بازدید 25472

سخت‌ترین لحظه یک عکاس

دوستش در آتش می‌سوزد؛ پدر زنش در تکاپوی خاموش کردن آتش است و او که امیدی به نجاتش ندارد، ثبت لحظه تاریخی را انتخاب می‌کند!
کد خبر: ۳۵۳۸۹۲
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۷ 28 October 2013
دوستش در آتش می‌سوزد؛ پدر زنش در تکاپوی خاموش کردن آتش است و او که امیدی به نجاتش ندارد، ثبت لحظه تاریخی را انتخاب می‌کند!

به گزارش فارس، وبلاگ سه الف نوشت: چند روز پیش کتاب «چشم نوشته‌ها» یادگار عکاس بسیجی جناب آقای احسان رجبی را تورق می‌دیدم؛ گل سر سبد عکس‌هایش، همین تصویر روی جلد کتاب است.

ماجرا از این قرار است که جناب رجبی، عکسی را از شهید نادری بروجردی شکار می‌کند؛ شهید نادری داماد مرحوم حاجی بخشی بوده و یک پای خودش رو در کردستان از دست داده بود؛ ساعتی بعد ماشین حاجی بخشی و دامادش مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و شهید نادری جلوی چشم حاجی بخشی و عکاس در آتش می‌سوزد.
سخت‌ترین لحظه یک عکاس
از عکس‌ها پیداست که عکاس چقدر به صحنه نزدیک بوده و برای ثبت در تاریخ، لحظه شهادت را ماندگار کرده است؛ برایم سوال شد اگر خودم جای جناب رجبی بودم چه می‌کردم؟ واقعاً تصمیم‌گیری سخت است؛ دوستت در آتش می‌سوزد؛ پدر زنش که محبوب همه جبهه‌هاست در تکاپوی خاموش کردن آتش است و تو ثبت لحظه تاریخی را انتخاب کنی!
سخت‌ترین لحظه یک عکاس
نمی‌خواهم شبهه ایجاد کنم که عکاس می‌توانست جان شهید نادری را نجات دهد؛ از واکنش حاجی بخشی مشخص است او هم امیدی به نجات ندارد ولی چقدر سخت است که جناب رجبی در یک لحظه چنین تصمیمی گرفته است و بدون آنکه دل و دستش بلرزد برای خود وظیفه ثبت تصویر را انتخاب می‌کند.
سخت‌ترین لحظه یک عکاس
صحنه آخر واقعاً تلخ است؛ جوانی رعنا در آتش می‌سوزد؛ پدری بر سر خود می‌زند و عکاسی که برای تاریخ تصویری را ثبت می‌کند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۱
انتشار یافته: ۱۶
از اول زندگیم از خدا خواسته ام در روبروشدن با اینطور مواقع بهترین تصمیم را بگیرم .

خدا رحمت کند این شهید بزرگوارو همه شهدا را
بابا غصم گرفت! سر صبحی چی بود گذاشتی تابناک! :(
مهمترین مساله ،ثبت تاریخ ایرآن عزیز برای آیندگان است که ببینند این دیار چگونه از هزار توی تاریخ عبور کرده وآنان نیز وظیفه دارند وطن خویش را با عظمت به فرزندان این خاک بسپارند.
یاد امام و شهدا همیشه در دل ماست
خداوند غریق رحمتشان بفرماید
خانم الهام هاشمی عزیز روزگاری بود که گروه زیادی از مردم ایران صبح و شب این صحنه ها را لمس میکردند و این یک واقعیت در تاریخی از ایران سرافراز میباشد .
غصه ات نگيره خانم هاشمي ما در ابتداي جواني اينگونه ميزيستيم تا شما آسايش داشته باشيد ولي هيچوقت فكر نميكرديم با ديد ن اين تصاوير هموطنانمان را غصه در بر گيرد هرچند كه نسل ما از يادهارفت وهيچ نكوداشتي انجام نشد وما هم براي تقدير انسانها به جبهه ها نرفتيم.ولي سخت است دقيقا از تابستان 67 كه از منطقه آمده ام احدي سراغ رزمنده قبلي را نميگيرد كه كجاست وچه شد
خدا رحمتشون کنه این شهدای وطن رو و به ما هم لیاقت ادامه دادن راهشونو بده
اینانند حماسه سازان مقاومت که اکنون بعد از گذشت 25 سال عکس شان نیز دل را بلرزه می اندازد
درود بر شرف و غیرت پاکتان باد
سلام شهدا دیروز رفتند جسم و جانشان را برای ما دادن تا ما با جسم و جان سالم امروز غصه نخوریم !
پدره داره پسرشو از آتیش میاره بیرون
واقعاً چه لحظه ی سختی

نمیدونم شهدا چیکار کردن ولی آنقدر اخلاص داشتند که حتی یک عکسشون بعد از سالها دل رو زنده میکنه
بهتر بود به جای عکاسی بره کمک
عکسا زیاد واضح نیست :(
دوس داشتم بهتر ببینم
خدا رحمت کند این بزرگواران را. ما مدیون آنها هستیم
جایگاهشون همنشینی با سید الشهدا انشالله
فوکس،کادربندی،شاتر زدن در این لحظه دل شیر می خواهد
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف
وب گردی