
پخش
سریال «ماتادور» در شرایطی به پایان رسید که علاوه بر نقدهایی که نسبت به
این سریال مطرح شد و ساختار ضعیف این مجموعه تلویزیونی را نشانه رفته بود،
این پرسش بزرگ پیش روست که آیا تولید فیلم سینمایی و چنین فعالیت
فرهنگی و سینمایی جزئی، از وظایف رسانه ملی و توجیهپذیر است؟
به گزارش «تابناک»، در سالهای پیش، سازمان صداوسیما برای آن که بتواند سریالهای پلیسی تولید کند و این سریالها همراهی پلیس را نیز داشته باشد و تسهیلات لازم برای طراحی بهتر صحنههای اکشن تأمین شود و البته ملاحظات موردنظر طرف مقابل نیز در نظر گرفته شود، اقدام به تولید سریالهای مشارکتی کرد. این رویکرد به مرور زمان پیرامون نقش پلیس توسعه یافت، تا آنجا که به سریال «ماتادور» رسید و اساساً طرح این پروژه توسط یکی مسئولان این نهاد نوشته شد.
درباره «ماتادور» حین نمایش نقدهای فراوانی مطرح شد و البته پیش از پخش نیز مشخص شد به استقبال چه مجموعهای میرویم و انتظاری بیش از سریال «سقوط آزاد» از این مجموعه نمیرفت؛ اما متأسفانه همین میزان انتظار نیز برآورده نشد و مجموعهای فاقد فلسفه و منطق داستانی به تصویر کشیده شد که اغراق به بدترین شکل ممکن در آن موج میزد تا جایی که واقعاً تصویر شکل گرفته از پلیس، هیچ شباهتی به پلیس ایران ندارد و در مواردی بدون منطق به کشفیات برای باز کردن گره داستان دست مییابد که شبیه علم غیب است که البته ای کاش پلیس ایران علم غیب داشت و نباید در این زمینه بخیل بود!
داستان سریال «ماتادور» درباره یک مقام بلندپایه اروپایی است که مهمان کشور ایران میشود و یک گروه پلیس حفاظت از او را بر عهده میگیرند و در این میان عملیاتی انجام میدهند که اساساً در حدود اختیارات و تکالیف دیگر دستگاههاست. چهرههای حاضر در این سریال، بیش از آن که شبیه مأموران پلیس باشند، به مانکنهای خوش تیپی میمانستند که تلاش میکردند اندک تکنیکهای رزمی که فرا گرفتهاند، در صحنههایی که به آنها گفته شده پیاده کنند و همین موضوع را نیز ناشیانه انجام میدادند.
ریتمی ناهمگون و پایانبندی ضعیف از دیگر نقدهای وارده به این سریال بود که شاید جالبترین آنها، نوع پیدا کردن «ماتادور» در بخش پایانی و کشتنش بود. با این حال از همه جالبتر، همان نوع پرداخت به چهره پلیس بود. چهرههای جذاب با کتهای اسپرت در کدام اداره پلیس ایران فعالیت میکنند و اساساً این سبک لباس پوشیدن چه ارتباطی با مأموریتهای پلیس دارد که در چنین سریالی از جمله ماتادور روی آنها مانور داده میشود و بر فرض محال که هویت پلیس ایران به این شکل معرفی شود، چه دستاوردی دارد؟ آیا پلیس خوش تیپ و جذاب، متضمن امنیت مردم است؟
البته هیچ کس نافی تلاشهای مأموران زحمتکش پلیس در بخشهای گوناگون این نهاد نیست، ولی بیگمان ارائه تصویر اگزجره از این نیروهای زحمتکش در درجه اول به ضرر خود این نیروست، چرا که این ذهنیت را به درست یا نادرست پدید میآورد که جای پلیس و صداوسیما عوض شده است. در مباحثی همچون حجاب که میبایست فرهنگ سازی در صدر امور باشد، صداوسیما در این زمینه نقش کمرنگی دارد و برخورد انتظامی پررنگ است و آنجا که بحث تولید برنامه درباره تلاشهای نیروی انتظامی است، صداوسیما کنار نشسته و پلیس دست به کار شده و طبیعتاً چنین اتفاقی چندان شایسته نیست.

واقعیت آن است که هرچه جستجو کردیم، هیچ نیروی پلیسی را در دیگر کشورها نیافتیم که برای تبلیغ کار خود، تولید سریال کنند و بعید است در دیگر کشورها، چنین چیزی پذیرفته باشد، زیرا مردم دیگر کشورها برای تأمین امنیتشان و نه تبلیغ تأمین کنندگان امنیتشان، مالیات پرداخت میکنند و روشنترین نمونه قابل ارائه مجموعه «هشدار برای کبرا ۱۱» است که شبکه RTL تولید کرده و در عین حال که اقتدار پلیس آلمان را نشان میدهد، پلیس این کشور ظاهراً یک یورو نیز برای این مجموعه هزینه مستقیم نکرده است.
شاید سخنان سام درخشانی ـ که مسئولان سازنده این مجموعه در قبالش سکوت کردند ـ از همه جالبتر باشد؛ آنجا که تأکید میکند این مجموعه اساساً سناریو نداشته و روزبهروز پیش میرفته و به همین دلیل در میانه سریال از مسئولان سازنده آن خواسته در این سناریوی روز نوشت، کاراکتر او را شهید کنند تا از این پروژه رها شود. اگر این فضا درست باشد که با گذشت چند روز هنوز در مقام ردش سخنی گفته نشده، قابل درک است که چرا این پروژه به نتیجه مشخصی نرسیده است.
به هر صورت باید پذیرفت، کارکرد نیروی انتظامی در برخورد ـ نه در قالب طرح که به صورت مستمر ـ با زورگیرها، قاچاقچیان مواد مخدر و سرعت عمل در برخورد با چنین پدیدههایی و رساندن حضور پلیس در صحنه حادثه به کمتر از پنج دقیقه، بهترین تبلیغ برای پلیس است و مردم این سریالها را مصداق اقتدار نیروی انتظامی نمیدانند و از این حیث شاید رویکرد تازهای که در این زمینه در پیش گرفته شده و همین بودجه محدود نیروی انتظامی را نیز خرج امور بیحاصل میسازد، قابل بازنگری باشد.