بازدید 18134

انتقام‌ خونین برادر اعدامی از خانواده شاکی

کد خبر: ۳۵۵۲۷۳
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۳ 03 November 2013
مردی برای گرفتن انتقام اعدام برادرش یکی از اعضای خانواده شاکی را  به قتل رسانده ‌است. وي‌جزییات این قتل را توضیح داد و گفت تنها راه آرام‌شدنش گرفتن انتقام‌ بود. 

به گزارش شرق، ماموران پلیس ورامین 20بهمن سال قبل در جریان شلیک به مردی جوان به نام سینا در قبرستان این شهر قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل مشخص شد سینا هنگامی که قصد داشت سوار خودرواش شود توسط دو مرد نقاب‌دار به قتل رسید. شاهدانی که صحنه قتل را دیده ‌بودند به پلیس گفتند دو موتورسوار که صورت خود را پوشانده ‌بودند به مقتول نزدیک شدند، یکی از آنها پیاده ‌شد، با کلت به سینا شلیک کرد و سپس هر دو فرار کردند.

 ماموران در تحقیقات علمی که انجام دادند متوجه شدند، سینا با کسی دشمنی نداشت اما مردی با شکایت برادر او اعدام شده است.  بنابراین یکی از برادران مرد اعدامی که پوریا نام ‌داشت بازداشت شد.

 او در بازجویی‌ها گفت: من مرتکب قتل نشدم اما می‌دانم برادرم پرویز این کار را کرده ‌است؛ او گفت: چند ساعت بعد از حادثه مهدی، دوستم که همراه پرویز بود با من تماس گرفت و گفت پرویز دست به قتل زده ‌است. او برای انتقام‌گیری این کار را کرد. 

وقتی مهدی بازداشت شد، جزییات قتل را فاش کرد او گفت: پرویز به من گفت می‌خواهد در قبرستان با کسی دعوا کند من نمی‌دانستم هدفش انتقام‌گیری است. فکر کردم دعوا ناموسی است و ماجرا با دعوایی ساده تمام می‌شود. وقتی او شلیک کرد من تازه متوجه شدم سلاح دارد بعد هم هر دو از ترس فرار کردیم. من هم نمی‌دانم پرویز کجاست.  پرویز 10روز بعد از قتل خود را به ماموران معرفی کرد و گفت دست به قتل سینا زده ‌است.

او جزییات این قتل را فاش کرد و با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه متهمان، آنها روز گذشته برای محاکمه به شعبه 113 دادگاه کیفری ‌استان تهران برده ‌شدند.  در ابتدای جلسه بعد از اینکه ثقوری نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه متهمان را خواند و برای پرویز به اتهام مباشرت در قتل و برای مهدی به اتهام معاونت در قتل درخواست صدور حکم قانونی کرد، چون اولیای‌دم در جلسه حاضر نشده ‌بودند، وکیل آنها در جایگاه ایستاد و از سوی اولیای‌دم برای متهم درخواست قصاص کرد.

سپس پرویز در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: هفت‌سال پیش برادرم با شکایت سروش، برادر سینا بازداشت شد. او مدعی ‌بود برادر من او را مورد تجاوز قرار داده‌ است. دادگاه گفته‌هایش را قبول کرد و مدارک نیز علیه برادرم بود حکم اعدام برایش صادر و تایید شد. چندبار برای گرفتن رضایت به سراغ سروش رفتیم اما برادرانش مخصوصا برادر بزرگش اجازه نمی‌داد او رضایت بدهد تا اینکه شش‌ماه قبل از حادثه به ما خبر دادند برادرم قرار است اعدام شود. شب قبل از اعدام ما برای خداحافظی به زندان رفتیم. من خیلی برادرم را دوست داشتم و کاری هم از دستم برنمی‌آمد لحظه‌ای که او را در آغوش گرفتم به من گفت سلاحی دارد که آن را در بیابانی اطراف ورامین دفن کرده‌ است. او گفت شاید سلاح به دردت بخورد آن را بردار.

 متهم ادامه داد: فردای آن روز برادرم را اعدام کردند و جسد را به ما تحویل دادند. از همان موقع حس انتقام در من تقویت شد. روز ختم برادرم خانواده سینا با ماشین جلوی مسجد آمدند صدای آهنگ را بلند کردند و خندیدند. این کارشان باعث شد بیشتر عصبانی شوم و تصمیم گرفتم حتما انتقام ‌بگیرم.

 متهم ادامه داد: کلتی را که برادرم مخفی کرده‌ بود پیدا کردم. در این مدت آرام نشدم و هربار که سرخاک برادرم می‌رفتم بیشتر نسبت به این موضوع احساس مسوولیت می‌کردم. البته قصدم این بود که در فرصتی مناسب برادر بزرگ سینا را بکشم چون او بود که مانع جلب رضایت می‌شد. روز حادثه به قبرستان سر خاک برادرم رفتم. دیدم سینا هم برای فاتحه‌خوانی سرخاک پدرش آمده ‌است فرصت مناسب بود بلافاصله برگشتم و کلت را برداشتم. در راه مهدی را که دوست برادر کوچکم بود دیدم به او گفتم بیا برویم مواد بخریم. او را سوار موتور کردم اما نگفتم هدفم چیست. بعد به او گفتم حالا که به قبرستان رسیده‌ایم بیا سرخاک برادرم برویم و برایش فاتحه بخوانیم. سینا هنوز در قبرستان بود. به مهدی گفتم من با این مرد دعوا دارم مهدی از هیچ‌چیز خبر نداشت وقتی که شلیک کردم و تیر به گردن مقتول برخورد کرد مهدی فهمید من سلاح دارم ضمن اینکه فقط من صورتم را پوشانده بودم و مهدی صورتش باز بود. بلافاصله بعد از شلیک فرار کردیم.

من در مرز افغانستان بودم و می‌خواستم فرار کنم که فهمیدم برادر دیگرم و مهدی بازداشت شده‌اند به همین دلیل خودم را تسلیم کردم. 

در ادامه مهدی برای دفاع از خودش پشت‌ تریبون قرار گرفت. او گفت: من اصلا نمی‌دانستم پرویز سلاح دارد به من گفت دعوا ناموسی است و من هم فکر کردم موضوع با کتک‌زدن تمام می‌شود وقتی شلیک کرد و تیر به گردن مقتول برخورد کرد آنقدر ترسیدم که گاز دادم تا سریع فرار کنم. پرویز دوید و خودش را به من رساند. من تازه دو هفته بود که از زندان آزاد شده ‌بودم و اصلا هم نمی‌خواستم در مورد این ماجرا دخالتی بکنم. 

در پایان متهمان آخرین دفاعیات خود را مطرح کردند و هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها