند . آرزو می کنم مادری باشی که فرزندانت بتو افتخار می کنند . آرزو می کنم سال ها و روز های پس از آنهمه صفا ، همچنان برایت در صفا بگذرد . آرزو می کنم ......
کاش کسی پیدا شود و سراغی از این خانواده ها تو این سالها بگیرد
خواندم و اشک ریختم وبر احوال خودم گریه کردم
بعضی از وقتها واقعا شرمنده میشم که چرا بعضی از مواقع فکر میکنم این بچه های شهیدو جانباز با سهمیه هاشون حق مارو میخورن... خدا یا منو ببخش که این از سر بی اطلاعی بود.....
امیدوارم زهرا خانم به آرزوی که داشت رسیده باشد.
آیا بچه های ما هم بلند اگه روزی نیاز بود از این کارها بکنند؟؟؟؟؟
به نظرم قبلا بهترین مردم دنیا بودیم ولی حلا نمیدونم ؟ راستی چی شد که اینجوری شد ؟ به امید فردای بهتر .
امید واریم که نامه ی زهرای نه ساله را مسئولین نیز خوانده باشند.
من معلمم ششم ابتدایی هستم شاگردای من هیچکدوم اینچنین شیوا و ساده در حالی که همه مطلب را هم رسانده باشن نمینویسن
مشخصه که.......
پاسخ ها
ناشناس
| United States |
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
نمیدونم چند سال سابقه دارید اما من با 30 سال سابقه به اضافه این 4 سالی که بازنشسته شدم دریافتم که بچه های ما هر سال نسبت سال پیش قدرت نگارششون کم تر و پرحرفیشان بیشتر میشود.
.... برسر عشق چه آمد ؟؟
پروردگار به ایمان قلبی زهرا 9 ساله و جایگاه رفیع ایشان ما را عاقبت به خیر کن و در پناه خوددت قرار بده
بخدا قسم که از اون همه صداقت و پاکی و مهربانی اشکم بی امان سرازیر شد. ما ملت ایران میتوانیم باز هم مهربان و با گذشت باشیم تا شیرینی با هم بودن های اشرف مخلوقات خدا وند اینچنین بروز نماید
اشک...
اینهاهمه درس است برای ماونسب جدیدتااوج ایثارراببینند/پیشنهادمی کنم آموزش وپرورش تعدادی از این مستندهارادرکتابهای درسی به فراخورسنشان چاپ کندتاالگوسار شود
ممکن است عده ای بااین درخواست موافق نباشند ولی تقاضا دارم حداقل هفته ای یکدستنوشته مشابه و مربوط به دوران 8 سال دفاع مقدس در سایت وزین خود جهت یاد اوری و تلنگری باشد برای امثال خودم انعکاس دهید که یادمان باشد چه مردمان خوبی داشتیم ولی افسوس قدرشناسی نکرده ایم و ...
متن زيباوساده اي بود
باور کنید دارم گریه میکنم، چقدر صفا بود اون موقه
پاسخ ها
حسین
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
خدا یامارا شرمنده شهدا نکند
حمید
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۱۳ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
کربلای جبهه ها یادش بخیر
الله اکبر از این همه درک و معرفت که بر گرفته از مکتب اسلام ناب است. خداوند همه ما را از خواب غفلت بیدار کند.
به اندازه سه ساعت سخنرانی اثر داشت از این نا مه ها بیشتر منتشر کنید
بمیرم برات
اشکمان را در آوردی . رو سفید باشید
برادر همسرم شهيد شده چند شب پيش كه برف شمال زياد بود سالگرد اين شهيد عزيز هم بود البته ما در محل نبوديم و از يه شهر ديگه به خواهر همسرم زنگ زدم حالش رو بپرسم. گفت چنين شبي كه مثل امشب برف شديد بود احمد شهيد شده و برف امشب انگار بر روي سينه من فرود مياد بي اختيار هر دومان گريه كرديم. به صورت همسر و بچه هام كه نگاه كردم ديدم آنها هم گريه كرده اند كافي ندانستم اين شور و حال را و بعد از قطع كردن تلفن به بچه هام ماجراي جنگ و رشادت عموشان را توضيح دادم .وظيفه ما روشن كردن بچه هامونه براي روح شهيد احمد محمدعليزاده و همه شهدا صلوات
خلوص در نامه ها موج می زند. اشک هایم بیصدا جاری است . نمی توانم چیز قابل داری بنویسم. این خلوص و صفا بود که مارا در جنگ پیروز کرد. این پیروزی را نیز ما می توانیم درک کنیم تا دیگران (خارجی ها)
اگر امروز بچه های ما این ارزشها و غیرتها را نمی شناسند تقصیر خودمان است. ماییم که نتوانستیم آنها را با جنم بار بیاوریم.
به این اشا می گویند: مشق عشق.
اشک و دیگر هیچ ...
دلم می خواهد حال این روزهای زهرا و آرزو را بدانم
چه صداقتی داشتند بچه های انقلاب چه دل های با صفایی چه قلب های پاکی . من که از این نامه خیلی درس گرفتم.
سلام
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
سلام برهمه سالکان راه حسین. پایمردان آریانژاد. تا خون در رگ ماست هرگز نمی گذاریم فکر تعدی و تجاوز به ایرانم در ذهن هر گستاخی خطور کند.
فقط تونستم اشکهای توی چشمم رو پاک کنم..از بس که احساس پاکی داشت این دختر
گریه کردم. از خودم خجالت می کشم.....
کجایند مردان بی ادعا...
آدم از اين همه معرفت و مرام كم مياره
سال 65 با پول تو جيبي هام دو تا كنسرو لوبيا گرفتم وبه همراه يه نامه برا رزمنده ها از طريق مدرسه فرستادم در سال 85 جواب نامه اومد درب خونمون بهت زده شدم، يه رزمنده عزيز اون نامه رو پيش خودش نگه داشته بود نوشته بود ما با اون كنسرو ها افطار كرديم.... نوشته بود ما به عشق اين نامه ها نفس دوباره مي گرفتيم .... بياييم همت كنيم مثل همت ها و نگذاريم فروپاشي اخلاقي كشورمون رو تهديد كنه دست در دست هم ترويج اخلاق پسنديده نماييم . درود بر زهرا كوچولو معلم بزرگ اخلاق
بهترین کامنت، تقدیم چند قطره اشک است.
بغض گلويم را فشار مي دهد و نمي دانم چه بگويم....
بالاخره وجدان اونایی ک همیشه منفی میدادند انگار تکون خورده
زهرا و آرزو جان ، آنچه که بسیار مهم است اینست که شما از روی صداقت و راستی این نامه ها را نوشتید. این نوشته ها از دل و جانتان بر امده است و همین است که پس از سا لها و قرن ها باقی مانده و بر دل و جان می نشیند و اثرشان از بین نمی رود. متأسفانه این هم دلی ها در این زمان کم رنگ شده است. حماسه های دوران جنگ باید دوباره زنده شود تا مثل خونی تازه در رگ های نسل جوان ما بجوش در بیاید.
سلام. خدارا شاكرم كه بمن اجازه داد درهوائي كه رزمندگان اسلام نفس ميكشيدند چند صباحي همنفس انان باشم. اري صحت دارد. من خودم مشابه اين هديه ونامه را دريافت كردم. نامه خداقوت به رزمندگان بود.كمي كشمش ونخودچي .گويا از يزد ارسال شده بود.از يك دختر كلاس بنجم. اسمش يادم نيست. مالشكر 8 نجف اشرف بوديم.
با سلام میخواستم بدونم اینهایی که منفی دادند میخوان چی رو ثابت کنند
خیلی وقت بود از ته دل گریه نکرده بودم. تابناک ازت ممنونم که تاریخ درد ملتم رو به من یادآوری کردی... ما برای این روز ایرانمون رنـــــج دوران دیده ایم.
تاکی به تمنای وصال تویگانه اشک شودازهرمژه چون سیل روانه
سوختم
این هم یک نوشته ای دیگر از هزاران حرف های ناگفته دوران رشادت مردان بی ادعا و هنوز هم بسیارند این انسان های ساده و صادق و بی ریا که حاضرند خیلی از مشقت ها رو به جان بخرند ولی دل دیگران را شاد کنند. برای شاد روح پدر بزرگوار زهرا کوچولوی قصه ما که حتماً الآن شیرزنی شده، صلوات و درود می فرستیم که چنین فرزندی تربیت کرده. خدایش رحمت کند.
کاش بازم صفای آن روزهای بی تکرار رو تجربه می کردیم. ای کاش ای کاش
آمین یا رب العالمین
هیچی نمیشه گفت در مقابل این همه صفا و اخلاص مردمی که بی هیچ منتی به خودشان سخت میگرفتن تا به رزمنده ها سخت نگذره.
من احساس حقارت می کنم در مقابل اینهمه بزرگی امثال زهرا ها و آرزوها و فهمیده ها و ...
سلام
خدایا فقررا ازدنیا انسانها وموجودات روی زمین محوکن انشا الله
میشه بگین الان این زهرا خانم کجا هستن؟
ياد آن روزها به خير چه ايثارها وچه ايثارگراني؟ همن ايثار زهرا ها وامثالهم بود كه پشت ما رزمندگان را بعد از توكل الهي گرم ميكرد تا در مقابل دنياي استعمارگران بجنگيم ووجبي از خاكمان جدا نشود ودينمان پيروز شود بر اينگونه دستان بايد با افتخار بوسه زد واين واقعيات در در كتب درسي به نسلهاي آينده انتقال داد .تابناك متشكرم
آدم از اين همه معرفت و مرام كم مياره
زهرا جان خواهر گلم سلام . نمي دونم الان كجاهستي و چكار ميكني در سايه حق سلامت باشيد . در آن زمان شايد چيزي نداشتيد ولي به اندازه تمام عالم وجود و بزرگي و معرفت داشتيد خوشحالم كه چنين هموطناني دارم يا علي
یاری اندر کس نمبینم یاران را چه شد؟
ايا حق اينمردم شريف ازاده وطن دوست را بخوبي ميدهيم؟ خداوند نا ظر ماست در هر مقامي كه هستيم خيانت نكنيم وحقوق مردم راصرف خواستهاي خود نكنيم وغيرت را از نويسندكان دو نامه بالا ياد بگيريم
آیا هنوز هم میتوان آن همه صفا و یک دلی را بین مردم دید.
کاش امروز ما بهتر از دیروز بود
کجائید مردان و زنان بی ادعا
سلام.ممنونم.كم نظير بود.از اين مطالب زياد بذاريد.
یه چیز جالبی که هست اینه که واقعا این دخترها هم میخواستند نقشی در دفاع از مملکتشون داشته باشند که این خواسته را با بهترین جملات و کارها بیان کردند. خیلی جالب بود. درسته که بخشی ناراحت کننده بود ولی روحیه این دخترها جالب و دوست داشتنی است. همین روحیه انسان اشت که ما را به اشرف مخلوقات تبدیل کرده است. ما با وجود امثال این انسانها میتونیم به فرشتگان فخر بفروشیم وگر نه اکه به کارهای ما باشه که خدا خودش میدونه چقدر گناهان ما نام انسانیت رو روی زمین خدشه دار کرده. خدایا به ما رحم کن.
خدا یا شکرت که همچین خواهرو برادرانی دارم
دلم پر از درد و چشمم پر از اشک شد خدا حافظ و پناه همه مردم عزیزمان باشد
عزیزان کامنت نویس
توجه کردین چه همدلی بزرگی همه دارن؟
کامنت های منفی تقریبا صفر هستش
چه حال و هوایی بوده که حتی یاد آوری اون هم همنوایی رو تداعی می کنه
چه می شه که دوباره همت کنیم در همون حال و هوای حمیت و یکدلی زندگی کنیم
اينها بزرگان أين كشورند
خطاب به دوستی که معلم دبستان هستند : همین الان اگر فیلم های مصاحبه زمان جنگ را ببینید که با کودکانی کمتر از ۱۲ - ۱۳ سال می شده می تونید ببینید که چه بینش و درک بالایی داشتن این کودکان حتی اگر تکرار طوطی واری داشتن از حرف های بزرگترها؛ اون ها البته شاید همون هم بازی های خودمان بودن کمی بزرگتر شاید ولی ما با تربیت فرزندانمان چه کردیم؟ می بینند می شناسد ولی از آن ها بخواهیم کمی تحلیل بکنند فقط تخیل های کودکانه و دیگر هیچ!
من فقط اشك ريختم ياد اون روزهاي خالصانه بخير كه تو مدرسه پولهامونو جمع مي كرديم كه از كيان كشور دفاع كنيم.
سلام
خدایا تو را شکر
باور این موضوع برای خیلی ها سخت است.حتی بعضی وقتها برای آنهایی که مثالهای عینی هم دیده اند باورش سخت می شود ولی بود به همین سادگی.
الان هم هست ولی باید با ذره بین دنبالشون گشت به سختی
يه دنيا دلم گرفته
سلام،به سختی جلوی خودم را گرفتم که گریه نکنم ولی چشمهایم پر از اشک است.
از این نامه ها بیشتر بیاورید چراکه تلنگر بسیار قوی برای دلهای زنگار زده می باشد.
فقط خجالت كشيدم
اون زمان همه با صداقت بودند به همین دلیل با اون اوضاع توانستیم صدام را به زبونی بکشیم صداقتمان پیروزمان کرد همه در یک سطح بودیم
درود بر فرزندان ایران زمین که همیشه پاک وباعزت هستند.....یارب ایران را نگهدار باش....یاحق
وطنم...
زهرای عزیز براستی که تو مادر همه ی مایی تو بزرگترین معلم مایی.
اي كاش يك كارگردان و فيلمساز اينها را در قالب فيلمهاي كوتاه بسازند. واقعا موثر است. نبايد فراموش شوند.
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
جواب من بجز شرمندگی نیست
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی