بازدید 9333
۴

مرداني كه بر جاي ابوعلي سينا تکيه زده ‌اند

کد خبر: ۳۴۰۳۰۲
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۰ 24 August 2013
روزنامه ابتکار نوشت:

اينجا شيراز است؛ بخشِ پيوند بيمارستان نمازى - صبحِ يك روزِ تابستان در شيراز، چنارهاى بالا بلندِ بيمارستان نمازى با برگ‌هاى سبز رنگِ خود، مانندِ هميشه بر سر انسانهايى كه با شتاب در آمد و شدَند، سايه انداخته‌اند. نسيمِ خنكى از سوى آرامگاهِ نمازىِ فقيد( نامي ماندگار كه بيمارستان در املاك وقفىِ او قرار دارد ) مى‌وزد و همه چيز و همه كس را مى‌نوازد. مردِ جوان از ورودىِ بزرگ مى‌گذرد و سرشار از اميد به سمتِ بخشِ پيوند گام برمى‌دارد. همه چيز به تندىِ برق پيشِ چشمش مرور مى‌شود؛ كمرِ خميده‌ى يک مرد، چشمِ هميشه ترِ يک زن و دختربچه‌اى بيمار كه همه، حتى پزشكان از او قطعِ اميد كرده و جوابش كرده بودند! تا اينكه يكى از پزشكانِ شهر نامه‌اى داده بود دستِ مرد و او را راهي شيراز كرده بود. پزشك شهر به او گفته بود كه « اين بچه دچار نارسايىِ مزمن و كهنه‌ى كبد ( سيروز كبدي) شده كه درمانى نداره جز پيوند. تنها شانسى كه براى شما مانده اين است كه برويد سراغِ دكتر ملك حسينى و تيمِ پيوندِ اعضاء در شيراز. اگر كسى باشد كه بتواند كارى بكند و راهى بيابد، گروهِ پيونده! » و آنها بلافاصله آن همه راه را كوبيده و آمده بودند تا رسيده بودند اينجا... و بعد از يكى دو سه هفته، پزشكانِ تيمِ پيوند كارى كرده بودند كارِستان! لُبِ چپِ كبد را از مادر برداشته و با موفقيّت پيوند زده بودند به دختربچه اش كه الان در بخشِ پيوند، دوره ىِ بهبودىِ پس از جراحى را در حالى به سلامتى مى‌گذراند كه مادر هم راه افتاده، دردِ خود از ياد برده و بر بالينِ فرزندِ دلبندش نشسته بود. )

- يعنى اميدى هست؟ - ساعت صبح است. پرستارانِ مهربانِ بخش” آى تى يو” ( يخشِ مراقبت‌هاى ويژه از بيمارانِ پيوندى ) با آمدنِ همكارانِ نوبتِ صبح، مشغول به تغيير و تحويلِ كارَند. پزشكى كه فلوشيپِ راديولوژىِ مداخله‌اى است با دستگاه سونوگرافى از اين تخت به آن تخت مى‌رود و بيماران را يك به يك سونو مى‌كند. در كنار هر تخت ( اگر بيمار به هوش باشد كه معمولاً هست ) با او خوش و بِش مى‌كند، حال و احوالى مى‌پرسد، همزمان كارِ هر روزِ خود را با دقت انجام مى‌دهد و در پايانِ هر سونو با شكيبايى و تبسمى كه بر لبش نقش بسته، اين پرسشِ بيمار يا همراهِ او را كه «دكتر! عمل چطوره؟ پيوند گرفته يا نه؟» اغلب اينچنين پاسخ مى‌دهد:« عالىِ عاليه! بهتر از اين نميشه!» و گاهى بيمار دوباره مى‌پرسد:« يعنى اميدى هست؟» و باز در جواب مى‌شنود:«- مگر ميشه كه نباشه! اينجا ممكنه خيلى چيزا نباشه اما هميشه يه چيز هست كه همون يه چيز براى همه كافيه؛ اون هم اُميده!» و با اين گپ و گفت، موجِي از آرامش در پيشانىِ پزشك و بيمار نقش مى‌بندد.

- دکتر ملک‌حسيني؛ پدرِ پيوندِ کبد در ايران! - پرستارانِ نوبتِ صبح، كار را از همكارانِ نوبتِ شب تحويل گرفته و همگى تحتِ مديريتِ سَرپرستار مشغول شده‌اند. هر پرستار بالاى سرِ يك بيمار و در حالِ رتق و فتقِ امورِ اوست. پرستاران گرداگِردِ بيماران پروانه‌وار مى‌چرخند، مى‌گردند و خستگى ناپذير كار مى‌كنند. يك فلوشيپِ پيوند ( پزشكى متخصص و مشغول يادگيرىِ جراحىِ پيوند ) كه از شبِ گذشته تاصبح كشيك بوده، همراه با پرستار بر بالين بيمارى كه از دردِ شكم شاكى‌ست ايستاده و مشغولِ معاينه‌ى اوست. از اندك همراهانِ بيمارى که در بخش مانده‌اند به جز مادرى كه كنارِ تختِ بچه‌اش نشسته و او را در آغوش گرفته، مى‌خواهند كه بخش را ترك كنند... و چندى نمى‌گذرد كه تيمِ پيوند اعضاء براى راندِ درمانى - آموزشى وارد مى‌شوند؛ دكتر على ملك حسينى،پدرِ پيوندِ كبد و از چهره‌هاى ماندگارِ ايران، نخستين كسى‌ست كه از در وارد مى‌شود. پشتِ سرِ اودو تن از پزشكانِ صاحب نام ( دكتر صلاحى و دكتر لنكرانى ) به بخش پا مى‌‌گذارند.

حالا جمعى از ديگر پزشكانِ جوان كه هر يك در كار خود تجربه‌اى دارند و صاحبِ نام‌اند و جمعى دگر كه مشغولِ آموختنِ پيونداَند، بر بالينِ نخستين بيمار حلقه مى‌زنند. در ميانِ اين پزشكانِ جوان، يكى هم هست كه در كنار استاد ملك حسينى ايستاده و با يك سر و گردن بالاتر از ديگران مشخص است هرچند از آنها جدا نيست؛ بر بالين هر بيمار و پس از گزارشِ فلوشيپِ كشيك و سرپرستارِ بخش، او يكى از كسانى‌ست كه اغلب حرفى براى گفتن و پيشنهادى براى درمان دارد و از اين طريق راهى براى تسريع روند بهبود پيشِ پا مى‌گذارد؛ او دكتر سامان نيك اقباليان، جراحِ پيوند پانكراسِ ايران و يكى از جراحانِ ايرانىِ صاحب نظر در بيمارى‌هاى كبد و لوزالمعده است. شاگردِ مسلّمِ استاد ملك حسينى كه پا جاى پاى او گذاشته تا اين راهِ آمده را به جايى كه مى بايست برساند... بى ترديد در آينده ايرانيان و جامعه‌ى پزشكى از او بيشتر خواهند شنيد.

- فراتر از مرزهاي وطن! - پزشكان، بيماران را ديده، معاينه كرده و رفته‌اند تا برسند به اتاق‌هاى عمل. همين ديشب از شهر ياسوج تماس گرفته و از بيمارى گفته‌اند كه به علتِ تصادف، مرگِ مغزى شده و خانواده‌اش براى اهداى عضو اعلام آمادگى كرده‌اند. بى‌درنگ گروهى از تيمِ پيوند راه افتاده‌اند سمتِ ياسوج و چندى پيش با عضوهايى قابلِ پيوند برگشته‌اند. حالا همه‌ى چشم‌ها به اتاقِ عمل دوخته شده‌است.كبد براى مردِ جوانى از تبريز، يك كليه براى دخترى از سيستان، كليه ى ديگر براى يك زنِ عرب، لوزالمعده براى مردى از رشت و روده براى نوجوانى از خراسان و... اينجا در بخش پيوند همه كس از همه جاى ايران را مى شود مشاهده کرد؛ از همه‌ى اقوام، زن و مرد، كودك و جوان و پير و هر كسى را كه بشود با پيوندِ اعضاء درمان كرد. نه تنها ايرانيان بلكه بيمارانى را مى‌توان ديد كه براى بهبودِ خود از ديگر كشورها به سرزمينِ بوعلى سينا آمده و به جانشينانِ امروزىِ او چشمِ اميد بسته‌اند؛ از لبنان، سوريه، كويت، امارات، اردن، آذربايجان، گرجستان و عراق.

 در اين بين” تهمينه» دخترى ست از گرجستان كه”كبد، معده، روده و لوزالمعده‌”ي تازه‌ترين بيمارمرگ مغزي را برايش پيوند زده‌اند. نخستين روزى كه به شيراز آمده بود، تنها پوستى بوده بر استخوان و حال كه به سرزمينِ مادرى‌اش برمى‌گردد، با تندرستى و از تهِ قلب، بهترين‌ها را براى ايرانيان آرزو مى‌كند و تيمِ پيوند و مجموعه‌ى پرستاران را براى سفر به گرجستان دعوت مى‌كند.
- دكتري از نسل پزشکان تمام عيار! - شب از نيمه گذشته اما زنگِ تلفنِ همراه نمي‌گذارد که پزشکِ راديولوژيست بخوابد. از بخشِ پيوند است. جواب مي‌دهد. يکي از بيمارانِ پيوندِ کبد نياز به سونوگرافي اورژانس دارد... تا دقايقي ديگر سونوگرافي انجام شده و پرستارِ کشيک در ايستگاهِ پرستاري ايستاده و تلفني” دکتر کاظمي و شمسايي‌فر” دو تن از جراحانِ پيوند را در جريان گزارش سونو قرار مي‌دهد؛ سرخرگِ کبد در سونو ديده نشده. بايد کاري بکنند. شرايطِ بيمار طوري‌ست که نمي‌توان او را دوباره به اتاقِ عمل برد. پزشکان با هم مشورت مي‌کنند. در اينگونه موارد، تنها راهِ چاره‌ در دستانِ توانمند” دکترعليرضا راسخي”‌ست؛ يکي ديگر از اعضاي تيمِ پيوند که بي‌ترديد يکي از بهترين راديولوژيست‌هاي حالِ حاضر ايران است. با حضور دکتر راسخي، بيمار را به بخش آنژيوگرافي منتقل مي‌کنند. جراحانِ پيوند هم حضور دارند تا اگر کاري از دستشان برمي‌آيد، انجام دهند. دقايقي بعد اين تلاش‌ها نتيجه مي‌دهد. سرخرگِ کبد باز مي‌شود و جريانِ خون دوباره به بافت‌هاي کبد راه مي‌يابد... حالا همه نفسِ راحتي مي‌کشند و با حسّي از رضايت بر بالينِ بيمار جمع مي‌شوند و« در عمقِ نگاهِ بيمار، اميدِ دوباره به زندگي برق مي‌زند.»

- آرزويي براي دخترِ ايران -” ايراندُخت” از بيماراني‌ست که تا کنون سه بار پيوند شده است. آن دو بار، پيوندش پَس زد و حالا يکبارِ ديگر همه‌ي آنچه را که مي‌شد، برايش پيوند زده‌اند. چهره‌اش لاغر و نزار است اما بنيه‌اش قوي‌ست و همين مايه‌ي اميدواري‌ست.امروز تيمِ پيوند به تمامي بر بالينش آمده‌اند تا با هر آنچه که در توان دارند کاري کنند که ديگر آن قصه‌ي تلخِ هميشگي براي ايراندخت پيش نيايد و باز”پَس نزند.» از کمي آنسوتر که به اين جمع مي‌نگري، مردان و زنانِ نخبه‌اي را مي‌بيني با شکل و شمايل‌هايي متفاوت و باورهايي ديگرگونه و ايده‌هايي مختلف که آنچه آنها را بر بالينِ اين بيمارِ دل‌نگران گِردِ هم آورده و فارغ از همه‌ي اختلافِ سلايق در يک تيم جمع کرده، تنها و تنها يک چيز است؛» تأمينِ سلامتِ و بقاي بيمار!” همه‌ي اميدِ ايراندخت و خانواده‌ي او به اين آدم‌هاست... چه آرزويي براي اين مجموعه مي‌توان داشت جز موفقيتِ گروه و تندرستي و شادابي ايراندخت! ( کاش که چنين شود... )

- تکيه بر جاي ابوعلي‌سينا - اين روزها مشکلاتِ بخشِ درمان بسيارَند؛” هزينه‌هاي بالا، نظامِ نامناسب و نه چندان کارآمدِ بيمه، توزيعِ نامناسب خدمات درماني در کشور، کمبودِ دارو و تجهيزاتِ پزشکي استاندارد و...” بدون ترديد بايد هر چه زودتر و با اولويت‌بندي، راهکاري براي حل اين نابساماني‌ها يافت با اين‌همه فارغ از اين مشکلات، اينجا در بخشِ پيوند و بر بالينِ بيمار، تنها يکي از بهترين نمونه‌هاي” با هم و براي هم بودنِ انسان‌ها” را در مجموعه بيمارستان‌هاي کشور مي‌توان ديد. پزشکاني که از آنها نامي برده شد نيز گرچه از بهترين‌هاي پزشکي در ايران‌اند اما تيمِ پيوند و بالاتر از آن، خانواده‌ي بزرگِ پزشکي و سلامت در ايران به آنها محدود نمي‌شود. پزشکان، پرستاران، پيراپزشکان و کارکناني از اين دست در مامِ ميهن بسيارَند. کساني که خستگي ناپذير و با تمامِ وجود از خود مايه مي‌گذارند تا زندگي را باز از نو به بيمارانِ در آستانه‌ي مرگ هديه کنند... زادروزِ تولدِ ابوعلي‌سينا ( روز پزشک ) بهانه‌ي خوبي‌ست براي به ياد آوردنِ همه‌ي اين دست ‌اندر کارانِ عرصه‌ي سلامت و گفتنِ اين که؛ خسته نباشيد. روزتان خجسته باد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۵
انتشار یافته: ۴
خدا قوت.درود بر شما عزیزان که با تمام مشقات و سختیها و ناهنجاریها هنوز در ایران شریف ماندید و خدمت می کنید .
هر چه خوبي است نثار شان و ايزدمنان پشت و پناهشان.
با ارزوى عافيت وأخرت به خيرى براى پزشكان وبيمارانشان موفق باشند.
خدا به همشون خیر بده که امید رو به این بیماران برمیگردونن
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست