تحولات منطقه خاورمیانه، تغییر نگاه دولت ایالات متحده و شیوه دخالت این کشور در مسائل خاورمیانه، فرصتی را در اختیار کشورهای قدرتمند منطقه گذارده تا جای خالی رهبری در منطقه را پرکنند.
هماکنون پرسش این است که رقبای اصلی این رقابت چه افرادی هستند و ایران چگونه در عراق بر دیگران پیروز شد؟
به گزارش «تابناک»، هاکان فیدان دومین فرد قدرتمند ترکیه، قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و شاهزاده بندر به سلطان رئیس دستگاه امنیتی عربستان، سه فردی هستند که به نمایندگی از کشورشان، مشغول رقابت بر سر آینده خاورمیانه هستند.
به نوشته وال استریت ژورنال، در ماه می سال جاری، در دیدار پیچیده و سخت اوباما با اردوغان، دو مقام ارشد ترکیه (احمد داود اوغلو و هاکان فیدان) نخست وزیر این کشور را همراهی میکردند؛ این نخستین دیدار رودررو بین اوباما و اردوغان پس از نزدیک یک سال بود. پیام صریح اوباما به طرف ترک این بود که انتقال بیپروای سلاح و نیروهای مسلح از خاک ترکیه به سوریه، میتواند منافع آمریکا را به خطر اندازد.
هاکان فیدان، رئیس سازمان امنیت ترکیه، مأمور پیگیری پرونده ساقط کردن حکومت سوریه است. جیمز جفری که به تازگی مسئولیت سفارت آمریکا در ترکیه و عراق را بر عهده گرفته، فیدان را چهره جدید خاورمیانه میداند که آمریکا مجبور است با وی کار کند، زیرا وی توانایی به سرانجام رساندن کارها را دارد، ولی نباید وی را دوست سرسپرده آمریکا دانست.
فیدان یکی از سه مقام امنیتی است که این روزها برای پر کردن خلأ رهبری در خاورمیانهای مشغول رقابت هستند که نقش آمریکا در آن کمتر شده است. یکی دیگر از این سه تن، بندر بن سلطان رئیس سازمان اطلاعاتی عربستان است.
فیدان ۴۵ ساله که از سال ۲۰۱۰ ریاست MIT را بر عهده داشته، متهم است که در مواردی اطلاعات حساس جمعآوری شده توسط آمریکا و اسرائیل را در اختیار ایران گذارده است. آمریکاییها بر این باورند که وی به دنبال مقابله با آمریکا نیست، بلکه منافع و دستورات اردوغان را به پیش میبرد.
امره اوسلو، تحلیلگر اطلاعاتی بر این باور است که در این که فیدان دومین فرد قدرتمند ترکیه است، تردیدی وجود ندارد؛ اما گفته میشود که او در قیاس با بندر بن سلطان که بسیار پرادعاست، فروتن و آرام است.
قاسم سلیمانی که نام وی در فهرست سه نفره فوق از وی نام برده شده و نقش وی در عراق، مورد توجه المانیتور قرار گرفته است. پس از بررسی فعالیتهای سپاه قدس، دلایل برتری ایران بر آمریکا در صحنه عراق به صورت زیر خلاصه شده است.
نخستین نکته مهم این است که آمریکا بدون ایجاد شبکهای از ارتباطات با نیروهای مخالف صدام به این کشور حمله کرد. در مقابل ایران، سه دهه فرصت داشت که شبکه گستردهای از ارتباطات را با نیروهای شیعه، سنی و کرد عراقی ایجاد کند. مجموعهای از منافع متقابل باعث تقویت این رابطه شد، در حالی که آمریکا جز به قدرت نظامی خود بر چیزی تکیه نداشت.
دومین نکته این که ارتباطی ایدئولوژیک بین ایران و گروههای مذهبی در عراق وجود دارد که باعث شده تکلیف مذهبی در قبال یکدیگر، بخشی از رابطه ایران و عراق باشد که گاه بر مسأله منافع ملی نیز مقدم است. بخشی از این رابطه به دورهای طولانیتر و به دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برمیگردد.
سومین نکته مهم این است که دوره سی ساله سرکوبگرانه حکومت حزب بعث باعث شد که با کنار رفتن حکومت صدام، نظام اداری این کشور فرو بپاشد. در حالی که این وضعیت باعث شد بسیاری از همسایگان عراق راه را بر مبادلات با عراق ببندند، ولی ایران در روندی که سلیمانی هم در آن نقش داشت، درهای دو کشور را به یکدیگر گشود.
زائران ایرانی و عراق به تحرک در اقتصاد و پیشرفت اقتصادی عراق کمک کردند. احزاب و گروههای نظامی که با آمریکاییها میجنگیدند، مورد حمایت ایران قرار گرفتند. ایران همچنین به دولت عراق برای تسلط بر وضعیت امنیتی این کشور کمک کرد.
مسأله آخر این بود که ایرانیها از سویی میخواستند روزی عراق در برابر ایران قرار نگیرد و از سوی دیگر به صورت عامل ایران هم درنیاید. ایرانیها به دنبال تعادلی در عراق بودند که به منافع هر دو طرف کمک کند.